هوشمندی و حساسیتهای رفتاری برخی حشرات
همانسان که اشاره شد، پژوهشهای دانشمندان و زیستشناسان جهان در دو قرن اخیر در باب هوش و ادراک جانوران از جمله درباره «حشرات» بسیار پردامنه و چشمگیر است.
در متون کهن بعد از اسلام، بهویژه در منابع دایرهالمعارفی قدیم نیز از این گونه تجارب و همچنین باورها و تفکرات دال بر ادراک و هوش «حشرات» نقل شده که عمدتاً مبتنی بر آزمودهها و گفتهها و پندارهای قدیم تر ایرانیان است. در این گونه منابع بیشتر به تجارب و باورها درباره رفتارها وحساسیتها و حرکات هوشمندانه برخی از حشرات، چون «مورچه» و «ملخ» و «زنبور عسل» و نیز «کژدم» از «بندپائیان» اختصاص یافته که در ادامه به آن پرداخته است.
۱- مورچه(نَمل)
پارهای از تجارب و باورهای پیشینیان درباره رفتارها و حساسیتهای مورچگان در متون کهن به چشم میخورد. از باب نمونه «ابودلف مهلهل خزرجی» در سال ۳۴۱ هجری به دنبال دیدار از دماوند، به تجربه اهالی این ناحیه از ایران در باب رفتار مورچگان اشاره کرده است که دلالت بر ادراک این حشره در پیشبینی «خشکسالی»
دارد.
“… در یکی از رشتههای این کوه آثاری از یک ساختمان قدیمی یافتم که در اطراف آن قبرهای زیادی وجود داشت و نشان میداد که محل ییلاقی بعضی از پادشاهان ساسانی بوده است. مردم این محل وقتی ببینند مورچگان به تعداد زیادی دانه جمع و ذخیره میکنند پیشبینی مینماید که در آن سال خشکسالی به آنها روی
خواهد آورد.”[۱]
نمونههای دیگری از باورها درباره رفتار آگاهانه حشرات به ویژه مورچگان در متون کهن موجود است؛ مثلاً مسعودی (ابوالحسن علی بن حسین، وفات ۳۳۴ تا ۳۴۶) در «مروج الذهب» (تألیف ۳۳۶ ) روشهایی برای آگاهی از فاصله آبهای زیرزمینی تا سطح زمین را از «کتاب الفلاحه» نقل کرده، از آن جمله به شیوهای شگفت پرداخته که از مطالب آن ادراک مورچگان قابل استنباط است:
“در بعضی نسخههای کتاب الفلاحه ، در همین معنی، چنین دیدم که هر که خواهد این نکته [نزدیکی آب به سطح زمین را]بداند به خانه مورچه بنگرد، اگر مورچگان درشت و سیاه و کُند رفتار باشند به اندازه کُندی رفتارشان آب به آنها نزدیک است و اگر مورچگان تندرو باشند که به آنها نتوان رسید آب در عمق چهل ذراع است. و آب اولی [که فاصلهاش با سطح زمین کم است] شیرین و خوش، و آب دومی سنگین و شور باشد.”[۲]
ابن ندیم، سیسال بعد از نوشته مسعودی، در« الفهرست» (تألیف ۳۷۷)، تنها از دو تألیف با عنوان الفلاحه یاد کرده است. نخست، در معرفی «اهوازی» گوید: «محمدبن اسحاق»، مکنی به «ابوبکر». این کتابها از اوست: کتاب النحل و اجناسه و عروسه؛ کتاب الفلاحه و العماره.[۳]دوم، در معرفی «ابن وحثیه کلدانی» شرحی درباره اصل و نسب وی آورده و عناوین تألیفات او در طلسمات و سِحر و دیگر موضوعات نقل کرده، که کتاب الفلاحه الکبیر و الصغیر از آن جمله است.[۴]احتمال دارد، منظور از کتاب الفلاحه،تألیف اهوازی باشد، چرا که کتاب النحل و اجناسه و عروسه درباره زنبور عسل و جنس نر و ماده و ملکه است که دلالت بر مطالعات و آزمونها و تجارب مؤلف درباره این حشره دارد.
بر همین اساس میتوان گمان برد که آن چه مسعودی از کتاب الفلاحه،درباره رفتار مورچگان نقل کرده مبتنی بر نوشته اهوازی بوده که احتمالاً تجارب و دانستههایی درباره «مورچه» نیز داشته است. ظاهراً، مقارن با همان ایام، در تحفه الغرائب، از مؤلفی گمنام (منسوب به محمدبن ایوب الحاسب، عالم قرن چهارم؟)، نیز به پارهای از رفتارها و خصوصیات هوشمندانه مورچه پرداخته است:
“… هر که «مورچه» را بیند که «دانههای غله بریده» به آفتاب آورده باشد در نیمروز، و باز به سوی خانه خویش میبرد، بباید دانستن که بعد از آن به دو ساعت بارانی عظیم خواهد آمدن؛ و این حکایت
طرفه است.
دیگر، مورچه چون دانه گندم یا جو، یا برنج سوی سوراخ برد از برای نهادن را، دو سه پاره کند هر دانه، تا در آن سوراخ چون نَم یابد، نروید. و چون نَم یابد، و خواهد که تباه شود، بردارند و از سوراخ بیرون آرند و در آفتاب نهند تا آن کَرَه : [کپک] و نَم از او برود و به هر دو سه روز چنین کنند. و وقت باران بدانند که کی خواهد آمدن، آن را به جای خود برند تا بدان باران و سیل غرقه و تباه نشود.”[۵]
[۱].سفرنامه ابودلف در ایران، ترجمه سیدابوالفضل طباطبائی، تهران، زوار، ۱۳۵۴، ص ۷۸٫
[۲].مسعودی (علی بین حسین)، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه وشر، ۱۳۴۷، ج ۱، ص ۱۲۸٫
[۳]. محمدبناسحاق الندیم، کتاب الفهرست، ترجمه م. رضا تجدّد، تهران، ۱۳۴۶، ص ۲۵۴٫
[۴]. ابنندیم، الفهرست، ص ۲۸۵٫
[۵]. تحفه الغرائب، از مؤلفی گمنام (منسوب به محمدبن ایوب الحاسب، عالم قرن چهارم؟) به کوشش جلال متینی، تهران، انتشارات معین، ۱۳۷۱، ص ۴۰٫
* ضمن پوزش، نام نویسنده محترم این سلسله مقالات علمی در شماره قبل از قلم افتاده بود