گزارش انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۳/۱۲/۱۸ به قلم شاعر همشهری آقای امیرحسین عبدالهی

 

جانا اسفند نفس‌های آخرش را می‌کشد و شتابان به سوی نوبهار قدم برمی‌دارد. زندگی‌هایی که با سرعت 4x در جریان است و غم‌هایی که با غمی دیگر رنگ و لعابی تازه به خود می‌گیرنداما ما پوستمان کلفت‌تر از آن گاندوی پوزه کوتاه است و می‌دانیم که، به ملامت نبرند از دل ما صورت عشق…

در میان این تکاپو انسان‌ها و محافلی هستند که برای دقایقی هم که شده این دنیای سرد بی‌وفا را به کنج محنت خویش بُرده و مدهوش در شعر و احساس می‌شوند. انجمن قطب، تقریبا سه سال پیش که نمی‌دانم از کجا با آن آشنا شدم، محفلی که دل را به فدای زلف یار و سر در هوای دوست می‌نهند. بعد از مدت‌ها دوری زندگی مجالی می‌دهد تا در جلسات شعرخوانی برای اندک دقایقی هم که شده است بنشینم و در دولت عشق قدح پر کنم.

 

بانو آرین نژاد قرعه‌ی دولت را به نام خویش نهادند و باید کتابت کنم آن‌چه در عصرگاه شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ گذشت. قبل از شروع جلسه خود را به تماشای سنگفرش های تزیین شده، کلاغ‌ها، کاج‌های خسته از عمر و پیرمردهای شطرنج بازِ دیارِ زندگی باغ ملی میهمان کردم. راهی کتابخانه‌ی شهید بهشتی شده و اول از همه شاعر سه‌تارنواز را می‌بینم، پس از حال و احوالی با احمد حسن‌زاده عزیز استاد صباغ‌زاده از راه می‌رسند و گفتگویی می‌کنند.

بانو بهنام مجری توانمند پس از اعلام موضوع جلسه که زادروز حکیم نظامی است، با تبریک روز جهانی زن به بانوان انجمن، از بانو جعفری برای شعرخوانی دعوت نمودند. خانم جعفری «شعرم نمی‌آید از بس دلم تنگ است/ ذهنم شده کور و پای قلم لنگ است» و شعر دیگری «ما قطره‌های بارون/ ز ابر پاره جستیم» را خواندند، استاد صباغ‌زاده قلم نقد به دست گرفته و سیاهه می‌کنند، مهدی آقای حسن‌زاده نکته‌ای می‌گویند که پس از سرودن شعر زیاد به پر و بالش نپیچید تا نفسی تازه کند و بعد زیر ذره‌بین نقد ببریم.

استاد نجف زاده با حضور خود زینت‌بخش محفل می‌شوند و غزل ۴۷۷ حضرت حافظ را می‌خوانند: «دو یار زیرک و از باده کهن دو منی» برای شاعران همین مصرع می‌تواند آن‌ها را پادشاه عالم سازد.

 

استاد بهمن صباغ‌زاده عزیز داستانی از بهرام را در هفت پیکر نظامی به همراه جناب وفاپور روایت می‌کنند.
روایت دختران پادشاهان هفت اقلیم و داستان کنیزک و گاو که تمام شد جناب پورعباس با لحن دلنشین خود و آن دفتر سیمی همیشگی شعر قدیمی خود «مرحبا بر رسم هستی هستی‌ام شاداب نیست» را خوانده و مورد نقد دوستان قرار می‌گیرند. امید که هستی جناب پورعباس شاداب شود.

خوشنویس و خوش‌صحبت انجمن جناب یپرم شعری با مضمون زن می‌خوانند‌: «خدا نقاشی‌ات کرد و نصیب من شدی بانو/ بهشت باصفا و باغ سیب من شدی بانو». بانو آرین نژاد غزلی عاشقانه را روایت می‌کنند: «برخیز عاشقانه خودت را نشان بده/ شعری بخوان تمام جهان را تکان بده». بانو پوردایی لطافت و مهر را در هم آمیخته و ما را میهمان شعر کودکی درباره بیماران پروانه‌ای کردند: «من کودکی دیدم/ آرام و تنها بود/ مشغول بازی با/ گل‌های زیبا بود»

استاد علمداران ضمن مباحثی پیرامون پنج گنج و زن از نگاه نظامی این‌گونه مبحث خود را در وصف یار به پایان می‌برند: «روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است/ آری افطار رطب در رمضان مستحب است». باران خانم به زیبایی تمام شیر و موش ایرج میرزا را روایت می‌کند و هزاران هزار درود بر بانو دلیری ،مادری که چنین دختری در دامن فرهنگ و هنر پرورش داده است.

جناب حسن‌زاده هم شعری تازه را برای ما به ارمغان آورده است: «شبیه باد که زیر لباس می‌رقصد/ دوباره گوشه‌ای از باغ، داس می‌رقصد». بانو صبری از لرزیدن دل به هنگام دیدار و تردید نشسته در خانه سکوت می‌گویند: «دوباره لحظه‌ی دیدار تو دلم لرزید/ نشسته پشت سکوتم دلی پر از تردید»

وقت آن است که گل‌های خنده بر صورت‌ها کاشته شود و آن هم فقط از دست استاد عباسی برمی‌آید. استاد «برسان باده که غم روی نمود ای ساقی» از سایه را به چالش می‌کشند و این چنین هنرنمایی می‌کنند: «تف به گور پدر کله‌خرت ای ساقی/ من که رفتم به فنا خیر سرت ای ساقی». شیخ انجمن ساده می‌پوشد و ساده می‌سراید. جناب اعتقادی در وصف تربت و تربتی هم سادگی را پیش می‌گیرد: «آفرین بر تربتی و اشتهار تربتی/ سنجشی باشد طلا را با عیار تربتی»

بانو بهنام ضمن تشکر از حضور همه دوستداران شعر و ادب پایان جلسه را اعلام می‌کنند و این یعنی شنبه ادبی قطب دیگری هم گذشت. آنچه کتابت و نگاشته شد بر بی‌هنری پای فشرده و قلم به دست گرفتم، امید که به مهر خوانده باشید.

شاگرد کوچک انجمن قطب امیر‌حسین عبداللهی

#انجمن_قطب
#امیر_حسین_عبدالهی
#گزارش

https://t.me/anjomanghotb

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *