ارزیابی منطقِ قدیم و استدلال قیاسی
وقتی فراگیریِ منطقیّاتِ شفا را در محضر استاد شهابی آغاز کردیم، یکی از همدرسان ما که با آراء حکمای جدید اروپا آشنا بود، اظهار کرد که برخی از حکمای مزبور، از فرانسیس بیکن و دکارت تا جان استوارت میل و هانری پوانکاره و راسل، نقش منطق قدیم را در ارائه شیوه درست استدلال و پیشبردِ دانش و کشف حقیقت منکر شده و راسل مدعی است که: «امروز هرکس بخواهد منطق بیاموزد، اگر آثار ارسطو یا هرکدام از پیروان او را بخواند وقت خود را تلف میکند.»۱ و جان استوارت میل مدّعی بوده که قیاس، یعنی شیوه استدلالی که هدف اصلی از تمامی منطق، تعلیم آن است؛ منتج نیست و مستلزم دور باطل است. زیرا وقتی میگوییم: «سقراط، انسان است و هر انسانی میراست؛ پس سقراط میراست.» نتیجه در همان مقدّمه دوم مندرج است، چون تا وقتی میرا بودن سقراط ثابت نباشد مقدّمه دوم را نمیتوان پذیرفت؛ لذا ثبوت مقدّمه دوم متوقف بر ثبوتِ نتیجه است و ما که ثبوت نتیجه را متوقف بر ثبوت مقدّمه دوم میدانیم استدلال ما دور باطل است. استاد گفت: اولا این انتقاد به قیاس، صدها سال پیش از جان استوارت میل در عالم اسلام مطرح بوده و حکمای ما پاسخ آن را دادهاند. سپس از من خواست کتاب قصصالعلما تألیف میرزامحمد تنکابنی را بیاورم و شرح حال ملا خلیل قزوینی را پیدا کنم. آنگاه بخشی از آن را به آن آقا نشان داد و گفت بخوان و او چنین خواند:
ملّا خلیل بر آن رفته که شکل اول (از چهار شکل قیاس) نتیجه نمیدهد و مستلزم دور است، زیرا نتیجه موقوف بر کبری است و کبری موقوف بر نتیجه و دور باطل است. پس شکل اوّل باطل است و استدلال به شکل اول در هر مقامی باطل است. و این شبهه را شیخ ابوسعید ابوالخیر کرده و به شیخ ابوعلی سینا فرستاده و نوشته: «شما استدلالیان باید هر مطلبی را به یکی از اشکال اربعه تمام کنید و تمامیّتِ سه شکل دیگر، موقوف بر تمامیّتِ شکل اول است چون آن سه شکل باید به شکل اول برگردند، و شکل اول مستلزم دور است ـ چون نتیجه موقوفست بر اندراج صغری در کبری به تقریری که گفتیم ـ و هر دلیلی تا به شکل اول در نیاید تمام نخواهد بود ـ چنانکه شما را این گمانست ـ و شکل اول بدیهی الانتاج است ـ چنانکه شما میگویید ـ با اینکه مستلزم دور است و دور باطل است.» چون این شبهه به شیخالرئیس رسید در جواب نوشت که دور به اجمال و تفصیل مندفع است، زیرا جهت دور مختلفست، زیرا که کبری موقوفست بر نتیجه اجمالاً، و نتیجه موقوفست بر کبری مفصلاً. الحاصل چون ملّا خلیل این رأی را اختیار نمود، اشتهار یافت و چون به سمع علمای اصفهان مانند آقا حسین و امثال او رسید، نهایت در مقام تخطئه و انکار او برآمدند. چون انکار و تشنیع ایشان به گوش ملّا خلیل رسید روانه اصفهان شد که با ایشان در این باب مجادله نماید. پس وارد مدرسهای شد که آقا حسین در آنجا تدریس میکرد؛ و آقا حسین در خانه بود، ملّا میرزا محمدبن حسن شیروانی در مدرسه بود و نزد آقا حسین درس میخواند. ملّا خلیل به حجره ملّا میرزا وارد شد، ملّا میرزا از کیفیت احوال او استفسار نمود؛ در جواب گفت من ملّا خلیل قزوینی هستم و شنیدم که آقا حسین بر من تشنیع و انکار نمودهاند آمدهام تا با او مناظره کنم. ملّا میرزا گفت که شما بگویید که چرا در شکل اول، دو مقدّمه صغری و کبری مستلزم نتیجه نیستند؟ ملّا خلیل گفت برای اینکه دور لازم میآید و دور باطل است، پس شکل اول باطل خواهد بود. ملّا میرزا گفت که همین دلیل شما شکل اول است و مشتمل است بر دو مقدّمه صغری و کبری و نتیجه. و تو صغری و کبری را مستلزم نتیجه نمیدانی، و دلیل تو بنا بر رأی تو فاسد است. پس ملّا خلیل صبر نکرد تا آقا حسین بیاید، بلکه بلافاصله برخاست و بر درازگوش خود سوار شد و به قزوین مراجعت کرد.۲ استاد افزود: ثانیاً در برابر مخالفان قیاس، مدافعان آن در میان فلاسفه غرب را هم باید در نظر گرفت. زیرا کسانی همچون هابز، هگل، لایب نیتس، کانت، ویکتور کوزَن، بوسوئه و لئونارد اویلر بر ارزش و اهمیت منطق قدیم و استدلال قیاسی و نقش آن در ارزیابی اندیشهها تأکید کردهاند. چنانچه راسل در ذیل سخن از منطق ارسطو و قائل شدنِ ارزشِ بیش از اندازه برای قیاس میگوید: کانت (بزرگترین فیلسوف اروپا) نیز مانند اسلاف خود، منتها به نحوی دیگر، به واسطه ارادت ورزیدن به ارسطو در راه خطا افتاد.۳ ثالثاً عیب بزرگی که مخالفان استدلال قیاسی برای آن شمردهاند ـ سببیّت برای رکود علم و انحطاط فکری در قرون وسطی ـ در حقیقت به شیوه کسانی برمیگردد که در آن اعصار، در علوم طبیعی به تجربه و مشاهده و آزمایش بهای لازم را نداده و به استدلالهای نظری و قیاسی بسنده میکردند. در حالیکه قیاس و استقرا و استدلالهای نظری و تجربه، هر یک جای خود دارند و هیچکدام ما را از آن دیگری بینیاز نمیکند.
رابعاً دکارت از سویی فنّ منطق را وسیله کسب علم نمیداند و از سویی معتقد است که راه کسب علم روش ریاضی است و همه دانشها را باید به اصول ریاضی پی گرفت. آنگاه ما در حلّ مسائل ریاضی اعم از جبر و هندسه و حساب، و نیز هیأت، از قواعد کلّی و فرمولهای کلّی استفاده میکنیم و افرادی هم هستند که از آن قواعد و فرمولها نیک آگاهند ولی شیوه استنتاج را نمیدانند و قادر به حلّ مسائل و کشف مجهولات و کسب نظریّات تازه نیستند. همچنین در هیأت جدید، تشخیص فاصلههای ستارگان و جِرم و نیروی جاذبه آنها، تماماً با استنتاج از قواعد کلّی، همچون نظریه نیوتن در باب جاذبه عمومی و غیره، گرفته شده است و با استفاده از شیوه استدلال قیاسی کشفیات عظیمی کردهاند. این نمونهها به روشنی، نقشِ قواعدِ کلّی و استدلال قیاسی و استنتاج را در اکتشافات جدید آشکار مینماید.
خامساً به رغم آنچه در پیوند میان منطق قدیم و نیز استدلال قیاسی، با رکود علم در سدههای میانه ادّعا شده، بزرگترین دانشمندان ما که در علوم دقیقه ـ ریاضیات، نجوم، پزشکی، طبیعیات، موسیقی ـ برترین مصنّفات و آثار را برجا گذاشتهاند، در منطق نیز پیشرو بوده و در عین اختلافات با یکدیگر، از شیوه استدلال قیاسی بهره بسیار بردهاند از میان آنان: الف. محمدبن زکریّای رازی که در پزشکی و طبیعیات و فلسفه و دانشهای دیگر از نوابغ کم نظیر بوده، آثار متعددی در منطق نگاشته است از جمله: المدخل الی المنطق، کتاب البرهان، شروط النظر، جوامع قاطیغوریاس و باریرمیناس و آنالوطیقا الاولی (جوامع کتاب المقولات و کتاب العباره و کتاب القیاس) کیفیّه الاستدلال، فی المنطق بالفاظ متکلمی الاسلام، قصیدته فیالمنطق، فیالخبر کیف یسکن الیه وما علامه المحقق منه۴ این سخن نیز از رازی شنیدنی است که: هرکس به امور طبیعی و علوم فلسفی و قوانین منطقی عنایت نورزد و خود را به لذتهای دنیایی مشغول دارد، در علم او خصوصاً در صناعت پزشکی باید شک کرد.۵
نیز: روشنترین بخشهای فلسفه، پس از هندسه، منطق است.۶
ب. ابونصر فارابی که در فلسفه و موسیقی و منطق و اخلاق و سیاست و دانشهای دیگر نبوغی کمنظیر داشته و چهلوهشت عنوان از کتابهای او در منطق را در فهرستها یاد کردهاند و بسیاری از آنها را شادروان استاد دانش پژوه در چهار مجلد بزرگ و ستبر فراهم آورده که سه مجلّدِ چاپ شده آن را دیدهام. فارابی در میان آنچه پیش از آموزش فلسفه ـ در معنای آن روزش که همه علوم را شامل میشده ـ باید آموخت، از منطق یاد کرده و آن را افزاری شمرده که در همه امور، برای امتحان درست از نادرست به کار میآید و راه حق را که در آن، از غلط و وقوع در باطل مصون خواهیم بود به ما مینماید۷ و عقل را در مواردی که ممکن است به خطا رود، قوام میبخشد تا جز به اندیشه صواب راه نبرد. بنابراین، منطق در دستیابی به آنچه باید با عقل دریافت و احتمال خطا در دریافت آن هست، معیارِ خردِ است.۸
ج. ابنسینا، بزرگترین نابغه تاریخ ما در فلسفه و پزشکی و دانشهای دیگر، بیست دفتر کوچک و بزرگ در منطق نگاشته۹ و فراگرفتنِ هر علمی را منوط به دانستن آن شمرده است. وی مهمترین تصانیف خود شفا را که عظیمترین دایرهالمعارف فلسفی علمی در شرق اسلامی است، و نجات را که گزیدهمانندی از آن است، و اشارات را که مشتمل بر آخرین نظریّات وی در حکمت نظری است و دانشنامه علایی را که ترجمهگونهای از نجات است، آری هر چهار کتاب را با منطق آغاز کرده و در کتاب شفا چهار مجلّد بزرگ و ستبر را به بخشهای گوناگونِ منطق اختصاص داده و در برابر آن، به هر یک از طبیعیات و ریاضیات دو مجلّد، و به الهیّات یک مجلد را اختصاص داده است. و میگوید: این کتاب را با منطق آغاز کردم و هر انسانی بخواهد علم را از راه نظر و تفکّر، کسب کند از آن بینیاز نیست۱۰ و در مقدّمه طبیعیات نیز یادآور میشود که در این کتاب آموزش لبّ و مغزِ صناعتِ منطق را باید مقدّم میداشتم.۱۱ در مقدّمه نجات نیز مینویسد: این کتاب را با صناعت منطق آغاز کردم که هم در مرحله تصوّر و هم در مرحله تصدیق، ذهن ما را از دچار شدن به خطا و لغزش مصون میدارد و ما را به نظریّات درست میرساند. و چگونه؟ با نشان دادن راههای وصول به آنها و اسباب و لوازم دستیابی به آنها.۱۲ همچنین در مقدّمه اشارات مینویسد: هدف منطق آن است که نزد انسان قانونی به گونه افزار باشد که مراعات آن، ما را در هنگام اندیشیدن، از دچار شدن به لغزش مصون دارد،۱۳ پس منطق دانشی است که در آن میآموزیم چگونه از آنچه در ذهن داریم به آنچه میخواهیم به دست آوریم برسیم.۱۴
د. ابنرشد، فیلسوف و پزشک عظیمالشأن که آثار بسیار و مفصّلی در منطق بر جای نهاد و بیش از بیست فقره از آنها را در منابع گوناگون یاد کردهاند و پارهای از آنها در شرح منطقیّات ارسطو و پارهای دیگر نگاشتههایی مستقل است۱۵ و به نوشته دانشپژوه، وی رسالههای کوچکی در منطق دارد که بیشتر آنها گزارشمانندی است بر منطقیّات فارابی.۱۶
هـ . خواجه نصیر طوسی، نابغه بزرگ ریاضی و نجوم و فلسفه و کلام و علم الاخلاق و سیاست و… از برترین منطقشناسان بوده و آثار متعدد و مهمّی در این رشته از معرفت پدید آورده از جمله تعدیل المعیار و نیز التجرید که علّامه حلّی آن را شرح کرده. شرح خواجه بر اشارات ابنسینا نیز که از ارزندهترین منابع فلسفی و هنوز از کتب درسی است، یک سوّم آن در منطق است. همچنین اساس الاقتباس وی، پس از منطقیّات شفا بهترین و جامعترین کتابی است که در تاریخ اسلام در منطق تصنیف شده و در زبان فارسی همانندی برای آن نمیتوان یافت. در مقدّمه آن مینویسد: علم منطق، شناختن معنیهایی است که از آن معانی، رسیدن به انواع علومِ مکتسب ممکن باشد و آنکه از هر علم به کدام معنی توان رسید؛ و این علم نسبت به دیگر علوم ـ خاصّه اقسام حکمت ـ به مثابت قاعده و بنیاد است.۱۷ در آغاز شرح اشارات۱۸ نیز مینویسد: واجب است که برای آموختنِ همه دانشها، از منطق شروع کنند زیرا افزاری است برای آموختن بقیه علوم.
