دکتر ضیا الاطبا بزرگ خاندان ضیایی در تربت حیدریه ( کاظم خطیبی) قسمت پایانی

 

در بخشهای گذشته در باره خاندان ضیایی و فر زندان ایشان گفته شد که ضیاالاطبا تعداد ۶ فرزند داشت که چهار فرزندشان پسر که در خصوص هرکدام وزندگیشان مطالبی برای خوانندگان بیان شد و در اینجا قرارشده در باره دودختر ایشان بنامهای  بی بی رباب و بهجت خانم ضیایی توضیحاتی  جهت شناخت بیشتر این خانواده مطرح شود   ابتدا باید از زنده یادبانو رباب خانم ضیایی یاد نمایم که ایشان با آقای حاج حسین آقای ضیایی که در تربت حیدریه به اتفاق برادرشان حاج حسن آقای ضیایی در کار تجارت همکاری داشتند و آن زمان در محل فعلی بازار گمرک یک محل بزرگ شامل چندین حجره برای تجارت داخلی و خارجی در تربت حیدریه بود فعالیت می کردند و جالب است که در آن زمان تربت حیدریه یکی از مراکز بزرگ تجارت داخلی و خارجی بود از جمله این خانواده در محلی در بارزار دارای یک کارخانه بزرگ پنبه پاک کنی بودند که در آنجا پس از پاک کردن غوزه ( پنبه دارای  تخم و خود پنبه بود ) آنهارا بصورت عدل بادستگاه پرس  بسته بندی میکردند و در انتها آنهارا به خارج از کشور که معمولا روسیه بود صادر می کردند حتی در آن زمان از این تخمهای پنبه جهت تهیه روغن از دستگاههای روغن گیری هم استفاده می کردند البته در آن زمان صنعت در تربت حیدریه بصورت سنتی وجود داشت لازم به یاد آوریست که خانواده ضیایی واز جمله برادران حسین آقاو حسن آقا هردو در کارهای تجارت دیگر از جمله بادام فرش و سایر محصولات کشاورزی فعالیت می نمودند و جالب است بدانید در آن زمان این دو برادر بقدری مورد اعتماد مردم تربت و اطراف بودند که حتی در زمان مشکلات کمبودهایی از جمله قحطی حکومت وقت هم به آنها اعتماد کامل داشت و اغلب کالاهای کوپنی را به این دو برادر می سپرد و آنها هم انصافا بخوبی از عهده این کار برمی آمدندو با توجه به اعتمادی که مردم به این خانواده داشتند آنها در حد یک پشتیبان و مشاور سعی می نمودندبطوری که اختلافات خانوادگی و قوم و خویشی را اغلب توسط آنها حل  فصل می شد در اینجا لازم است اشاره نمایم که در آن زمان که در تربت حیدریه نفت و بنزین وجود نداشت و در گذشته نفت هم مقدار کمی از طریق مسکو به ایران می آمد و پس از اینکه پالایشگاه آبادان شروع به کار نمود برای تامین نفت و همچنین بنزین شرکت نفت ایران و انگلیس در تربت حیدریه یک توافق نامه ای با این برادران نوشتند که نفت سفید و بنزین خودرو بوسیله ظرف ۲۰ لیتری که در آن زمان بنام پیت و یاتین نامیده می شد  که از جنس حلب بود توزیع می شد برادران ضیایی بخاطر این قراردادو انجام این کار اقدام به انباری بزرگ در منطقه رباط پائین در کنار جاده تربت حیدریه  به گنابا د انتخاب و اطراف آن را فنس کشی نموده و از طریق نیروهای ژاندارمری امنیت آن کنترل می شد و معمولا از طریق آبادان کامیونهای حامل بنزین و نفت را در همین پیتها که بعدا هم از چلیک استفاده می کردندبه تربت حیدریه و سپس وارد این ابنار می شد و براساس سهمیه ای که از طریق فرمانداری تربت حیدریه و سایر دوایر برای محلهای مورد نیاز توزیع می گردید بهر حال خواستم موقعیت آن زمان تربت حیدریه و همچنین فعالیتهای این خانواده صادق ، معتمدو تلاشگر را در تربت حیدریه که هم دستی بر تولید داشتند و هم در عرضه کالا در منطقه فعالیت می کردندرا برایتان باز گونمایم .در اینجا باید عرض کنم که دختران زنده یاد ضیا الاطبا برخلاف فرزندان پسرش  دارای تحصیلات عالیه نبودند و آنها در حد دبیرستان توانستند تحصیل نمابند ولی هردو آنها خانه دار بودند و اما رباب خانم که با حاج حسین آقای ضیایی ازدواج کردند دارای سه فرزند دختر و یک پسر بودندکه ترتیب بلقیس خانم ، آقاعلی اکبر، منیر خانم و همچنین قدسی خانم  می باشند ،بلقیس خانم هم با آقای جلیل توکلی ازدواج کردند و حاصل آن فرزندان  ناهید خانم اسد آقا ،حمید آقا ،هما خانم و همچنین آقا نادر می باشند .آقا علی اکبر ضیایی هم با خانم مخدره آموزگار ازدواج نموده و حاصل آن دو دختر بنامهای سوسن خانم و زهره خانم می باشد ومنیر خانم ضیایی هم با آقای قربانیان ازدواج نموده و حاصل آن سه پسر بنامهای مهدی ، حمید و حامد و دو دختر بنامهای گلی و لاله می باشند .

