خاطراتی در باره شهرستان تربت حیدریه اجتماعی،َ فرهنگی وتاریخی از همشهری عزیزمان علیرضا بختیاری دبیر بازنشسته آموزش و پرورش: ( قسمت سی ودوم دنباله مرحوم دکتر قادری)

مطالبی که در ذیل ملاحظه میفرمایید در واقع خاطرات همشهری عزیزمان اقای علیرضا بختیاری است که با تشویق دوستان و اینجانب قرار شد در سایت (تربت ما) درج شده و انشاالله پس از تکمیل ، مانند کتاب ( قند و قرووت ) مرحوم تهرانچی در دسترس همشهریان قرار گیرد .
دراین راستا منتظر انتقادات ، پیشنهادات و اطلاعات تکمیلی همشهریان هستیم .
تلفنهای تماس:۰۹۱۵۵۳۱۵۲۳۳بختیاری

۰۹۱۲۵۳۳۳۷۹۴آقای خطیبی
باسپاس از همکاری صمیمانه شما

دکتر قادری

 

 

 

 

…پزشک در منظر توده مردم ، دردهه های سی ، چهل و پنجاه، آن هم در شهر کوچکی مثل تربت ، فقط قابل درک برای کسانی است که در آن دهه ها زندگی کرده اند.
افسران و درجه داران نظامی و انتظامی ، کارمندان عالی رتبه ادارات، پزشکان و…باید از طماء نینه و وقار و پرستیژ خاصی برخوردار می بودند و اگر هم ذاتا چنین شاکله ایی نداشتند ، ناچار بودند تا خود را به این صفات ، مانند کنند .
شوخی ، احوالپرسی گرم ، تُند قدم برداشتن ، بر ترک موتور سیکلت و یا سوار بر دوچرخه شدن و …. برای اینان ممنوع بود .
البته نکته قابل ذکر دراین بحث این است که مقداری از این پرستیژبرای صاحبان علم و فرهیختگان ، ضروری است . ولنگاری ، بیخیالی ، بهم ر یختگی و شلختگی در هیچ کدام از الگوهای انسانی ، علمی و دینی نباید دیده شود .
دکتر درحالی که آراستگی و خوش پوش بودن خود را حفظ میکرد ولی بسیاری این (تابوها) رادر جایی که ضرورت داشت و نیز در برخورد با مریض شکسته بود.
وی در عین داشتن احترام در نزد عالی و دانی ، به هیچ وجه ، خصوصا در برخورد با مریض ، چنین پرستیژی را به خرج نمی داد .
یادم است ، مرحوم پدر ، من و برادرانم را به مَطَب ایشان برده بود ، روش جالبی داشت که ، بعدها من در طرز مداوای عده ایی از پزشکان غربی ، در مداوای مریضهای خود دیدم ، ورود دکتر بر مریض بود ، نه اینکه مریض وارد اطاق دکتر شود !!!
البته شاید عده ایی اعتراض کنند که اگر این گونه باشد ، پس اَسرار مریض که نباید دیگران از آن اطلاع بیابند چه می شود؟
اطاق انتظار مملو از مریض بود ، درب اطاق کوچکی باز شد ودکتر به همراه یک (وَردست) و یک (نسخه نویس) وارد شد، پیراهن سفید ، جلیقه ایی روی آن ، کراواتی بر گردن و کلاه شاپویی برسر با سبیلها ی هیتلری که آن زمان خیلی مُد بود ، شروع به احوالپرسی از مریضها نمود. (منظورم از احوالپرسی ، شرح حال گرفتن نیست) که البته در ضمن احوالپرسی، شرح حال را هم میگرفت .
از گاو آنها ، گوسفندانشان ، وضع روستایشان و وو….سوال میکرد…
با مریضی که ازدرد شکایت فراوان داشت شوخی می کرد و حتی شکلک در می آورد. ضمنا در همان حال به وَر دستش اشاره می کرد تا فشار خون او را گرفته و یا درجه تب زیر زبانش بگذارد.
با توجه به شناختی که از اکثر بیمارانش داشت و می دانست اکثر گرفتاری های آنها به خاطر( بد خوردن غذا ) یا (غذای بد خوردن) است ، معمولاً یک فنجان کوچک مُسهل آماده داشت و به مریض هایی که از ناراحتی گوارشی شکایت داشتند ابتدا ازهمان مسهل می‌خوراند و در همان حال دستوراتی به نسخه نویس می داد. .
دردور دوم، شوخی ها ، مسهل و آرامشی که در بیمار به خاطر اینگونه برخورد دکتر ایجاد شده بود، جواب می‌داد و مرحوم قادری به مداوای اصل مرض می‌پرداخت و از داروخانه‌ای که کنار اتاقش بود نسخه را هم می پیچید و خودش هم طرز استفاده از دارو را می‌گفت .
همان روز یادم است رو به یک پیرزن روستایی نمود و گفت :
(نَنَه جان ای قرصِ ر،نیصب شُو بایَک لیوان اَو مُخورِی یَک هَو)
(مادرجان این قرص را در نیمه شب با یک لیوان آب می‌خوری )…
و یا برادرم تعریف میکرد: گو یا در حین ویزیت مریض، تلفن مطب زنگ می‌زند و دکتر را می خواهد . (وَر دست )دکتر تلفن را برمیدارد و میگوید :
-الو، بفرمایید!…
دکتر درحین ویزیت مریض شروع به حرکت دادن دستهای خودش می کند و با حالتی شبیه به رقص با خود می خواند :
(اَلو اَلو ، اَتیش، اَتیش )…
-لازم به ذکر است که در زبان محلی خراسان ، به شعله های آتش ( اَلو ) می گویند.
البته رقصیدن و شکلک درآوردن دکتر شاید تا چندی پیش ، کسر شان یک پزشک محسوب میشد. ولی در این مدتی که متاسفانه ، جهان دچار این بلیه (کرونا ) شده است ، در رسانه ها و فضای مجازی ، تاثیر رقصیدن و شوخیهای خط شکنهای میدان سلامت ( پزشکان و پرستاران جان برکف ) را مشاهده میکنیم .
احمد فروزانفر (دکتر قادری) در سال ۱۳۷۰ چشم ازاین جهان فرو بست و کلی خاطره های زیبا برای مردم ما به جا گذاشت و انبوهی از دعا و آمرزش از این مردم برای خودش با آن جهان برد.
روحش قرین آمرزش حضرت حق باد – آمین

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *