به گزارش ایسنا، دکتر سید امیر بدخشان عضو آکادمی علوم نیویورک و کانادا و بازنشسته صنعت نفت و دانشگاه کلگری کانادا در طول ۳۵ سال تدریس وظیفه هدایت ۱۰ هزار دانشجو از ۴ قاره را بر عهده داشت.
وی در سال ۱۳۰۵ در محلات به دنیا آمد و در آستانه ۱۸ سالگی از طریق آزمون وارد دانشکده نفت آبادان شد و از آنجا برای ادامه تحصیل به دانشگاه بیرمنگام انگلیس رفت و تحصیلاتش را تا دریافت مدرک دکتری مهندسی شیمی ادامه داد.
سال ۱۳۳۶به وطن بازگشت و در یک آزمایشگاه در شرکت «ایران نفت» که در زمینه فعالیتهای نفتی در ناحیه البرز تحقیق میکرد سرگرم کار شد. این آزمایشگاه بعدها به شرکت ملی نفت پیوست و توسعه یافت.
در بازگشت به ایران، به مرور مدارج دیگر را طی کرد و پس از مدتی، ریاست پژوهشگاه صنعت نفت که در آن زمان با عنوان مرکز پژوهشهای نفت تشکیل شده بود، به وی سپرده شد و در همان زمان هم، آزمایشگاه تحقیقاتی یاد شده، به پژوهشگاه پیوست.
آخرین سمتی که پیش از انقلاب در صنعت نفت داشت، عضویت در هیأت مدیره شرکت ملی نفت ایران، ریاست هیأت مدیره شرکت نفت ایران نیپون و ریاست مرکز پژوهشهای نفت بود.
تأسیس آزمایشگاه مهندسی نفت در ری، تولید و صادرات مواد گل و سیمان حفاری، نقش مؤثر وی در اصلاح فرمول قیمتگذاری نفت در اوپک، تحولاتی که در کسوت ریاست دانشکده فنی دانشگاه تهران ایجاد کرد، دگرگونیهای ارزشمندی که به همت و ابتکار او در مرکز پژوهش شرکت ملی نفت پدید آمد، ازجمله فعالیتهای چشمگیر این شخصیت فهیم و فرهیخته است.
دکتر بدخشان در اوایل انقلاب بازنشسته شد و چند ماه بعد، با دریافت اجازه رسمی از وزارت دارایی و امور اقتصادی به خارج رفت و سرگرم تحقیقات علمی شد.
چند ماهی در دانشگاه بیرمنگام فعال بود و بعد به دعوت و با هزینه دانشگاه کالگری کانادا، خود و خانوادهاش به آن کشور رفتند و در دانشگاه مذکور به عنوان استاد مشغول شد و تا سن بازنشستگی به کار ادامه داد.
آخرین سمت وی در دانشگاه کالگری، معاون تحقیقاتی مجموعه مهندسی دانشگاه کالگری و استاد دانشکده مهندسی نفت و شیمی بود. او علاوه بر دانشگاه نفت، در دانشگاه صنعتی شریف نیز به تدریس پرداخت.
وی حدود ۷۰ استاد مشاور و همکار مشاور با مدرک دکتری و فوق لیسانس از کشورهای کانادا، ایران و آمریکای لاتین به جامعه تحویل داده است.
این استاد فقید دانشگاه، طی چندین دهه خدمت در سمت های مختلفی از جمله عضو هیات مدیره شرکت ملی نفت، رئیس آزمایشگاه مهندسی نفت و رئیس پژوهشگاه صنعت نفت فعالیت داشته و سال ها در دانشگاه های داخل و خارج از کشور در رشته مهندسی نفت به تدریس اشتغال داشت.
خبرگزاری دانشجویان ایران، درگذشت این استاد فقید را به جامعه دانشگاهی و خانواده ایشان تسلیت می گوید.
گفت و گو با سید امیر بدخشان، عضو اسبق هیات مدیره شرکت ملی نفت
چهارشنبه دهم خرداد ماه ۱۳۹۶
سید امیر بدخشان از سال ۱۳۱۸ با شرکت در کنکور سراسری شرکت نفت و پذیرفته شدن در دانشکده نفت آبادان (تکنیکال اسکول) وارد صنعت نفت شده است. او طی چندین دهه خدمت در سمت های مختلفی از جمله عضو هیات مدیره شرکت ملی نفت، رئیس آزمایشگاه مهندسی نفت و رئیس پژوهشگاه صنعت نفت فعالیت داشته و سال ها در دانشگاه های داخل و خارج از کشور در رشته مهندسی نفت به تدریس اشتغال داشته است.
اواخر اردیبهشت ماه امسال فرصتی فراهم آمد تا لحظاتی را در دفتر موزه های صنعت نفت پای صحبت های امیر بدخشان بنشینیم که با وجود قرار داشتن در اواخر دهه هشتاد زندگی هنوز سرزنده و شاداب است و دقت نظرش در به خاطر آوردن خاطرات گذشته ستودنی. آنچه در پی می آید خلاصه ای از حرف های رد و بدل شده در این دیدار است که با حذف سوالات از نظرتان می گذرد:
بیا برویم نفت بخوانیم…
این که چگونه جذب نفت شدم، داستان درازی دارد، ابتدا باید بگویم که در خانواده ما تحصیل در رشته طب خیلی مرسوم بود. پدربزرگم، البته پدر مادرم، ضیاء الحکما طبیب بود، برادر بزرگم دکتر بود در رشته داروسازی، شوهر خواهرم هم دکتر بود در رشته طب. من هم می خواستم طب بخوانم.
دوستی داشتم همکلاسی خیلی نزدیک من در دوران دبیرستان، به من گفت طب و اینها را بگذار کنار و بیا برویم نفت بخونیم. گفتم در مورد نفت اطلاعات زیادی ندارم، در صورتی که پزشکی در خانواده ما یک چیز جا افتاده است. خلاصه تمام تابستان دنبال ما افتاد که با هم نفت بخوانیم. آن زمان در دبیرستان معرفت تهران درس می خواندم.
ما با پدرمان خیلی رسمی بودیم. یک روز به پدرم گفتم، پدر من می خواهم با شما صحبت کنم. گفت فلان ساعت بیا اتاقم صحبت کنیم. پدرم حقوق دان بود و در خانه اتاقی داشت با میز و صندلی و .. خلاصه وقتی به او گفتم می خواهم بروم نفت بخوانم، کمی تعجب کرد، بعد بدون این که چیزی بگوید بلند شد و از اتاق رفت بیرون. من فکر کردم که شاید از این تصمیم من خوشش نیامده.
ده روز بعد مجددا مرا خواست و گفت: “امیر اگر می خواهی نفت بخوانی برو.” پرسیدم چطور شد که به این نتیجه رسیدید؟ برای من تعریف کرد که سی سوال نوشته و به شرکت نفت ارسال کرده و وقتی جواب این سوال ها آمده با ادامه تحصیل من در نفت موافقت کرده. این سوال ها در مورد شرایط کاری، میزان حقوق، مسکن و .. در شرکت نفت بود و ظاهرا آن را از طریق یکی از آشنایانش برای نفت فرستاده و جواب گرفته بود.
رفتم به دوستم گفتم که باشه بریم، پدرم موافقت کرد. به هر حال منتظر بودم تا کنکور نفت را بدهم. اما روزی که کنکور بود این دوستی که اسم اش را نمی برم و مدت ها دنبال من بود که با هم برویم رشته نفت، آمد گفت من نفت نمی خوانم. من خیلی ناراحت شدم و گفتم این که نشد، حالا جواب پدرم را چه بدهم؟
می دانستم اگر به پدرم بگویم که من نفت نمی خوانم و دوباره می خواهم بروم طب بخوانم، آن وقت برمی گردد و می گوید تو آدم “متلون المزاجی” هستی، یعنی این که دائم می خواهی تصمیم ات را عوض کنی ومن از این کلمه خیلی بدم می آمد!
ورود به تکنیکال اسکول
از قضا نتیجه آمد و من قبول شده بودم. اما علت اساسی که من نفت را انتخاب کرده بودم، همراهی همین دوستم بود. می دانید در دورهایی از زندگی مثل دوران نوجوانی و دبیرستان دوستی هایی شکل می گیرد که مثل برادری می ماند و آدم خیلی وابسته به آنها می شود. خلاصه تصمیم گرفتم تغییر رشته بدهم از طرفی جرات نمی کردم به پدرم بگویم. این بود که فکر چاره ای افتادم. روز آزمایش طبی که یادم هست، دکتر صرفه رئیس بهداری شرکت ملی نفت، افراد را معاینه می کرد، گفتم من فتق دارم و ایشان گفت فتق که نداری، هیچ اگر هم داشتی، خودم عمل ات می کنم.
خلاصه قبول شدم و من را فرستادند به دانشکده نفت آبادان (تکنیکال اسکول). سال ۱۳۱۸ بود. در تکنیکال اسکول مرسوم بود که بعد از سال دوم چهار نفر را برای اعزام به خارج از کشور و ادامه تحصیل انتخاب می کردند. خوشبختانه من جزو آن چهار نفر انتخاب شدم و برای دریافت مدرک لیسانس مهندسی (BSC) به دانشگاه بیرمنگام انگلستان اعزام شدم. نهایتا مدرک لیسانس را نیز با رتبه “آنور” (Honor) دریافت کردم و برای همین، دانشگاه برای ادامه تحصیل به من “گرانت” داد و مخارج ادامه تحصیل مرا متقبل شد تا دکترایم را بگیرم.
این در حالی بود که نفت در ایران در حال ملی شدن بود و مرحوم دکتر مصدق نخست وزیر بود. در مجموع ۶ سال در خارج از کشور تحصیل کردم که سه سال هزینه اش را شرکت نفت و سه سال دیگر را دانشگاه بیرمنگام پرداخت کرد. اما بعد از پایان کار علی رغم این که در آنجا کار به من رجوع شده بود، گفتم می خواهم به ایران برگردم.
از آزمایشگاه مهندسی تا دفتر اوپک
می دانید که قبل از ملی شدن، نفوذ شرکت ملی نفت در مدیریت صنایع نفت در ایران خیلی ضعیف بود و در آن سال ها تلاش هایی برای در اختیار گرفتن این مدیریت از نقطه نظر فنی و مخازن و.. انجام گرفت که البته پس از سال های ملی شدن و در دوران کنسرسیوم نیز کما بیش ادامه یافت. مثلا شرکت نفت تا قبل از ملی شدن هیچ شخصیت علمی و پژوهشی برای خودش نداشت. یعنی اطلاعاتی دراختیار ما نبود، اما کم کم این اطلاعات در اختیار ما قرار می گرفت.
به هر صورت من به محض رسیدن به ایران در قسمت اکتشاف و تولید شرکت ملی نفت، به عنوان رئیس آزمایشگاه مشغول به کار شدم. در واقع این آزمایشگاه تازه تاسیس شده بود و دفتر آزمایشگاه رو به روی سفارت آمریکا، خیابان تخت جمشید سابق (آیت ا.. طالقانی کنونی) قرار داشت که اکنون این ساختمان دراختیار آموزش نفت است.
آزمایشگاه مهندسی نفت زیر نظر آقای مهندس نفیسی که مدیر شرکت ملی نفت بود، در ساختمانی یک طبقه راه اندازی شد. برای نخستین بار بود که چنین اقدامی در صنعت نفت انجام می گرفت. فکر می کنم حدود سال ۱۳۲۵ یا ۱۳۳۶ بود.
من پس از مدتی کار در آزمایشگاه مهندسی، به سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) فرستاده شدم که آن زمان فواد روحانی نماینده ایران در اوپک بود و مقر آن در ژنو بود که بعدها به وین منتقل شد. من به عنوان مسئول بهره برداری به آنجا فرستاده می شدم. آقای نفیسی ترجیح می داد کسی دائم آنجا نباشد و به صورت ادواری افراد را می فرستاد. چون معتقد بود هر کس می رود یک مقدار تجربه می آموزد. البته در همان جا بود که من با همسرم که در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل کار می کرد آشنا شدم و امروز ۴۵ سال است که با هم زندگی می کنیم.
به هر حال کار ما در دفتر اوپک، تعیین قیمت نفت های خام بر اساس یک فرمول قیمت گذاری بود. سه عامل در تعیین قیمت نقش داشت که عبارت بودند از: کیفیت نفت، میزان ذخایر و فاصله تا محل فروش. اینها قیمت هر نفت را روشن می کرد و نفت های جدید بر پایه این سه اصل قیمت گذاری می شد که بعدها البته عوامل سیاسی جای آن را گرفت.
همین طور بحث سهمیه بندی ها مطرح بود که سهم هر کشوری را بر اساس آن کنترل می کردیم و اگر تغییراتی در شرایط اعضا به وقوع می پیوست، مثل میزان تولید، در سهمیه ها، بازنگری می شد.
ریاست واحدهای پژوهشی نفت
یک سال و نیم در ژنو بودم و بعد به تقاضای خودم برگشتم، چون علاقه داشتم در حوزه های جدیدی فعالیت داشته باشم. وقتی برگشتم رئیس آزمایشگاه مهندسی نفت و همین طور پژوهش کل نفت شدم که در ساختمان تازه تاسیسی در ری در جوار پالایشگاه تهران قرار داشت. همان ساختمانی که بعدها گسترش یافت و به پژوهشگاه صنعت نفت تبدیل شد.
با تاسیس پژوهشگاه من به عنوان اولین رئیس پژوهشگاه صنعت نفت انتخاب شدم که در کنار آزمایشگاه مهندسی نفت بتدریج توسعه یافت و قسمت های مختلف آن تجهیز شد. مثل واحد ارزیابی نفت خام، روغن موتورها، فرآیندها و کاتالیست ها، مسئله خوردگی فلزات، واحد پایلوت و … در مقطعی حدود ۷۰۰ نفر در آن کار می کردند. از نیروی متخصص گرفته تا کارکنان عادی و خدماتی. الان هم که می دانم پژوهشگاه به ساختمانی جدید در غرب تهران رفته است.
مثلا یکی از کارهایی که در پژوهشگاه انجام می شد این بود که با شرایطی که از مخازن نفتی و سنگ مخزن گرفته بودیم، میزان بهره برداری از هر چاه یا مخزن برنامه ریزی می شد تا تولید به شکل بهینه انجام شود.
بعد از این که ساختمان جدید درست شد، من رئیس آزمایشگاه مهندسی نفت و رئیس پژوهشگاه بودم. مدتی بعد هم به عضویت هیات مدیره شرکت ملی نفت درآمدم و رئیس هیات مدیره ایران نیکون نیز بودم که یک شرکت مشترک میان ایران و ژاپن بود که در بخش هایی از ایران فعالیت کرد، اما چون به نفت و گاز در آن بخش ها دست نیافت، کارش نیمه تمام ماند.
دو خاطره از پژوهشگاه
خاطره ای که فکر می کنم شنیدنش برای تان خالی از لطف نباشد این است که یک روز در اطراف ساختمان آزمایشگاه مهندسی نفت، متوجه قطعات بزرگ سنگ مانند شدم که در مقابل انبارهای شرکت نفت ریخته شده بود. از متصدی انبارسوال کردم که این سنگ ها چیست؟ گفت اینها سیمان حفاری است که از آمریکا و ایتالیا در کیسه های ۵۰ کیلوگرمی خریداری می شود و چنانچه انبارداری این کیسه ها درست انجام نشود، به صورت کلوخ غیرقابل استفاده درمی آید. اگر این اتفاق در مسیر بیفتد، ممکن است سیمان ها در دریا انداخته شوند و اگر در حین حمل از جنوب به تهران رخ دهد، به انبارها می رسد.
می دانید که سیمان حفاری مخلوطی از مواد شیمیایی است که به علت وجود مقادیر متفاوت از هفت یا هشت نوع ماده موجود در سیمان، خواص بندش آن به کلی فرق می کند و در اعماق مختلف برای سیمان کاری لوله های جداری چاه ها باید نوع سیمان مناسب به کار برده شود.
بلافاصله به این فکر افتادم که با وجود کارخانه های سیمان معمولی در ایران، می شود سیمان های حفاری را در داخل کشور تهیه کرد. به این ترتیب هم در خروج ارز از کشور صرفه جویی می شود و هم توان صنعتی کشور تقویت می شود. بنا بر این مقدمات لازم برای اعزام یکی از کارکنان آزمایشگاه مهندسی نفت به خارج انجام شد و یک کارشناس را برای یک سال کارآموزی به شرکت هالیبرتون در آمریکا فرستادیم. هالیبرتون سازنده سیمان های حفاری بود و زمینه تهیه و تولید سیمان های حفاری تخصص داشت.
در بازگشت این فرد ما توانستیم با خرید تجهیزات لازم برای سیمان کاری لوله های جداری در چاه ها، فرمول سیمان حفاری را برای اعماق مختلف سیمان کاری در چاه ها طراحی کنیم. نمونه هایی تولید شده را به کارخانه دایکرافت آلمان برای تایید مشخصات نمونه ها ارسال کردیم. پس از رسیدن نتایج که با موفقیت توام بود با کارخانه های سیمان وارد مذاکره شدیم و برای ساخت صنعتی سیمان های حفاری قراردادهای لازم بسته شد.
با تولید سیمان حفاری در داخل، از ورود سیمان های خارجی که آن زمان میلیون ها دلار برای کشور هزینه داشت، جلوگیری به عمل آمد و حتی این نوع سیمان به شرکت های نفتی در کشورهای مجاور از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز صادر شد.
یک خاطره دیگر به آزمایش مغزه یا کُر (core) چاه نفت مربوط می شود. روزی یکی از متخصصان آمریکایی کنسرسیوم در مورد آزمایش کُر یکی از چاه های نفت اهواز، به من گفت ما به نتایج آزمایش های شما اطمینان نداریم و برای همین باید به خارج بفرستیم. گفتم نیمی از هر قطعه ای را که می خواهید آزمایش کنید، به ما بدهید و نیم دیگر را به هر آزمایشگاه معتبر در هر کجای دنیا که می خواهید. آن وقت نتایج را با هم مقایسه می کنیم. همین کار را کردند و نتایج به دست آمده توسط ما مورد تایید قرار گرفت. از آن پس دیگر آزمایش ها را خودمان انجام می دادیم.
همکاری با مراکز علمی و دانشگاه ها
یکی از دوران های خوب کاری من هم همکاری با دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. به عبارتی می توانم بگویم مدتی نفت مرا به دانشگاه تهران غرض داد. شاید همین مسئله و علاقه زیادی که به کارهای علمی و پژوهشی داشتم باعث شد که پس از بازنشستگی در سال ۱۳۵۸ و در حالی که مدتی پس از بازنشستگی مجددا به کار فراخوانده شده بودم، ترجیح دهم فعالیت ام را در زمینه تدریس و کارهای پژوهشی دنبال کنم.
در مجموع از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۸ در نفت بودم که البته سال هایی از آن، دوران تحصیل در دانشگاه نفت بود. به عبارتی می توانم بگویم در حدود ۳۰ سال در نفت کار کردم و پس از آن عمده فعالیت هایم تدریس در دانشگاه های داخل و خارج از کشور بویژه در رشته مهندسی نفت بوده است.
۱۷ سال در دانشگاه کلگری در کانادا تدریس کردم. اکنون با وجود بازنشستگی در آنجا، به عنوان “اِمرتوس پروفسو” (استاد ممتاز) تا آخر عمر با آنها هستم و حتی می توانم “ریسرچ استیودنت” به آنها معرفی کنم. بعد سالی یک ترم به ایران می آمدم و در دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه نفت تدریسی می کردم که همین دو سال پیش هم در این دانشگاه ها فعالیت داشتم و در مجموع بیش از ۱۵۰ تز فوق لیسانس و دکترا دارم.
جای خالی موزه نفت حس می شد
تاسیس موزه نفت اقدام بسیار خوبی است که جای خالی آن حس می شد. به نظر من وسعت دادن بی مورد آن خوب نیست، اما در عین حال قابلیت دسترسی به آن مهم است، یعنی باید طوری طراحی شود که علاقه مندان در نقاط مختلف کشور بتوانند از موزه های نفت دیدن کنند.
فکر می کنم پرداختن موزه به مفاهیم هم اهمیت زیادی داشته باشد. هر کاری در موزه باید به یک مفهوم باشد. یعنی کسی که از مزه نفت دیدن می کند باید بتوانند با مفاهیم این صنعت آشنا شود، همین طور تاریخچه و تحولات این صنعت ۱۰۸ ساله. سیر تکنولوژی این صنعت و این که چگونه و از کجا شروع شد و الان کجا قرار دارد.
من برای همه دست اندرکاران این موزه آرزوی موفقیت دارم و خوشحال می شوم اگر کاری از دستم برمی آید بتوانم انجام دهم.
گفت و گو از مهرداد علمداری