در نخستین شماره ماهنامه باغ و بوستان در آبان ۱۳۱۱ به مدیریت محمد صادق اتابیگی (تحصیلکرده روسیه، وفات ۱۳۲۶ ش)، مقالهای با عنوان «ملخ» بی ذکر نام کارشناس نویسنده، درج شده و در آن با تعریفی از ملخ و مشخصات پیکر و اندامهای این «حشره راستبال» آمده است: «آلت استماع این حشره که آن را گوش گویند، به شکل دو سوراخ عریض در قسمت شکم و در دو سمت اولین نیمحلقه پشت واقع شدهاند و در انتهای این دو سوراخ پرده نازکی است که آن را پرده گوش خوانند… ملخ در اواخر تابستان یا در اواخر فصل پاییز تخم میگذارد.»
دو سال بعد (در مهرماه ۱۳۱۳) یکی از کارشناسان قدیمی، ۹۱ سال پیش مقالهای مشروح تحت عنوان «آفت ملخ»، در مجله مدرسه عالی فلاحت، به چاپ رساندهاست.
در این مقاله، با معرفی «ملخ» و انواع آن شرحی درباره تخمریزی و چگونگی زیست و هجوم جمعی و خسارات ملخ و نیز مبارزه با آن، از جمله نوشته است:«تمامی زارعین و برزگران مطلعاند که «ملخ» یکی از آفات زراعتی بوده و خسارات آن بیشمار است.
تاریخ صحیح پیدایش ملخ در ایران معلوم نیست ولی آنچه تا به حال متقن شده، در سالهای متمادی ملخهای دریایی از صحرای عربستان و بینالنهرین و خلیج فارس و بحراحمر به صفحات ایران هجوم [آورده] و به واسطه تخمگذاری نسل خود را زیاد کردهاند.
تا چند سال قبل که هنوز در ایران وسیله دفع این آفت برای ما میسر نبود، خسارات آن علاوه بر فقر اقتصادی مملکت، روزبهروز رعیت را تهیدست نموده و او را از شغل خود بازمیداشت… لیکن از سال ۱۳۰۶ به بعد وسایل دفاع از این حشره موذی در سرتاسر مملکت فراهم گردیده… »
نویسنده سپس اسامی علمی شش نوع ملخ شناختهشده در ایران را ثبت کرده و معادل فارسی آنها را به این شرح آورده است: «ملخ دریایی، ملخ مراکشی، ملخ ایطالیایی، ملخ مصری، ملخ سبز یا آسیایی، ملخ مخصوص دماوند مشهور به «ملخ سیاه»».
مرحوم علیاکبر دهخدا، شرح مفصلی ذیل «ملخ» نقل کرده و شواهدی نیز از مضامین شاعران ادوار گذشته آورده، از جمله آن سرودهها است (لغتنامه ذیل ملخ):
«عارفان خامش و سر بر سر زانو چو ملخ / نه چو زنبور کزو سوزش و غوغا شنوند» و «این چو مگس میکند خوان سخن را عفن / وان چو ملخ میبرد کِشته دین را نما» و «چرا پیچد مگس دستارفوطه / چرا پوشد ملخ رانین [شلوار] دیبا» و «گر ملخ را نیست بر پا موزه زرین سار / ران او رانین دیبا بر نتابد بیش از این» (خاقانی شروانی)؛ «دجله بود قطره از چشم کور / پای ملخ پر بود از دست مور» (نظامی گنجوی)؛ «نه در راغ سبزه نه در باغ شخ / ملخ بوستان خورد و مردم ملخ» (سعدی شیرازی)؛ «تو سلیمانی و من مورم و جزمور ضعیف / نُزل [تحفه] پای ملخی نزد سلیمان که بَرَد» (ابن یمین فریومدی).
دانشمندان و نویسندگان ایرانی در ادوار گذشته نیز، گاهی برحسب اقتضا ضمن معرفی «ملخ»، شرحی از تجارب و باورهای پیشینیان درباره این حشره نقل کردهاند. از باب نمونه صاحب الابنیه عن حقائق الادویه (تألیف بین ۳۵۰-۳۶۶)، شرحی کوتاه در معرفی «ملخ» ذیل نام عربی آن «جَراد» آورده و خواصی برای آن نقل کرده که قابل بررسی است:
«جراد را به پارسی ملخ گویند و او گرم و خشک است. زخم کژدم را سود کند چون خشککرده آن را بخورند و چون بسوزانند بواسیر و عُسُر البول را سود دارد خاصه بواسیر زنان را.»
ادامه دارد…