دوشنبهها با شاهنامه – ۴۷ داستان شهریاری اولین زن در شاهنامه
خراسانرضوی – در این قسمت همای، فرزند بهمن، به عنوان اولین شهریار زن در شاهنامه تاجکیانی بر سر گذاشته و شهریار ایران زمین میشود، او به نیروی نظامی و سپاه اهمیت میدهد و همچون فریدون «دهش» را سرلوحه کار خود قرار میدهد.
سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکترای زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: در قسمت ۴۵ تا آنجا گفتیم که بهمن به پایان شهریاری نزدیک شد او پسری با نام ساسان و دختری با نام همای چهرزاد داشت. در این قسمت، داستان شهریاری اولین زن در شاهنامه را خواهیم خواند.
به بیماری اندر بمرد اردشیر
همی بود بیکار تاج و سریر
اردشیر فرزند بهمن از دنیا میرود و همای، فرزند دیگر بهمن، به عنوان اولین شهریار زن در شاهنامه تاجکیانی بر سر گذاشته و شهریار ایران زمین میشود. تا زمان شهریاری فریدون بحث جهان است و شهریارِجهانی و به همین دلیل است که ایرانیان مدعی هستند که اسطوره و حماسه ایران، برد جهانی دارد و بعضی ابیات شاهنامه فردوسی برای تمام جهانیان در شهریاری، حکومت، مردمداری، مهر، محبت، بزم، رزم و از همه مهمتر در کاربرد مهارتهای زندگی، حرف برای گفتن داشته و جنبه جهانی دارد.
این فریدن است که جهان را به سه قسمت بین سه پسرش تقسیم میکند و ایران را به ایرج میدهد. از فریدون به بعد شهریاران شاهنامه، شهریارانِ ایرانزمین هستند و همای اولین شهریار زن در ایران زمین است.
چقدر مقام زن در اسطوره ایرانی والاست و نگاه به زن از دید حماسه ایرانی و فردوسی بزرگ، نگاهی اندیشمندانه و خردمندانه است.
و به این ترتیب:
همای آمد و تاج بر سر نهاد
یکی راه و آیین دیگر نهاد
سپه را همه سربسر بار داد
در گنج بگشاد و دینار داد
همای به نیروی نظامی و سپاه اهمیت میدهد و آنان را گرامی میدارد و همچون فریدون «دهش» را سرلوحه کار خود قرار می دهد چرا که فردوسی گزارش میدهد «در گنج بگشاد و دینار داد»:
به رای و به داد از پدر برگذشت
همی گیتی از دادش آباد گشت
همیشه داد و دهش سرلوحه شهریاران بوده و همای هم از این داد و دهش غافل نیست:
نخستین که دیهیم بر سر نهاد
جهان را به داد و دهش مژده داد
که این تاج و این تخت فرخنده باد
دل بدسگالان ما کنده باد
همه نیکویی باد کردار ما
مبیناد کس رنج و تیمار ما
توانگر کنیم آنک درویش بود
نیازش به رنج تن خویش بود
مهان جهان را که دارند گنج
نداریم زان نیکویها به رنج
همای چهرزاد، که با نامهای هما و همایچهرزاد نیز شناخته میشود، یک شخصیت افسانهای و پادشاه زن در شاهنامه فردوسی و دیگر متون حماسی ایرانی است. او دختر بهمن و نوه اسفندیار و مادر داراب است. همای بر اساس شاهنامه ۳۲ سال و بر اساس منابع دیگر ۳۰ سال پادشاهی کرد.
همای پس از مرگ پدرش بهمن، تاج و تخت را به دست میگیرد و به عنوان پادشاه زن بر ایران حکومت میکند. در دوران حکومت همای، مردم در آسایش و آرامش زندگی میکنند و او به داد و دهش مشهور است. همای در حالی که پادشاهی میکند، پسری به نام داراب به دنیا میآورد و او را به دور از چشم دیگران بزرگ میکند.
چو هنگام زادنش آمد فراز
ز شهر و ز لشکر همی داشت راز
همی تخت شاهی پسند آمدش
جهان داشتن سودمند آمدش
نهانی پسر زاد و با کس نگفت
همی داشت آن نیکویی در نهفت
بیاورد آزادهتن دایه را
یکی پاک پرشرم و بامایه را
نهانی بدو داد فرزند را
چنان شاه شاخ برومند را
کسی کو ز فرزند او نام برد
چنین گفت کان پاکزاده بمرد
همان تاج شاهی به سر بر نهاد
همی بود بر تخت پیروز و شاد
ز دشمن بهر سو که بد مهتری
فرستاد بر هر سوی لشکری
ز چیزی که رفتی به گرد جهان
نبودی بد و نیک ازو در نهان
به گیتی به جز داد و نیکی نخواست
جهان را سراسر همی داشت راست
جهانی شده ایمن از داد او
به کشور نبودی به جز یاد او
«داد» شیشه عمر قوم ایرانی است، بنابراین با دادگری همای است که فردوسی میفرماید:
جهانی شده ایمن از داد او
به کشور نبودی به جز یاد او
اما اولین شهریار زن که از روش شهریاری خود خوشحال است، فرزند هشت ماهه خود را در صندوقی چوبین و قیراندود و عایقکاری شده به عنوان قایق بهکار میگیرد و فرزند را به امواج رود شانس و تقدیر میسپارد:
بدین سان همی بود تا هشت ماه
پسر گشت مانندهٔ رفته شاه
بفرمود تا درگری پاکمغز
یکی تخته جست از در کار نغز
معنای عبارت «درگر» به تعبیر دهخدا درودگر و نجار است. فردوسی واژه درگر را در جاهای دیگر شاهنامه نیز آورده است. برای مثال:
بفرمود تا درگران آورند
سزاوار چوبی گران آورند.
بفرمود تا درگری پاک مغز
یکی تخته جست از پی کار نغز.
ورا درگر آمد ز روم و ز چین
ز مکران و بغداد و ایران زمین.
بسر بر یکی کرد صندوق نغز
بیاراست آن درگر پاک مغز.