شهاب عشق ،دانش و حکمت ….. زندگی نامه وخاطراتی از مرحوم استاد محمود شهابی به یاد بود سی و چهارمین ( ۳۴ ) سال وفات ایشان
چندی است که دوران بازنشستگی ام شروع شده ولذا در این دوران وقت بیشتری دارم که به أمور شخصی خود برسم، ازاین فرصت استفاده کرده وبجستجو وپژوهش در سایتهای مجازی در مورد زنده یاد پدرم پرداختم . در این پژوهشها به نوشته های فراوانی که درمورد آن جناب چاپ شده است برخورد کردم. بسیاری از این مقالات توسط دانشمندان، استادان وشاگردان پدر نوشته شده است که هریک با کمال دقت و ذره بینی علمی، از آن جناب یاد کرده اند. البته این نوشته ها مایع افتخار ما فرزندان و نوه های پدر است و جای آن دارد که از صمیم قلب ازآن جنابان تشکر وسپاس فراوان شود.
چند مقاله دیگرهم وجود دارد که در مورد زندگی شخصی پدر دارای اشباهاتی است، که من را بفکر انداخت که در ویکی پدیای فارسی مقاله ای بنویسم که پدرراهمانطورکه بوده وزندگی میکرده از نقطه نظر فرزندانش که تنها شاهد نزدیک زندگی شخصی آن مرحوم بوده اند بیان کنم.حال که سی و چهارمین سال وفات پدر است در این فکر افتادم که با نوشته هایم یادی از آن زنده یاد کرده باشم که جناب آقای خطیبی به من پیشنهاد کردند که شرح زندگینامه پدر را برای چاپ در این سایت بنویسم . فکر من و پیشنهاد ایشان باعث شادی من گردید، در اینجا بد ین وسیله از لطف ایشان کمال تشکررا دارم.
مایه تأسف است که در این مدت سی وچهار سال بدلیل دوری از وطن امکان ارتباط با برقرار نشده وهیچکدام از این نویسندگان عزیز بفکرشان نیامده است که قبل از انتشارمطالبی در مورد زندگی شخصی پدر با فرزندان آن جناب مشاوره و یا لاقل آنهارا با خبر سازند وتأئید آنها را بدست آورند .
این زندگینامه مجموعه ایست که شامل دو قسمت است:
۱– تکرارنوشته ها وگفتارهای دانشمندان، استادان وشاگردان پدر که درمورد خصوصیا ت علمی آنجناب چاپ شده است که بسیار مورد تقد یراست.
متاسفانه بنده بعلت مشغولیات وتحصیلات درعلوم پزشکی در حدود بیشتر از ۴۵ سال تا حدی از علوم فلسفی، حقوقی و فقهی پدر دور هستم .
۲– قسمتی از خاطران شخصی دوران بچگی و خصوصأن دوران ۷ سال آخر عمر ایشان درفرانسه را که من افتخارزندگی با ایشان را داشتم در این مقاله آورده ام ومتوجه هستم که گاهی با بعضی از نو شته ها وعقا ید در مورد ایشان متعا رض باشد.
من بعنوان یکی از وارثان ایشان خود را مکلف و موظف میدانم که خواسته ها و دیدگاه های پدر را خصوصأن در مورد زندگی شخصی، اجتمائی و حقیقی ایشان را به نوه ها و نسل آینده منتقل کنم و به این طریق باعث شادی روح آن مرحوم گردم و به خواسته و مقام ایشان احترام بگذارم و اگر بتوانم تا آنجا که ممکن است از انتشارات نا خرسند ونادرست در مورد ایشان جلو گیری نمایم ….
France, Mulhouse, Août ۲۰۲۰
استاد محمود شهابی خراسانی،
از حقوقدانهای برجسته عصر پهلوی انسانی فرهیخته، فقیه، فیلسوفی عالیمقام و نامدار و استا د ممتاز دانشگاه تهران بود. او عمر خود را یکسره وقف علم و دانش کرد.
به واقع، تمام عمر وی را میتوان مجموعه سهگانه: «خواندن» ، «نوشتن» و «آموختن» دانست. وی از نسل دانشمندان جامع بود که در فرهنگ و سنّت خاص ما تنفس کرد و از بیشتر دانشها و معارف متداول در مدارس درسی زمانهاش، مانند منطق و اصول و فقه، یا غیر متداول و غریب مانند فلسفه و شعر و ادبیات و عرفان، تغذیه و پرورش یافت و در کنار آنها از اخلاق عملی، خودسازی، تقواپیشگی، نوع دوستی، تواضع، خدمت و شفقت به خلق نیز غفلت نداشت.
وی پدری نجیب، مهربان، بزرگوار، رو شنفکر، پر از عشق به فرزندان و خانواده اش بود. او بی قید و شرط از همه اقوام و فامیل دور یا نزدیک ، دوستان، دانشجویان، آشنایان که دشواریهای خصوصی یا اجتمائی داشتند حمایت وبآنها کمک میکرد. همه ما بدون شک مدیون بزرگواری ها و مهربانی ها و کمکهای آن مرحوم هستیم
زندگینامه و تحصیلات
سال ۱۹۸۴ میلادی مولوز – فرانسه
استاد محمود شهابی که فقط به « شهابی خراسانی » معروف است در سال ۱۳۲۱ق/ ۱۲۸۲ش، در تربت حیدریه، در خانوادهای که به دانش و تحقیق و فریادرسی و نیکی به مردم شهره بود، چشم به جهان گشود. پدرش، عبدالسلام، ملقب به شهاب الدین، از دانشمندان روزگار خود و صاحب آثار زیادی بود. [۱۸][۱۹] وی منجمله دو کتاب به نامهای، راز عشاق، و، گنج نهفته، دارد. [۱۹] . استاد شهابی تحصیلات مقدماتی را در تربت حیدریه درمدرسه نزد آموزگار که خانمی بود فرا گرفت و در مدت شش ماه الف با و تلفظ کلمات یک دوره کامل قران را آموخت.
پس از فرا گرفتن مقدمات فارسی و عربی در سال ۱۳۳۲ ق در سن یازده سالگی مشهد و سپس اصفهان را برای طی درجات بالاتر برگزید. او مقدمات علوم دینی را در محضر ادیب نیشابوری و دیگر علوم، ادبی و فقهی را نزد آیت الله خراسانی و میرزا حسن موسوی بجنوردی، فرا گرفت و در سن ۲۵ سالگی به درجه اجتهاد رسید. .[۱۹][۱۳][۱۲]
قابل تذکر است که استاد برخلاف آنچه که در بعضی از مقالات آمده است هیچوقت به «نجف» برای تحصیل نرفته است.[۲۰]
استاد شهابی دو خواهر داشت، خانم زهرا سلامی وخانم پروین سلامی و دو برادرآقای احمد سلامی و دکتر علی اکبر شهابی . [۲۰]
چون بین پدر و عموجان شهابی یک رابطه عا طفی، علمی ، معنوی بسیار عمیق وجود داشت لذا خود را مکلف میدانم که در اینجا چند سطری در مورد عموی بزرگوارم بیاد بود ایشا ن بنویسم.
خوب بیاد دارم که روزهای جمعه واعیاد، درِ، منزل پدر باز بود ومهمانان زیادی میامد ند برای حضور در این محفل گرم که در آن صحبتهای علمی واجتمایی بین همگی برقراربود.
این مجا لس در کتابخانه پدر برگزار میشد و من وبرادرم مسعود افتخار پذیرائی مهمانان را با چای و شیرینی بعهده داشتیم ، عموجان شهابی جزو اولین افراد ی بود که بمنزل می آمد و اول از هر چیز مد تی در حیاِطِ جلوی کتابخانه با صورتی خندان وپراز مهر با من و مسعود مد تی زیاد صحبت میکرد وسپس وارد کتابخانه میشد این یکی از خاطرات شیرین من در آن زمان است.پس از آن من در سن ۱۷ سالگی بخاطر تحصیل در فرانسه ایران را ترک کردم [۲۰]
عموجان در سال ۱۲۸۶ ش، در تربت حید ریه متولد شد . و در پاییز سال ۱۳۶۷ ش، در سانفرانسیسکو ( امریکا ) نزد فرزندان عزیزش مهندس فرخ، مرحوم مهندس فریدون، خانم فرشید و فریدخت شهابی در گذشت وآرامگاه ایشان در قبرستان Los Gatos Memorial Park cemetery نزدیک San Jose ( کالیفرنیا ) قرار دارد.
تدریس در دانشگاه تهران
استاد محمود شهابی در سال ۱۳۱۰ راهی تهران شد و در این شهر ماندگار گشت. وی در این شهر به تدریس علوم معقول و منقول در مدرسه عالی سپهسالار اشتغال داشت [۱۸]. همدورههای ایشان، سردار فاخر حکمت، بدیعالزمان فروزانفر، محمدحسن شریعت سنگلجی، سید محمد مشکات و محمدتقی بهار ملقب به ملکالشعرابهار بودند که در آن زمان، پانزده نفر از این بزرگان، عضو شورای عالی فرهنگ بودند. مرحوم شهابی نیز از زمره این بزرگواران بود.[۱۹] بعد از افتتاح دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۲وی دو رساله خود را به دانشگاه ارائه کرد و در سال ۱۳۱۳به استادی این دانشگاه درآمد و برای تدریس در زمینه حقوق و علوم سیاسی به دانشکده حقوق دعوت شد و به تدریس فقه و حقوق پرداخت. رتبه محمود شهابی در دانشگاه تهران استاد ممتاز بود و نزدیک به نیم قرن به تدریس اشتغال داشت. در دوره دکترای الهیات، مرحوم شهابی استاد کتاب شفا ی ابن سینا بود [۱۷]. استاد در دانشگاه نظامی هم تدریس حقوق میکرد.
دکتر هوشنگ نهاوندی ( وزیر وقت وزارت علوم و آموزش عالی )، استاد محمود شهابی خراسانی ، پروفسور فضلالله رضا ( رئیس وقت دانشگاه تهران) تیمسار سرتیپ جواد صا لحیه (داماد وقت استاد شهابی) فرمانده کل پلیس راه کشور
بارها از طرف حکومت وقت کارهایی از قبیل وزارت آموزش و پرورش به ایشان پیشنهاد شد. یکی از پیشنهادها در زمان دولت ملی دکترمحمد مصدق بود. استاد از پذیرفتن عذر خواست و پاسخ داد کاری که از من ساخته است، درس دادن و کتاب نوشتن است. همینطور شاید دو سه بار از طریق حکومت دعوت به سناتوری شد که آن را هم نپذیرفت. در اواخر حکومت سابق نامههای متعددی از طرف وزارت دربار ارسال شده بود که میخواستند که استاد عضویت «انجمن شاهنشاهی حکمت و فلسفهٔ ایران» را بپذیرند. مخصوصاً شهبانو فرح پهلوی چون از سجایای اخلاقی ایشان شنیده بود، با وساطت دکتر سید حسین نصر و مرحوم دکتر علیاکبر شهابی، مصر بود و عاقبت ایشان عضویت افتخاری آن انجمن را پذیرفت. استاد شهابی چندین دوره در شورای دانشگاه تهران نمایندگی و در شورای عالی فرهنگ عضویت داشت.
مدتی هم بنا به خواهش دکتر محمد علی هدایتی ـ وزیر دادگستری وقت ـ که از دوستان ایشان بود، قاضی تجدید نظر محاکم شرعی بود که پس از مدتی به واسطه گرفتاریهای زیاد علمی از آن استعفا کرد. [۱۲][۱۳]
نظرات استادان، شاگردان ودوستان در مورد استاد شهابی
دکتر سید حسن امین میگوید استاد شهابی در علوم متنوع دارای اطلاعات وسیع بود، وی نقل میکند که بدیع الزمان فروزانفر هر گاه مشکل علمی داشت آن را از محمود شهابی میپرسید. [۸]
استاد محمد حسین ساکت، نویسنده، مترجم و پژوهشگر، در باب منطق نگاری به زبان پارسی میگوید: [۱۷] پس از زبان تازی بیشترین و گرانقدرترین نگاشتههای علمی ادبی، به زبان فارسی بود و زبان توانمند پارسی به یاری نگارش و گسترش دانشها شتافت و تار و پود دانشهای منطق، ستارهشناسی و غیره را به دست استادان بافت. وی میگوید: استاد شهابی خراسانی از پیشگامان منطق نگاری سره در عصر ما بود. نابودی پارس به دست اسکندر مقدونی سبب پراکنده شدن متون زرتشتی در سراسر جهان شد و یونانیان و مصریان دانش خود را از این متون گرفتند. ایرانیان گذشته از نگاشتههای پزشکی در منطق و فلسفه هم آثاری را نوشته بودند و استاد شهابی از تأثیر اندیشه ورزی ایرانیان و یونانیان سخن گفتهاست. با بنیاد یافتن دانشگاه جندی شاپور به دست خسرو انوشیروان دانشهای فلسفی به زبان پهلوی ترجمه شد. در آغازجنبش ترجمه، آثاری در رشتههای منطق و پزشکی به زبان تازی درآمد. اهمیت منطق دربارهٔ سرشت منطق و پیوندش با فلسفه بود. نخستین کسی که در دانش منطق تغییراتی پدیدآورد و به آن اهمیت کلان داد ابن سینا بود. محمد حسین ساکت میگوید: منطق قدرت میز استدلال درست از نادرست به کار میرود از این رو باید آن را هنر هنرها نامید منطق در پارسی پیشینهای کهن دارد و ابن سینا در دانشنامه علایی شاهکاری در این زمینه ایجادکرده و واژههای پارسی برای منطق آفرید. استاد شهابی نخستین کسی است که به نگارش به فارسی دست زدهاست، ‘’ خرد سنج ‘’ مجموعه ای است که او در این زمینه پدیدآورد، ولی این مجموعه هیچگاه چاپ نشد (دست نوشتههای منطقی ’’ خرد سنج ‘’ در اختیار کتابخانه ملی قراردارد) [۱۴]. استاد واژههای منطقی به زبان پارسی را از دانشنامه علایی گرفت و پارهایی از آنها را خود آفرید و سپس کتاب « رهبر خرد» را تعریف کرد، که شاهکاری در منطق است.
شهابی که از دانش آموختگان برجسته فقه و فلسفه بود به کاری بزرگ دست زد و به گسترش زبان فارسی در علم خدمت کرد.[۱۳] [۱۷]
دکتر مهدی محقق، استاد فلسفه میگوید[۱۷]: من در سال ۱۳۲۵ زمانی که تحصیل میکردم و شرح منظومه منطق را میخواندم. در صدد برآمدم که کتابی بیابم که منطق را به فارسی توضیح داده باشد. سرانجام، رسیدم به کتاب ’’ رهبر خرد’’ این کتاب، خیلی از مشکلات منطقی که من داشتم را برطرف کرد. سالها بعد من با مرحوم شهابی بیشتر آشنا شدم. وی در سال ۱۳۴۶یک جلد رهبر خرد را خوشنویسی کرد و به من داد. در همان وقت به همکار ژاپنی من، پروفسور توشیهیکو ایزوتسو، (به انگلیسی Toshihiko Izutsu) یک جلد از این کتاب را داد. پروفسور توشیهیکو ایزوتسو گفت: این بهترین کتابی است که من در منطق دیدم. او سپس تقریراتی به زبان ژاپنی بر این کتاب نوشت[۱۷][۱۳] در دوره دکترای الهیات، مرحوم شهابی استاد شفای ابن سینا بودند و من کتاب شفا را نزد ایشان خواندم.
آقای عبدالله انوار نسخه پژوه و نسخهشناس درباره استاد شهابی میگوید [۱۷]: استاد به قدری مسئله قضاوت در اسلام را دقیق بحث میکردند، که من فهمیدم این کار باید واجب کفایی باشد. در فرهنگ اسلامی نظر به دو چیز است علوم عقلی و علوم نقلی. استاد شهابی در هر دو فقیه بودند. فقهی که ایشان به ما درس میداد آنقدر دقیق بود که از مراجع هم کاملتر بحث میکرد. چیزی که در وی خیلی معروف شده مسئله منطق و کتاب رهبر خرد است که یکی از دو کتابی است که در فارسی دربارهٔ منطق نوشته شدهاست.
استاد در فقه کتابی دارد به نام ‘’ادوار فقه ‘’ (در ۳ جلد) که در زمینه فقه شاهکاری است، استاد معتقد است که فقه امری است که باید دائماً تحول پیدا کند چون بر اعمال انسانی نظارت میکند. اعمال انسانی دائماً در حال تغییر هستند و فقیه هم باید دائماً از لحاظ آشنایی با قواعدی که میخواهد اثبات کند با مردم در تماس باشد. چند چیز بر فقیه واجب است یکی زبانشناسی فقیه که باید به زبان روز جامعه باشد چنانچه خیلی از اتفاقاتی که زمانی وجود داشت، امروز وجود ندارد. امروز ما در باب بردگی حکم فقهی نداریم. امروز روابطی که انسانها باهم دارند روابط انسان قرن پانزدهم نیست و تفاوت زیادی با آن نوع رابطه دارد. فقه را اگر با منطقش قبول نکنیم تبدیل به علمی میشود که مردم را زده میکند. [۱۷][۱۳]
بانو فرشید افشار پژوهشگر ـ حقوقدان مینویسد [۵]: تبحر و تسلط استاد بر اصول و قواعد فقه و وسعت معلومات آن جناب در رشتههای متعدد علوم ادبی و منطق و فلسفه و کلام و دیگر علوم اسلامی بر هیچکس پوشیده نیست. مطالب و مباحث دقیق و مشکل اصول و قواعد فقه را با بیانی دلپذیر ایراد میفرمایند و محضر ایشان برای دانشجویان بسی مغتنم است. دانشجویان با رغبتی خاص در کلاس ایشان حاضر میشوند و خطاب استاد به شیفتگان تدریسشان «علماء اعلام» است که با لحن شیوایی ادا میشود. دانشجویان ایشان را به بزرگ اندیشی و صفات درخور تمجید میشناسند. توجه و علاقه ایشان به پیشرفت در امر تحصیلی دانشجو و آرزوهایشان در سیر کمال او، در خور سپاس و تحسین است و شاید هیچ عبارت و کلامی در خور این سپاس یافت نشود عمر استاد سراسر مشحون از افتخار معنوی و ارشاد و تدریس دانش پژوهان بوده و در شبستان ادب گویای این شعر بودهاند.
هرگز شنیدهای که بسازد کسی بسوز ما ساختیم خرم و خوشدل که سوختیم
بانو افشار ادامه میدهد: مقام علمی استاد با نفوذ معنویت، مورد توجه دانشجویان بوده و فروزش راه روشنشان مشعل فروزان پژوهندگانی است که در کسب کمال و دانش به دنبال خیر و صلاح و نجاح میگردند. آرزو میکنیم، نسل ما در راهی که استاد پوئیده گام بردارد، گامهایی مطمئن و سریع٫ چه، استاد با دیروز درخشانی مشعل دار علم امروز ماست و ما وظیفه داران سر زمینمان که باید فردایمان را درخشان سازیم ضروری است در راهی که او پیموده گام برداریم.
استاد ناصر کاتوزیان :مرحوم استاد شهابى، یکى از بهترین و عالمترین استادانى است که من دیدم. من با ایشان در دانشگاه آشنا شدم. در دوره ما کلاس درس ایشان از پررونق ترین کلاسهاى درس بود؛ به طورى که به دلیل ازدحام جمعیت، بچه ها روى زمین مىنشستند و کلاس گنجایش افراد حاضر را نداشت. ایشان با یک شیوه دلانگیز، مطالب مشکل علم اصول را براى ما تشریح مىکرد و یکى از کلاسهایى که مرا به حقوق علاقه مند و تشویق کرد که در این زمینه مطالعه کنم، کلاس ایشان بود.
استاد احمد مهدوی دامغانی مینویسد ‘’ براستی بسیار جای تأسف است که آقای شهابی تا حدی مجهول القدر ماندهاست وشاید طبقه فاضله کنونی چه از جوانان و دانشجویان از شناخت فی الجمله ایشان بی بهره باشند ‘’ . [۱۴] [۱۵]
کنفرانس در خارج
استاد شهابی در دو کنفرانس اسلامی که خارج ازایران برگزار شد، شرکت کرد و سخنرانیهای تحسین برانگیز و ارزندهای ایراد نمود: [۱۹][۱۶]
۱–در سال ۱۳۷۶ق به دعوت دانشگاه پنجاب در لاهوردرکنفرانسی که با حضور نزدیک به چهل هیئت نمایندگی از چهل کشور از بیشتر مناطق مهم جهان در آن شرکت کرده بودند، دکتر معین هم در این کنفرانس حضور داشت.
۲– کنفرانس دیگری در بیتالمقدس «اورشلیم » که خطابههایی با موضوع فلسطین و الجزایر در آن مطرح شد و استاد به عنوان نماینده مرحوم سید حسین طباطبایی بروجردی در آن حضور یافت. در آن هنگام، هنوز بخش اعظم اورشلیم به اشغال اسرائیل درنیامده بود. [۲]
همسروفرزندان
همسر استاد شهابی دختر دکتر « ابولحسن خان معتمدالاطبا » بود. خاندان او از تجار خوشنام، دانشپرور و فریادرس مردم بودند. او جزو اولین گروه زنان بود که به دبیرستان میرفتند، زبان فرانسه را هم خوب میدانست و تحصیلات بالایی داشت.
دکترابولحسن خان معتمدالاطبا
بانو فرخنده شهابی مینویسد: [۱۳] وقتی استاد به خواستگاری میرود، خانواده خانم که تهرانی بودند، استاد را که شهرستانی بود و نشناخته بودندش، قبول نمیکنند. بنا به گفته خانم «راضیه سدیدی» روزی در خیابان در پشت شیشه یک کتابفروشی کتاب «رهبر خرد» استاد را میبیند و با خود میگوید اگر این مرد توانسته خرد را رهبری کند، حتماً رهبر خوبی برای من و فرزندان آینده من خواهد بود. خانم دارای شخصیت بسیار قوی بود و در زمان مرحوم پدرشان هنوز نام خانوادگی مرسوم نبود، بعداً که اقوامشان اسم «ستوده تهرانی» را انتخاب کردند، او برای خود نام «سدیدی» را برگزید که به قول خودش معنی محکم میدهد. بعد از ازدواج بااستاد، ایشان متمایل شد که تحصیلات خود را ارتقا دهد وچندین اثر منجمله کتاب «خودشناسی برای خداشناسی» ازخود بجا گذاشتند. [۱۲] [۱۳]
نتیجه این ازدواج ۳ فرزنداست: [۲۰]
مهندس مسعود شهابی موئسس ورییس م.اس. رییل استت (M. S. Real Estate) مقیم لوس آنجلس ( کالیفرنیا )
دکتر منصور شهابی رئیس بخشهای بیهوشی و آی سی یو ( بخش مراقبتهای ویژه ) (Anesthésie & Réanimation ) بیمارستانهای مولوز ، مدیر تدریسِ ، معاینه بالینی (Directeur de l’Enseignement Clinique ) در دانشکده پزشکی استرازبورگ و بنیانگذارو رئیس اداره دفاع مدنی Protection civile در ایالت « او- رن » مقیم مولوز ، فرانسه .
بانو فرخنده شهابی، پژوهشگر، نویسنده، دارای چندین اثر منجمله کتاب،« زن در جستجوی خوشبختی » مقیم اترتون ( کالیفرنیا )
علاقه و عشق بوطن
استاد شهابی به وطن خود ایران وخصوصأن به تاریخ با ستان این سرزمین عاشقانه مهر میورزید و همیشه این گفته پیغمبر اسلام حضرت محمد را یادآور میشد «حب الوطن من الایمان» او میگفت اگر وطن نداشته باشیم، دین خود را هم به راحتی نمیتوانیم داشته باشیم.
منصور شهابی در خاطرات خود مینویسد: زمان جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸– ۱۹۸۰) درروزحمله صدام حسین و اعراب به ایران در۲۲سپتامبر۱۹۸۰میلادی، پدر که مریض بود بقدری ملتحب و شوریده حال شد و حالش چنان خراب شد که من مجبور شدم او را چند روزی در بیمارستان بستری کنم. پدر باصدایی ضعیف مرتب تکرار میکرد : [۲۰]
‘ پروردگارا ایرانیان و ایران زمین را حفظ کن ‘
پدر همیشه نزدیکا نش را به استفاده از پارچههای کازرونی که کار وطن بود بجای پارچههای انگلیسی تشویق میکرد و خودش هم همیشه از پارچههای بافت ایران استفاده میکرد. او بسیار ساده زندگی میکرد و ساده میپوشید و تنها استادی بود که کلاه شاپو به سر میگذاشت و کتی بلند میپوشید او همیشه شال گردن و عصایی هم در دست داشت. در اتاقی که روزهای جمعه و گاهی هم عصر پنج شنبه و عیدهای ملی و مذهبی میزبان، میهمانانی، از کارمند جزء اداره گرفته تا وکیل و وزیر و امرای ارتش بود، به جز هزاران جلد کتاب و صندلیهای چوبی که دور تا دور کتابخانه اش چیده شده بودند، تجمل دیگری نداشت. .[۱۳][۲۰]
در سن پنجگاه سالگی تهران – ایران
کنجکاوی ، فروتنی وشجاعت:
در سالهای ۱۹۵۳میلادی ۱۳۱ش زمان اغتشاشات فراوان خصوصأ اعتصابات دانشجویان در دانشگاه بیاد دارم یکروز که دانشگاه خیلی شلوغ بود و رادیو خبرهای خوبی از دانشگاه پخش نمیکرد مادرمان بسیار ملتهب ونگران بود چون پدر صبح بدانشکده رفته بود و مادر از او خبری نداشت . بالاخره چند ساعت بعد پدر بمنزل آمد و با کمال آرامی شرح داد که دانشجویان وی در کلاس درسش حضور داشتند و برای کلاس او اعتصاب نکرده بودند لذا او هم دانشگاه را ترک نکرده وبدرس خود ادامه داده است.
سالها بعد در دهه ۱۹۷۰ میلادی ۱۳۴۸ش در یکی از اغتشاشات ، دانشجویا ن در دانشگاه جمع بودند، به پلیس وقت دستور داده میشود که وارد دانشگاه بشود ودانشجویان را به بیرون بریزد. وقتی پلیس وارد کلاس درس استاد میشود پدر با صدایی محکم و با جدیت به افسر فرمانده میگوید بروید بیرون ، وقتی من درسم را تمام کردم دانشجویانِ من ،خودشان خارج خواهند شد، افسر مر بوطه میرود بیرون و منتظر میشود که درس استاد تمام شود.
اواخر سالهای ۱۹۶۰ واوایل سالهای ۱۹۷۰ میلادی زمانی که من در استرازبورگ دانشجوی پزشکی بودم پدر در چندین نوبت و هر بار یکی دوماهی میامد پیش من ، در این ایام شبهائی دراز وطولانی باهم درامورمختلف اجتمایئ ، اخلاقی ، سیاسی و علمی خصوصأ پزشکی صحبت میکردیم. ایشان خیلی کنجکاو بودند، چندین بار همراه من بدانشگاه آمدند وبا دوستان دانشجوی من صحبت میکردند واز طرز زندگی دانشجوئی آنها سوال میکردند و حتی یکبار در کلاس درس یکی از استادان من، پرفسور مو لِر Muller یکی از پروفسورهای بنام فرانسه که میدانست که پدر هم استاد حقوق هستند و خود او در آن زمان عاشق ایران بود شرکت کردند. صورت متبسم ایشان، پُر، از شادی وسرور در آن روز را هیچگاه فراموش نخواهم کرد .
در این سفرها با همد یگر بکشورهای دیگر اروپا مثل آلمان وخصوصأن انگلستان میرفتیم . علاوه بر گردش و سیاحت ، پدر با استادان دانشگاه هائی مثل فریبورگ، هایدلبرگ ( آلمان ) اوکسفورد و کمبریج ( انگلستان ) سوربون ( فرانسه ) ملاقات میکرد و این برای من افتخاری عظیم بود که در این ملاقاتها حظور میداشتم و با چشم خود شاهد عظمت روشنفکری، قدرت فکری وعلمی وجهان بینی ایشان میبودم.
استادهمراه یکی از استادن دانشگاه اوکسفورد در
University of Oxford ۱۹۷۵میلادی ۱۳۵۳ش |
یادم است که یکشب، برق، در ساختمان آپارتمان من بعلت نامعلومی قطع شد، من مشغول مطا لعه برای گذراندن یک امتحان در فردای آن شب بودم، من خیلی عصبانی شدم و ناراحت ونگران، به پدر نگاه کردم دیدم که خنده ای شیرین و پر از مهر به لبهایش آمده، بمن گفت منصور جان ، چراغهای خیابان روشن هستند برو آنجا و به مطالبه خود ادامه بده، من از این پیشنهاد خیلی متعجب شدم، در این لحظه پدر گفت شما ها نمیدانبد جقدر «شانس» دارید: برق دائم ، آب روان در دستشوئی، « شوفاژ» ، تلویزیون رنگی وغیره در منزل دارید، من در سالهای ۱۹۱۶ میلادی۱۲۹۴ش در مشهد و اصفهان که در اطاقی که فقط یک قالیچه داشت زندگی میکردم و در آن زمان چراغهای برقی خیلی کم بود، اغلب شب ها از غروب خورشید چه در سرما و یا چه در گرما تا نزدیکهای طلوع خورشید در زیر چراغهای خیابان مطالعه میکردم. [۲۰]
من ناگهان در اینجا یکد فعه به عظمت زحمات واز خود گذشتگی های این مرد برای رسیدن باین درجه علم و دانش وحکمت پی بردم .
پدر عناوین و القابی چون، جناب، دکتر یا حضرت آیتالله و غیره برایش خوشایند نبود؛ [۱۳]
ایشان هیچگاه ، به هیچ وسیله ای و به هیچ عنوان در تمام دوران زندگیشان از مقام اجتهاد خود استفاده نکرد و آنرا برخ کسی نکشید. [۲۰]
پدر مردی بزرگوار و باگذشت بود در مقدمه چاپ سوم رهبر خرد، او، مینویسد که چگونه یک شخص مازندرانى کتاب رهبر خرد ایشان را به نام خودش چاپ کرده بود. پدر از این موضوع بسیار متأسف میشود. یک روز آن فرد با پدرش به منزل ما میآیند، پدرِ آن شخص، به استاد میگوید: کتاب رهبر خرد مدتى به نام شما چاپ شده؛ اجازه بدهید که مدتى هم به نام پسرِ من چاپ شود.
پس از شکایت ناشِِِِرِ « رهبر خرد» ، آن شخص به حبس و جریمه نقدى محکوم میشود و کتابهایِ چاپ شده بنام آن شخص جمع میشوند. پس از آن پدر از شکایت میگذرد ونمیگذارد که آن شخص نه به حبس برود و نه جریمه بدهد. پدر میگوید غرض این بود که کتابهای چاپ شده از این شخص جمع شود و بس.
بخو بی بیاد دارم که موقعی که از سفر حج برگشته بود یک روز در میگون باغبانمان به ایشان گفت « حاج آقا » ایشان آنأ ایستادند وفرمودند حج رفتن من وظیفه ای بوده که بین من و خدای من انجام شده. من یک معلم هستم خواهش میکنم لقب دیگری بمن ندهید.
اوخود را معلم میدانست و در اشعارش از تخلص « استاد » استفاده میکرد. برای این نوع عنوانهای بیمورد همیشه این شعر حافظ را میخواند: [۲۰]
در محفلی که خورشید اندر شمار ذ ره است خود را بزرگ د ید ن، شرط ادب نباشد
شاگردان
استاد حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنکی (در سال ۱۳۹۵) در مورد استاد میگوید: تردیدی نیست، استاد شهابی قطعاً به علم حقوق معاصر ایران حق بزرگی دارد. وی در یک روایت در دوران تدریسش سالی ۴۰ حقوقدان تربیت کردهاست [۱۷].
حقوقدانان، قضات عالیرتبه و وکلا که از سال ۱۳۱۸ به بعد، دانشکده حقوق تهران را بپایان رساندهاند افتخار شاگردی ایشان را داشتهاند.
یکی از شوخیهای او به قضات فارغالتحصیل این بود که میگفت:[۱۲]
قاضی شدن چه آسان ! انسان شدن چه مشکل
!
– فرشید افشار – دکتر علی اکبر شهابی – خلیل ملکی – سید محمد بهشتی
– علی شریعتمداری – نورعلی تابنده – ناصر کاتوزیان – سید حسن امین
– محسن جهانگیری – سید احمد فردید – مهدی محقق –علیاصغر فقی
– سید موسی صدر – عبدالله انوار .دکتر مرتضی کاخی
– و ……………
شعر و شاعری
استاد شهابی به مانند پدر خود که به « شهاب » تخلص داشت شعر میسرود و تخلصش، « استاد » ، بود. بیت زیر یکی از غزلیات پدر اوست:[۴]
برآ ای مهر تابان تا گریزند چنین موشان که با گردون ستیزند
و استاد شهابی می سراید:[۱۳]
شکر لله که به عشق تو سرافراز شدیم عشق سوزان تو را درخور و دمساز شدیم
خام اگر پخته شد و سوخت به فرجام ز عشق پختگی بود که ما سوخته ز آغاز شدیم
عشق ار اعجاز کند زنده یقین عظم رمیم جاودان زنده چو «استاد» ز اعجاز شدیم
در واقع پدر در یکی از آخرین اشعار ش که در زمان اقامت در فرانسه سروده است وصف حال خود را بهخوبی اینطور توصیف مینماید:[۱۲][۱۳]
عمرم اکنون فزون ز هشتاد است چیزها از گذشتهها یاد است
بارها این تن و همه اندام متبّدل شده ست چون ایام
همه اجزای تن شده تجدید نیست این گفته درخور تردید
آنچه باقی است در همه احوال وان بود مبدأ همه افعال
آن همان است کش تو «من» خوانی وان که خود را بدان تو «خود» دانی
آن روان است و نفس پاک از جسم «روح» و «عقل» است هم مر آن را« اسم »
جسم نبود که آیدش تحلیل نیست صورت که تا شود تبدیل
چون به خود آمدم کنون دانم وین سخن از زبان جان خوانم
من همانم که بودم و هستم نی تن و سر، نه پایم و دستم
ز اخشیجان نیام، نه هم خاکم عرشیام، پاکتر ز افلاکم
تابشی ز آفتاب مکنونم جلوهای از جمال بی چونم
پاک و عریانم از عوارض جسم به من آموختند آن همه اسم
ذرهام، قطرهام، نمم از یم موج یا سایهام ؟ نمیدانم
آنچه دانم که من نیام از خود هم به خود نیستم، یقینم شد
هستی از خود نیافتم به یقین من نپایم به خود، همین و همین
هستی از دیگری رسید به من هم به او هستمی بدون سخن
پیش از این هیچ بودم و نا بود بی خبر آمدم چنین به وجود
من نبودم، کنون نباشم هم این سخن روشن است، نی مبهم
بارالها، کرامتی فرما بعد از آن هم ز رحمتت بر ما
خودشناسم کن و خدای شناس تا شود «هستی»ام بزرگ سپاس
در عرصه روزنامهنگاری
پدر در دهه بیست تا سی شمسی مجله ایمان را منتشر میکرد و نویسندگان مشهوری چون مهدی بازرگان در این نشریه دینی و مذهبی و اجتماعی قلم میزدند . [۲۲]
سالهای آخر عمر و درگذشت
یک جهان دانش و خرد افسوس از فروزندگی بشد خاموش
دکتر علی اکبر شهابی ۸ مرداد ۱۳۶۵
برخلاف آنچه که در بعضی از مقالات که من نمیدانم بچه منظور آمده است ، پدر هیچگاه در آخر عمر، در اروپا سرگردان نبوده است .
پدرهفت سال آخر زندگیش را در فرانسه نزد من و خانمم بانو کلود شهابی ( (Claude Chehabi و نوه ها یش در محیطی کاملأ خا نوادگی و پُر از عشق زندگی کرد [۲۰][۱۳].
در این دوران کتاب «زنده عشق» را که در زمان ۳ ماه اقا متش درشهر گلند ل Glendale) ) نزدیک لوس آنجلس (آمریکا) و بعداز آن مدت چند ماهی که پیش برادرم مهندس مسعود شهابی در کورت مادرا (Corte Madara) که یکی از شهرکهای شهرستان مارین کانتی در حومه سن فرانسیسکو است [۱۱] شروع به نوشتن کرده بود در شهر مولوز، فرانسه با تمام رساند، بعد از فوت ایشان من نوشته خطی استاد را برای چاپ برای وکیلمان مرحوم آقای آذریان به تهران فرستادم. [۱۱]
همچنین دست نویسیهائی دیگری منجمله کتاب « شذرات » را هم بتهران فرستادم . فکر میکنم که این د ست خط ها هم مانند دیگر دست خط ها از طرف کتابخانه ملی ظبط شده باشند ( چرا ؟ ). [ ۲۰]
پدر در سحر روز شنبه ۲۶ ژویه ۱۹۸۶ میلادی ( ۵مرداد سال ۱۳۶۵ ش ) و در سن ۸۵ سالگی در مولوز، فرانسه زندگی را بدرود گفت.
در بعضی از مقالات چاپ شده در ایران نوشته شده است که :
«نوشتهای ازاستاد پیدا شده که در آن حمل جسد را حرام دانسته بودند، لذا جسد ایشان به ایران منتقل نشد » این مطلب کاملأ غلط است وحقیقت ندارد هیچ نوشته ای از آن مرحوم در این مورد وجود ندارد.
واقعیت اینست که روز فوت ایشان در مولوز اقای «ژاک شیراک » «Jacques Chirac» نخست وزیر و سپس رییس جمهور فرانسه ( از ۱۷ مه ۱۹۹۵ تا ۱۶ مه ۲۰۰۷ قمری ) که در آ ن وقت شهردار پاریس بودند بلافاصله اجازه صادرکردند که پیکر ایشان از مولوز به پاریس منتقل بشود تا در قبرستان پر لا شیز « Père-Lachaise »دفن شوند. باید دانست که شخصی که ملیت فرانسوی ندارد و در یک شهر دیگر ی در فرانسه فوت میکند نمیتواند در پاریس دفن شود مگر اینکه بعلت شخصیت مرحوم و یا شنا سایی خانواده او شهردار پاریس شخصأ اجازه بدهد.
در هر صورت چون پدر در نامه ای خواسته بودند:
«خیلی بر من ناگوار است که بعد از مرگ خویش هم باز زحمتی برای منصور عزیز تولید کنم، لیکن دلم میخواهد اگر در این دیار مرگ را دیدار کنم، با اینکه از نظر دینی و علمی بعد از مرگ در هر جا لاشه انسان باشد فرقی ندارد، ولی برای حفظ حیثیت بازماندگان می خواهم در قبرستان مسلمین باشم. در پاریس یقیناً مسلمین قبرستان دارند. اگر زیاد زحمت نباشد، جنازه من به پاریس برده و در آنجا دفن شود. به هر حال این قسمت وصیت نیست که از جنبه دینی حکم باشد و وجوب بیاورد، بلکه میل و دلخواهی است که به اعتبار حیثیت شماها در نظرم آمده است».
چون پدر در این نامه مفید هستند که در منطقه مسلمانان دفن شوند و چون در قبرستان « پرلا شیز » قسمتی مشخص برای مسلمانان وجود ندارد و با اینکه در این قبرستان جا از طرف «آقای شیراک» معین شده بود، من از«آقای شیراک» تقاضا کردم که اجا زه دفن ایشان را در آرامگاه خانواده شهابی در بزرگ قبرستان پاریسی تیه در قسمت مسلمانان بدهند.
پس از موافقت شخصی آقای « شیراک » جنازه از مولوز به پاریس حرکت داده شد و در روز جمعه اول اوت ۱۹۸۶ میلادی ( مدت لازمه برای اینکه برادر و خواهر من که مقیم امریکا هستند ودیگر فامیل و دوستان وشاگردان بتوانند خود را بپاریس برسانند ) با حظور عده کثیری از فامیل، دوستان منجمله دکتر محمد علی هدایتی ، دکتر مرتضی کاخی ،دکتر آیتی و شاگردان ایشان تشییع و در آرامگاه دائمی بخاک سپرده شد.
دوماه پس از فوت استاد همسر ایشان خانم را ضیه شهابی « سدیدی » در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۶ میلادی هم در مولوز فوت کردند و پیکر ایشان هم بدرخواست شهردار وقت پاریس به پاریس منتقل و در مقبره خانوادگی شهابی درپاریس دفن شد.[۲۰]
آرامگاه استاد شهابی در پاریس دربزرگ قبرستان پاریسی تیه Cimetière parisien de Thiais در « آرامگاه خانوادگی شهابی » و در قسمت مسلمانان منطقه ۱۰۱ است. [۲۰]،[۱۲]
بالای سنگ نوشته شده آرامگاه خانواده شهابی سپس روی سنگ قبر طرف پدر نوشته شده است، ۱۹۰۳- ۱۹۸۶ آقای محمود شهابی استاد دانشگاه نویسنده، فیلسوف طرف مادر نوشته شده است خانم راضیه شهابی سدیدی ۱۹۰۷- ۱۹۸۶ معلم و نویسنده
آدرس آرامگاه هست: Cimetière Parisien de Thiais Adresse: 261, AV de Fontainebleau, 94320 Thiais به زبان پارسی : قبرستان پاریسی تیه، ۲۶۱ بزرگ خیابان فونتن بلو ۹۴۳۲۰ تیه .
آثار
مرحوم پدر در ابیاتی سرودهاست: [۸]
به منطق رهبری کردم خرد را… نوشتم دورههای فقه دانی
ز عرفان و اصول و فقه و حکمت بدیع و هم بیان و هم معانی
ز تاریخ و ادب، تفسیر و تحدیث بکردم حل مشکل گر بخوانی
به توحید و نبوت هم امامت حجج آوردهام محکم مبانی
غزلها و قصاید نغز و پرمغز چه خود گفتم چه گرداندم زبانی
پدر تالیفات و آثار بسیاری ( در حدود بیش از ۴۰ اثر ) از خود به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی برای دانشمندان، دانشجویان و عشاق علم و ادب به یادگار گذاشته.
آثاری مانند:
- «ادوار فقه »(سه جلد، ۱۳۶۲)؛
- رساله «بود و نمود» (در فلسفه، ۱۳۳۲) مشتمل بر چند مبحث از مباحث ماهیت و وجود [۵]،
- « رحبر خرد » (در منطق، ۱۳۱۳).
- تصحیح چندین اثر از ابن سینا،
- « خرد سنج » مجموعه ای است از واژههای پارسی در منطق . این مجموعه هیچگاه چاپ نشد (دست نوشتههای منطقی ’’ خرد سنج ‘’ در کتابخانه ملی قراردارد) [۱۴]
- فصلی از کتاب« Islam The Straight Path »از پروفسور« Kenneth W. Morgan» استاد « Colgate University» بنام « شیعه » فصل ۵ ازصفه ۱۸۰ تا صفه ۲۲۴
این کتاب تا بحال بچندین زبان ترجمه شده است و در بعضی از دانشگاههای دنیا تدریس میشود [۱۳][۱۲]،
- « زنده عشق » . آخرین اثر ایشان که در خارج از کشور و در اواخر عمر با نیت نوشتن نوعی شرح حال و زندگینامه آغاز میشود، اما بهطور کلی متن آن درباره عشق، عشق انسان به کمال، تجرد نفس و فطرت و خداشناسی است و در اثنای این مطالب، داستانها و خاطرههایی گوناگون هم نقل شدهاست.
پدر میگوید:
ما زنده عشقیم و بما زنده بود عشق این راز حدوث است که هم رمز بقا شد
اهدای کتب به آستان قدس و به کتابخانه ملی
یکسال پس از فوت استاد شهابی در سال ۱۳۶۵ شمسی در فرانسه، به درخواست منصور شهابی و دیگر فرزندان او، مجموعه کتابهای کتابخانه شخصی شهابی که منجمله شامل بسیاری از کتابهای خطی و نادر هم بود توسط وکیل فرزندان در ایران آقای دکتر آذریان به کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی هدیه شد.
در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ ش وسپس درسال ۱۳۹۹ ش کلیه آثار محمود شهابی هم از طرف فرزندان به اداره کل کتابهای نادر و نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برای نگهداری در مکانی معین بنام استاد هدیه شدهاست. مجموعهای که در لا بلای آن برخی آثار منتشر نشده او مانند فرهنگ اصطلاحات حقوقی به چشم میخورد. همچنین دست نوشتههای منطقی وی همچون خرد سنج و دانشسرا نیز در اختیار کتابخانه ملی قرار گرفت. [۱۱][۷] [۱]
شاگردان
حقوقدانان، قضات عالیرتبه و وکلا که از سال ۱۳۱۸ به بعد دانشکده حقوق تهران بپایان رساندهاند افتخار شاگردی ایشان را داشتهاند. مهدی محقق، سید احمد فردید، محسن جهانگیری، ناصر کاتوزیان، جعفر سجادی، از جمله شاگردان شهابی هستند.[۲]
از شوخیهای او به قضات فارغالتحصیل این بود که میگفت:
قاضی شدن چه آسان ! | انسان شدن چه مشکل ! |
حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی(در سال ۱۳۹۵) در مورد او میگوید: «تردیدی نیست، استاد شهابی قطعاً به علم حقوق معاصر ایران حق بزرگی دارد. وی در یک روایت در دوران تدریسش سالی ۴۰ حقوقدان تربیت کردهاست.» [۲]
- فرشید افشار
- دکتر علی اکبر شهابی
- خلیل ملکی
- سید محمد بهشتی
- علی شریعتمداری
- نورعلی تابنده
- ناصر کاتوزیان
- سید حسن امین
- علیاصغر فقیهی
- مهدی محقق
- سید احمد فردید
- محسن جهانگیری
- محمد حسین ساکت
- عبدالله انوار
- سید موسی صدر
- مرتضی کاخی
شعر و شاعری
وی به مانند پدر خود که شهاب تخلص داشت شعر میسرود و تخلصش، استاد بود. [۱۲]
بیت زیر یکی از غزلیات پدر اوست:
برآ ای مهر تابان تا گریزند | چنین موشان که با گردون ستیزند |
و شهابی میگوید: [۱۳]
شکر لله که به عشق تو سرافراز شدیم | عشق سوزان تو را درخور و دمساز شدیم |
خام اگر پخته شد و سوخت به فرجام ز عشق | پختگی بود که ما سوخته ز آغاز شدیم |
عشق ار اعجاز کند زنده یقین عظم رمیم | جاودان زنده چو «استاد» ز اعجاز شدیم |
و بالاخره هیچ نوشتهای نمیتواند وصف حال شهابی را بهخوبی یکی از آخرین اشعار خود او توصیف نماید: [۷]
عمرم اکنون فزون ز هشتاد است | چیزها از گذشتهها یاد است | |
بارها این تن و همه اندام | متبّدل شده ست چون ایام | |
همه اجزای تن شده تجدید | نیست این گفته درخور تردید | |
آنچه باقی است در همه احوال | وان بود مبدأ همه افعال | |
آن همان است کش تو «من» خوانی | وان که خود را بدان تو «خود» دانی | |
آن روان است و نفس پاک از جسم | «روح» و «عقل» است هم مر آن را «اسم» | |
جسم نبوَد که آیدش تحلیل | نیست صورت که تا شود تبدیل | |
چون به خود آمدم کنون دانم | وین سخن از زبان جان خوانم | |
من همانم که بودم و هستم | نی تن و سر، نه پایم و دستم | |
ز اخشیجان نیام، نه هم خاکم | عرشیام، پاکتر ز افلاکم | |
تابشی ز آفتاب مکنونم | جلوهای از جمال بی چونم | |
پاک و عریانم از عوارض جسم | به من آموختند آن همه اسم | |
ذرهام، قطرهام، نمم از یم | موج یا سایهام؟ نمیدانم | |
آنچه دانم که من نیام از خود | هم به خود نیستم، یقینم شد | |
هستی از خود نیافتم به یقین | من نپایم به خود، همین و همین | |
هستی از دیگری رسید به من | هم به او هستمی بدون سخن | |
پیش از این هیچ بودم و نا بود | بیخبر آمدم چنین به وجود | |
من نبودم، کنون نباشم هم | این سخن روشن است، نی مبهم | |
بارالها، کرامتی فرما | بعد از آن هم ز رحمتت بر ما | |
خودشناسم کن و خدایشناس | تا شود «هستی» ام بزرگ سپاس |
در عرصه روزنامهنگاری
محمود شهابی در دهه بیست تا سی شمسی مجله ایمان را منتشر میکرد و نویسندگان مشهوری چون مهدی بازرگان در این نشریه دینی و مذهبی و اجتماعی قلم میزدند.[۱۴]
سالهای پایانی و درگذشت [۱]
یک جهان دانش و خرد افسوس | از فروزندگی بشد خاموش |
دکتر علی اکبر شهابی ۸ مرداد ۱۳۶۵:[۷] [۱]
محمود شهابی خراسانی هفت سال آخر زندگیش را در فرانسه، در نزد، یکی، از فرزندان خود منصور شهابی زندگی کرد. در این دوران کتاب زنده عشق را که نگارش آن را در زمان ۳ ماه اقامتش در شهر گلندل نزدیک لوس آنجلس و بعد از آن پیش پسر بزرگش مسعود شهابی درکورت مادراشروع کرده بود، در شهرمولوز، در فرانسه به اتمام رساند. این کتاب بعد از فوت وی در تهران به چاپ رسید. [۷] [۱]
استاد درروز شنبه ۴ مرداد سال ۱۳۶۵ ش ( ۲۶ ژویه ۱۹۸۶ میلادی) و در سن ۸۵ سالگی در مولوز، فرانسه زندگی را بدرود گفت.
در بعضی از مقالات چاپ شده در ایران نوشته شده بود که : « نوشتهای ازاستاد پیدا شده است که در آن حمل جسد را حرام دانسته است »،لذا جسد او به ایران منتقل نشد.
بگفته فرزندان وی این مطلب کاملأ غلط است وحقیقت ندارد هیچ نوشته ای از آن مرحوم در این مورد وجود ندارد.[۷] [۱]
واقعیت اینست که روز فوت استاد در مولوز «ژاک شیراک » «Jacques Chirac » نخست وزیر و سپس رییس جمهور فرانسه ( از ۱۷ مه ۱۹۹۵ تا ۱۶ مه ۲۰۰۷ قمری ) که در آ ن وقت شهردار پاریس بود پس از اطلاع به فوت شهابی بلافاصله اجازه صادرکرد که پیکر استاد از مولوز به پاریس منتقل بشود تا در«گورستان پر-لاشز» «Père Lachaise » دفن شود.[۷] [۱]
ولی قبلأ شهابی در نامه ای برای فرزندش نوشته بود که:
« خیلی بر من ناگوار است که بعد از مرگ خویش هم باز زحمتی برای منصور عزیز تولید کنم، لیکن دلم میخواهد اگر در این دیار مرگ را دیدار کنم، با اینکه از نظر دینی و علمی بعد از مرگ در هر جا لاشه انسان باشد فرقی ندارد، ولی برای حفظ حیثیت بازماندگان می خواهم در قبرستان مسلمین باشم. در پاریس یقیناً مسلمین قبرستان دارند. اگر زیاد زحمت نباشد، جنازه من به پاریس برده و در آنجا دفن شود. به هر حال این قسمت وصیت نیست که از جنبه دینی حکم باشد و وجوب بیاورد، بلکه میل و دلخواهی است که به اعتبار حیثیت شماها در نظرم آمده است ».
چون در این نامه وی مقیداست که در منطقه مسلمانان دفن شود و چون در گورستان پر-لاشز قسمتی مشخص برای مسلمانان وجود ندارد و با اینکه در این قبرستان جا از طرف شهردار پاریس معین شده بود، منصور شهابی از « ژاک شیراک » تقاضا میکند که اجا زه دفن استاد را در آرامگاه خانواده شهابی در بزرگ قبرستان پاریسی تیه در قسمت مسلمانان بدهد.
پس از موافقت شخصی « شیراک » جنازه از مولوز به پاریس حرکت داده میشود و در روز جمعه ۱۰ مرداد سال ۱۳۶۵ ش (اول اوت ۱۹۸۶ میلادی ) با حظور فرزندان ، عده کثیری از فامیل، دوستان منجمله دکترمحمد علی هدایتی، دکترمرتضی کاخی،دکتر آیتی وگروه زیادی از شاگردان ایشان تشییع و در آرامگاه دائمی بخاک سپرده میشود. دوماه پس از فوت استاد همسر ایشان خانم را ضیه شهابی « سدیدی » در تاریخ شنبه ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۶ میلادی در مولوز فوت کرد و پیکر او هم باموافقت شهردار وقت پاریس به پاریس منتقل و در مقبره خانوادگی شهابی درگورستان تیه پاریس دفن شد.[۷] [۱]
تابکی محمودهستی بی خبر | از خدا وز خود چنین، خاکت بسر؟ | |
که هستی غافل از خود وز خدا | میرسد هر دم ز غبت این ندا | |
عمرت اینک شد هزار | سالها زین ماهها هشتاد وچار[۱] | |
وماهها کردی تبه | شرم بادت زین گنه ای رو سیه | |
در این جهان نادان وپست | میروی نادان وخالی هر دو دست | |
میدهی تا کی فریب | از تو این وا ماندگی باشد عجیب | |
دلبسته هر پوچ وهیچ؟ | پا اسیراشکم پر تاب وپیچ؟ | |
واهمه تا چند وچون؟ | تا کی تو خوانی نو فنون؟ | |
باین فنون رسمی واین قیل وقال | زاده « وهم » است نو باوه خیال | |
کمالی زاید از آنها نه حال | نی تقرب آوردنی هم وصال | |
تا بکی این خود ستایی ونمود؟ | تا بکی مغرور هستی و وجود؟ |
[۱] مراد ماههای عربی ( قمری ) است.محمود شهابی آذر ماه ۱۳۶۳ ، دسامبر ۱۹۸۴ ،مولوز،فرانسه.
نگارخانه
-
ورودی گورستان تیه پاریس
-
آرامگاه محمود شهابی در پاریس درگورستان تیه پاریس در آرامگاه خانوادگی شهابی و در قسمت مسلمانان منطقه ۱۰۱، ردیف ۱۶.
-
عرض تسلیت شعری از << ابراهیم صهبا >> بمناسبت در گذشت محمود شهابی
-
لوح تقدیمیانجمن آثار و مفاخر فرهنگی به خانواده استاد محمود شهابی
-
نسخه خطی شعری از استاد که در سال ۱۹۸۴ در مولوز ، فرانسه نوشته شده
-
محوطه دانشگاهمولوز
فهرست تالیفات و آثار پدر:
❊– رساله بود و نمود، شامل بر چند مبحث از مباحث ماهیت و وجود؛ ترجمه الظل الممدود فی امهات مباحث الوجود
ترجمه مبدأ و معاد ابن سینابا مقدمهاى در معرفى کتاب و نگارنده آن.❊
❊ تصحیح کتاب اشارات و تنبیهات ابنسینا که به ضمیمه لباب الاشاراتفخر رازى و با مقدمه مشروحى در معرفى کتاب چاپ شده است..
تصحیح رساله روانشناسى ❊
❊النظره الدقیقه فى قاعده بسیط الحقیقهکه از تبحر استاد در حکمت متعالیه صدرایى حکایت دارد و دفاعیهاى است از نظریات صدرا، در برابر مخالفان او در مسائل مربوط به وجود
بخش حکمت طبیعى و حکمت الهى از رهبر خردبه فارسى که نمىدانم موفق به اتمام آن شد یا نه ❊
ترجمه عربى رساله حقائق الصنائعیا صناعیه از میرفندرسکى ❊
الظل الممدود فى امهات مباحث الوجود ❊
❊ رهبر خرد در منطق: ایشان درباره اشکال چهارگانه قیاس، نظریات «اویلر» ـ یکى از دانشمندان ریاضی سویس را نقد کرده است. این کتاب هنوز هم یکی از بهترین کتابها در منطق است.
سه رساله در اصول ❊
(در دو مجلد عربی) الاسلام و الشیعه ❊
) شذرات (سه مجلد گزیدهای به صورت جُنگ ❊
رساله فى العلم ❊
❊ مسرح الفؤاددر ترجمه احوال میرداماد، حکیم نامى؛ و ذکر مبانى فلسفى و عقاید حکمى او که مقدمه آن در مجموعه موسوم به گلزار معانى منتشر شد .
تفسیر فارسى بر قرآن کریم، موسوم به فروغ ایمان، که بخشهایى از آن در نوزده شماره از مجله ایما ن منتشر شد ❊
❊ تفسیرى عربى بر سوره مبارکه تبارک، موسوم به اجراء (یا ارساء) الفلک فى تفسیر سوره الملککه گویا به چاپ نرسیده است
❊ دو رساله مختصر یکى در توجیه حصر موجود در آیه « وان لیس للإنسان الا ما سعی » و دیگرى در بیان اینکه غایت خلقت انسان ـ چنانکه در قرآن به آن اشاره شده ـ آن است که عاقل شود .
❊رساله شهاب الطور فى تأویل آیه النوربه عربى که در آن آرای برخى بزرگان در تأویل آیه نور را فراهم آورده و آنچه را به نظر خود حق مىدانسته، بیان کرده است .
❊ رساله رأى العقل السلیم فیما جادل فرعون به الکلیم در مجادلات فرعون با موسی ( علیه السلام )
رسالهاى به نام بیم و امید در شرح حدیث من سئل عن التوحید ❊
رساله حد یث تمثیلکه ترجمه اثرى از میرداماداست در تفسیر یک حدیث نبوى ❊
❊ رسالهاى درباره حدیث« کنتُ کنزا مخفیا » که در آن، چهار پاسخ منسوب به ابنعربى به اشکالات یکى از شاگردانش بر حدیث مزبور را ذکر و نقد کرده است
ترجمه کتاب محمد المثل الکامل، تألیف محمد احمد جاد المولى، که به نام عظمت محمدمنتشر شده است ❊
قواعد فقه ❊
رساله فی الخمس ❊
تعلیقهاى بر کتاب التجاره از شرایع الاسلام، تصنیف محقق حلى که آن را در دانشکده حقوق تدریس مىکرد ❊
رساله فى الولایه ❊
منهاج الشرعه فى حکم الاحداث و البدعه به عربى ❊
رساله در معانى حرفیهو تحقیق معانى حروف ❊
تعلیقات بر پارهاى از مواضع کفایه الاصول ❊
. خردسنج که منطق را به زبان پارسى گفته ولی بچاپ نرسیده است ❊
❊ مجموعه اشعار عربی و فارسی با تخلص استاد. از آثار منظوم او ترجمه پارهاى از قصاید عربى به شعر فارسى است؛ از جمله: قصیده برده از بوصیرى، لامیه العجم از طغرایى، نونیه بستى، رائیه حکیم ابوعلى حسین بغدادى
❊ مقدمه بر تقریرات مرحوم نائینى به قلم شیخ محمدعلی کاظمینى. استاد در این مقدمه، سیر و تحول اصول فقه را به اختصار بیان کرده است
مقدمه بر الفوائد الرضویه شیخ عباس قمی ❊
رسالهاى در اثبات وجوب عینى نماز جمعه در زمان غیبت ❊
مقالاتی در مجله ایمان ❊
- ❊ تقریرات أصول
- ❊ فاروق یکم
❊ زنده عشق. آخرین اثر استاد
❊ أدوار فقه در ۳جلد
❊ شیعه بزبان انگلسی فصلی از کتاب Islam The Straight Path
این کتاب بچندین زبان ترجمه شده است .Kenneth W. Morgan از پروفسور
منابع
۲– نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۳، ص۱۱۲۸.
- ۳– جغرافیای تاریخی تربت حیدریه، محمد رضا خسروی، ص۲۰۹
- ۴– اندیشه شهاب – گزیدهای از آثار عبدالسلام تربتی، مصحح: دکتر علی اکبر شهابی، ص۳ تا ۱۹. ص ۷۰
- ۵– مقام محمود: روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸
- ۶– مقدمه زنده عشق، محمود شهابی، ص هفده.
- ۷– ادوار فقه، جلد اول، ۱۳۶۶ش.
- ۸– ماهنامه حافظ، شماره۳، مقاله سید حسن امین
- ۹– اختران فضیلت، ناصرالدین انصاری قمی، ص۷۹۲.
- ۱۰– ستارگان حرم، ج۱۹، ص۶۱.
- ۱۱– زنده عشق (چاپ اول انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی) صفهات ۱، ۲، ۳، ۴، ۵
- ۱۲– قظاوت آنلاین
- ۱۳– شهاب دانش: فرخنده شهابی روزنامه اطلاعات، سهشنبه ۴ آبان ۱۳۹۵–۲۳ محرم ۱۴۳۷–۲۵ اکتبر ۲۰۱۶ـ شماره ۲۶۵۶۸
- ۱۴– شهاب فقه و حقوق: حمید رضا مهمدی، روزنامه ایران دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
- ۱۵– احمد مهدوی دامغانی: روزنامه اطلاعات، شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۵–۸ ذی الحجه ۱۴۳۷–۱۰ سپتامبر ۲۰۱۶ـ شماره ۲۶۵۳۴
- ۱۶ – بانو فرشید افشار پژوهشگر ـ حقوقدان: روزنامه اطلاعات دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵–۳ ذی الحجه ۱۴۳۷–۵ سپتامبر ۲۰۱۶ـ شماره۲۶۵۳۰
- ۱۷– روزنامه اطلاعات شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵ بزرگداشت مرحوم محمود شهابی خراسانی
- ۱۸– مصاحبه با دکتر علی اکبر شهابی: سال چهارم تیر ماه ۱۳۶۶ صفه ۵ کیهان فرهنگی
- ۱۹– فریختگان تمدن شیعی: ۲۳ مهر ۱۳۹۴
- ۲۰– خاطرات دکتر منصور شهابی فرزند استاد شهابی
- ۲۱– بزرگداشت مرحوم دکتر محمود شهابی
- ۲۲– روضه خوانی از نگاه دیگر، مهدی بازرگان، شیعه نیوز به نقل از مجله ایمان، دی ۱۳۲۳، شماره ۱۰، صفحهٔ ۱۹
- ۲۳– دکتر علی اکبر شهابی