اما ائتلاف در این سطح، که میتواند به نیروهای سیاسی مرتبط با هر کدام از این چهار نفر نیز بسط یابد، باید با ائتلاف در سطوح زیر نیز تکمیل شود: یک. تلفیقی بین عدالتخواهی و حمایت اجتماعی کارآمد و کاهش مداخله دولت در بازارها دو. ائتلافسازی بر محور ضرورت توافقسازی سیاسی و همزمان تحقق تغییرات اجتماعی و سیاسی ملموسِ معنادارِ مستمر سه. ائتلافسازی بر محور تغییرطلبی و در عین حال تدریجیگرایی در مطالبه تغییرات
مردم ایران سه دهه است منازعه میان جناحهای سیاسی را شاهد هستند و حاصل همه آنها، بدتر شدن وضعیت مردم بوده است. عدم توافق فرادستان سیاسی نه فقط در ایران بلکه در سایر کشورهای در حال توسعه نیز فاجعه سیاسی و توسعهای به بار آورده است. ایران امروز نیز در یکی از بالاترین سطوح منازعه سیاسی بین فرادستان به سر میبرد. دولت مسعود پزشکیان میتواند قربانی همین منازعه شده و احتمالاً (قریب به یقین) فرصت بازسازی سرمایه اجتماعی، سیاست مسالمتآمیز و اعتمادساز، و ارتقای ظرفیت حل مسأله در ایران از دست برود، تا آیندهای دور که نمیدانیم چه وقت خواهد بود.
یکی از راههای پیشگیری از این منازعه و کاهش احتمال آن، شکل دادن به کابینهای ائتلافی است. امیدوارم بتوانم ماهیت چنین ائتلافی را در این نوشته، روشن کنم.
کابینه ائتلافی چه چیزی نیست
ائتلاف کردن و تشکیل کابینه ائتلافی به معنای سهمیه دادن به جناحهای قدرت سیاسی، و کنار هم گذاشتن وزرا و همکاران رئیسجمهور در بخشهای مختلف دولت بر اساس سهمیه تعیینشده برای هر جناح نیست.
کابینه ائتلافی، کنار هم قرار دادن یک مشت آدم با افکار متعارض و متناقض اما متعلق به جناحهای مختلف، و تقسیم قدرت برای ساکت کردن آنها نیست. کابینه ائتلافی، مجمعالجزایری از ایدههای متعارض، رفتارهای متناقض و دنبال کردن راهبردها و اهداف ضد و نقیض نیست.
کابینه ائتلافی چیست؟
مناظرههای انتخاباتی نشان داد در بین نامزدها، سه نامزد – پزشکیان، پورمحمدی، قالیباف – وجود دارد که بر سر بسیاری از مسائل عمده و حیاتی کشور با هم توافق نظر دارند. آنها بر سر مسألهها تفاوت چندانی نداشتند، کم و بیش فقط هر کدام ادعا میکرد فرد بهتری برای درمان کردن آن مسألههاست. رویکردهای مشابهی به سیاست خارجی را میشد در سه نامزد مذکور پیدا کرد. همه قائل به ضرورت رفع تحریمها، مذاکره و استفاده از ترکیب دیپلماسی و قدرت سخت برای حل کردن مسأله تحریمها.
دو نامزد – پزشکیان و قالیباف – در رأس دو قوه قرار دارند. قالیباف البته بر مجلسی ریاست میکند که بخش عمده آن نسبتی با راهبرد او ندارد و بیشتر با سعید جلیلی همراه است. پزشکیان نیز بر دولتی ریاست میکند که محدودیتها و مسألههای بسیار دارد. تردید ندارم که هر دو برای موفقیت به همکاری با یکدیگر نیاز دارند.
مصطفی پورمحمدی پدیده انتخابات ۱۴۰۳ بود. روحانی متفاوتی با فهم دقیقتری از حکمرانی نشان داد. او تصویر دیگری از خودش به جامعه ارائه کرد. حملات تند او به سعید جلیلی و دو نامزد پوششی در مناظرات، روی دیگری از سیاست پنهان در ایران را آشکار کرد. خیلی آدمها در این چند وقت گفتهاند که او میتواند تکمیلکننده خوبی در مثلت پزشکیان، قالیباف، پورمحمدی باشد. برخی معتقدند محسنی اژهای نیز ترجیح میدهد در همکاری با این مثلث، رأس یا ضلع چهارم مربعی باشد که کشتی طوفانزده ایران را به سمت و سویی بهتر هدایت کند.
اما ائتلاف در این سطح، که میتواند به نیروهای سیاسی مرتبط با هر کدام از این چهار نفر نیز بسط یابد، باید با ائتلاف در سطوح زیر نیز تکمیل شود:
یک. تلفیقی بین عدالتخواهی و حمایت اجتماعی کارآمد و کاهش مداخله دولت در بازارها
دو. ائتلافسازی بر محور ضرورت توافقسازی سیاسی و همزمان تحقق تغییرات اجتماعی و سیاسی ملموسِ معنادارِ مستمر
سه. ائتلافسازی بر محور تغییرطلبی و در عین حال تدریجیگرایی در مطالبه تغییرات
چهار. ائتلافسازی بر محور اعمال سیاست صنعتی و کاهش مداخلههای ناکارآمد دولت در بازارها
پنج. ائتلافسازی بر محور ضرورت توسعه اقتصادی و همزمان ضرورت حفظ محیطزیست
شش. ائتلافسازی بر محور حفظ توأمان قدرت ملی و در همان حال همزیستی مسالمتآمیز و غیرتحریمی با جهان.
تصور میکنم، یافتن آدمهایی شایسته در درون میانهروهای جناحهای سیاسی که بتوان ایدههای غیرمتعارض و با اشتراکات حداکثری بر اساس محورهای مذکور را با آنها صورتبندی و دنبال کرد، امکانپذیر باشد. بدیهی است که دولت چهاردهم، و فراتر از آن، نظام سیاسی به نظریه_دولت متفاوت از گذشته، و متناسب با مقتضیات امروز نیاز دارد تا بتواند چنین راهبردی را در پیش بگیرد.
منبع: کانال نویسنده