جلال میرزایی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی پیرامون سند جامع همکاریهای راهبردی ۲۵ساله ایران و چین بر این نکته تاکید دارد که امضای این سند ۲۵ساله، نه یک فتح بزرگ دیپلماتیک است، نه ترکمنچای. چرا که سند همکاریهای راهبردی با ایران یک فرصت بالقوه را در اختیار چینیها قرار داده است، اما برای بالفعل کردن آن به آمریکاییها چشم دوختهاند. اگر در آینده تنش تهران و واشنگتن تعدیل پیدا کرد و شاهد رفع بخشی از تحریمها بودیم چین هم میتواند بستر را برای عملیاتی کردن مفاد این سند فراهم کند، اما اگر شرایط مانند امروز ادامه پیدا کرد پکن هم تلاشی برای بهره برداری از سند نخواهد کرد، چرا که اساسا نمی تواند در سایه تحریمها گامی عملیاتی پیش ببرد.با امضای سند جامع همکاریهای راهبردی ایران و چین در ابتدای هفته جاری سیلی از واکنشهای مثبت و منفی به این اقدام شکل گرفت که کماکان هم ادامه دارد. تا جایی که اخباری دال بر اعتراضاتی در برخی از شهرهای کشور نسبت به امضای این سند همکاری به گوش می رسد . نکته اساسی که در این بین مغفول ماند و لا به لای حُب و بغضهای سیاسی و رسانه ای داخلی و خارجی گم شد، ارزیابی درست و واقع بیانه از این سند است. چرا که گروهی امضای این سند را فروش ایران، آغاز استعمار چین و ترکمنچای نوین قلمداد کردند و حامیان این سند آن را یک فتح بزرگ سیاسی و دیپلماتیک در برابر هژمونی آمریکا می دانند. اما به واقع امضای سند جامع همکاریهای راهبردی ایران و چین، نه یک فتح بزرگ دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی ایران است و نه از آن سو ترکمنچای و آغاز استعمار چین.
منتقدان این سند با نگرشی یک سویه و بدون در نظر گرفتن جایگاه غیرقابل انکار چین در مناسبات اقتصادی و تجاری جهان هنوز برداشت و تلقی دهههای ۶۰و ۷۰میلادی از سیاستهای پکن دارند در صورتی که از دهه ۹۰میلادی چین روابط گسترده، راهبردی و بلندمدتی را با بسیاری از کشورهای جهان به سرانجام رسانده است. حتی بسیاری از پروژههای خدماتی، عمرانی و تکنولوژیک اروپاییها توسط چینیها انجام میشود. پس امضای سند همکاریهای راهبردی ایران و چین لزوما به معنای آغاز استعمار چین و شکل گیری ترکمنچای نیست. ضمن اینکه ایران هم کشوری استعمارپذیر نیست .
پیرو این نکته ایران در طول تاریخ علی رغم دخالت بسیاری از کشورها و بازیگران جهانی هیچگاه به مستعمره هیچ قدرتی بدل نشد و در شرایط کنونی نیز ایران نمی تواند به مستعمره چین بدل شود. بنابراین تمام جریانسازیها و هجمههای رسانهای به خصوص رسانههای خارجی متاثر از دلایل دیگری است. چرا که امضای این سند همکاری منافع آنها را با خطر مواجه میکند. اینها علاوه بر آن است که ما نباید کلان پروژه یک کمربند، یک جاده چین را فراموش کنیم.
در همین راستا چین در کلان پروژه کمربند، یک جاده با ۱۸کشور عربی قرارداد امضاء کرده است که از این تعداد حدود ۹کشور عربی نیز در بانک توسعه آسیایی سرمایه گذاری کرده اند و از اعضای مؤسس آن به شمار می روند. همچنین همکاریهای دوجانبه این کشورها با چین در عرصههای نفت و گاز و برق و انرژی هسته ای و انرژیهای تجدیدپذیر همواره رو به گسترش بوده است. در سپتامبر ۲۰۱۸و در جریان دور ششم کنفرانس همکاری چین و جهان عرب در قاهره دبیر کلی اتحادیه عرب تفاهم نامه با سازمان چینی همکاری جهانی برای گسترش انرژی(GEIDCO) را امضا کرد.
همچنین در چارچوب پروژه کمربند، یک جاده، «مرکز چینی ـ عربی انتقال فناوری» با ۸شعبه در کشورهای عربی راه افتاد. علاوه بر این «پایگاه خدمات اطلاعاتی»
چینی ـ عربی برای انتقال فناوریهای حوزه آی تی تأسیس شد. چین قراردادهای متعددی با مصر، الجزایر، مراکش و اردن در حوزه انرژی و حمل و نقل بسته است. در یکی از تازه ترین این موارد، باید از توافقنامه راهبردی چین با عراق که در دولت سابق عادل عبدالمهدی امضاء شد و به توافق نامه «نفت دربرابر توسعه» شهرت یافت، یاد کرد. این تحرکات سبب شد که در زمان تأسیس باشگاه همکاری چینی ـ عربی در سال ۲۰۱۴حجم مبادلات مالی دو طرف از ۳۰میلیارد دلار به حدود ۲۴۴میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸دلار برسد.
از سوی دیگر، چینیها به خوبی می دانند که در کنار فعالیت اقتصادی باید از اهرمهای روابط فرهنگی نیز استفاده کنند. در همین راستا آنها تلاشهایی برای یادگیری زبان عربی و تبلیغ برای آموزش زبان چینی در کشورهای عربی راه انداختهاند. در سال ۱۹۸۷ «جمعیت مطالعات ادبیات عرب» در چین تأسیس شد که بسیاری از کتابهای کلاسیک چینی را به عربی و بسیاری از آثار ادبی و فرهنگی عربی را به چینی ترجمه کرد. چین همچنین از برخی پروژهها برای انتشار آثار ادبی چینی در جهان عرب حمایت میکند و دهها رساله و پایان نامه درباره ادبیات و اندیشه معاصر عرب در دانشگاههای چین تدوین شده است.
حال باید از این منتقدان پرسید که چرا همکاریهای بلندمدت و راهبردی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از عربستان گرفته تا امارات متحده عربی، کویت، عمان و دیگر کشورها با چین محل نگرانی نیست، اما امضای سند جامع همکاریهای راهبردی ایران و چین که هنوز جزئیات مفاد آن منتشر نشده است با این میزان از هجمهها، انتقادات موج سواریهای مخرب سیاسی و رسانهای همراه شده است؟!
مضافا این که چرا باید کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و دیگر همسایگان ما از مسیر توسعه همکاریهای بلندمدت و راهبردی با چین به امتیازات جدی اقتصادی، تجاری و حتی امنیتی دست پیدا کنند، ام ایران نباید تلاشی در این رابطه داشته باشد؟ آیا انفعال در این خصوص توازن قوا علیه کشور در منطقه را به هم نمی زند؟!
اما در سوی دیگر شاهد جریان حامی امضای این سند هستیم که این طیف نیز درک درستی از شرایط ندارند. در همین رابطه ابتدا به ساکن باید عنوان داشت که اکثر قریب به اتفاق واکنش و مواضع حامیان و مدافعان داخلی این سند به خصوص در میان مقامات و مسئولین کشور صرفاً و صرفاً از جنس بهرهبرداری سیاسی و دیپلماتیک است، بدون آنکه کوچک ترین توجهی به آثار امضای این سند بر حوزه اقتصادی و تجارت کشور، آن هم در شرایط تحریمی کنونی شود. این طیف عموما به دنبال جریان سازی رسانه ای در برابر آمریکا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری خردادماه ۱۴۰۰هستند تا این تلقی را بیش از پیش به خورد افکار عمومی داخل و بینالمللی دهند که نه تنها سیاست فشار حداکثری واشنگتن علیه تهران به شکست رسیده است، بلکه جمهوری اسلامی با امضای این سند عملا به سلطه سیاسی و اقتصادی ایالات متحده پایان داده است.
در همین خصوص رسانههای موافق و مقامات کشور عمده بحث را معطوف به امتیاز گیری سیاسی و تقابل با هژه مونی آمریکا، ذیل امضای این سند کرده اند. این در حالی است که اساسا امضای این سند در رسانههای چینی مانند ایران چندان بازتاب گستردهای نداشته است. ضمن اینکه بازتابهای شکل گرفته در رسانههای چینی، نه از جنس بهرهبرداری سیاسی، بلکه خوانش اقتصادی و نقش آن بر پویایی تجارت خارجی چین است و از این بُعد امضای سند جامع همکاریهای راهبردی ۲۵ساله ایران و چین مورد ارزیابی رسانههای آنها قرار گرفته است. لذا نگاه پکن به شدت متفاوت از تهران به امضای این سند است. برای چین اولویت تامین منافع ملی و نقش این سند در تقویت هر چه بیشتر اقتصادش است. خصوصاً که حضور وانگ ای، وزیر امور خارجه چین در تهران بخشی از سفر وی به خاورمیانه از عربستان تا ترکیه، امارات و عمان بود. یعنی پکن امید دارد با حل و فصل مناقشات منطقهای با محوریت پایان دادن به جنگ یمن، بستر مناسبی برای افزایش تعاملات تجاری با ایران و متعاقبش عملیاتی شدن مفاد این سند شکل گیرد. واقعیتی که اکنون چینیها به درستی آن را درک کردهاند نقش بدون انکار ایالات متحده در سمت و سودهی به اقتصاد و تجارت جهانی است. لذا پکن همواره سیاست تنش زدایی را با واشنگتن پیش برده است.
حتی در جریان جنگ تعرفههای ترامپ، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا، چین سالانه حدود ۱۰۰تا ۱۴۰میلیارد دلار متحمل خسارت شد (رقمی برابر با کل صادرات ایران همراه با نفت خام)، اما پکن به جای تقابل ایدئولوژیک، چیزی که در جمهوری اسلامی ایران مرسوم است، سعی کرد با تنش زدایی، مدیریت و پیگیری مذاکره با ایالات متحده، شرایط را به نحوی پیش ببرد که اقتصاد و تجارت خارجی چین در تقابل با آمریکا دچار کمترین آسیب شود. به معنای واقعی کلمه اگر یک دهم آن میزان از تحرکات مخربی که ایالات متحده آمریکا علاوه بر مسئله جنگ اقتصادی در حوزه نظامی، امنیتی و حتی سرزمینی و حاکمیتی چین در مسئله هنگ کنگ، تایوان و نظایر آن انجام دادهاند در قبال ایران شکل می گرفت تا کنون صدها جنگ بین ایران و آمریکا به وقوع پیوسته بود، اما پکن با یک دیپلماسی واقع بینانه مبتنی بر خرد و هوشمندی سیاسی همواره گزینه تنشزدایی و تعامل را در پیش گرفته است. اکنون هم اگر چینیها امضای سند همکاریهای راهبردی با ایران را در دستور کار قرار دادند صرفاً به دلیل اقتضائاتی است که با روی کار آمدن جو بایدن شکل گرفته است و این نوید را به چینیها میدهد که احتمالا تعدیل تنش تهران – واشنگتن با محوریت احیای برجام و رفع تحریمها عملیاتی خواهد شد.
در سایه نکات مذکور امضای سند همکاریهای راهبردی با ایران یک فرصت سیاسی، دیپلماتیک و به خصوص اقتصادی و تجاری بالقوه را در اختیار چینیها قرار داده است، اما برای بالفعل کردن آن کردن به آمریکاییها چشم دوختهاند. اگر در آینده تنش تهران و واشنگتن تعدیل پیدا کرد و شاهد رفع بخشی از تحریمها بودیم، چین هم میتواند بستر را برای عملیاتی کردن مفاد این سند فراهم کند، اما اگر شرایط مانند امروز ادامه پیدا کرد، پکن هم تلاشی برای بهره برداری از سند نخواهد کرد، چرا که اساسا نمی تواند در سایه تحریمها گامی عملیاتی پیش ببرد، کما اینکه به واسطه همین سیاست فشار حداکثری آمریکا اکنون بیش از ۲۰میلیارد دلار از سرمایه ایران در بانکهای چینی بلوکه شده است و پکن هم کوچکترین تلاشی برای آزاد کردن، حداقل بخش کوچکی از آن را ندارد، چون توان آزاد کردن آن را بدون چراغ سبز آمریکا ندارد و ما هم صرفا حمله به کره جنوبی، ذیل بلوکه شدن سرمایههایمان در بانکهای این کشور را در دستور کار قرار دادهایم و چین را فراموش کردهایم که مبادا به روابطمان صدمهای وارد شود. حتی شرکتهای چینی از همکاری با ما در فاز یازده پارس جنوبی و قرارداد توسعه میدان نفتی آزادگان به بهانه تحریم شانه خالی کردهاند. پس همه چیز در گرو رفع تحریمهاست.
اتفاقاً در سایه همین نکته وزیر امور خارجه چین در دیدار با حسن روحانی به صراحت عنوان داشت که ایران باید از فرصت پیش آمده ناشی از روی کار آمدن جو بایدن برای احیای برجام و رفع تحریمها استفاده کند. چون اگر شرایط کما فیالسابق ادامه یاید بدیهی است که پکن هم نمی تواند تلاشی برای عملیاتی کردن مفاد این سند از خود بروز دهد. متاسفانه تداوم شرایط کلونی در تنش با آمریکا و تعلل برای احیای برجام و رفع تحریمها علاوه بر ناکام ماندن تلاشها به منظور عملیاتی کردن مفاد توافقاتی مانند سند همکاریهای راهبردی ۲۵ساله ایران و چین در سوی دیگر سبب شده است که ایران را از معادلات منطقهای کنار بگذارند. نمونه بارز به روندهای سیاسی و دیپلماتیک برای حل و فصل مناقشه افغانستان باز می گردد که، هم در قطر، هم در مسکو و هم در استانبول عملا ایران کنار گذاشته شد. چرا که تداوم تنش کنونی با آمریکا موجب شده است جایگاه ایران نادیده گرفته شود و به موازات آن برخی بازیگران مانند ترکیه و قطر که حتی همسایه افغانستان هم نیستند با میزبانی و میانجیگری در این گونه تنشها عملاً بر وزن سیاسی و دیپلماتیک خود بیفزایند. در این صورت روند سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی منازعات منطقهای به گونهای پیش خواهد رفت که عملاً منافع ایران در آن دیده نخواهد شد. لذا اگر بر طبل تداوم تنش با آمریکا بکوبیم و شرایط کنونی را ادامه دهیم قطعاً به تدریج از سطح مناسبات منطقهای کنار گذاشته خواهیم شد. ضمن اینکه بیشک تداوم این سیاست هزینههای ما را در منطقه و سطح جهان افزایش خواهد داد بدون آن که چشمانداز روشن و ملموسی در آینده نزدیک برای حصول منافع جمهوری اسلامی ایران قابل تصور باشد.
محرمانه ماندن توافقنامههای دوجانبه رسمی رایج در عرصه بینالمللی است
کارشناس ارشد مسائل بینالملل با مردود دانستن انتقادهایی که به محرمانه بودن نقشه راه ایران و چین میشود، تاکید کرد: عدم انتشار متن توافقنامههای کلان و راهبردی دوجانبه دستکم تا زمان به بار نشستن ثمره نقشه راه، یک رسم بسیار رایج در عرصه بینالمللی است.به گزارش ایرنا، رضا نصری کارشناس ارشد مسائل بین الملل در رشته توییتی با عنوان واقعیتها در مورد محرمانه بودن نقشه راه ایران و چین نوشت: در هر توافق بینالمللی اصل بر این است که هر اقدام در مورد توافق با رضایت طرفین اتخاذ شود و این یک عُرف و اصل مهم و جاافتاده است که در مورد توافقات دوجانبه موضوعیت بیشتری دارد.در ادامه این توییت آمده است: محور اصلی حملات هم مستمسک «محرمانه» بودن توافق است. توضیح سخنگوی دولت مبنی بر اینکه توافق به درخواست چین محرمانه مانده نیز بهانهای شده برای اینکه طرف چینی را طرف مسلط قرارداد جلوه دهند.وی آورده است: برخی در فضای مجازی این نکته را مطرح میکنند که قرارداد چنان استعماری است و چین را بر ایران مسلط کرده که از هماکنون به ایران اجازه انتشار متن را هم نمیدهد!
افکار عمومی فریب جوسازیها را نخورند
این کارشناس ارشد مسایل بینالملل با اشاره به مقوله «محرمانگی» توافقات بینالمللی و وضعیت این توافق خاص میان ایران و چین از افکار عمومی خواست که فارغ از جوسازیهای عوامفریبانه و بدون پیشقضاوت، نسبت به آن تأمل کنند.نصری تاکید کرد: در هر توافق بینالمللی اصل بر این است که هر اقدام در مورد توافق با رضایت طرفین اتخاذ شود. این یک عُرف و اصل مهم و جاافتاده است که در مورد توافقات دوجانبه
(Bilateral agreement) موضوعیت بیشتری دارد. علاوه بر این، رعایت این اصل آزمونی برای سنجش استحکام و پایداری رابطه پدید آمده است.وی گفت: در واقع، اگر از همان ابتدای امر دو طرف نتوانند بر سر بدیهیترین و رایجترین مسائل شکلی (مانند انتشار یا عدم انتشار متن) با یکدیگر توافق و همکاری کنند، طبیعتاً بحث از همکاریهای بلندمدت راهبردی و محتوایی بحثی عبث و بلاموضوع خواهد بود.این کارشناس مسائل بین الملل یادآور شد: در مورد این نقشه راه نیز دولت چین طبق الگوی قراردادهای مشابهی که با چندین کشور دیگر منعقد کرده و بر اساس دلایل محکم و قابل تأملی که مطرح کرده، خواستار عدم انتشار متن شده و دولت ایران نیز درخواست چین را با ملاحظاتی پذیرفته است. دوم اینکه عدم انتشار متن توافقنامههای کلان و راهبردی دوجانبه دستکم تا زمان به بار نشستن ثمره نقشه راه، یک رسم بسیار رایج در عرصه بینالمللی است.وی آورده است: موج تبلیغات منفی علیه توافقنامه ایران و چین شدت گرفته است. از زمان اعلام توافق تاکنون، بعضی هنرپیشههای ایرانی مقیم خارج، رسانههای فارسیزبان و حتی برخی مقامات ارشد سابق، بعضاً بدون کوچکترین اطلاع از کلیات توافق برای ایجاد بدبینی نسبت به آن به تکاپو افتادهاند.نصری اضافه کرد: برای راستیآزمایی این ادعا منتقدین میتوانند تلاش کنند متن قراردادهای همسطح مشابه میان چین و برخی دیگر از کشورها را جستجو کنند تا خود ببینند چند متن از این جنس کشف و استخراج خواهند کرد! حساسیت بر سر «محرمانه بودن متن تا حصول نتیجه» هم به هیچ عنوان منحصر به دولت چین نیست.
آمریکا حتی اجازه چاپ متن معاهده تجاری خود با اروپا را نداد
وی یادآور شد: مذاکرات «معاهده تجاری و سرمایهگذاری فراآتلانیک» میان آمریکا و اتحادیه اروپا (TTIP) عملاً از دهه ۱۹۹۰تا ۲۰۱۸در جریان بود بی آنکه حتی یک شهروند یا سیاستمدار آمریکایی یا اروپایی، خارج از دایره محرمان از محتوای آن مطلع باشد. این کارشناس مسائل بین الملل افزود: در این مورد خاص، نه تنها فقط «مذاکرهکنندگان برگزیده» کمیسیون اروپا (و نه حتی تمام اعضای کمیسیون) مجاز به کسب اطلاع از متن بودند، بلکه انتقال متن به صورت الکترونیکی یا حتی چاپ آن به روی کاغذ از سوی طرف آمریکایی منع شده بود و مذاکرهکنندگان صرفاً مجاز بودند در اتاقهای امن در برخی سفارتخانههای آمریکا در اروپا به محتوای متن مذاکرات دسترسی داشته باشند.
وی افزود: حقیقت این است که برخی قراردادهای همکاری، چه میان دولتها، چه میان دولتها و سازمانهای بینالمللی و چه میان بخش خصوصی و برخی دولتها، نه فقط در حین مذاکرات که حتی سالها بعد از انعقاد و اجرا محرمانه مانده است. پس استثنا جلوده دادن مورد چین و ایران یا نسبت دادن محرمانگی قرارداد به شایعات عامیانه از قبیل «فروش ایران» و «فروش کیش» و «واگذاری نفت» و «استقرار نیروهای نظامی چین در ایران»، قطعاً اقدامی مغرضانه و خلاف منافع ملی است.نصری ادامه داد: اما باز با توجه به حساسیت افکار عمومی در ایران و با عنایت به التهابی که کارگزاران جنگروانی همواره با تبلیغات منفی در اذهان مردم پدید میآورند، در مورد قرارداد ۲۵ساله میان ایران و چین با پافشاری و اصرار دکتر ظریف، فعلاً دولت چین با انتشار «فکت شیت» از جانب طرفین موافقت کرده و توافق بر سر انتشار جزئیات بیشتری از متن تا آنجا که به مصلحت ملی باشد نیز کماکان تابع مذاکره است.
انتشار متن یک توافق راهبری به نفع هیچ یک از دو کشور نیست
وی گفت: اصولاً انتشار متن کامل یک توافق راهبردی و کلان اینچنینی به نفع هیچ یک از دو کشور نیست. اینکه رقبای ایران به ویژه ایالات متحده آمریکا در مورد عمق، گستردگی و دامنه همکاریها میان ایران و چین در بُهت و ابهام بمانند، قطعاً نکته مثبتی است و دست ایران را در مذاکرات احتمالی آتی با آنها بازتر کرده و طرف مقابل را بیش از پیش مستعد امتیازدهی خواهد ساخت.نصری تاکید کرد: در واقع، برای رفع همین ابهام و به تبع برای تقویت موضع مذاکراتی خودشان است که دولتهای غربی رقیب به کمک برخی سلبریتیها و رسانههای فارسیزبان وابسته به این شدت تلاش دارند افکار عمومی ایران را نسبت به این توافق بدبین و دولت ایران را برای افشای متن آن تحت فشار قرار دهند.این کارشناس مسائل بین الملل یادآور شد: متاسفانه، در هفت سال اخیر، رقبای دولت در داخل کشور و جریانهایی که از آینده سیاسی جواد ظریف هراس دارند نیز چنان عامدانه مردم را نسبت به سیاست خارجه و دستگاه دیپلماسی بدبین کردهاند که بهره ایران همواره از این «محرمانگی» یک بهره «حداقلی» است و دولت بعضاً ناچار است برای تسکین نگرانیها و آرام کردن اذهان عمومی یا مشتاش را نزد رقیبِ نامحرم باز کند یا برای فرونشاندن تئوریهای توطئه، در اظهارات خود از اهمیت قرارداد فرو بکاهد.
وی افزود: هر چقدر هم بیشتر مقامات کشور ناگزیر شوند بر گزارههایی از قبیل اینکه «این قرارداد صرفاً یک نقشه راه است» یا «صرفاً با چین بر سر یک سری کلیات توافق کردهایم» تاکید کنند، کشور ایران از این محرمانگی بهره کمتری خواهد برد؛ چرا که دولتهای غربی در امتیازدهی به ایران ضرورت کمتری احساس خواهند کرد. این در حالی است که دولت چین که دیپلماتهای آن در کمال آسایش ایفای وظیفه میکنند و دولتش مانند ایران دغدغه تسکین افکار عمومی خود را ندارد، میتواند از این قرارداد راهبردی بیشترین نفع را از آن خود سازد.
هرچه جزییات آشکارتر شود، کارشکنیها بیشتر میشود
نصری با بیان این که تجربه هر دو کشور ایران و چین در سالهای اخیر نشان داده هرچه جزئیات یک پروژه برای دولت آمریکا آشکارتر باشد، در کارشکنی و ممانعت از تحقق آن پروژه توفیق بیشتری خواهد داشت، یادآور شد: فراموش نکردهایم که سالها پیش وقتی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در روند بازرسیشان اسم برخی سازندگان رایانههای سازمان انرژی اتمی ایران را از روی دستگاهها خوانده بودند، آن شرکتها علیرغم اینکه روابطشان با ایران حتی در چارچوب تحریمها هم غیرقانونی نبود بلافاصله تحت فشار دولت آمریکا برای قطع همکاری با ایران قرار گرفتند. از آن پس، سازمان انرژی اتمی مجبور شد روی اسم سازندگان جدید برچسب بگذارد تا آنها را از گزند فشارهای رسمی و غیررسمی وزارت دارایی آمریکا و گروههای فشار – مانند موسسه FDDو UANI- مصون بدارد.
این کارشناس مسائل بین الملل خاطرنشان کرد: دولت چین نیز در مواجه با آمریکا تجربیات مشابهی دارد. در گیر و دار جنگ تجاری با آمریکا، مقامات چینی همچنان درگیر تلاش برای آزادی فرزند یکی از مدیران ارشد شرکت «هوآوی» هستند که سالها پیش طی سفری به کانادا به حکم دادگاهی در آمریکا بازداشت شد و همچنان منتظر استرداد مانده است. به بیان دیگر، حساسیت هر دو کشور بر سر محرمانه ماندن توافق – به ویژه چین که در کانون یک جنگ تجاری تمام عیار با آمریکا قرار گرفته، کاملاً قابل درک است.
دستگاه دیپلماسی را مجبور به انتخاب میان مصلحت کشور و آبروی خود نکنیم
وی گفت: در حقیقت، هر چند حساسیت افکار عمومی نسبت به منافع ملی حساسیتی مقدس و قابل تقدیر است اما لازم است مردم ما نسبت به جوسازیها و تلاشهای مغرضانه برای بی اعتبارسازی دستگاه دیپلماسی کشور نیز مطلع و هشیار باشند. در واقع، اینکه با ارج نهادن به تبلیغات مغرضانه جریانهای متخاصم و گوش فرادادن به تحلیلهای جهتدار آن هم از جانب افراد غیرمتخصص یا وابسته مدام دستگاه دیپلماسی کشور را مجبور کنیم میان مصلحت کشور و آبروی خود یکی را انتخاب کند، بزرگترین لطمه را به منافع ملی زدهایم.نصری افزود: بی اعتمادی عمومی مزمن نسبت به تصمیمات و برخی اقدامات دولتها از چهل سال پیش تاکنون دلایل متعددی دارد و بازسازی این اعتماد یک ضرورت ملی و امنیتی است. اما لازم است بدانیم جو منفی کنونی علیه قرارداد با چین با استناد به «عدم شفافیت و فقدان اطلاعرسانی» در مورد جزئیات آن از جانب دولت فعلی توجیهپذیر نیست.
وی ادامه داد: همانطور که ذکر شد، دولت در اطلاعرسانی در مورد توافق، به رغم تمام هزینهها، مطابق اصول توافقات دوجانبه، عُرف محرمانگی، استراتژی مذاکراتی و مصالح امنیتی عمل کرده است. حتی تا آنجا که به مصلحت کشور بوده، وزارت امور خارجه تلاش کرده با انتشار «فکت شیت» نگرانیها و دغدغه افراد دلسوز و خیرخواه را تسکین بخشد.این کارشناس مسایل بینالملل گفت: ولی این را هم به یاد داریم که سال گذشته بند بند «کنوانسیون خزر» با تمام جزئیات منتشر شد اما باز رسانههای مغرض کموبیش موفق شدند بخشی از جامعه را متقاعد کنند دولت ایران «دریای خزر را فروخته» و «ایران دیگر در دریا سهمی ندارد».نصری افزود: پس در کنار این بی اعتمادی مزمن، بدبینی مفرط بخشی از جامعه نسبت به اقدامات دولت در حوزه سیاست خارجه علل دیگری هم دارد. باید مردم بدانند یکی از علل اصلی منفینگریها، جاری بودن یک «جنگ روانی» تمام عیار علیه ایران از خارج از کشور و یک رقابت جناحی غیرمسئولانه در داخل کشور است. جا دارد افکار عمومی نسبت به این عوامل نیز بیش از این حساس و آگاه باشد.