جهان در رویارویی با کرونا در گفتوگو با یووال نوح هراری این یک جنگ نیست راهحل درست در مقابله با کرونا، نه انزواطلبی ملتها و نه افزایش بی رویه فشارها و کنترل دولتها بر ملتها که مشارکت و همدلی جوامع با یکدیگر از یکسو و توانمند کردن شهروندان برای مواجهه با بیماری از سوی دیگر است. (فاطمه فلاح)
از زمانی که بیماری کرونا جهانیان را درگیر خود کرده، متفکران و اندیشمندان در اقصی نقاط دنیا دست به کار شدهاند و درباره این به تامل و تفکر میپردازند که چه شد که انسانها در آستانه قرن بیست و یکم به این بلا دچار شدند؟ آن هم در زمانهای که بوق و کرنای پیشرفتهای تکنولوژیک و علمی گوش عالم را کر کرده است. پرسش مهمتر اینکه رویارویی انسانها با این بیماری چگونه بوده است و چطور باید باشد؟ و در نهایت اینکه پس از این چه خواهد شد؟ آیا میتوان از جهان پساکرونا صحبت کرد؟ آیا کرونا تاریخ بشر را به پیش و پس از خود تقسیم خواهد کرد؟ آیا سبب خواهد شد که انسانها در رویکردشان به طبیعت و هستی تغییری جدی حاصل کنند؟ اگر چنین نکنند، چه سرنوشتی منتظر ایشان است. یووال نوح هراری، تاریخدان و مدرس تاریخ جهان و صاحب کتابهای پرفروشی چون انسان خردمند یکی از چهرههایی است که این روزها زیاد در رسانههای مختلف جهان ظاهر میشود و درباره وضعیت روزگار کرونایی ما و جهان پیش و پس از آن صحبت میکند. آنچه میخوانید، گفتوگوی او با یکی از شبکههای هندی زبان در مورد جهان در مواجهه با کرونا و جهان پساکرونا است. دکتر هراری در این گفتوگو تاکید میکند که راهحل درست در مقابله با کرونا، نه انزواطلبی ملتها و نه افزایش بی رویه فشارها و کنترل دولتها بر ملتها که مشارکت و همدلی جوامع با یکدیگر از یکسو و توانمند کردن شهروندان برای مواجهه با بیماری از سوی دیگر است.
ویروس کرونا چطور قادر است تفکر امروزی و معاصر را در مورد بسیاری از مسائل اصلی زمانه ما تغییر بدهد و مقایسه آن با همهگیریهای دیگری که بشر در گذشته با آن مواجه بوده است چگونه است؟
در مقایسه با هر همهگیری که در گذشته بشر با آن روبهرو بوده است، ما در موقعیت بسیار بهتری قرار داریم. نسبت به همهگیری مرگ سیاه در قرون وسطی، ویروس کرونا به واقع ضعیفتر است و نرخ مرگومیر در آن بسیار بسیار پایینتر است. نکته حایز اهمیت این است که بشر اکنون از دانش علمی و ابزار تکنیکی لازم برای متوقف کردن این همهگیری برخوردار است حال آنکه در مرگ سیاه هیچ کس نمیدانست چه اتفاقی در حال رخ دادن است، چرا مردم این گونه یکی پس از دیگری میمیرند و چطور میتوانند مانع آن شوند. در نهایت تنها پاسخ برای چرایی این واقعه آن بود که آن را مجازاتی از جانب آسمان تصور کنند و متوقف کردن آن را ورای توان و قدرت خود بدانند. اما امروزما درمواجهه با این بحران تنها دو هفته برای شناسایی ویروس، توالی ژنوم آن و تهیه تستهای قابل اعتماد زمان صرف کردیم. این نشان از قدرت و توانایی ما در مدیریت این بحران است.اما سوال اصلی این است که آیا ما دانایی و خرد لازم برای استفاده صحیح از این قدرت را داریم، که تاکنون متاسفانه پاسخ ما به آن مطلوب نبوده است.فقدان اتحاد جهانی در مقابله با همهگیری از سویی و تبعات نگرانکننده اقتصادی آن از سوی دیگر گواه این مدعا است. البته هنوز خیلی برای برپایی این اتحاد جهانی دیرنشده است. برتری ما نسبت به ویروس کرونا دراین است که ما توانایی همیاری و کار کردن با هم را داریم، حال آنکه برای مثال یک ویروس کرونا در چین نمیتواند توصیه یا کمکی به ویروس دیگر در امریکا بکند. چین میتواند به امریکا مشاوره بدهد، کشورها میتوانند ابزار مورد نیاز پزشکی را برای یکدیگر ارسال کنند و… .اما اگر ما از این توانایی انسانی خود بهره نبریم به نوعی از توانایی ما در مدیریت این بحران کاسته خواهد شد. جهان در ابتلا به ویروس ابولا در ۲۰۱۴ و در بحران اقتصادی در ۲۰۰۸ بسیار قابل قبول عمل کرد و امریکا در این میان هدایت جهانی را عهدهدار بود. اما دولت امریکا با شعار «اول امریکا» بسیار صریح به دنیا اعلام داشته است که دیگر اهمیتی برای بشریت خارج از مرزهای خود قائل نیست. بله امروز امریکا اول است. اول در تعداد بیماران کووید ۱۹ و اول در تعداد مرگومیر ناشی از آن. نبود اتحاد جهانی میتواند بسیار مخرب باشد. ابتدا اینکه برای تولید واکسن نیاز داریم که کشورها اطلاعاتشان را درکنار یکدیگر قرار دهند و البته باید بتوان به این اطلاعات اطمینان کرد. در بحران اقتصادی حتی وجود این همکاری و اتحاد حیاتیتر جلوه میکند.دولت امریکا توان این را دارد که بسته حمایتی برابر با ۲ تریلیون دلار را برای شهروندانش درنظر بگیرد اما بسیاری از کشورها این شکل از منابع و ظرفیتها را دراختیار ندارند و اگر ما یک نقشه اقتصادی جهانی برای رفع این معضل نداشته باشیم به بحران اقتصادی خواهیم رسید که البته منجر به بیثباتی جهانی خواهد شد.
با وجود شعار بیرحمانه «اول امریکا» از جانب رییسجمهور امریکا و از طرفی موفق عمل کردن چین در مواجهه با این بحران، زمزمههایی شنیده میشود که ممکن است کشوری چون چین هدایت جهانی را عهدهدار شود. نظر شما در این مورد چیست؟
من بسیار خوشحالم که میبینم چین در به اشتراک گذاشتن اطلاعات و فرستادن ابزارهای پزشکی مورد نیاز به کشورهای دیگر پیش قدم است، اما بسیاری نقدها به برخورد اولیه چین در بروز این ویروس وارد است که شاید اگر این رفتار محافظه کارانه نمیبود ما میتوانستیم مانع این همهگیری شویم. اما به نظر من دستآورد ایدهآل تغییر جایگاه یک کشور قدرتمند با دیگری نیست بلکه موقعیت ایدهآل آن است که درک کنیم نباید تنها به یک کشور اتکا کرد و نیاز به مجموعهای از هدایتکنندهها در کشورهای مختلف داریم که هر کدام نقشی ایفا کنند، ما نیاز به ترویج همبستگی داریم. از دید من خطرناکترین واقعهای که در حال رخ دادن است ویروس نیست که البته ما قادر به توقف آن هستیم. بلکه نگرانی اصلی اهریمنهای درونی ما انسانهاست که موجب بالا رفتن نفرت در گوشه وکنار جهان شده است. از جمله نفرت در مقابل اقلیتها و کشورهای دیگر.ما این روزها شاهد هستیم که کشورهای مختلف در حال سرزنش کردن یکدیگر برای شیوع این ویروس هستند. اگر اجازه بدهیم این نوع از نفرت و خشونت گسترش پیدا کند باعث ایجاد موانع بسیار برای مواجهه با ویروس و بحرانهای حاصل از آن خواهد شد.
با شیوع ویروس و تعطیلیهای اضطراری، اقداماتی برای مهار و کنترل آن صورت گرفته است که تا یکی دو ماه پیش شاید حتی قابل تصور نبود.نظر شما در مورد این نظارتها چیست؟
یکی از نگرانکنندهترین این اقدامات آینده این شکل از تحت نظر قرار دادن مردم برای مهار و توقف همهگیری است. تا بهحال سیستمهای نظارتی جمعی را چون دوربینها حتی در کشورهای دموکراتیک هم داشتهایم، اما تغییری که در شکل و ماهیت نظارت شاهدیم تحول آن را از شکل بیرونی به شکل زیرپوستی و درونی نشان میدهد .حالا سوال رایج این است: دمای بدن ما چیست؟ فشار خون ما چند است؟ موقعیت پزشکی ما چگونه است؟ البته این شکل از نظارت برای بحران موجود ضروری و لازمالاجراست. اما اگر این شکل از نظارت به صورت درازمدت ادامه داشته باشد خطر بنا نهادن رژیمهای جدید تمامیت خواه را درپی خواهد داشت. زیرا آنها بهطور مداوم اطلاعات زیستی مردم را جمعآوری میکنند و اینکه چه اتفاقی در درون آنها رخ میدهد و چه احساساتی دارند. برای مثال ۱۰ سال بعد از این تاریخ را در کشور کره شمالی متصور شوید. همه ملزم به بستن دستبندهای زیستی هستند که اطلاعات را لحظه به لحظه در اختیار حکومت قرار میدهد. رهبر بزرگ سخنرانی مهمی پیش رو دارد و شهروندان هرجایی که هستند باید شاهد آن باشند. آنها ممکن است لبخند بر لب داشته باشند و حتی تشویق کنند اما احساسات درونیشان خلاف این باشد و بهیاد داشته باشیم دستبندی بر دست دارند که ضربان قلب و فشار خون آنها را چک میکند و احساسات واقعی آنها را بروز میدهد. تصور زندگی در چنین شرایطی دهشتآور است. مشکل اصلی با وجود اقدامات ضروری و نظارتها در این است که تمایل دارند برای همیشه بمانند.به این دلیل ساده که همیشه یک موقعیت ضروری پیش رو است. ممکن است گفته شود که این نظارت موقتی است اما سخن از موج دوم شیوع و سپس ویروس دیگر و… به دوام آن بینجامد. در حقیقت مردم نباید بین سلامت و زندگی خصوصی و خلوت خود مجبور به انتخاب شوند. باید هردو را داشته باشند. ما نیاز به یک سیستم جدید مراقبتهای درمانی داریم که این نظارتها را پوشش دهد و کاملا مجزا از پلیس، پلیس مخفی و ارتش باشد. به راستی این وظایف در راستای مسوولیت آنها نیست.این روزها بسیار از سیاستمداران شنیدهایم که این یک جنگ است. پاسخ من این است: این یک جنگ نیست و ما نیاز به سرباز و اسلحه نداریم. این یک بحران در مراقبتهای بهداشتی- درمانی است و ما دکترها و پرستارها و متخصصین درمانی را در صف مقدم داریم.
در سیاست امروز، متأثراز همهگیری، انحرافی مشاهده میشود که تمایل به ناسیونالیسم و انزواطلبی را دربعضی کشورها نشان میدهد.از دید شما این سیاست چه نتایجی به دنبال خواهد داشت؟
این سیاست فقر و تیرهروزی و سلامت ما را در سطح جهانی تشدید خواهد کرد. باز هم به این دلیل ساده که رویارویی با این همهگیری با بستن مرزها و متوقف کردن پروازها ممکن نخواهد بود. به خاطر داشته باشیم که در قرون وسطی هیچ هواپیما یا کشتی مسافربری وجود نداشت، با این وجود همهگیری چون مرگ سیاه سلطه خود را بر بشر از چین تا به هند و از خاورمیانه تا اروپا در طی۱۰ سال به رخ کشید.پادزهر همهگیری نه انزواطلبی بلکه همکاری و همیاری میان کشورهاست.اگر ارتباطات بین کشورها تحت تأثیر این انحراف قرار بگیرد نه تنها توقف این همهگیری را مشکل خواهد کرد بلکه مقابله با همهگیریهای دیگررا در آینده بسیاردشوارتر خواهد بود.
در اظهارنظری از استفان وال پروفسور روابط بینالملل در دانشگاه هاروارد داشتهایم که همهگیری ویروس کرونا، انتقال قدرت و تأثیرپذیری را از غرب به شرق سرعت میبخشد. آیا شما آینده را اینگونه میبینید؟
بله این انتقال مسلما میتواند روی دهد.کافی است نگاهی بیندازیم که چه کشورهایی با عملکردشان مردم را تحت تأثیر قرار دادهاند.کشورهایی در شرق آسیا، نه تنها چین، بلکه کره جنوبی، ژاپن و سنگاپور در مواجهه با ویروس و همهگیری بسیار موفق و اثرگذار عمل کردهاند .حال آنکه کشورهای اروپای غربی و امریکا تصویر اسفباری از خود به نمایش گذاشتهاند. در چند سال گذشته دنیا اعتمادش را به رهبری امریکا از دست داده است و حالا در سایه شیوع ویروس کرونا شایستگی امریکا هم زیر سوال رفته است. وقتی عملکرد آنها را در مواجهه و کنترل بیماری در کشور خودشان میبینیم، به خود یادآور میشویم که جای خوشحالی دارد که آنها دیگر رهبری جهان را عهدهدار نیستند.
