شکست مسکو، سردرگمی واشنگتن سقوط اسد؛ آغاز بازی جدید!

سقوط اسد؛ آغاز بازی جدید!

سقوط دولت بعث در سوریه و ظهور هیئت تحریر الشام، بازی قدرت در خاورمیانه را به شکلی پیچیده بازآرایی کرده است. این تحولات، چالش‌های جدیدی برای بازیگران اصلی منطقه و جهان ایجاد می‌کند، از تضعیف نفوذ روسیه تا فشار بر آمریکا و کردها. ترکیه به‌عنوان برنده اصلی، نظم جدیدی را رقم زده است.

سقوط اسد؛ شکست مسکو، سردرگمی واشنگتنفرارو– آناتول لیوِن، استاد دانشکده خدمات خارجی دانشگاه جورج تاون قطر.

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، سقوط دولت بعث در سوریه ضربه‌ای سنگین برای روسیه خواهد بود؛ اما اشتباه است اگر این اتفاق را موفقیتی قطعی برای ایالات متحده تلقی کنیم. در حقیقت، هم مسکو و هم واشنگتن ممکن است با چالش‌های مشابهی در سوریه مواجه شوند.

آیا هیئت تحریر الشام می‌تواند از تروریسم بین‌المللی فاصله بگیرد؟

سه عامل کلیدی مسکو را به مداخله در جنگ داخلی سوریه واداشت تا از نظام بشار اسد حمایت کند. نخست، تمایل روسیه برای حفظ یکی از معدود هم‌پیمانانش در صحنه جهانی پس از سقوط دولت‌های عراق و لیبی به دست آمریکا، که این امر نقشی مهم در تقویت جایگاه بین‌المللی مسکو داشت. دوم، اهمیت استراتژیک حفظ پایگاه‌های هوایی و دریایی روسیه در مدیترانه که برای نفوذ نظامی و سیاسی کرملین حیاتی بود. و سوم، نگرانی عمیق از پیروزی نیروهای اسلام‌گرا و تبدیل سوریه به کانونی برای تروریسم، تهدیدی مستقیم علیه روسیه و هم‌پیمانانش در آسیای مرکزی بود. این دغدغه زمانی جدی‌تر شد که شمار زیادی از جنگجویان چچنی و دیگر مناطق مسلمان‌نشین روسیه به صفوف گروه‌های اسلام‌گرا در سوریه و عراق پیوستند.

امید مسکو به حفظ یک دولت هم‌پیمان اکنون به شکلی غیرقابل بازگشت از بین رفته است. در مورد تهدید تروریسم نیز باید منتظر ماند و دید چه اتفاقی رخ خواهد داد. با توجه به چالش‌های گسترده‌ای که رژیم جدید به رهبری هیئت تحریر الشام در مسیر بازسازی دولت سوریه با آن روبروست، به نظر می‌رسد بعید باشد که این رژیم در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند از تروریسم بین‌المللی حمایت کند. علاوه بر این، ابومحمد الجولانی، رهبر هئیت تحریرالشام، در راستای سیاست خود برای فاصله گرفتن از گذشته‌اش در القاعده، وعده داده است که از هرگونه حمایت از فعالیت‌های تروریستی بین‌المللی خودداری کند.

با این حال، یک پرسش جدی درباره توانایی «هیئت تحریر الشام» برای کنترل هم‌پیمانان خود و حتی برخی از نیروهای داخلی‌اش مطرح است. در افغانستان نیز طالبان پس از به‌دست گرفتن قدرت وعده دادند که از تروریسم بین‌المللی حمایت نخواهند کرد و تا حدی به این وعده پایبند بوده‌اند. با این وجود، گروه دولت اسلامی خراسان که در افغانستان مستقر است، همچنان به فعالیت‌های تروریستی خود ادامه می‌دهد.طالبان، یا به دلیل ضعف در کنترل کامل مناطق تحت نفوذ خود و یا به خاطر اجتناب از ورود به درگیری‌های جدید، تاکنون نتوانسته‌اند مانع این اقدامات شوند.

روسیه در سوریه؛ توافقات موقت با هیئت تحریر الشام یا عقب‌نشینی استراتژیک؟

یکی دیگر از مسائل مهم، وضعیت پایگاه دریایی روسیه در طرطوس و پایگاه هوایی این کشور در نزدیکی لاذقیه است. گزارش‌ها نشان می‌دهند که ناوگان روسیه مستقر در طرطوس بندر را ترک کرده است. این اقدام می‌تواند به‌عنوان تخلیه‌ای کامل یا حرکتی احتیاطی برای حفظ ناوگان در دریا تا زمانی که روابط با رژیم جدید روشن شود، تعبیر شود. از سوی دیگر، گفته می‌شود پایگاه هوایی روسیه در محاصره نیروهای «هیئت تحریر الشام» (HTS) قرار دارد، اما تاکنون هدف حمله‌ای قرار نگرفته است. برخی منابع از وجود توافقی میان مسکو و هیئت تحریرالشام برای تضمین امنیت این پایگاه‌ها خبر داده‌اند. با این حال، اگر چنین توافقی وجود داشته باشد، احتمالاً ماهیتی موقتی دارد و در صورت تغییر شرایط، ادامه آن نامعلوم خواهد بود.

با توجه به وضعیت پیچیده و نامشخص روابط رژیم جدید دمشق با همسایگان سوریه، منطقی است که این رژیم اجازه دهد پایگاه‌های روسیه به فعالیت خود ادامه دهند. این اقدام می‌تواند به رژیم جدید کمک کند تا از طریق دریافت نفت و مواد غذایی از روسیه، فشارهای اقتصادی را کاهش داده و در عین حال گزینه‌های دیپلماتیک خود را متعادل کند. این مسئله همچنین با سیاست‌های رژیم جدید در قبال اقلیت‌های قومی و مذهبی سوریه ارتباط نزدیکی دارد. اقلیت‌هایی که پیش‌تر به دلیل نگرانی از سرکوب توسط اسلام‌گرایان سنی از رژیم بعث حمایت می‌کردند، دلایلی قانع‌کننده برای این ترس داشتند. تجربه تلخ جوامع آنان در مناطقی که تحت کنترل داعش قرار داشت، چه در سوریه و چه در عراق، نمونه‌ای روشن از سرنوشت وحشتناک اقلیت‌ها در شرایط مشابه است.

پایگاه‌های روسیه در مناطق ساحلی مدیترانه، جایی که بخش بزرگی از اقلیت‌های مسیحی و علوی سوریه زندگی می‌کنند، قرار دارند. این مناطق از لحاظ تاریخی قلب پایگاه اجتماعی علویان بوده‌اند، گروهی که خاندان اسد از آن برخاسته است. علویان، که شاخه‌ای از مذهب شیعه محسوب می‌شوند، طی پنجاه سال گذشته نقش محوری در ساختار سیاسی و نظامی دولت بعث ایفا کرده‌اند و دولت سوریه تا حد زیادی ماهیتی علوی پیدا کرده است. در جریان جنگ داخلی سوریه، شبه‌نظامیان علوی نقشی کلیدی در دفاع از دولت ایفا کردند و به‌ویژه در سرکوب مخالفان و انجام عملیات‌های نظامی خشن شناخته شدند.

ابو محمد الجولانی وعده داده است که در دوران رژیم جدید انتقامی از اقلیت‌ها گرفته نخواهد شد، حقوق آنان محترم شمرده خواهد شد و قوانین سخت‌گیرانه اسلام‌گرایان سنی بر جامعه تحمیل نخواهد شد. اما حتی اگر او در این وعده‌ها صادق باشد، همیشه این احتمال وجود دارد که برخی از نیروهای تحت فرمان او یا پیروانش دیدگاه متفاوتی داشته باشند و خواهان اعمال سیاست‌هایی سخت‌گیرانه‌تر باشند. رژیمی به رهبری هیئت تحریر الشام که مایل به ارائه تضمین‌هایی به اقلیت‌های علوی و مسیحی باشد، ممکن است در حفظ پایگاه‌های روسیه منافعی ببیند. این پایگاه‌ها می‌توانند به‌عنوان ابزاری برای جلب اعتماد اقلیت‌ها و کاهش نگرانی‌های آنان عمل کنند. با این حال، اگر این رژیم نگران بروز شورش از سوی اقلیت‌ها باشد، به‌ویژه اگر تصور کند این شورش‌ها می‌توانند با حمایت خارجی تقویت شوند، احتمال دارد پایگاه‌های روسیه را تهدیدی بالقوه برای امنیت خود ببیند.

برای اینکه روسیه بتواند پایگاه‌های خود را برخلاف خواست دولت جدید سوریه و با اتکا به حمایت نیروهای محلی علوی و مسیحی حفظ کند، نیازمند مداخله گسترده ناوگان دریایی و هوایی خود خواهد بود و علاوه بر آن، به اعزام شمار قابل توجهی از نیروهای زمینی نیز احتیاج خواهد داشت. اما با توجه به درگیری‌های گسترده روسیه در جنگ اوکراین، بعید به نظر می‌رسد که مسکو توان لازم برای چنین اقدامی را در اختیار داشته باشد. علاوه بر این، همان‌گونه که سقوط سریع دولت نیابتی آمریکا در افغانستان نشان داد، فروپاشی سریع نیروهای دولتی سوریه در برابر شورشیان تحت رهبری «هیئت تحریر الشام» نیز ممکن است موجب شود روسیه تمایل و انگیزه‌ای برای ادامه جنگ در سوریه نداشته باشد.

هدف ترکیه در سوریه؛ بازگشت پناهجویان یا مهار کردها؟

این مسائل به شکل متفاوتی بر سیاست ایالات متحده در سوریه نیز تأثیر می‌گذارد. آیا واشنگتن تلاش خواهد کرد پایگاه‌های نظامی خود در سوریه را حفظ کند؟ پایگاه‌هایی که از آنها هم برای حمله به اهداف داعش و هم برای ضربه زدن به رژیم بعث استفاده شده است. آیا رژیم جدید این پایگاه‌ها را نادیده خواهد گرفت یا برای خروج نیروهای آمریکایی تلاش خواهد کرد؟ بزرگ‌ترین چالش برای ایالات متحده، سرنوشت کردهای سوریه است. در جریان جنگ داخلی سوریه، نیروهای کرد (حزب اتحاد دموکراتیک) با کمک گسترده ایالات متحده و دولت نیمه‌مستقل کردستان عراق، توانستند بخش‌های وسیعی از شمال شرقی سوریه را تصرف کنند، مناطقی که حتی فراتر از قلمرو قومی اصلی آنان قرار داشت. ایالات متحده در این منطقه چندین پایگاه نظامی و عملیات لجستیکی دارد که نقش مهمی در استراتژی منطقه‌ای آن ایفا می‌کنند.

کشوری که به نظر می‌رسد نقشی کلیدی در پیروزی هئیت تحریرالشام داشته و بدون شک از آن بهره‌مند شده، ترکیه و دولت رجب طیب اردوغان است. حمله هیئت تحریر الشام از منطقه تحت کنترل ترکیه در شمال سوریه آغاز شد و به نظر می‌رسد بدون حمایت ترکیه امکان‌پذیر نبوده است. همچنین استفاده موفقیت‌آمیز هیئت تحریرالشام از پهپادها نشان‌دهنده کمک احتمالی ترکیه است. ترکیه در سوریه دو هدف اساسی دارد. نخست، ایجاد شرایطی که سه میلیون پناهجوی سوری مقیم ترکیه، که در جریان جنگ داخلی به این کشور پناه برده‌اند، بتوانند به میهن خود بازگردند. این هدف اکنون قابل تحقق به نظر می‌رسد، اگر دولت جدید در دمشق بتواند صلح و نظم اولیه را برقرار کند و از کمک‌های بین‌المللی بهره‌مند شود. گزارش‌ها حاکی از آن است که صدها پناهجو در حال حاضر در صف ورود به سوریه از مرزهای ترکیه هستند.

هدف دوم ترکیه کاهش قدرت و قلمرو کردهای سوریه است که آنکارا آنها را به همکاری با شورشیان کرد «پ.ک.ک» در ترکیه متهم می‌کند. هم‌زمان با حمله «هیئت تحریر الشام» به رژیم بعث، شورشیان «ارتش ملی سوریه» تحت حمایت ترکیه، با پشتیبانی هوایی این کشور، حمله‌ای را علیه نیروهای کرد «حزب اتحاد دموکراتیک» آغاز کرده و شهر منبج را به تصرف درآوردند. این وضعیت تضادی پیچیده ایجاد کرده است؛ نیروهای نیابتی یک عضو ناتو، هرچند عضوی که روزبه‌روز از غرب دورتر می‌شود، به نیروهای نیابتی ایالات متحده حمله می‌کنند، در حالی که به نظر نمی‌رسد واشنگتن توان چندانی برای مقابله با آن داشته باشد.

اگر ترکیه دولت جدید دمشق را برای مشارکت در حمله به مناطق تحت کنترل کردها در شمال شرقی سوریه تحت فشار بگذارد، این وضعیت می‌تواند چالش‌های جدی برای واشنگتن ایجاد کند، مشابه مشکلاتی که روسیه در غرب سوریه با آن روبروست. در چنین شرایطی، پرسشی اساسی برای ایالات متحده مطرح می‌شود: آیا واشنگتن، همان‌طور که در دوران ترامپ تأکید شد، متحدان کرد خود را رها خواهد کرد؟ ترامپ پیش‌تر گفته بود که «این جنگ ما نیست. بگذارید خودش حل شود. دخالت نکنید.» از سوی دیگر، ممکن است واشنگتن به‌دلیل ضرورت حفظ اعتبار و اعتماد متحدانش، ناچار به حمایت از نیروهای کرد شود، حتی اگر این حمایت منجر به تشدید تنش‌ها با ترکیه و ایجاد بحرانی عمیق‌تر در روابط با این کشور شود.

خاورمیانه را می‌توان به میز بیلیاردی تشبیه کرد که هر حرکت یک توپ، مجموعه‌ای از واکنش‌های زنجیره‌ای را در پی دارد و توپ‌های دیگر را در جهات مختلف به حرکت در می‌آورد. تفاوت اصلی این است که در این بازی پیچیده، حتی خبره‌ترین تحلیلگران نیز نمی‌توانند مسیر دقیق این واکنش‌ها را پیش‌بینی کنند. در عین حال، هیچ بازیگر خارجی تاکنون قادر نبوده این بازی را به کنترل خود درآورد و نتیجه نهایی آن را تعیین کند. در این میان، رویکرد چین جالب توجه است. چین، که بخش قابل توجهی از انرژی خود را از خاورمیانه تأمین می‌کند، به‌طور قاطعانه از دخالت در منازعات منطقه‌ای و جانبداری در این درگیری‌ها اجتناب می‌کند. این رویکرد، به‌ویژه در مقایسه با مداخلات پرهزینه و بی‌ثبات‌کننده دیگر قدرت‌های جهانی، می‌تواند عاقلانه‌ترین مسیر باشد. یکی از دیپلمات‌های چینی سال‌ها پیش جمله‌ای ساده اما تأمل‌برانگیز گفت که این استراتژی را به‌خوبی توصیف می‌کند: «چرا باید خودمان را درگیر این آشفتگی کنیم؟»

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *