یکی از ویژگیهای آمریکا در مذاکرات هستهای این بود که همه کشورها در صحنه بینالمللی و همچنین افکار عمومی، پذیرفته بودند «کنگره» نهاد مستقلی است که از هیچ مرجع مافوقی دستور نمیگیرد؛ در نتیجه – هرچند در حقوق بینالملل کشورها در کلیت خود مورد خطاب قرار میگیرند و از لحاظ نظری، کنگره نیز مشمول تعهدات دولت آمریکا میشود – اما واقعبینی حکم میکرد که در طول مذاکرات، استقلال کنگره و خصلت فرمانناپذیری آن همواره توسط ایران و سایر کشورهای ۱+۵ مدنظر قرار گرفته شود؛ درواقع پیامد بینالمللی «چهره مستقل کنگره» این بود که دولت آمریکا میتوانست در طول فرایند مذاکراتی، بسیاری از مطالبات طرف مقابل را موکول و مشروط به رأی و نظر کنگره و از این طریق خطوط و چارچوبی برای مذاکرات ترسیم کند؛ ضمن اینکه برحسب مصلحت، با حفظ ظاهر، پشت سپر کنگره نیز پنهان شود. وجهه مستقل کنگره، در بُعد عملی، برای آمریکاییها این حُسن را هم داشت که طرف مذاکرهکننده ایرانی مجبور بود وقت، منابع و انرژی فراوانی برای مطالعه و شناخت قوانین داخلی آمریکا، درک روابط عرفی و قانونی «میاننهادی» در این کشور و حتی فهم مقررات آییننامهای کنگره صرف کند تا قادر باشد هم برآورد و تصویر واقعبینانهتری از صحنه مذاکرات بهدست بیاورد و هم از صحت و سقم ادعاهای مذاکرهکننده آمریکایی اطمینان حاصل کند. اما آیا مجلس ایران در صحنه بینالمللی از چنین وجههای برخوردار است؟ اگر به مقالات رسانهها، نوشتههای تخصصی و توصیههای کارشناسان در اتاقفکرهای غربی در طول مذاکرات هستهای نگاهی بیندازیم، بهخوبی درمییابیم که آنها کمتر وقت خود را به بررسی و واکاوی نقش و اختیارات قوه مقننه ایران صرف کردهاند؛ بالطبع، دولت آمریکا و سایر اعضای گروه ۱+۵ نیز، به دلایلی که باید بررسی شود، مجلس ایران را بیقیدوشرط تابع تصمیمات نظام میدانستند و بههمینخاطر هم برای تیم مذاکرهکننده ایران، یا همان نمایندگان نظام، هیچگونه محدودیتی در پذیرش شروط و مطالبات خود قایل نبودند. حتی پس از انعقاد برجام نیز شاهد بودیم که کمتر رسانهای در سطح بینالمللی یا کمتر سیاستمداری در آمریکا و اروپا به جلسات علنی استماع مجلس درباره برجام یا گزارش نهایی «کمیسیون ویژه برجام» توجه لازم را داشت.
بهعبارتدیگر درباره ایران چه در مذاکرات هستهای و چه در سایر مذاکرات بینالمللی، مقوله «تفکیک اختیارات» و «استقلال قوا»، بهانه چندان قابلقبول و پذیرفتهشدهای نیست و این امر خود فشار مضاعفی بر شانه مذاکرهکنندگان و دستگاه دیپلماسی کشور وارد میآورد. بههمینخاطر نیز امروز که با نزدیکشدن فصل انتخابات، مجددا بحث ردصلاحیتها در رسانهها و محافل سیاسی ایران گرم است، جا دارد از این زاویه نیز به تأثیر عملکرد نهادهای مختلف بر وجهه، اعتبار و جایگاه بینالمللی مجلس نگاهی بیندازیم. باید از یک زاویه «ملی» و با توجه به تجربیات بینالمللی، بهویژه تجربه عبرتآموز سالها مذاکره هستهای، به کارکرد نهادهای داخلی نگاه کنیم و در پی یافتن راهحلهای اصلاحی در قوانین باشیم.