با شیوع و همهگیری این ویروس ما شاهد بالاتر رفتن استفاده مردم از شبکههای مجازی و بالطبع در معرض خبرهای غیرواقعی و نامعتبر قرار گرفتن آنها در این زمینه هستیم.آیا فکر میکنید که مردم به مصرف همیشگی این شکل از اخبار جعلی به جای اخبار موثق روی خواهند آورد؟ پیشنهاد شما به مردم برای تشخیص سره از ناسره چیست؟
به نظر من این یک انتخاب است و مردم انتخابهای بسیاری اینجا دارند. امیدوارم که مردم خطر عظیم منابع نامعتبر را در بحرانی که ما درگیرش هستیم درک کنند و اما در مورد تمیز دادن منابع معتبر از نامعتبر راهبردی را پیش رویتان قرار میدهم. اگر کسی با تعدادی تئوری دسیسه در مورد ویروس کرونا نزد شما آمد، اینکه چطور شروع شده است و چطور شیوع یافته است، فقط از او یک سوال ساده بپرسید. از او بخواهید که توضیح دهد که ویروس چیست و چطور موجب بیماری میشود. اگر آن شخص کوچکترین اطلاعی از این موضوعات نداشت، هیچ کدام از گفتههای دیگرش را باور نکنید. از دید من به واقع اینجا اهمیت آموزش علمی به مردم آشکار میشود. من صحبت ازدکترای زیستشناسی نمیکنم، بلکه از آموزش پایهای علمی در مدارس میگویم.ما نیاز داریم به کودکانمان در مورد مسائل اینچنینی آموزش بدهیم، اینکه ویروس چیست، چطور جهش مییابد و به همهگیری منجر میشود و این نیازمند آموزش نظریه تکامل است.در صورتی که ما به این نظریه باور نداشته باشیم، نمیتوانیم این همهگیری را درک کنیم. به این دلیل که طریقی که ویروسهای جدید پدیدار میشوند و تغییر میکنند و همهگیری شروع میشود همه به واسطه نظریه تکامل قابل درک میباشند و این اهمیت آموزش نظریه تکامل را در مدارس پررنگ میکند.
از دید شما ما چه درسی میتوانیم از این همهگیری بگیریم و برای اینکه شاهد موقعیتهای اینچنینی مشابه در آینده نشویم چه میتوانیم انجام دهیم؟
پادزهر اصلی و اساسی این همهگیری همکاری و همیاری است، همچون به اشتراک گذاشتن اطلاعات علمی، کار کردن با یکدیگر برای تهیه واکسن مورد نیازو هشدار دادن به کشورهای دیگر اگر موضوعی در حال رخ دادن در کشور شماست. اینها از جمله درسهای پایهای و اساسی است. اگر از آن درس بگیریم نه تنها قادر خواهیم بود به سرعت و بهطور کارآمدی با همهگیریهای دیگر در آینده برخورد کنیم، بلکه توانایی حل بحرانهای دیگر، چون تغییرات آب و هوایی را نیز خواهیم داشت. قبلا هم گفتهام خطر بزرگ امروزه ویروس نیست، بلکه اهریمنهای درونی ما انسانهاست. نفرت انسانها از یکدیگر و این موج عظیم تمایل به سرزنش کردن دیگران و آز و طمع بعضی از ما، که تمام تلاش خود را میکنند که از تیرهروزی گروهی دیگر در این شرایط بالاترین بهره را ببرند. اما اگر به جای رواج کینهتوزی و نفرت به رواج همدردی و شفقت روی بیاوریم، به جای رواج آز به رواج همبستگی بپردازیم و به جای باور به تئوری دسیسه، باور به علم داشته باشیم، در این صورت ما از این بحران بسیار بسیار قویتر از گذشته بیرون خواهیم آمد.
پادزهر اصلی و اساسی این همهگیری همکاری و همیاری است، همچون به اشتراک گذاشتن اطلاعات علمی، کار کردن با یکدیگر برای تهیه واکسن مورد نیازو هشدار دادن به کشورهای دیگر اگر موضوعی در حال رخ دادن در کشور شماست. اینها از جمله درسهای پایهای و اساسی است. اگر از آن درس بگیریم نه تنها قادر خواهیم بود به سرعت و بهطور کارآمدی با همهگیریهای دیگر در آینده برخورد کنیم، بلکه توانایی حل بحرانهای دیگر، چون تغییرات آب و هوایی را نیز خواهیم داشت. قبلا هم گفتهام خطر بزرگ امروزه ویروس نیست، بلکه اهریمنهای درونی ما انسانهاست.