بانو زینت نبیلی که پسوند نام شناسنامه ای ایشان زینت آغا نبیلی ذکر شده است و نام سه خواهر دیگر ایشان نیز همین پسوند را داشته اند برگرفته از پیشینه فامیلی و خانوادگی
معتبر ایشان است زیرا که پدربزرگ بانو نبیلی معروف به آق میرزا صادق، مستوفی شهرستان کاشمر است . جد پدری ایشان میرزا کاظم سمنانی از منسوبین حکومتی دوران امیرکبیر در مشهد بوده است . پدربزرگ ایشان را طی تحولاتی سیاسی به کاشمر تبعید می کنند. بانو زینت نبیلی در کاشمر متولد شده است پدرش میرزاعباس و نام مادرش جواهر بود. مادر بانو نبیلی که دختر یکی از علما بوده تا ۹سالگی در نجف زندگی می کرده است. مادر ایشان متعلق به قبیله ی میش مست که از قبایل عرب کاشمر است بوده و به زبان عرب مسلط بوده و علاقه مند به طب سنتی و در این زمینه فعال بود. در زمان شیوع بیماری آبله در کاشمر واکسینه کردن بخشی از زنان و دختران کاشمر را انجام میداده است.
( جالب توجه است که وی در کودکی مبتلا به بیماری آبله گشته بود و بهمین دلیل علاقمند به این کار بود )
بانو نبیلی در ۴/۷/ ۱۲۹۸ در کاشمر متولد گردیدو سال های اولیه ی دبستان را در همانشهر گذرانده و سپس همراه برادر خود آقای کاظم فیاض ترشیزی که کارمند ثبت اسناد نیشابور بود به آنجا رفته و تحصیلات ابتدایی خود را در آنجا به اتمام می رساند. در تاریخ ۲۱/۸/۱۳۲۰طبق پیمان نامه به استخدام آموزش پرورش در آمد و برای ارایه خدمت معلمی به شهرستان تربت حیدریه به عنوان آموزگاردر دبستان مختلط ۱۷ مشغول بکار گردید .
سپس در ۱۵/۶/۱۳۲۵ به استخدام رسمی در آموزش و پرورش در آمد. بانو نبیلی در طی دوران شغلی خوددر سمت آموزگاری در مدارس مختلف تربت حیدریه از جمله دبستان ۱۷دی، دبستان پروین، دبستان گل، دبستان فروغ و ششم بهمن فعالیت می کرد و سر انجام بتاریخ ۱/۷/۱۳۴۹ وقتی ۵۱ سال داشت در آن دبستان بازنشسته گردید. سر انجام پس از ۳سال به اتفاق خانواده به مشهد عزیمت نمود . علاقه وی به آموزش و و سواد آموزی بقدری بود که حتی بعد از بازنشستگی بتدریس بزرگسالان که در آن زمان کلاسهای اکابر می گفتند مشغول بود ودر کلاسها همه خانمها را تشویق به شرکت در این کلاسهای سواد آموزی می نمود
در دوران تدریس در مدارس همواره حامی دانش آموزان ضعیف و کم برخوردار بود و ی انسانی مهربان و عاشق دانش آموزان بود بطوریکه هیچگاه نه تنها دانش آموزانش را تنبیه بدنی نمی کرد بلکه حتی به عنوان حامی و شفاعتگر دانش آموزان کلاس های دیگر که محکوم به تنبیهات سخت می شدند بود
کسانی که با ایشان معاشرت داشتند همه به نیکی از او یاد می کنند و معتقدند که ایشان فردی بسیار خوش رفتار، عاطفی، مهربان و دلسوز بوده است و در مشورت با دیگران آنها را با محبت راهنمایی کرده ولی عادت به دخالت در مسائل دیگران نداشته است . شعار معروف ایشان جمله ی معروف(در عفو لذتی است که در انتقام نیست) بوده که همیشه آن را تکرار میکرد. همشهری عزیزمان آقای رضا سبزواری که از کارشناسان ارشد بازنشسته بانک کشاورزی می باشند از خاطراتشان در دوره دانش آموری که در سال ۱۳۳۱ شاگرد اول دبستان گل بودند ااز اولین روز ورود و معرفی خانم نبیلی به عنوان کلاس اول چنین میگوید ((در ابتدای روز معرفی ایشان به کلاس ما پس از چندین دقیقه آقای مدیر به اتفاق خانمی که لباس ساده واراسته ای پوشیده بودند وارد کلاس شدند.مبصرکلاس”برپا”دادهمگی بپا خواستیم وبی سر وصدا ایستادیم .اقای مدیر پس از دستور نشستن،گفتند خانم”نبیلی”که از اموزگاران بسیار خوب مدرسه میباشند معلم شما هستند وبعداز سخنان کوتاهی در مورد لزوم جدیت در درس خواندن ،انجام تکالیف واطاعت از دستورات ایشان کلاس را ترک کردندبا معرفی یک بانو بعنوان معلم ،جو کلاس تا حدودی تغیّر کرد.میشدارامش توام با خوش حالی رادرصورت دانش اموزان مشاهده کرد،گویا دوری مادر در طول روز رادرکنار معلم بانو، بهتر تحمل خواهند کرد.در روز های بعد صدا ها اَ. اِ. اُ آ. او. ای را آموختیم تا نوبت به اموزش الفبا رسید .خانم معلم باارامش ،حوصله ورویی خوش مانند یک مادر دلسوز انقدردرس را باتفاق ما تکرار میکردند تا تمام بچه مهارت لازم را بدست اورند. روز هاوماه ها میگذشت وعلاقه ما به خانم معلم هر روز بیشتر میشد تاجائیکه روزهای جمعه دلتنگ مدرسه وکلاس درس وخانم معلم میشدیم .ماه ها با ارامش و شادی سپری شد و به پایان سال نزدیک شدیم .درطول سال کلی خواندن، نوشتن و عدد نویسی یادگرفتیم وچه سرود های قشنگی خواندیم ونقاشی کردیم.با رسیدن روز های اخر سال بچه هاکه حالاحسابی با هم دوست بودند،ناراحت وحتی بعضی هاگریه میکردند ،این بار گریه ها برای جدایی از یکدیگر و به خصوص از معلم مهربانشان بود.درطول سال مدیر وناظم مدرسه کمتر با کلاس اولی ها تماس داشتند وتمام امور اموزشی،رفتاری نظافت و ………بعهده خانم معلم بود که با لحن مادرانه وروی خوش کار ها را به پیش میبردند.شانس بزرگ ما در سال اول دبستان داشتن معلم مهربانی مثل سرکار خانم نبیلی بود.
زنده یاد ،انسانی شریف و وارسته بودند،ازبالاترین صفات ایشان ؛مهربانی ،ارامش وصبوری بود .به تمام دانش آموزان مثل فرزندان خود نگاه میکردند واز هیچ مهرویاری دریغ نداشتند .موضوع از معلم شاگردی بالاتر رفته رابطه مادر فرزندی برقرارشده بود.این رفتار باعث شد بچه ها شادی ،سرزندگی واعتماد به نفس خوبی پیدا کنند وبه مدرسه رفتن ودرس خوندان راغب شوند.با این مهر ومحبت تمام تابستان مشتاقانه منتظر بودیم دبستان دوباره باز شود وسال خوش دیگری با دوستان ومعلم مهربان خود داشته باشیم))
در آنزمان چنین میگویند خانم نبیلی انسانی مهربان و دوست داشتنی بود که اغلب بچه ها که برای سال اول بمدرسه می آمدند احساس دلتنگی نمی کردند و خانم نبیلی همچون مادری دلسوز آنها را پذیرا بودو بحدی تاثیرات خوبی در بچه های کلاس اول گذاشته بود که حتی اغلب آنها ناراحت بودند که در روزهای تعطیل که بمدرسه نمی روند و این مقایسه را میشود از برخورد خشن وخشک معلم کلاس دوم که آقای رهبری بود و همیشه بچه ها را با شلاق کنترل می کرد کودکان انسانهای پاکی هستند که در طول دوران همه حرکات و کارها در ذهنشان باقی می ماند و بهمین دلیل انگار یک فکر مترقی پشت این تصمیم بوده که این خانم که در دبستان پروین دخترانه از سال ۱۳۱۹ به خدمت آموزش و پرورش در آمده بود برای تدریس به دبستان پسرانه آنهم برای کلاس اول انتخاب شودکه بچه ها علاقمند به تحصیل می شدند
.البته بعد ها دبستان گل تغیر نام یافت و بنام دبستان علی تمدن نام گرفت که آقای تمدن از انسانهای مترقی در تربت حیدریه بود خدایش بیامرزد ادامه دارد …