یکی از مزایای داشتن دوستان خوب آشنا شدن با دیگران، اساتید و دانشمندان است؛ به واسطه دوستی با آقای کاظم خطیبی به منزل استاد محمدحسن ابریشمی (پژوهشگر در باب تاریخ کشاورزی) واقع در بولوار مرزداران رفتم، ملاقاتی که چندین سال قبل باید صورت میگرفت ولی به سبب کرونا و فشردگیهای کاری سالها به تعویق افتاد.
در یک روز تابستانی با دوست عزیزم به منزل استاد رفتیم، باغچهای دلگشا در ورودی حیاط منزل جلب توجه میکرد و نشان از آن داشت که انسانی علاقمند به کشاورزی و گل و گیاه در این مجموعه سکونت دارند. عشق به زمین آب و گل و گیاه در هر گوشه به چشم میخورد، از مدتی قبل با کتاب زعفران ایشان آشنا شده بودم. (زعفران از دیرباز تا امروز، دایره المعارف تولید، تجارت و مصرف، چاپ دوم تهران، ۱۳۸۹ـ انتشارات امیرکبیر)
استاد دَم در ورودی آپارتمان با جامهای آراسته و کراوات زده منتظر ما بود. جثهای کوچک و چشمانی بس زیرک داشت؛ ابتدا به زیرزمین بزرگ (حدود سیمتر مربع) منزل که کتابخانهای منظم با طبقهبندی کنگره بود رفتیم. قفسههای فلزی در پنج ردیف، سه ردیف در کنار دیوارها، و دو ردیف در وسط کتابخانه قرار داشت که دو راهرو ایجاد کرده بود. داخل طبقات قفسهها کتابها به ترتیب موضوعات طبقهبندی کنگره عنوانبندی شده و کدگذاری شده دیده میشدند. کتابهای نفیس، متون کهن، دواوین شعرا و کتابهای تاریخی و جغرافیایی، علوم، گیاهشناسی، کشاورزی، همچنین دورههای کامل مجلات گذشته از سخن گرفته تا مجله موسیقی و راهنمای کتاب بغل به بغل کنار یکدیگر نشسته بودند.
عطر عشق کتاب و نوشتن و تحقیق در جای جای کتابخانه فضا را پر کرده بود حاصل زحمات و دسترنج چندین ساله استاد در یک جا گردهم آمده بودند، تابلوها و تقدیرنامههای استاد در یک گوشه چیده شده بودند. استاد هواکش خاصی برای آنجا تعبیه کرده بودند، کولر دیگری هم کار میکرد. ایشان برایم گفتند کتاب خیلی به خاک، موریانه و رطوبت حساس است و من همیشه سعی میکنم دمای اینجا را در یک حد ثابت نگه دارم.
سپس به طبقه اول منزل استاد ابریشمی بازگشتیم؛ جلو درب ورودی عکس بزرگی در ابعاد یک متر در ۴۰ سانتیمتر از حدود سی نفر در کنار گلدان گلی زیبا قرار داشت. استاد یادآور شد که ۴۰ سال پیش از بانک کشاورزی بازنشست شدهام، از آن موقع جلسات ماهانهای با همکاران بازنشسته و مدیران کنونی بانک برقرار کردهام؛ جلساتی نیز با همکلاسان دانشکده علوم انسانی دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی کنونی) و اساتید آن دوران در خانهام هر چند گاه دایر بوده است، اما با بروز بیماری کرونا، جلسات ماهانه با همکاران ابتدا دو ماهه و سپس فصلی شده است. وارد سالن بزرگی شدیم که در اطراف آن حدود ۵۰ صندلی (برای آن جلسات) چیده شده بود. میز بزرگ استاد ابریشمی (در ابعاد ۲/۱ ´ ۲ متر) در نزدیک پنجره خیلی بزرگ رو به آفتاب قرار داشت. روی میز مقابل جای نشستن استاد، سه تصویر در ابعاد مختلف به ترتیب خیلی بزرگ از شادروان ایرج افشار، کوچکتر در قاب دایرهای از مرحوم علیاکبر دهخدا، و سومی از آن روانشاد حاجیه بانو فاطمه دوستی مادر استاد ابریشمی جلوهای خاص داشت.
رو کردم به استاد، گفتم: تصاویر جالبی است؛ مثل اینکه به آنان خیلی علاقه داشته و دارید؟ پاسخ ایشان در خور توجه و در بردارنده زوایای از زندگی استاد است: هر کدام از این سه شخصیت در سرنوشت زندگی و کار مطالعه و پژوهش این هیچمدان از دیرباز تاکنون مؤثر و نقش بارزی داشتهاند. پدرم، شادروان حاجی علیاکبر ابریشمی که اهل مطالعه و در کار تولید ابریشم و نوغانداری بود در سه سالگی از دست دادهام، و و مادر مرحومم، من و دو برادرم (محمدعلی و حسین ابریشمی) را سرپرستی و سواددار کرد، و هر سه ما موفق و مستقل وارد جامعه شدیم؛ به همین دلیل همیشه به یاد مادر هستم و مخصوصاً تصویر وی را درست در مقابل نگاهم الصاق کردهام؛ اما علاقه و توجه زیاد به مرحوم دهخدا به سال ۱۳۴۸ باز میگردد. در آن سال جزوات کامل لغتنامه را به ۲۳۰۰ تومان خریدم و صحافی آنها در ۶۰ جلد، با بهترین جنس مقوا و گالینگور ۱۸۰۰ تومان، جمعاً ۴۱۰۰ تومان تمام شد. در جایی خوانده بودم که برای احاطه بر نگارش در هر موضوع و مبحثی باید دامنه لغات را در ذهن افزایش داد. طی حدود ۹ ماه تمامی لغات و واژگان لغتنامه را مرور کردم، و در پایان هر جلد برای آموزش و آرامش روح آن مرحوم دعا میکردم. پس از آن طی ۵۶ سال گذشته بیشتر از همه منابع و متون (حدود ۱۴۰۰۰ جلد) که دارم بیشتر از همه به لغتنامه رجوع و مجلدّات آن را لمس و مطالعه کردهام (۶۰ جلد آن را ملاحظه بفرمایید)
اما شرح آشنایی با شادروان ایرج افشار، و توجه ایشان به آثار حقیر، در زندگی نامهام آمده است. تصویر بزرگی از ایشان را در کنار عکس دهخدا الصاق کردهام. دوستان زیادی همه ماهه در خانه من جمع شدند گاهی صحبت از ایشان به میان میآمد؛ دانشمندی به راستی بسیاردان، ایران دوست، صاحب آثار پرشمار، بیمدعا، فروتن، بلندنظر، مشوق خیلی از نویسندگان و پژوهشگارن گمنام، امثال این هیچمدان بودند. در پیش خیلی از دانشمندان و بزرگان معاصر و دوستانشان از پژوهشهای ناچیز این حقیر با تمجید یاد کردهاند. خیلی از این بزرگان وقتی خود را به آنان معرفی میکردم، میگفتند استاد ایرج افشار از آثار تو تعریف میکردند. درباره شادروان ایرج افشار و تحقیقات و نوشتههای ایشان دو مقاله نوشتهام که منتشر شده و در زندگینامه حقیر نیز شرحی آمده است.
با پوزش از زیادهگویی، بفرمایید کتابخانه اینجا را ملاحظه کنید. وارد اتاق بزرگی شدیم که همانند کتابخانه پایین دو طرف در طول دیوارهای اتاق و دو ردیف در وسط قفسههای چوبی تا سقف قرار گرفته و همگی پر از کتاب بود.
کتابها به همان نظم و ترتیب طبقهبندی شده بود. تقریباً همه کتابها چاپ اول بود. استاد گوئی همچون پدری مهربان به کتابهای کتابخانه مینگریست و با جان و دل به آنها عشق میورزید. خیلی از کتابها را که نگاه کردم در صفحه سفید مقابل عنوان کتاب شماره صفحات مختلف کتاب مقابل مباحث مربوط به کشت و کار، رستنیها و … قید شده بود. در برخی کتابها، یادداشتی در هامش آن نوشته شده بود. در لابهلای برخی از کتابها یادداشتهایی با مطالبی نوشته شده و با خودنویس درباره موضوع پژوهشی در آن صفحه گذاشته شده بود.
نام خانوادگی استاد از این جهت ابریشمی است که نیای بزرگ ایشان حاج ملااحمد شعرباف یزدی در عهد ناصرالدین شاه از یزد به تربت حیدریه مهاجرت کرد و با فرزندانش به اشاعه علم و کار کشاورزی و تولید ابریشم پرداخت و با تأسیس اداره سجل احوال در ۱۳۰۷ شمسی نام خانوادگی «ابریشمی» را گرفت. به راستی جهانگشایان همواره با قدرت توأم «زر» و «زور» مملکتها را تسخیر کردهاند، و دقیقی طوسی (قرن ۳ هجری، در این دو بیت «زر» را با رنگ زرد «زعفرانی» و «زور» را در تیغ (شمشیر) پولادین یمنی (آهن آبدیده کوره رفته یمنی که شهرت جهانی داشته) تجسم بخشیده است:
به دو چیز گیرند مر مملکت را یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زرنـام مــلـک بر نبشتـه دگر آهـن آب داده یمانی
اما از سوی دیگر به درستی آثار پژوهشی، پردامنه استاد ابریشمی درباره این دو پدیده با منشأ ایرانی میتواند تجسم بخش درخشش زعفران و لطافت پرنیان باشد.
استاد ابریشمی طی یادداشتهایی که به تدریج طی سال ۱۳۹۷ در روزنامه اطلاعات تحت عنوان جایگاه تاریخی و فرهنگی زعفران منتشر شده است به شرح و توصیف گیاه زعفران و جایگاه تاریخی آن پرداخته، و من با خواندن این یادداشتها عشق و علاقهام برای خواندن این کتاب روز به روز بیشتر میشد.
در روزنامه اطلاعات ۲۱ آبان ۱۳۹۷ آورده است: «زعفران ارزشمندترین محصول زراعی و محبوبترین ادویه جهانی، با جاذبههای سه گانه طبیعی: رنگ زیبا، رایحه و طعمی دلپذیر و با خواص و خصوصیات کم نظیر از جمله شادی برانگیز ضد افسردگی مفید برای قلب و عروق و …) از رستنیهای بومی دامنههای زاگرس در نواحی همدان و کرمانشاه بوده و با پیشینه تاریخی بسیار طولانی جایگاه والایی در فرهنگ و فلاحت و طب و داروشناسی تغذیه و بهداشت ایرانی داشته است. گل بسیار زیبای زعفران با سه کاسبرگ و گلبرگ بنفش رنگ مایل به آبی و سه پرچم زردرنگ کوتاه و کلاله (مادگی: آستیگمات) سه شاخه و با رنگ قرمز تند، به وسیله «سوخ» یا «پیاز» گیاه کشت و تکثیر میشود تنها همان کلاله سه شاخه به عنوان زعفران مصارف مختلف دارد.
در ابتدای کتاب زعفران یاداشتی به قلم مرحوم ایرج افشار آمده است: «این کتاب واجد تمام مشخصات یک پژوهش مثبت یک پژوهش آکادمیک دقیق و درست است او از دل و جان مایه گذاشته و تمام توان خود را به کار گرفته تا توانسته است چنین کتاب ارزشمندی را به بازار نشر ارائه کند، کتاب در پنج گفتار و هر گفتار در چندین قسمت تدوین شده است.»
بررسی میز کارشان برگهای مربوط به هر کتاب در پوشهای پلاستیکی گذاشته شده بود و با خط خوش درشت با ماژیک عنوان کتاب آمده. استاد چندین پرونده کتب در دست انتشار را به من نشان دادند و گفتند ترسم از این است که عمرم کفاف ندهد و نتوانم تمام تألیفاتم را منتشر کنم؛ اسامی تعدادی از کتابهای در دست انتشار:
ابریشم ایران شناخت تاریخی؛ ۲) هوشمندیها و خصلتهائی از حشرات: مورچه، ملخ، زنبور عسل، عقرب، سرگین گردان. ۳) انگنامه، 4) سقز، ۵) سرو و درختان کهنسال در تاریخ و فرهنگ ایران
استاد ابریشمی برایم گفتند هدفم تحصیل در رشته پزشکی بود ولی بعد از مدت کوتاهی سرنوشت دیگری برایم رقم خورد در سال ۱۳۴۰ در رشته پزشکی دانشگاه تهران شرکت کردم و قبول نشدم. بعد در رشته پزشکی دانشگاه ملی (شهید بهشتی) ثبت نام کردم ولی چون شهریه هر ترم پنج هزار تومان بود در پایان ترم اول به ناچار ترک تحصیل کردم و پس از آن در یک کتابفروشی مشغول کار شدم. در سال ۱۳۴۱ در کنکور استخدامی بانک کشاورزی قبول شدم، دوره بانکداری را در دانشگاه ملی ایران گذراندم، و پس از کارآموزی در ادارات مرکزی به شعبه تربت جام منتقل شدم. استاد ابریشمی ادامه داد: اولین مقالات خود را تحت عنوان «شعرا و فضلای تربت جام» نوشتم و در روزنامه آفتاب شرق در مشهد چاپ شد. بنابر اقتضا و طبیعت شغلی به روستاهای گستره پهناور تربت جام و بخشهای آن میرفتم، از شیوه کشاورزی سنتی، آداب و رسوم در نشست و برخاستهای باروستائیان چیزهای زیادی یاد گرفتم. یادداشتهایی از وضعیت اقلیمی مناطق، محصولات کشاورزی و همچنین گویشها و باورهای عامه تهیه کردم. در سال ۱۳۴۶ ازدواج کردم و پس از مدت کوتاهی به زادگاهم تربت حیدریه منتقل شدم. در سال ۱۳۴۷ بنابر ترغیب و معاضدت دانشمندان گرانقدر همدیاریم شادروان حسینعلی راشد و محمود شهابی به تهران آمدم و کارم در اداره بررسیهای اقتصادی بانک کشاورزی بود، سپس به اداره آموزش منتقل شدم که فرصتهای بیشتری برای مطالعه و کسب فیض از محضر اساتید و همکاران فرهیخته نصیبم شد. علاوه بر مطالعه و تحقیق به خطاطی و خوشنویسی علاقمند بودم. البته در زمینه طراحی و گرافیک نیز تبحر پیدا کردم در همان زمان خطاطی و خوشنویسی را نزد شادروانان حسین میرخانی و ابراهیم بوذری یادگرفتم و با مرحوم شجریان اساتید خطاطی مشترکی داشتیم.
در سال ۱۳۴۸ در کنکور رشتههای علوم انسانی دانشگاه ملی ایران شرکت کردم و با وجود عدم آمادگی بین ۳۷۰۰ تفر شرکت کننده رتبه یازدهم را کسب کردم. کلاسها از ساعت ۵ بعدازظهر تا ۱۱ شب بود، سال اول رشته روانشناسی خواندم، مدتی کلاسهای جامعهشناسی و چندگاهی به تاریخ رفتم و سرانجام با راهنمائی استاد دکتر ایرانپور جزنی در رشته جغرافیا ادامه تحصیل دادم جمعاً بیش از ۲۲۰ واحد درسی را طیّ حدود شش سال گذراندم.
کار بانک کشاورزی بسیار سنگین بود، درسها مشکل و با وجود این مرتباً از نظر شغلی تقدیر میشدم. درسهایم خوب بود. عنوان رساله دوره لیسانسام «زعفران طلای سرخ کرانههای کویر» زیر نظر استاد تاریخ دکتر رضا شعبانی در صد صفحه تألیف کردم که بسیار مورد توجه قرار گرفت چون مستند به ۷۸ منبع مختلف بود از جمله کلمه زعفران را معرب کلمه مرکب «زاپران» فارسی دانسته که خاصیت سقط جنینی «زعفران» را در ماهیت لفظی خود «زا+ پران» دارد.
یکی از خاطرات تلخ و شیرین زندگی استاد که خودشان برایم به این شرح تعریف کردند: به خاطر خرید مسکن مجبور شدم تمام کتابهایم را بفروشم، وقتی دیپلم گرفتم حدود ۲.۰۰۰ جلد کتاب داشتم و بتدریج آن را تا ۵.۰۰۰ جلد افزایش دادم در سال ۱۳۵۳ بانک کشاورزی به من وام مسکن به مبلغ ۱۰۳ هزار تومان داد که برای تهیه مسکن این مبلغ کفایت خرید خانه را نمیکرد. همه کتابهایم را به تالار کتاب به مبلغ بیست هزار تومان فروختم و مدتها در تنهایی میگریستم.
در سال ۱۳۶۳ تألیف کتاب شناخت زعفرانایران را به انجام رساندم که مرحوم سیدمحمدعلی جمالزاده و شادروان ایرج افشار تقریطهایی شوقانگیز و تمجیدآمیز بر آن نوشتند: جمالزاده: «کتاب شناخت زعفران ایران هر کس را متعجب و متحیر خواهند ساخت چون موضوع کتاب بسیار آموزنده و بینظیر است.»
کتاب در سال ۱۳۶۶ توسط انتشارات توس در ۳۲۰ صفحه منتشر شد. کتاب دیگر در زمینه شناخت زعفران تألیف کردم که ۸۹۰ صفحه با عنوان زعفران از دیرباز تا امروز توسط انتشارات امیرکبیر در سال ۱۳۷۴ منتشر شد.
در مقدمهای که به قلم خود استاد ابریشمی آمده است: «در بیش از ۳۲ سال پژوهش در باب زعفران و دیگر محصولات فلاحتی همسر وفادارم بانو پروین ابریشمی همواره مرا یاور بوده است و شب زندهداریهای مستمر چندین ساله را تحمل کرده است. وی در کنار اشتغال به آموزگاری مسئولیت همه امور زندگی از رسیدگی و تربیت فرزندان خانم پرستو، آقایان مهندس علی و امیرارسطو ابریشمی و خرید آمادهسازی مایحتاج زندگی و رسیدگی به امور داخلی منزل را برعهده داشته است.
استاد ابریشمی برایم گفت در سال ۱۳۶۵ به درخواست و اصرار خودم از بانک کشاورزی بازنشسته شدم تا بیشتر بتوانم به پزوهشها در باب تاریخ کشاورزی بپردازم؛ با این همه همکاری خود را با بانک رها نکرده و با عضویت افتخاری در شورای نویسندگان به نوشتن و تألیف مقاله در مجله بانک ادامه دادم، و دهها مقاله پژوهشی با موضوعات مختلف و سرمقالههای نوروزی و غیر آن تدوین و تألیف کردم.
یکی از نکات جالب و شگفت در فرهنگ ایرانی گزینش وجه تسمیه «زعفران» برای نام پسران است. عجیب از آن جهت که در قلمروهای فرهنگی ایرانی و زبان فارسی، غالباً انتخاب نام رستنیهای زیبا و ظریف، گلها و میوههای خوش بوی و رنگ و لطیف تنها برای نام بانوان از دیرباز تا کنون معمول بوده است. ظاهراً گزینش کلمه زعفران برای نام مردان بعد از اسلام رایج شده. اما به یقین این انتخاب به پیروی از سنتهای پیشین انجام گرفته و احتمالاً در ایران عصر پارتها و دوران ساسانیان انتخاب نام پارسی زعفران یعنی «کَرکَم» برای مردان معمول بوده است.
در تاریخ ۱۱/۴/۹۷ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران همایشی با عنوان، نقش مطبوعات علمی در پیشبرد دانش ایران از قاجار تاکنون، به مدیریت و اهتمام دکتر رسول جعفریان برگزار گردید، در آن همایش افتخار حضور داشتم و از جمله با کهنترین مجله کشاورزی در ایران مجله آب و خاک و تاریخچه مجلات کشاورزی، طیِّ سخنرانی استاد ابریشمی (با عنوان «مهمترین مجلات کشاورزی ایران» آشنا شدم، مجله آب و خاک در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۱ در ۲۴ صفحه با مدیریت دکتر تقی بهرامی منتشر شد. دکتر بهرامی، ذیل عنوان آب و خاک مطالب جالبی نوشته است.[۱]
استاد گفتند: تألیفات در زمینه کشاورزی به زبان فارسی از قدیمترین ایام تا روزگار قاجاریه بسیار اندک است، با این همه در روزگار ناصرالدین شاه کتابی جامع در امور زراعت و ملکداری با عنوان مفاتیح الارزاق توسط حاج محمدحسین نوری در سه جلد تألیف شده است؛ و اولین نشریه کشاورزی به نام فلاحت مظفری در شکل و شمایل مجله با مقالاتی در زمینه امور کشاورزی و وابسته به آن در ۵/شهریور/۱۳۱۸ در تهران منتشر شده است ]سال تولد این هیچمدان[
در مقالهای دیگر استاد با عنوان «سُرو» اخیراً در روزنامه اطلاعات (ضمیمه فرهنگی) انتشار یافته، با اشاره به این مهم که در باب تاریخ کشاورزی ایران کمتر کاری در خور و شایسته انجام شده است. یکی از تألیفات در این باره کتابی با عنوان کشاورزی و مناسبات ارضی ایران در عهد مغول تألیف پطرشفسکی دانشمند و مورخ روسی است، که در نقل نام درست درختی از بندهش گرفتار تردید شده.
استاد ابریشمی در ادامه این مقاله با ارائه مستنداتی نام پهلوی و فارسی آن درخت را «سُرو» (به ضم سین) مشخص کرده است که هنوز هم در برخی از نواحی، از جمله تربت حیدریه در خراسان برای درخت «زبان گنجشک» عربی آن «لسان العصافیر» تداول دارد، اما هیچ کدام از فرهنگ فارسینویسان ادوار گذشته و معاصر آن را مدخل نگرفته و در تعاریف لغات عربی و فارسی معادل آن نیاوردهاند.
مقاله پسته در دانشنامه جهان اسلام (جلد ۵) توسط ایشان تألیف گردیده است که به پشتوانه کتاب پسته ایران شناخت تاریخی که چاپ اول آن در سال ۱۳۷۳ توسط مرکز نشر دانشگاهی منتشر گردیده است، و در همان سال برنده کتاب سال جمهوری اسلامی گردید. نکته جالب آنکه استاد ابریشمی در نگارش خود را «هیچمدان» معرفی و خطاب میکند.
استاد بدلیل علاقمندی شدید به خوشنویسی کلکسیونی از قلم و نوک قلم تحریر گرد آوردند که در سال ۱۳۸۲ به پیشنهاد استاد ایرج افشار مجموعهای از انواع نوک قلم تحریر (نوک قلم فرانسه) را به مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی اهدا کردند، ایشان این مجموعه بی همتا را از سال ۱۳۲۷ شمسی از شهرهای مختلف ایران و جهان گردآوری کردهاند که شامل ۶۸۹ نوک قلم، ۸۴ دسته قلم و ۴۶۶ مداد است. شرح احوال استاد ابریشمی در صفحات ۱۸۷-۱۹۱، و تصاویر نوشت افزارهای خوشنویسی و نوک قلمهای ایشان در صفحات ۱۱۲۸ و ۱۱۲۹ کتابخانه و گنجینههای اهدائی به دایره المعارف بزرگ اسلامی، تألیف: فرشته مجیدی، زیرنظر سیدعلی آل داود تهران، ۱۴۰۲، در خاتمه گفته است که آخرین تألیف پژوهشی استاد ابریشمی با عنوان رستنیها و پدیدههای نباتی در تاریخ طبری (تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۴۰)، «اثر شایسته تقدیر در چهلمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی» در سال ۱۴۰۱ شناخته شده، و چاپ دوم آن نایاب و سومین چاپ آن در دست انجام است. استاد ابریشمی در صفحه مقابل مشخصات این کتاب نوشته است:
به یاد و نام شادروان استاد ایرج افشار که چیزها از ایشان آموختم، این کتاب را به تمامی دوستان و دوستداران و فرزندان و خوانندگان آن دانشمند گرانقدر در سراسر ایران و جهان تقدیم میدارم.
جسم و جان استاد ابریشمی بیبلا و پژوهشها و نگارشهای ایشان همواره مستدام باد.
سرمد قباد
۱۲ آذر ۱۴۰۴
[۱]. بخشی از متن مکتوب فصل سخنرانی مزبور، تحت عنوان «مجله فلاحت مظفری» در نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، دفتر چهاردهم، زیر نظر رسول جعفریان، پاییز ۱۳۹۷، ص ۹۴۱-۹۶۱ چاپ و منتشر شده است.