کارنامه ادبی محمود دولتآبادی در گفتوگوی ایبنا با جواد مجابی؛ محمود دولتآبادی مردمیترین نویسنده ایران است

جواد مجابی گفت: بسیاری از نویسندگان ابتدا در محافل خاص مشهور میشوند و سپس این شهرت به میان مردم میرود، اما درباره دولتآبادی عکس این روند را میبینیم. نخست مردم او را شناختند، آثارش را خواندند و پذیرفتند، و سپس این محبوبیت به محافل روشنفکری تسری یافت. از همین رو، شاید بتوان او را «مردمیترین نویسنده ایران» نامید؛ لقبی که کاملاً برازنده اوست و از درون آثارش برمیآید.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: دهم مردادماه سال ۱۳۱۹، در روستای دولتآباد از توابع سبزوار، کودکی به دنیا آمد که بعدها صدای مردم بیصدای سرزمینش شد. او با نثری شاعرانه، روان و پرقدرت، جایگاه ویژهای در ادبیات پارسی به دست آورده و با آثارش در ژانر رئالیسم اجتماعی، زندگی روستاییان، حاشیهنشینان و طبقات فرودست ایران را به تصویر کشیده است.
محمود دولتآبادی با توصیفات دقیق از طبیعت، روابط انسانی و مبارزات اجتماعی، توانسته صدایی اصیل به ادبیات ایران ببخشد و رنجها، امیدها و مقاومتهای مردم عادی را جاودانه کند. از شاهکارهای او میتوان به رمان عظیم «کلیدر» اشاره کرد که در ده جلد نوشته شده و یکی از طولانیترین رمانهای ادبیات پارسی است. این اثر حماسی، زندگی خانوادهای کرد به نام کلمیشیها را در بستر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران روایت میکند و با زبانی غنی، تصویری عمیق از فرهنگ و تاریخ ارائه میدهد.
رمان «جای خالی سلوچ» دیگر اثر برجسته اوست که داستان زنی روستایی را روایت میکند که پس از ناپدید شدن همسرش، سلوچ، با فقر و سختیهای زندگی مبارزه میکند. این اثر با تمرکز بر مسائل زنان و نابرابریهای اجتماعی، نمونهای از توانایی دولتآبادی در خلق شخصیتهای ملموس است.
دولتآبادی علاوه بر این آثار، مجموعهای گسترده از رمانها و داستانهای کوتاه و نمایشنامه و فیلمنامه و آثار غیرداستانی خلق کرده است. از دیگر آثار او میتوان به «ته شب»، «سفر»، «آوسنهی بابا سبحان»، «لایههای بیابانی»، «تنگنا»، «گاوارهبان»، «هجرت سلیمان»، «با شبیرو»، «عقیل، عقیل»، «از خم چمبر»، «دیدار بلوچ»، «ققنوس»، «آهوی بخت من گزل»، «روزگار سپریشدهی مردم سالخورده»، «اتوبوس»، «آن مادیان سرخیال»، «سلوک»، «قطره محالاندیش»، «این گفت و سخنها»، «ما نیز مردمی هستیم»، «روز و شب یوسف»، «طریق بسمل شدن»، «گلدستهها و سایهها»، «نون نوشتن»، «میم و آن دیگران»، «وزیری امیر حسنک»، «تا سر زلف عروسان سخن»، «بنیآدم»، «بیرون در»، «اسبها اسبها از کنار یکدیگر»، «دُرّ یتیم: خشکیدن آب دهان عنکبوت» و «دودمان» اشاره کرد.
این آثار، تنوع موضوعی و سبکی دولتآبادی را نشان میدهند؛ از روایتهای روستایی و عاشقانه تا تأملات فلسفی و سیاسی. سبک دولتآبادی ترکیبی از رئالیسم، ناتورالیسم و گاه عناصر سمبولیک است که با زبانی پرجزئیات و توصیفات عمیق همراه شده. تجربه زیسته او در روستا و شهر، به آثارش اصالتی منحصربهفرد بخشیده و او را به راوی تاریخ شفاهی و اجتماعی ایران تبدیل کرده است.
بسیاری از کتابهای دولتآبادی به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند و او بهخاطر آثارش جوایز متعدد داخلی و جهانی را دریافت کرده است. دولتآبادی نهتنها یک نویسنده، بلکه یک حافظه زنده از فرهنگ و تاریخ معاصر ایران است که با قلمش، زندگی مردمان عادی را به اثری هنری و جهانی بدل کرده است. آثار او همچنان الهامبخش نویسندگان و خوانندگان هستند و نقش مهمی در معرفی ادبیات پارسی به جهانیان ایفا کردهاند. دولتآبادی همچنین از جمله چهرههای فرهنگی ایران است که نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه را دریافت کرده است.
به مناسبت سالروز تولد محمود دولتآبادی، به سراغ جواد مجابی رفتیم؛ شاعر، نویسنده، منتقد هنری و یکی از دوستان دیرینه دولتآبادی. مجابی که سالها با دولتآبادی در حوزه فرهنگ و ادب همنفس بوده، نگاهی ژرف و همراهانه به سیر فکری و ادبی او دارد.
ابتدا از شما میخواهم نظرتان را درباره موقعیت اجتماعی و ادبی آقای محمود دولتآبادی بفرمایید.
ابتدا باید تولد دوست عزیزم، آقای دولتآبادی را تبریک بگویم. بهگمان من، او یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر ایران است؛ مشهورترین و چهبسا محبوبترین نویسندهای که میان ما زندگی میکند، و این مایه خوشحالی است.
بسیاری از نویسندگان ابتدا در محافل خاص مشهور میشوند و سپس این شهرت به میان مردم میرود، اما درباره دولتآبادی عکس این روند را میبینیم. نخست مردم او را شناختند، آثارش را خواندند و پذیرفتند، و سپس این محبوبیت به محافل روشنفکری تسری یافت. از همین رو، شاید بتوان او را «مردمیترین نویسنده ایران» نامید؛ لقبی که کاملاً برازنده اوست و از درون آثارش برمیآید.
در واقع، مخاطبان گسترده دولتآبادی به تثبیت جایگاه او در فضای فرهنگی ایران کمک کردند. جامعه روشنفکری نیز البته همیشه مخالفان و موافقانی داشته، اما در مورد دولتآبادی، شمار موافقان روزبهروز افزوده شده و همواره مردم بزرگترین پشتیبان او باقی ماندهاند.
دولتآبادی نهتنها در ایران، بلکه در خارج از کشور نیز شناختهشده است. بارها نامزد جوایز جهانی شده، گرچه بهنظر من، خود ادبیات بزرگترین جایزهای است که به یک نویسنده میتوان داد. جوایز صرفاً بر اساس ارزش آثار روانه میشوند، نه بالعکس.
در میان آثار دولتآبادی، کدام اثر را برجستهتر میدانید و چرا؟
بهنظر شخصی من، رمان «روزگار سپریشدهی مردم سالخورده» بهترین اثر دولتآبادی است. این کتاب بهاندازه سایر آثارش مورد توجه قرار نگرفته و در سایه شهرت برخی دیگر، مثل «جای خالی سلوچ»، نادیده مانده. در حالی که رمان بسیار خوبی است و مردم نیز آن را تأیید کردهاند. بهنوعی، این کتاب موجودی زنده است که جدا از نویسندهاش زندگی میکند و در جامعه ادبی ایران حضوری مستقل دارد.
به گمان من، دولتآبادی پس از نوشتن «روزگار سپریشدهی مردم سالخورده»، تلاش کرده از آن فاصله بگیرد و به تجربههای تازه دست بزند. این ویژگی بسیار مهمی است که نویسندهای در قالبی ثابت نماند و همواره فراتر رود. او کوشیده هم برای مخاطب خود حرفی داشته باشد و هم در زمانه خود نقشی فعال ایفا کند.
وقتی نویسندهای در رخدادهای اجتماعی زمانه خود شرکت میکند، طبیعی است که با واکنشهای مثبت یا منفی مواجه شود. این سنتی است که از جلال آلاحمد آغاز شد؛ او معتقد بود روشنفکر باید در زمانه خود نقش تعیینکنندهای ایفا کند. من شخصاً با این عقیده که روشنفکر در همه مسائل روز شرکت کند، کاملاً موافق نیستم، زیرا گاهی این امر نویسنده را از رسالت ادبی خود دور میکند. اما به هر حال، در جامعهای زندگی میکنیم که بیشتر امور به نحوی اجتماعی است و نویسندگان هم ناگزیر از مداخله هستند.
جهان داستانی دولتآبادی چه ویژگیهایی دارد و او را در کدام دسته از نویسندگان معاصر جای میدهید؟
اگر بخواهیم جهان داستانی دولتآبادی را خلاصه کنیم، باید بگوییم که آثارش تحت تأثیر یک مفهوم عمده قرار دارد: مبارزه. از حدود سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۶۰، ادبیات ایران عمدتاً با مبارزه علیه استعمار، بیعدالتی، و استبداد شکل گرفت. نویسندگان این دوره، تحت تأثیر جریانهای چپ و سوسیالیستی، نوعی نگاه انسانگرایانه و مردمدوستانه به آثارشان دادند. نمونه شاخص این دوره احمد محمود است.
یک ویژگی آثار دولتآبادی هم جهانیبودن مسائلیست که در داستانهایش مطرح میشود. دولتآبادی حتی وقتی از یک روستای کوچک مینویسد، مسائل آن روستا و آدمهایش را به مسائل جهانی و فراگیر پیوند میزند. این در حالی است که بعضی منتقدان، به دولتآبادی بابت همین نوشتنش از روستا ایراد گرفتهاند. نظر شما در این باره چیست؟
این بحث که آثار دولتآبادی در چارچوب «ادبیات روستایی» قرار میگیرد دیگر چندان مطرح نیست. امروز میتوان از یک روستا سخن گفت و در عین حال، از جهان سخن گفت. مهم آن است که نویسنده تا چه اندازه به روح انسانها نفوذ میکند و چقدر مهارت هنری دارد که این تجربه را منتقل کند.
دولتآبادی چند شخصیت زن بهیادماندنی در آثارش خلق کرده است. به نظرتان جایگاه زن در آثار دولتآبادی چگونه است؟
بهگمان من، زنان در آثار دولتآبادی جایگاه برجستهای دارند. مثلاً شخصیت مِرگان در «جای خالی سلوچ»، یکی از شخصیتهایی است که حضوری مادی و تجسمیافته دارد. دولتآبادی، بدون آنکه به ارزیابیهای شتابزده بپردازد، نگاهی متعادل به زنان دارد. در کلیت آثار او زن و مرد با نگاهی برابر دیده میشوند اگرچه ممکن است در برخی آثار، مانند «سلوک»، این برابری بهچشم نیاید. زنان در داستانهای او نقش مؤثری دارند و نویسنده از نابرابریها آگاه است، بیآنکه شعار بدهد.
منش و شخصیت انسانی دولتآبادی از دید شما چگونه است؟
منش دولتآبادی را بسیار میپسندم. او انسانی مهربان و وارسته است. نهتنها با همکارانش، که با هر کسی از مردم، حتی در دورافتادهترین شهرها، با مهربانی رفتار میکند. پذیرای دیگران است، کمک میکند، حمایت میکند، راهنمایی میکند. این رفتارها تصنعی یا نمایشی نیست، بلکه از درون شخصیت او برمیخیزد. حتی ترجیح میدهد بهجای نشستن در کافهای شیک، در قهوهخانهای ساده باشد. او تظاهر نمیکند که مردمدوست است؛ واقعاً مردم را دوست دارد، با آنها زیسته، دردشان را کشیده، و رنجهایشان را درک کرده. همین همسرنوشتی با مردم، و حرکت در مسیر آنها، ویژگی برجسته یک نویسنده واقعگرا است؛ کسی که از دل جامعه برخاسته و همچون ملت خود دستخوش فراز و نشیبهای تاریخ شده است.