در طول تاریخ ۴۲ساله پس از انقلاب اسلامی، ایران هیچگاه داشتن روابطی مستحکم با هیچ یک از قدرتهای عرصه بین الملل به غیر از چین را تجربه نکرده است . علی رغم تحولات و چالشهای به وجود آمده در عرصه منطقه ای و بین المللی، هیچ یک از دو کشور برای دیگری در سیاست خارجی خود رقیب محسوب نشده است.در قسمت پیش بخشهایی از مقاله ضرورتها و واقعیتهای همکاری متقابل در تقابلهای جدید جهانی را خواندیم ادامه این مقاله تحلیلی را از نظر می گذرانید:
منافع و زیانهای رابطه ایران و چین
روابط با چین میتواند منافع و زیانهای مشخصی را برای ما به همراه داشته باشد. این منافع و زیانها بستگی به درک و میزان شناخت ما از چین دارد. باتوجه به سیاست خارجی کشورمان، روابط ما با چین ، نه تنها در سطح منطقه که در سطح جهان، بسیار مهم و تعیین کننده ( چه از نگاه مثبت و چه از نگاه منفی) بوده است . این یک واقعیت است که ما با چین در بسیاری از حوزهها، منافع مشترک داشته و در عین حال با تهدیدهای مشترکی نیز روبه رو هستیم. برجام هر چند تمام منافع ما را تامین نمیکند اما برای ما ، فرصتها و امکانات غیرقابلچشمپوشی برای تعمیق و گسترش رابطه با چین به وجود آورد که متأسفانه به درستی درک و از آن بهرهبرداری نشد.با تشدید رویارویی چین و امریکا ، ایران موقعیت مهمتری در روابط این دو کشور پیدا میکند. در دوره ریاست جمهوری ترامپ به خوبی شاهد بودیم که موضوع ایران همواره یک موضوع مهم در گفتگوهای سران چین و امریکا بوده است؛روابط ایران با چین را می توان تا اندازهای تابعی از روابط این کشور با امریکا دانست .شواهد بسیار متنوع و متعددی را می توان در این زمینه فهرست کرد،ه و از پیشرویها و عقبنشینیهایی که این کشور در برابر واشنگتن براساس تنظیم رابطه خود با تهران صحبت کرد. و البته در فرصتی مناسب به آن پرداخته خواهد شد. به هر حال چین در تنظیم روابط خود با آمریکا، در دورههای مختلف از موضوع روابط با ایران بهرهبرداری کرده است . از سوی دیگر، چین سیاست خود را فقط روی ایران متمرکز نکرده است.بلکه همزمان با اسرائیل، عربستان و کشورهای حوزه خلیجفارس و حتی ترکیه نیز روابط خود را گسترش داده است. این بدان معنی است که چینیها هیچوقت روی کارت ایران سرمایهگذاری سنگین نکرده اند .در حال حاضر ، ایران بایستی در چند موضوع مهم چین را در سیاست خارجی خود به عنوان بازیگری برجسته مورد توجه قرار داد. مهم ترین موضوع ادامه چالش احتمالی ایران با آمریکا در دوره زمامداری جو بایدن در خصوص برجام و تحریمها و شورای امنیت است. به نظر میرسد جدیترین کشوری که می تواند از منافع ایران در این موضوعات حمایت کند، چین باشد. برای چین تنظیم مجدد رابطه با آمریکا، بحث بسیار مهمی است که در دوره ترامپ، خیلی سریع ، آثار و ابعادش مشخص شد. متهم کردن چین به نقض حقوق بشر، محدود کردن آزادیهای مذهبی، اعمال تعرفههای تجاری، متهم کردن چین به دزدی مالکیت معنوی، بیماری اپیدمی کرونا از جمله رخدادهائی بود که روابط دو کشور با مشکل مواجه ساخت. البته سیاست یکجانبهگرایی آمریکا، هیچ گاه سیاستی مقبول برای چین نبوده است.در حوزه پیرامونی (تایوان، شبه جزیره کره، دریای چین جنوبی، دریای چین شرقی) چین، اختلافها با آمریکا مرتب رو به گسترش پیدا کرده است ؛طبیعی است که در شرایط یکجانبهگرایی فزاینده آمریکا، ایران بهعنوان یک کشور ضد آمریکایی و مخالف سیاستهای آمریکا، می تواند برای چین جاذبه زیادی داشته باشد.هر چند چینیها به همه قطعنامههای تحریمی علیه ایران رأی مثبت دادند، ولی وزن و موقعیت منطقهای ایران برای چین همواره درخور توجه بوده است . استفاده از موقعیت ایران نه فقط در غرب آسیا، بلکه در آسیای مرکزی و قفقاز برای چین بسیار اهمیت دارد. متاسفانه هیچگاه نتوانسته از این نقش برجسته خود در ارتباط با چین استفاده کند.هرگونه ناامنی در آسیای مرکزی ، یعنی انتقال این ناامنی به مرزهای شمال غربی و غرب چین در آسیای مرکزی و ناامنی در خلیج فارس یعنی به خطر افتادن خط انتقال انرژی از کشورهای خلیج فارس به چین و انتقال کالا از چین به کشورهای این منطقه و از آنجا به اتیوپی به عنوان دروازه ورود به افریقا. بنابراین برای چین مهم است که رویاروئی امریکا با ایران از یک طرف به گونه ای نباشد که منافع این کشور را هدف قرار داده وی از سوی دیگر بهگونهای نباشد که امکان مبادله تجاری اقتصادی و حتی نظامی با ایران از بین برود .اما صرفنظر از احتمال بهبود یافتن روابط ایران و امریکا در دوره بایدن درست شبیه به آنچه در روابط دو کشور در دوره اوباما اتفاق افتاد و منجر به برجام شد، روابط ایران با چین را بایستی یک الزام ژئوپلیتیکی دانست و با استفاده از تجربیات تلخ گذشته ،گسترش روابط ایران با چین را نباید بهعنوان جایگزین روابط با امریکا دید. چرا که ایران در حال حاضر شریک قدرتمندی به نام چین دارد که نباید از آن غفلت کرد. روابط سودمند همهجانبه با چین، می تواند ابزاری برای اعمال قدرت ایران در برابر رقبای غربی چین باشد. رابطه گسترده و همهجانبه ایران با چین، این امکان را برای تهران فراهم میکند که از آن برای تنظیم ارتباط خود با اروپا و آمریکا استفاده کند؛ بهجای اینکه چین از تیرگی این روابط بهره ببرد، ایران میتواند از روابط حسنه با چین در تنظیم روابط خود با اروپا و آمریکا استفاده کند، بدون اینکه بخواهد امتیازی به چین برای این روابط بدهد.بسیاری تصور می کردند روابط چین و امریکا به ویژه در دوره زمامداری ترامپ بر کاخ سفید ، از جنس روابط دوران جنگ سرد می باشد. در صورتیکه اینگونه نمی باشد. بلکه چین به درستی در روابط خود با آمریکا، هم از ابزارهای مدیریت تعارض و هم از شیوه همکاری استفاده مینماید؛ یعنی رویارویی و همکاری با هم مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. به عبارتی در رابطه دو کشور تضاد تعارض کامل حاکم نیست. بلکه چینیها هم همکاری و تعارض و یا هم همکاری و تقابل را به شکل همزمان دنبال میکنند. به عبارتی چینیها در عین حالی که رویارویی جدی و تضاد منافع بسیار روشنی با امریکا دارند، این امکان نیز وجود دارد که در زمینههای مختلف با آمریکاییها به چانهزنی و تعامل بپردازند.مسئله دیگری که در روابط ایران و چین مطرح است و با گذشت زمان نیز جدیتر هم میشود، بحث این است که بعد از تحریمهای تسلیحاتی ایران، نام چین نیز در کنار روسیه بهعنوان گزینه اصلی یا حتی شاید تنها گزینه تعامل تسلیحاتی با ایران مطرح میشود. در چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی، چین از معدود کشورهایی بوده است که نیازهای تسلیحاتی ایران را به خوبی پاسخ داده است. در تمام سالهای گذشته نیز ایران همواره این ارتباط را با روسیه داشته است؛ البته ساختار و زیربنای نیروهای نظامی در ایران، غربی است. با توجه به مواردی که در بالا به آن اشاره شد، بعید به نظر می رسد وضعیت فعلی مثلث ایران- چین- آمریکا با به قدرت رسیدن جوبایدن دستخوش تحول آشکاری گردد. زیرا از یک سو ایران حاضر به پرداخت هزینه است و از دیگر سو، آمریکا، مجموعه غرب و رژیم اشغالگر قدس از تمامی اهرمهای خود، از تحریم تا تهدید به حمله نظامی بهره میگیرند تا ایران را از دستیابی به اهداف خود باز دارند. به نظر می رسد، در سیاست و راهبرد چین در قبال ایران، ملاحظات مهمی وجود دارد که رهبران این کشور بر اساس آن تصمیم گیری می نماید از جمله چین به روابط بلندمدت خویش با ایران به عنوان یک قدرت منطقهای مشرف بر خلیج فارس و همچنین به عنوان منبعی مهم برای تأمین انرژی خویش در آینده ارج مینهد. چین در پی حفظ، تحکیم و گسترش تعامل گسترده تجاری و بازرگانی با آمریکا و اروپا است و نمی خواهد به خاطر موضوع ایران در رسیدن به اهداف راهبردی خود برای تبدیل شدن به یک ابر قدرت اقتصادی، لطمهای وارد شود. با عنایت به حمایت چین از سیاست چند جانبه گرائی، چین ضمن حمایت اصولی از ایران، تلاش خواهد کرد به وجهه این کشور به عنوان یک قدرت مسئولیتپذیر در سطح بینالملل خدشهای وارد نشود.
ضرورتهای رابطه ایران و چین؛ لزوم استحکام پیوند ایران و چین
به هر حال تا کنون، همه راهها به روی ایران بسته شده است. تنها راه باز، دستیابی به چین است. به همین دلیل باید سطح مناسبات دو کشور را از حالت «همکاری» به «اتحاد» ارتقا داده و همکاریهایی را که تاکنون وجود داشته، را نیز از حالت «یک حس مشترک و متزلزل» خارج ساخته و آن را نظام مند کرد.در سیاست خارجی کشورمان نمی توان، چین را به خاطر قدرت اقتصادی بالای این کشور، به سادگی نادیده گرفت. به ویژه آنکه جهت مقابله با تحریمهای امریکا، هنوز می توان بر روی این کشور بیش از هر کشور دیگری حساب باز کرد. هر چند که بسیاری از کارشناسان بر این اعتقاد هستد که حمایت و کمکهای چین به ایران، همواره متاثر از منافع اقتصادی “مستقیم” این کشور در مقاطع زمانی مختلف بوده است. به هر حال وقتی موضوع منافع ملی مطرح می شود، کمتر کشوری را می توان یافت که بتواند بین ایران و آمریکا، گزینه ایران را انتخاب نموده و منافع ملی خود را به خطر بیاندازد. به همین دلیل چین در مقطع فعلی، تنها گزینه ممکن برای ایران جهت نزدیک شدن به آن برای مقاومت و ایستادگی در مقابل فشارهای آمریکا و متحدینش محسوب می شود و زمان نشان داده است که چینیها، به رغم انتقادهای شدید بینالمللی، همچنان از حکومت ایران پشتیبانی کردهاند و هنوز می توان به نقش چین در شورای امنیت جهت وتو هرگونه قطعنامه احتمالی شورای امنیت علیه ایران در آینده امیدوار بود. اگر باب گفتگو و مذاکره میان ایران و غرب به هر علتی به طور کامل بسته شود، آنگاه مناسبات نزدیک چین با ایران می تواند به نفع غرب تمام شده و این کشور می تواند نقش میانجی را ایفا نماید.بر اساس نظر آگاهان سیاسی هر چند چینیها با قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران همراهی کردند، اما این کشور، در هر قطعنامه نهایت تلاش خود را کرد تا لحن و مفاد آنها را تعدیل نموده و از اعمال تحریمهای سخت و فراگیر علیه ایران جلوگیری کند. بر کسی پوشیده نیست که آمریکا برای همراه نمودن چین با خود در شورای امنیت جهت تصویب قطعنامههای تحریمی علیه ایران، متوسل به انواع ابزارهای فشار علیه چین شد.
هر چند اقتصاد کشور به خاطر تحریمات حداکثری امریکا ، در شرایط بسیار بدی قرار گرفته است . اما عدم مشارکت و همراهی چین با امریکا در این تحریمات حداکثری، سبب شده است این تحریمات بی اثر و بی نتیجه باقی بماند. نقش چین در به شکست کشاندن نتایج تحریمات حداکثری آمریکا زمانی پررنگ تر می شود که بدانیم حتی همسایههای کشورمان نیز پشت ایران را خالی کرده و از تحریمات حداکثری امریکا حمایت نمودند. بنابراین در حال حاضر چین تنها کشوری است که نیازمندیهای ایران را ( در مقابل تحریمات امریکا) تامین می نماید. و بدون پشتیبانی چین اعمال هر گونه تحریم اقتصادی علیه ایران با شکست مواجه خواهد شد .
پیگیری روابط در حوزههای اولویت دار
الف) – حوزه انرژی
بدون شک در جهان امروزی، وابستگی متقابل میان کشورها به ویژه در حملو نقل انرژی و کالا ، به عرصههای سیاسی و امنیتی نیز کشیده خواهد شد و درنهایت ضریب امنیت و منافع ملی را ارتقا خواهد داد. مخصوصا با ایران بهعنوان کریدور حیاتی و با صرفه.علی رغم تلاش چین برای تنوع بخشی در حوزه تامین انرژی مورد نیاز خود، هنوز هم ایران می تواند به خاطر منابع زیرزمینی سرشار خود برای حفظ رشد اقتصادی چین جذاب باشد. زیرا ایران، دارای ۱۰درصد ذخائر نفتی و ۱۵درصد ذخائر گاز جهان است و ایران می تواند مجددا جایگاه خود را به عنوان سومین تامینکننده نفت چین بدست آورد. چین در گذشته نشان داد که به رغم تحریمهای بینالمللی، میلیاردها دلار در بخش انرژی ایران سرمایهگذار کرد.
ب) – حوزه امنیتی
در حوزه امنیتی، از مهمترین دغدغههای ایران و چین، افراطگرایی و تروریسم است که هر یک بهنوعی در معرض آسیبها و تهدیدهای آن قرار دارند. هر دو کشور زمینههای مشترکی در حوزه مبارزه با افراطگرایی و مقابله با گروههای تکفیری دارند. پیوستگی بخشهای شرقی چین و مجاورتشان با مجموعههای امنیتی غرب آسیا و آسیای مرکزی و تقابل ایران با گروههای تروریستی همچون داعش، زمینه این اشتراک است.موقعیت جغرافیائی ایران می تواند چین را تا مرزهای ناتو هدایت کند. چرا که دو کشور ایران و پاکستان تا کنون برای چین این امکان را فراهم کرده اند تا کالاهای خود را از مرز شرقی به راحتی تا ترکیه حمل کند. به همین دلیل اگر زمانی ضرورت پیدا کند، چین ( از طریق ایران و پاکستان )، حتی می تواند نیروهای نظامی خود را تا مرزهای زیر کنترل ناتو گسیل نماید. امنیت ایران و ثبات ایران برای چین بسیار اهمیت دارد. چین بهخوبی میداند که امنیت و ثبات در ایران پیامدها و آثار منطقهای غیرقابل چشمپوشی دارد. همانطورکه قبلا به آن اشاره شد، تنظیم روابط با ایران بر پایه منافعی است که چین از این روابط برای خودش در نظر دارد و پیگیری میکند.در صورت هرگونه درگیری و رویاروئی مستقیم ایران و امریکا در منطقه خلیج فارس، بعید است چین واکنش مستقیم از خود نشان دهد. به نظر می رسد چین مانند بسیاری از مسائلی که پیشتر از این شاهد بودیم، خویشتنداری به خرج خواهند داد و تلاش خواهند کرد تا به مدیریت شرایط بپردازند.برای چین، جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا بهعنوان کشوری که میتواند با جریانهای تندرو و افراطی مقابله کند، یک نظام سیاسی مطلوب تلقی میشود. روزبهروز این دیدگاه اهمیت بیشتری پیدا کرده که ایران میتواند به مقابله با طیفهای افراطی اسلامگرا از نوع داعش و القاعده، کمک کند.چین که در مرزهای شمال غرب و غربی خود با این تهدید روبهرو است،، میتواند از این توانمندی ایران، بهرهبرداری زیادی کند. چرا که ایران میتواند در بازدارندگی گسترش حضور و نفوذ اسلامگرایی رادیکال در این مناطق نقش بسیار مفیدی داشته باشد. البته این نکته را بایستی در نظر داشت که این نگاه یک نگاه کاملا ابزاری است و نگاهی نیست که راهبردی باشد وامکان اتحاد بین دو کشور را به وجود بیاورد و قطعا همکاریها در این زمینه مقطعی و موردی خواهد بود. از طرفی این امر نشان می دهد که موقعیت ایران و کارت ایران برای چین( در این حوزه) تا کجا قابل بهرهبرداری است.
ج) – حوزه نظامی
روابط نظامی ایران و چین به دوران جنگ تحمیلی باز میگردد. زمانی که ایران در تحریم شدید تسلیحاتی قرار داشت و صادرات تسلیحات به ایران با مشکلات زیادی مواجه میشد. در این دوران، چین با تهران جهت جلوگیری از تسلط آمریکا بر خاورمیانه، هم مسیر شده و برخی از تسلیحات نظامی ایران تامین نمود. روابط نظامی میان دو کشور در سالیان پس از جنگ تحمیلی نیز تا کنون ادامه یافت. است. به طوریکه در دو دهه اخیر ایران یکی از مهمترین دریافتکنندگان تسلیحات چینی بوده است.همکاری نظامی دو کشور به چین این فرصت را می دهد تا در منطقه ای که برای دههها منطقه راهبردی تحت نظارت امریکا بوده است، جای خود را باز کند. حمایت از برگزاری منظم نشست کمیسیون مشترک همکاری صنایع دفاع ملی، اجرای رزمایش مشترک دریایی، زمینی و هوایی، گسترش همکاری در حوزه فناوری و صنعت دفاعی با هدف تولید مشترک می تواند اهداف دو کشور در این زمینه را تامین کند.
توافق جامع همکاری ۲۵ ساله ایران و چین
آمریکا سالها است که به این موضوع پی برده است که نظم جهانی سابق که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شده بود و در آن، آمریکا بهعنوان یک ابرقدرت، تلاش داشت تا تمامی مناسبات جهانی را به نفع خود تغییر دهد، در حال فروپاشی است. در این میان چین توانسته است تا با اتخاذ یک سیاست درست در امور اقتصادی، به آرامی خود را در جایگاه دومین اقتصاد برتر جهانی تثبیت کرده و حالا به عنوان رقیبی برای هژمونی اقتصادی آمریکا تبدیل شده است و بسیاری از صاحبنظران معتقد هستند که در حال حاضر نیز حجم تجارت خارجی چین از آمریکا پیشی گرفته است. از همین رو بسیاری از تحلیلگران معتقد هستند که به طور قطع چین تا سال ۲۰۳۵بهعنوان قدرتمندترین اقتصاد جهان در رتبه اول برترین اقتصاد جهان خواهد ایستاد. از همین رو آمریکا از هر فرصتی برای ضربه زدن به چین استفاده کرده و تلاش کرده شرکتهای چینی را از طریق تحریم یا پرونده سازی از دور رقابت خارج کرده و در مسائلی چون موضوع هنگ کنگ و یا تبت، فشار سیاسی علیه پکن را تشدید کند. از سوی دیگر جو بایدن و تیم دمکرات کاخ سفید به خوبی می دانند که سیاستهای تهاجمی و دیوانه وار ترامپ کمک بسیار زیادی به افول یکجانبهگرایی و قلدرمآبی آمریکا کرده و کشورهای زیادی از جمله چین و ایران، امریکا را در تمامی عرصههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی به چالش کشاندند. آنها همچنین پی به این مهم برده اند که به زودی ناگزیر هستند جایگاه اقتصادی خود در جهان را به چین واگذار خواهند نمود .توافق جامع همکاری ۲۵ساله ایران و چین می تواند بستری از همکاری برای هر دوکشور جهت کاستن فشارهای امریکا فراهم آورد و ضمن خارج نمودن ایران از انزوای اقتصادی، فشارهای امریکا بر چین را نیز کاهش دهد حقیقتی که جو بایدن به صورت واضح از انجام ان ابراز نگرانی کرد .از این رو با امضا سند همکاری ۲۵ساله دو کشور، امریکا و متحدین از طریق جنگ نرم (به راه انداختن هجمههای تبلیغاتی داخلی و خارجی و ساخت روایات جعلی از آن) در صدد ایجاد شبه و ضربه زدن به ان هستند چرا که با تحقق این سند، امریکا یکی از اهرمهای فشار علیه ایران و چین را از دست داده است. از سوی دیگر با امضا این توافق جامع همکاری ۲۵ساله ایران و چین و رفع موانع مورد تاکید وزیر محترم امور خارجه در داخل و خارج ، جای امیدواری است که طرفین به یک همکاری جامع ، راهبردی و بلندمدت دست یافته ، آنگاه هر دو کشور از سود سرشاری در حوزه سیاسی، اقتصادی و امنیتی برخوردار شوند.
*مدیر مرکز مطالعاتی – پژوهشی ASIA WEST–EAST (AsiaWE) مالزی و پژوهشگر دانشگاه اسلامی مالزی