پیوند ریاضیات و منطق
استاد در پایان دفاع از منطق استنتاجی گفت: راسل با همه آنچه در تخطئه منطق ارسطو گفته، ولی در کتاب مقدّمهای بر فلسفه ریاضی، به تفصیل و تصریح، نیازمندی ریاضیّات به منطق و ارتباط نزدیک آن دو را باز نموده و در ریاضیّات، نقش مقدّمات منطقی، و روندِ استنتاجی، و قوانین منطق محض، و استنتاج منطقی محض، و استنباط نتیجه از مقدّمات، و رابطه مقدّمه و نتیجه، و رابطه استلزام میان آن دو، و بالاخره یکی بودن منطق و ریاضیات را توضیح داده و اینکه: اگر هنوز کسانی یگانگی این دو را نمیپذیرند اعلام کنند در کجای تعریفها و استنتاجهای متوالی کتاب پرینسیپیا ماتماتیکا میبینند که منطق خاتمه مییابد و ریاضیّات شروع میشود؟
استاد افزود: آنچه راسل در بحث از نیازمندی ریاضیات به منطق گفته، ما را با این پرسش روبهرو میکند که پس دعوی با منطق ارسطو بر سر چیست؟ مگر نه این است که در آنجا نیز هدف، آموختن شیوه تفکر و استدلال است آن هم با استفاده از مقدّمه و نتیجه و رابطه استلزام در میان آن دو، و استنباط نتیجه از مقدّمات، و روند استنتاجی و…
و اگر تفاوتی در این میان هست مربوط به نفس منطق و ذات آن نیست بلکه اوّلاً مربوط به تکامل آن در اعصار جدید است، ثانیاً توجّه لازم به آنچه قبلاً مغفول بود یعنی استقراء و تجربه در کنار استنتاجهای عقلی.
یادآوری: نمیدانم اطلاعات استاد از کتاب مقدّمهای بر فلسفه ریاضی، آیا برگرفته از متن انگلیسی بود یا ترجمه عربی یا منابع دیگر. ولی از من خواست آنچه را با موضوع بحث ایشان مرتبط است در متن کتاب راسل بیابم و با کمک استاد بزرگوار دکتر امیرحسین آریانپور به فارسی ترجمه کنم و شادروان آریانپور نیز در این مورد محبت لازم را ابراز فرمود ولی آنچه به عنوان ترجمه به دست آمد، در حادثهای از دست رفت و در اینجا برای تکمیل مطلب، بخشی از کتاب راسل را در تبیین پیوند ریاضیات با منطق، به نقل از ترجمه چاپ شده آن به قلم ابوالقاسم لاله میآورم: ریاضیات علمی استنتاجی است: با شروع از برخی مقدمات منطقی، با روند دقیق استنتاجی، به قضایای گوناگون سازنده آن میرسد. درست است که در گذشته، اغلب استنتاجهای ریاضی از دقت کافی برخوردار نبودند؛ همچنین درست است که دقّت کامل چیزی است که به ندرت قابل حصول است، اما با این حال به محض اینکه در یک برهان ریاضی از بین میرود، برهان ناقص است… بعد از اینکه مقدّمات منطقی وضع شدند، نباید هیچگونه توسّلی به عقل سلیم، یا شهود یا چیزی به جز استنتاج منطقی محض در ریاضیّات مورد نیاز باشد…۱۹
پی نویس:
۱٫ تاریخ فلسفه غرب ج۱، ص۲۹۷ر ۲٫ قصص العلما، صص۵ ـ۲۶۴، با اندکی تصرّفر ۳٫ تاریخ فلسفه غرب، ج۱، ص۲۹۳٫ر ۴٫ فیلسوف ری، مهدی محقق، صص ۹۰تا۹۲ر ۵٫ مقدمه مهدی محقق بر الشکوک علی جالینوس، ص۹۰ر ۶٫ الشکوک علی جالینوس، ص۲ر ۷٫ منطقیات، فارابی، ج۱، ص۶ر ۸٫ همان، ص۱۱ر ۹٫ مقدّمه دانش پژوه بر نجات، ص۷۳ر ۱۰٫ منطقیات شفا، ج۱، صص۱۱، ۲۰ر ۱۱٫ طبیعیّات شفا، چاپ سنگی، مقدّمهر ۱۲٫ مقدّمه ابنسینا بر نجات، ص۴ر ۱۳٫ اشارات با شرح خواجه طوسی، صص۸، ۹ر ۱۴٫ همان، ص۱۷ر ۱۵٫ دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج۳، صص۴ـ۵۶۱ر ۱۶٫ منطقیّات، فارابی، ج۳، مقدّمه دانشپژوه صص بیست، بیستویکر ۱۷٫ اساس الاقتباس، صص۵، ۳ر ۱۸٫ ج۱، ص۶ر ۱۹٫ مقدمهای بر فلسفه ریاضی، برتراند راسل، ترجمه ابوالقاسم لاله، صص ۷۱ـ ۱۶۹، ۷ـ۲۲۶