قدسی خانم ضیایی  هم با پسر عموی خود آقای مجید ضیایی که فرزند حاج حسن آقای ضیایی که برادرشان حاج حسین آقای ضیایی در کارتجارت فعالیت می کردند ازدواج نمودند

 

که حاصل این ازدواج سه فرزند دختر بنامهای مژگان خانم ، مرجان خانم و مژده خانم هستند که همسر مژگان خانم آقای هادیزاده ، مرجان خانم با آقای کیوان فضلی و مژده خانم هم با آقای حمید عبدی ازدواج کردند و جالب است که بدانیم عشق آقای مجید ضیایی در خانواده و علاقه شدید ایشان به دخترانشان آنقدر وسیع است که ایشان چون طبع شعری  خوبی هم دارند در سروده ها خود را بنام (سه م ) که تخلص ایشان هست معرفی می نمایند ضمنا خیلی علاقه داشتم که مانند گذشته بتوانم اطلاعات خوبی از خانواده ضیایی از  زنده یاد بانو قدسی ضیایی و همسرشان مجید آقای ضیایی دریافت کنم که متاسفانه همزمان شد با بیماری ایشان ودر نهایت درگذشت این بانوی مهربان و نیکوکار و پس از آن همسرشان مجید آقا آنقدر بیقرار بودند که امکان اینکار میسر نشد لذا اگر نتوانستم در این خصوص چیزی بیشتری در خصوص خاندان ضیایی بنویسم بگذارید بخاطر اینکه فرصتها را ازدست دادم اگر چه قدسی خانم و همسرشان مجید آقا در طول مدت نگارش معرفی خاندان ضیایی از همان اول خیلی همکاری داشتند و از همه اعضای این خانواده محترم و اصیل که در زندگی جز مهربانی و صداقت چیزی دیگری من از آنها ندیدم قدردانی و سپاسگزاری می نمایم

 

 

 

 

 

 

 

 

.در خاتمه به اطلاع میرسانم که آقای بهمن صباغ زاده هم چندسال پیش مصاحبه ای با آقای مجید ضیایی از نگاه شاعران و مجموعه اشعاری که سروده اند مطالبی تهیه ودر وبلاگ خودشان درج کردند البته آقای ضیایی در طول خدمت ایشان چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن خدمات بسیاری درمسئولیتهای مختلفی که داشتند انجام داده اند که به موقع در یک زمان مناسب آنها را برای همشهریان عزیزم خواهم نوشت. و اما دختر دیگر ضیاالاطبا بنام بهجت خانم دارای  تحصیلات در حد دیپلم بودو ایشان  با آقای مهندس اصفیا در تهران ازدواج نمودند که حاصل آن دو فرزند دختر بنامهای  صفا ،صفیه و صفورا می باشندو اما با توجه به شخصیت تاثیر گذار زنده یاد مهندس  صفی اصفیا که در سازمان برنامه داشت لازم است در باره زندگی ایشان بیشتر بپردازیم

مهندس محمدعلی صفی اصفیا، فرزند سلیم‌ا…، از نیای صفی علیشاه، متولد ۱۲۹۲ شمسی تهران،  او به دستور رضاشاه و به تایید وزراء وقت حاضر در جلسه ۲۴ فروردین ۱۳۱۱ هیات‌وزیران ـ علی‌اکبر داور، علی منصور، سیدحسن تقی‌زاده و محمدعلی فروغی ـ هـ .ش به همراه ۵۲‌تن از دانشجویان ایرانی از جمله محسن هشترودی، یدا… سحابی، مصطفی قریب، علی قلی بیانی، حسین پیرنیا، محمود اعتماد زاده (م. به آذین) و حسین جودت ۲ سال پیش از تاسیس دانشگاه تهران ـ ۱۳۱۳ شمسی ـ پذیرش تحصیل به فرنگ را گرفت و در سپتامبر همین سال عازم پاریس شد. او در ۱۳۱۶ شمسی در رشته مهندسی معدن دانشگاه پلی تکنیک پاریس با معدل ۸۷/۱۷ به اخذ مدرک مهندسی این دانشگاه نائل شد. اصفیا در مدرسه پلی تکنیک پاریس در همان دوره تحصیلی به مقام نخست این دانشگاه برگزیده شد و در جمع ۵۲‌تن اعزامی به فرنگ پس از محسن هشترودی، معدل ۷/۱۸ ـ بالاترین نمره و درجه تحصیلی آن گروه – را کسب کرد.

((صفی اصفیا در سمت چپ ردیف اول نشسته، و دومین دانشجو در کنار مدیر دانشگاه و استاد شیمی و دیگر دانشجویان فرنگی.دانشگاه پلی تکنیک پاریس))

اسماعیل مرآت سرپرست محصلین ایرانی در پاریس در یادداشتی «صفی اصفیاء و تقی ریاحی ـ رییس ستاد ارتش دولت دکتر مصدق ـ را یکی از کم‌نظیرترین محصلین ایرانی در مدرسه پلی تکنیک پاریس» دانست. اصفیا پس از عزیمت به ایران، در سال‌های نخست تاسیس دانشگاه تهران جذب دانشکده فنی این دانشگاه شد و در رشته مهندسی مکانیک و معدن به تدریس پرداخت. بعد از اشغال ایران از سوی متفقین در شهریور ۱۳۲۰ به همراه قدرت ا… تشکری که با وی در دانشگاه پلی تکنیک به تحصیل مشغول بود به مقاطعه کاری مشغول شد. در سال‌های پایانی دهه ۲۰ او به همراه احمد علی ابتهاج برادر ابوالحسن ابتهاج و رییس کارخانه سیمان تهران به احداث پروژه‌های عمرانی پرداخت صفی اصفیاء از معدود دولتمردان عصر پهلوی دوم بود که پس از گذراندن حبس کوتاهی از سوی دادگاه انقلاب تبرئه و از زندان اوین آزاد شد. اصفیاء به اعتدال و میانه روی در اعضای کابینه و روسای عالیرتبه اشتهار داشت. شاه که در دو نشست مشهور، اجلاس رامسر و تخت جمشید شیراز، پس از افزایش ناگهانی قیمت نفت، اعضای سازمان برنامه و برخی از وزرای کابینه را به تمایلات چپ‌گرایانه متهم کرد، او را از این اتهامات مبرا دانست.
اصفیاء یکی از مهم‌ترین رجال سیاسی صد سال اخیر تاریخ معاصر ایران است که مورد اعتماد و وثوق تمام گروه‌ها و دسته‌بندی‌های رایج زمانه خود بود و هرگز نامش به خبث طینت و یا سیاسی کاری رذیلانه آلوده نشد. از سوی دیگر در دوران جمهوری اسلامی نیز مورد غضب قرار نگرفت و آزادانه به زندگی خود ادامه داد. وی در سال‌های دهه ۴۰ با تدبیر، تدقیق و عمق دوربینی که ذاتا در او نهفته بود، موفق به تغییرات مثبتی در سازمان برنامه و به تبع آن اقتصاد ایران شد و بستر مساعدی برای سرمایه گذاری خارجی و نیز سازوکار بهینه‌ای برای کارآفرینان اقتصاد ایران فراهم کرد. ستون‌نویس معروف نشریه چپگرای فرانسوی لیبراسیون چند روز پس از پایان دوران ریاست او در سازمان برنامه، او و علینقی عالیخانی را «دو استوانه اساسی اقتصاد ایران» نامید.
اصفیاء در سال ۱۳۳۴ به دعوت ابوالحسن ابتهاج و با سمت مشاور فعالیت خود را در سازمان برنامه و بودجه آغاز کرد و در سال‌های اقتدار و ریاست ابوالحسن ابتهاج در سازمان برنامه سمت معاونت او را بر عهده گرفت و پس از او نیز از سال‌های ۱۳۴۷ـ۱۳۴۱ رسما ریاست سازمان برنامه را بر عهده داشت. او در این سال‌ها و پیش از آن بر پروژه‌های سد دز، سدکرج و سد سفید رود نظارت جدی داشت و مراحل پیشرفت آن را به دقت تعقیب می کرد. او در این سال‌ها از مهم‌ترین مدیران عالیرتبه در فرآیند ساخت پروژه‌های عمرانی کشور بود مهندس صفی اصفیا در فروردین ۱۳۸۷ در تهران درگذشت.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *