ریشه‌های مخالفت پایداری با دولت – ملت در ایران جایی برای ایران نیست!

جایی برای ایران نیست!

زمانی که واحد تشکیل دهنده ملت یعنی شهروندان دارای حقوق و تکالیف مساوی به رسمیت شناخته نشوند، شناسایی ملت تا حدی با مشکل مواجه می‌شود. پایداری از همین نردبان به مساله ترجیح امت بر ملت می‌رسد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۴ – ۱۰ شهریور ۱۴۰۳

فرارو- اندیشه بنیادین آنچه ۱۳ سال پیش به عنوان جبهه پایداری انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کرد، به مرور زمان از مرز‌های این جبهه فراتر رفت و تبدیل به یک جریان فکری شد. جریان فکری که امروز به عنوان جناح تندرو یا راست افراطی از آنان نام برده می‌شود. بنابراین، زمانی که از پایداری صحبت می‌کنیم تنها یک تشکیلات سیاسی را مد نظر نداریم بلکه اشاره‌ها بیشتر بر «جریان فکری» نشأت گرفته از تفکرات این جبهه، تمرکز دارد؛ جریانی که «ایران» به عنوان یک دولت – ملت در آن جایی ندارد.

نفی ملت

مهم‌ترین دلیل در نفی واحد دولت – ملت از سوی پایداری و جریان فکری تندرو، نفی یکی از ستون‌های آن یعنی «ملت» است. ملت بر اساس تعریف واحدی که از آن می‌شود، یعنی «گروهی از افراد انسانی که بر خاک معینی زندگی می‌کنند و تابع قدرت یک حکومت می‌باشند.» (جعفری لنگرودی، ۱۳۴۶) برای به رسمیت شناختن ملت به عنوان یک کل واحد تشکیل شده از شهروندان با حقوق مساوی، نیازمند پذیرش مفهوم شهروندی هستیم. اما این مفهوم از ریشه جایی در اندیشه پایداری ندارد.

در دولت حسن روحانی زمانی که بحث حقوق شهروندی مطرح شد، آیت‌الله مصباح یزدی به عنوان پدر معنوی جریان پایداری این واکنش را نشان داد: «همواره اصل، اسلام است و حقوق بشر غربی و حقوق شهروندی به معنای برابری مسلمان و بهائی، ربطی به اسلام ندارد، چرا که حقوق بشر و حقوق شهروندی به معنایی که در غرب تعریف شده با روح اسلام و قانون اساسی و حرکت امام (ره)، کاملا مخالف است. مردم کشور نیز به خاطر اسلام، این همه شهید و کشته داده و سختی‌ها را تحمل کردند و لذا هرچه با اسلام مخالف باشد را نمی‌پذیرند. هرچند کسانی هم که مسلمان نیستند، در سایه نظام اسلامی محترم بوده و دارای حقوقی هستند که اسلام برای آن‌ها قرار داده است؛ لذا اسلام، هرگز یک یهودی و مسلمان را مساوی نمی‌داند، هرچند حقوقی را برای یهودی هم در نظر می‌گیرد، اما این به معنای تساوی آن‌ها در همه حقوق نیست. گاه عده‌ای نام شهروند درجه دوم بر آن می‌گذارند. هر اسمی می‌خواهند بگذارند، اما این واقعیت را تغییر نمی‌دهند.» (در دیدار با جمعی از طلاب و مسئولان مدرسه علمیه رشد، ۱۳۹۲)

بحث بهائیان بحثی تفصیلی است، اما مرحوم مصباح یزدی، یهودیان که اقلیتی پذیرفته شده در قانون اساسی هستند را نیز دارای حقوق مساوی با دیگران نمی‌داند. زمانی که واحد تشکیل دهنده ملت یعنی شهروندان دارای حقوق و تکالیف مساوی به رسمیت شناخته نشوند، شناسایی ملت تا حدی با مشکل مواجه می‌شود. پایداری از همین نردبان به مساله ترجیح امت بر ملت می‌رسد.

مساله مشروعیت

در پدیده دولت – ملت که یک پدیده مدرن است، مشروعیت دولت از مردم آغاز و با سازوکار‌های مختلف به حاکمان تفویض می‌شود و از پایین به بالا است. دولت ملت بر اساس حق تعیین سرنوشت شکل می‌گیرد. اما پایداری بر اساس آموزه‌های خود، اعتقاد دارد که این مشروعیت از ناحیه الهی است. در بخش ۱.۶ مرامنامه این تشکل سیاسی می‌خوانیم: «بر پایه آموزه‌های اسلامی، حکومت از آن خداست و حاکم اسلامی، یعنی مقام ولایت فقیه، به نیابت از امام معصوم و خلیفه الهی بر جامعه حکومت می‌کند.»

مساله ولایت فقیه به صورت تئوریک و نه عملی – به عنوان اصل مصرح در قانون اساسی – مورد بحث و بررسی بوده است. بحث مربوط به دیروز و امروز نیست و حداقل طی ۳۵ سال گذشته و به خصوص از دهه هفتاد به بعد ادامه داشته است. پایداری در زمره طرفداران نظریه‌ایست که مشروعیت الهی برای حاکمیت را مطرح می‌کنند. نقطه دیگر نفی دولت – ملت، از این مساله آغاز می‌شود.

امت به جای ملت

آن‌ها معمولاً وقتی که می‌خواهند از مردم حرف بزنند، از عبارت‌هایی مثل مردم انقلابی، ملت انقلابی، متدینین، جامعه مومنین و مانند آن استفاده می‌کنند. حتی زمانی که از مردم یا ملت به تنهایی استفاده می‌کنند، باز کلیتی ۸۵ میلیون نفری از ایرانیان را مدنظر قرار نمی‌دهند. منظور، آن‌هایی است که دوست‌شان دارند، هم‌نظرشان هستند و با آن‌ها در یک مسیر قدم برمی‌دارند. خیلی وقت‌ها این تعارفات نیز کنار گذاشته می‌شود. آن‌ها معمولاً از «امت اسلام» به جای «ملت ایران» نام می‌برند.

چندی پیش توئیت ۵ سال قبل امیرحسین ثابتی، مجری سابق تلویزیون و یکی از نمایندگان جوان نزدیک به سعید جلیلی و پایداری که در آن نوشته بود «مرگ بر آن مرز و معیاری که مرا به خاطر به دنیا آمدن در سرزمینی که در آن عراقچی و ظریف و روحانی و بنی صدر و… به دنیا آمده‌اند آشنا با آن‌ها می‌داند، اما شیرمردان فاطمیون را، چون چند کیلومتر آن‌طرف‌تر به دنیا آمده‌اند غریبه با من حساب می‌کند.» ثابتی سپس از هشتگ‌های مرگ بر ناسیونالیسم و «امت واحده» استفاده کرده بود. این مساله با واکنش‌های رسانه‌ها مواجه شد و به خصوص برخی نوشتند که ایران برای آن‌ها تعریف نشده است که علاقه‌ای به آن ندارند.

اولویت داشتن امت بر ملت، در مسائل منطقه‌ای نیز خود را نشان می‌دهد. پس از طوفان الاقصی، حمله به کنسولگری دمشق و ترور اسماعیل هنیه این جریان تلاش بسیار زیادی کرد تا توقع پاسخ همه‌جانبه‌ای که تحلیلگران نویدِ آغاز جنگ پس از آن را می‌دادند در بخش‌هایی از جامعه ایجاد کنند. اما ایران با توجه به عقلانیت حاکم بر سیاست خارجی منطقه‌ای در این دام نیفتاد و وارد جنگ مستقیم نشد. آن‌ها همواره از امت اسلام یا جغرافیای اسلامی – در تبلیغات سیاسی – صحبت می‌کنند، اما تا مرحله‌ای که نیاز نباشد بگویند این امت اسلام متشکل از دو مذهب شیعه و سنی با زیرشاخه‌های آن حداقل در ۲۶ کشور اسلامی و ده‌ها کشور غیراسلامی پراکنده هستند. جمعیتی که بر اثر عوامل بیرونی و درونی، اختلافات‌شان بر اشتراکات غلبه داشته است. آن‌ها خیلی به مرز اعتقاد ندارند.

مشکل کجاست؟

نظام دولت – ملت، به مرور زمان تکمیل شده و جای خود را در جهان باز کرده است. ایران نیز هرچند هنوز مثل بسیاری کشور‌های دیگر با مشکلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کند، تشکیل دولت – ملت در آن به مرور زمان با مشروطه کلید خورد و با وقوع انقلاب و برپایی یک نظام جمهوری مبتنی بر انتخابات، قدم‌های بزرگی در این مسیر برداشت. در تمام این سال‌ها، این روند در حال تکامل بوده و گاهی اوج و گاهی پایین داشته است.

جامعه به مرور زمان تکامل پیدا کرده و همچنان در جنب‌وجوش برای به دست آوردن حقوق خود است. در این میان، اندیشه پایداری که در حال حاضر به عنوان نوعی بنیادگرایی تفسیر می‌شود، سنخیتی با این روند تکامل ندارد و می‌تواند به اقدامات تند، قانون‌گذاری‌های نادرست و بحران‌سازی منجر شود. چرا که آنان در پذیرش ریشه‌های دولت – ملت با مشکل مواجه هستند و این عدم تطابق، می‌تواند مشکل‌ساز باشد.


منابع:

* دانشنامه بریتانیکا، ویرایش ۲۰۲۴

* ترمینولوژی حقوق، انتشارات ابن سینا، تهران، ۱۳۴۶

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *