واقعیت و حقیقت در نظام سلامت نوشته همشهری عزیزمان آقای دکتر مهدی زنگنه

واقعیت و حقیقت جزو آن واژه هایی هستند که معمولا تمایلی برای پرداختن به آنها نداریم چرا که فهم کامل این دو در مجموع دشوار است. اما بهر حال می‌توان با ساده سازی به آنها پرداخت و برای پدیده های مختلف از آنها استفاده کرد.
به بیان ساده، واقعیت آن چیزی است که هست ولی حقیقت آن چیزی است که باید باشد. این تعریف یکی از ساده ترین هاست. هر چند در عمل، بخش بزرگی از علم شناخت شناسی را در بر می‌گیرد. بعنوان مثال، جنگ واقعیت است ولی صلح و آرامش، حقیقت. علاوه براین، فهم واقعیت با ابزارهای حسی رخ می‌دهد ولی فهم حقیقت با ابزارهای ادراکی. این طبقه بندی ها در بیان فیلسوف بزرگ آلمانی، کانت آمده است که با گفته هایش، گام بزرگی در شناخت شناسی پدیده ها برداشت و تکلیف خیلی از چالش ها در فهم موضوعات مختلف را روشن کرد. برهمین اساس می‌توان بیان کرد که خطا در حافظه و حس ها میتواند بر شناخت واقعیت تاثیر گذار باشد اما حقیقت جنبه ادراکی دارد و شناخت آن، فراتر از حس است. به بیان دیگر می‌توان چنین گفت که شناخت حقیقت کار هر کسی نیست و لازمه آن علاوه بر دانش، تجربه و بینش است.
بگذریم… در نظام سلامت نیز می‌توان این دوگانه را بوضوح دید و در مورد آن بحث کرد. بر مبنای گفته های فوق، واقعیت یعنی همین

شرایطی که همه از آن باخبریم با شدت و حدت متفاوت. پزشکی خانواده و موضوعات مرتبط با آن بخشی از این واقعیت است. اما حقیقت نظام سلامت چیز دیگری است. بطور خلاصه، عدالت در سلامت، حقیقت اصلی است. و به بیان دیگر، کاهش پرداختی از جیب مردم.
این روزها که بحث پزشکی خانواده به امری مجادله برانگیز تبدیل شده و هر فردی بسته به علاقه، تجربه و شناخت خود از واقعیت موجود، در برابر این برنامه قرار می‌گیرد و واکنش نشان میدهد. ایکاش بجای پرداختن به این واژه پرالتهاب به حقیقت آن بپردازیم. واژگانی همچون نظام سطح بندی خدمات و یا نظام ارجاع، غایت اصلی و حقیقت ماجراست که بنظر میرسد حساسیت کمتری نسبت به این دو وجود داشته باشد و اشتراک نظر بیشتری را بهمراه داشته باشند. در هر دو واژه، عدالت به معنای عام و عدالت در سلامت بطور خاص نهفته است. یعنی ارائه خدمات متناسب با نیاز فرد، نه کمتر و نه بیشتر. در واقع، برنامه پزشکی خانواده و یا هر برنامه دیگری، راهبرد محسوب میشوند و نه هدف. البته که انتخاب راهبرد مناسب در بستر زمان و مکان تعریف میشود و بسیار هم مهم است اما توجه به حقیقت ماجرا اساسی تر بوده و گفتمان مطلوب تری را ایجاد میکند.
گفتمان سازی، ساده سازی موضوعات، همگرایی بین ذینفعان و ذینقشان مختلف و از همه مهمتر، عزم قاطع و مستمر. پدیده ای که اینهمه تلخ و شیرین در دل خود دارد و به این حد تاثیر گذار و بنیان ساز است. برنامه ای که در همه کشورها بعنوان پایه اصلی و آینه تمام نمای خدمات اجتماعی ار جمله سلامت به مردم است، آنقدر مهم هست که پس از اینهمه سال تجربه، نیازمند تفکر بیشتر باشد. اصولا حقیقت انگاری موضوع و آماده سازی های زیربنایی ابتدا در بین تصمیم سازان و مدیران بسیار اساسی تر از اجرا است.
بامید این نحوه تفکر و اقدام، بامید توجه به حقیقت در کنار واقعیت، بامید موفقیت …آذر ماه ۱۴۰۴ دکتر  مهدی زنگنه

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *