تهران- ایرنا- غلامحسین ساعدی بیتردید یکی از جریانسازترین و تاثیرگذارترین داستاننویسان و نمایشنامهنویسان معاصر ایران بود. ویژگیهای رئالیسم جادویی از شاخصههای مهم آثار ساعدی به شمار میرود و از این جهت موجب شده که او را با گابریل گارسیا مارکز ادیب برجسته، مقایسه کنند.
اصطلاح رئالیسم جادویی را فرانتس رو هنرشناس آلمانی در باب ویژگیهای آثار نقاشان آلمانی ابداع کرد. این سبک دارای ویژگیهای منحصر به فرد و نیز مشترک با سـبکهای دیـگر است که برخی از آنها همچون برهم زدن نظم معمول و عادی و متعارف داستان، حاشیه رویهای مکرر و عدم توجه عمدی به اتمام بخشهای اثر و… است. به هر رو، این شیوه سـبکی اسـت کـه در آن، پدیدههای فوق طبیعی و حوادث غیر عادی رخ میدهد و وقـایع عـادی و سحرآمیز را بدون هیچ توضیح و توجیهی و حتی بدون اینکه نیازی به توجیه ببینند در همه میآمیزند. رئالیسم جادویی در ایران با ترجمه آثار گابریل گارسیا مارکز، بورخس، لاپارتـیه، سـاراماگو، آلارگون، کارلوس فوئنتس، خولیوکرتازار و الخوکار پنتیر و مانند آنها شناخته شد اما برخی از داسـتاننویسان ایرانی نـیز مانند محمود دولتآبادی در روزگار سپریشده مردم سالخورده، منیرو و روانپور در اهل غرق، رضا براهنی در روزگـار دوزخـی آقای ایاز و بخشهایی از رازهای سرزمین من به نـمونههای نسبتا موفقی از رئالیسم جادویی دست یافتند اما شاید پیش از همه آنان، غلامحسین ساعدی در این وادی گام نهاد. در حالیکه از تمام آثار فراواقع او، برخی، تنها عزاداران بیل را بـا ایـن شـیوه میشناسند.(۱) برخی سبک او را ترکیبی از سورئالیسم، امپرسیونیسم و رئالیـسم بـا قـطرههای رنگینی از سمبولیسم میدانند.
رئالیـسم جادویی در آثار غلامحسین ساعدی
در برخی از آثار ساعدی اعم از نمایشنامه و داستان، بیش از همه ویژگیهای رئالیسم جادویی، آفرینش موجودات وهمی و استحاله شخصیتها مدنظر قرار گرفته است. برخی از وجوه این سبک در آثار برجسته او مانند عزداران بیل، مولوس کورپوس، آشفته حالان بیدار بخت و ترس و لرز منعکس است از جمله این وجوه، عناصر نامتجانس به ویژه موجودات عجیب و ترکیبی میان انسان و حیوان در آثار اوست.
بههررو، ویژگیهای رئالیسم جادویی، بیشتر از خـصوصیات سـبکهای دیگر در شاخصههای آثار ساعدی نمودار است و از این جهت موجب شده که افرادی هـم او را بـا گابریل گارسیا مارکز ادیب مقایسه کنند. ساعدی یکی از افرادی است کـه در طول حیات خود۳۰ نمایشنامه، ۶۰ داستان کوتاه و بلند و چند رمان و فـیلمنامه بـه یادگار گذاشت که بعضی در ادبیات مـعاصر ایران جریان ساز شـد. زبـان ساده(گویش)، تصویرسازی بدیع، واقعگرایی تـلخ و عـریان و نگاه روشنگرانه او به جامعه خود از ویژگیهای عام آثار او به شمار می رود. (۲)
آفرینشهای ساعدی، خـصوصیات ویـژهای دارد که در طول، چند دهـه نـقد اخـیر، اساسا به آن پرداخـته نـشده است. برخی معتقدند، آثار مستند ساعدی نیز زمینهای برای خلق فـضای وَهـم ناک است. تجربه ساعدی در نوشتن تک نـگاریها، دسـت او را قـوی کـرده بـرای آفرینش داستانهایی کـه در آن، فـضا آرامآرام از رئال به سوی جادو سیر میکند. خلق این فضای وهمی، مدیون عوامل بسیاری از جـمله مـاهیت تـراژیک، مشمئزکننده و غیرطبیعی، بدبختی همراه با وحشت، طـنزهایی کـه پشـت انـسان را بـلزانند، تـرس موهوم، ناهنجاری جسمی، ارایه ماهیت پیچیده زندگی، آمیختگی عناصر نامتجانس و افراط و اغراق است. (۳)
این عوامل و عناصر، برای تأکید ساعدی، جهت نمایش ساحت ناخودآگاه ذهن و نشان دادن شکل درهـمریخته واقعیت، بسیار مؤثر بود. رئالیسم جادویی که ویژگیهای خود را از سبکهای گوناگون از خود اخذ کرد، گاهی بخشی از بار اصلی تأثیر تصویری را بـر عـهده حیوانات و جانداران نامعهود نهاد.
در آثار ساعدی، به نظر میرسد این مسیر یعنی فضای جانوری رئالیسم جادویی، ابتدا از مجرای تمثیلپردازی صریح حیوانی عبور کرده است. بـههرحال مـوجوداتی که فضای آثار ساعدی را از واقع به فراواقع سوق میدهد و آن را جادویی میسازد، میتوان مشخصتر کرد.(۴)
در ایـن مـیان، هـنر ساعدی آن است که غالب موارد یادشده را با التزام به رعایت قـوانینی اجـتماعی و واقعیات روزگار عرضه کرده است. بـه نـظر مـیرسد، ساعدی به جز گزینش شکل نو در بیان، دلایل دیگری نیز برای انتخاب این فـرم داشـته است که قطعا فضای پلیسی دهههای ۴۰ و ۵۰، فشار ساواک، جو جـاسوسی در رفـاقت و عـشیرهها و رعب جاری برای روشنفکران مخالف در آن روزگار، جزو عوامل مؤثر است.(۵)
سبک ادبی ساعدی
ساعدی به عنوان نویسندهای صاحب سبک در عرصه ادبیات ایران مطرح شده است. شیوه او ادبیات زمانه هراس است. از اینرو، ترس از تهاجمی غریبالوقوع تمامی داستانهایش را فرا میگیرد. ساعدی از عوامل وهم انگیز برای ایجاد حال وهوای هول و گم گشتگی بهره میگیرد و فضاهای شگفت و مرموزی میآفریند که در میان داستانهای ایرانی تازگی دارد. در حقیقت از طریق غریب نمایی واقعیتها، جوهره درونی و از نظر پنهان نگه داشته آنها را بر ملا میکند و به رئالیسمی دردناک دست مییابد. نثر محاورهای او از امتیاز خاصی بهرهمند نیست؛ اصرار نویسنده برای انتقال تکرارها وبی بند وباری لحن عامیانه نثر او را عاری از ایجاز و گاه خسته کننده میکند. او نویسندهای توانا در ایجاد و حفظ کنش داستان تا آخر است و اصالت کارهایش مبتنی بر فضا آفرینی شگفتی است که نیرویی تکان دهنده به آثارش میدهد و از او نویسندهای صاحب سبک میسازد که به بیان شخصی خود دست یافته است. بیشتر داستانهایش مایههای اقلیمی دارد. یکی از مشخصههای نویسندگی غلامحسین ساعدی با شتاب نوشتن و با شتاب چاپ کردن است.(۶) کاری که تجدید نظر ندارد، پاکنویس ندارد و بیش از یکبار نوشته نمی شود و زود هم چاپ می شود. بعدها خود او نیز آن را نقطه ضعف کارش می داند: «اولین و دومین کتابم که مزخرف نویسی مطلق بود و همهاش یک جور گردن کشی در مقابل لاکتابی، در سال ۱۳۳۴، چاپ شد. خنده دار است که آدم، در سنین بالا، به بیمایگی و عوضی بودن خود پی میبرد و شیشه ظریف روح هنرمند کاذب هم تحمل یک تلنگر کوچک را ندارد. چیزکی در جایی نوشته و من غرق در ناامیدی مطلق شدم. سیانور هم فراهم کردم که خودکشی کنم… حال که به چهل سالگی رسیدهام احساس می کنم تا این انبوه نوشتههایم پرت و عوضی بوده، شتابزده نوشته شده، شتابزده چاپ شده. و هر وقت من این حرف را می زنم خیال می کنم که دارم تواضع به خرج می دهم…»
گفتوگو و تم در آثار ساعدی
گفتوگو در آثار ساعدی هم وجه دراماتیک داستانهای او را به عهده میگیرد و هم در آدمپردازی مشخص می شود. با گفتوگوهای ساده، بدیهی، تکرار شونده پیش میرود. تمام اجزا ساخته شده تا ترکیبی مضحک از رابط آدمها و جهان پیش چشم بیاید. ساعدی میگوید:« من از گفتوگوی آدمیزاد خیلی لذت می برم و گفتوگو اصلاً برای من مساله شوخی نبود.»(۷)
دنیای داستانهایش دنیای غمانگیز نداری، خرافات، جنون، وحشت و مرگ است. ساعدی برخلاف اجتماع نگاران ساده انگار، از فقرستایی میپرهیزد و میکوشد که فقر فرهنگی را در زمینهسازی تباهیهای اجتماعی و استهاله انسان ها نشان دهد. در نخستین داستانهایش، چنان توجهی به دردشناسی روانی دارد که گاه روابط اجتماعی را در حدی روانی خلاصه میکند و داستان را بر بستری بیمار گونه پیش میبرد اما ساعدی به مرور برجنبه اجتماعی و سیاسی آثارش میافزاید و نوامیدی و آشفته فکری مردمی را به نمایش میگذارد که سالیان متمادی گرفتار حکومت ترس و بی اعتمادی متقابل بودهاند.
با وجود اینکه گذر زمان بر بسیاری از داستانهای روستایی سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ گرد فراموشی پاشیده عزاداران بیل همچنان اثری پرخواننده و پدید آورنده یک جریان ادبی خاص است. شاملو میگفت: «عزاداران بیل را داریم از ساعدی که به عقیده من پیشکسوت گابریل گارسیا مارکز است.» ساعدی کتاب عزاداران بیل را در ۱۳۴۳ خورشیدی به چاپ رساند که تا ۱۳۵۶ خورشیدی ۱۲ بار تجدید چاپ شد.(۸)
از نمایشنامههای متعددی که دارد، مهمترین شان «چوب به دستهای ورزیل» قدرتی بیچون و چرا دارد. برای نشان دادن حسن غربت این محیط و انعکاس رؤیاها و کابوسهای مردمان این دیار غریب، آنسان واقعیت و خیال را درهم میآمیزد که کارش جلوهای سوررئالیستی مییابد. ساعدی سوررئالیسم را برای گریز از واقعیت به کار نمیگیرد، بلکه با پیش بردن داستان بر مبنای از هم پاشیدن مسایل روزمره به وسیله غرایب، طنز سیاه خود را قوام می بخشد. طنز وهم ناکی که کیفیت تصورناپذیر زندگی در دوران سخت را با صراحت و شدتی واقعیتر از خود واقعیت مجسم میکند. جلال آل احمد پس از دیدن نمایشنامه چوب به دستهای ورزیل مینویسد: «اینجا دیگر ساعدی یک ایرانی برای دنیا حرفزننده است. بر سکوی پرش مسایل محلی به دنیا جستن، یعنی این، اگر خرقه بخشیدن در عالم قلم رسم بود و اگر لیاقت و حق چنین بخششی مییافتم، من خرقهام را به دوش غلامحسین ساعدی میافکندم.»(۹)