روانشاد حاج هادی آقای تربتی یکی از همشهریان عزیزی که نماد مردم داری بود به دیار باقی شتافت و مارا تنها گذاشت ( کاظم خطیبی )
زنده یاد حاج هادی تربتی درسال ۱۳۰۷ خورشیدی در تربت حیدریه متولد گردید ،ایشان فرزند حاج عباسعلی تربتی از خانوادههای اصیل تربتی بودند که در منطقه ی بارزار تربت حیدریه سکونت داشتند ، که بنام گذر صدر معروف بود .وی پس از ازدواج با دختر عمویش پریچهر خانم تربتی که خواهر زنده یاد جواد تربتی ازدواج نمود و حاصل این ازدواج چهار فرزند بنامهای حمید آقا ، علی آقا، فاطم خانم و لیلا خانم می باشد حاج عباسعلی تربتی مردی سیاستمداربود که نقش موثری در تاریخ سیاسی تربت حیدریه داشت ولی خود حاج هادی آقای تربتی اغلب به فعالتهای کشاورزی مشغول بود. شادروان تربتی دارای تجربه دودوره ریاست انجمن شهرستان تربت حیدریه را داشت و با توجه به اینکه مردم خاطره خوبی از ایشان در آن دوره داشتند درسال ۱۳۵۴ به توصیه دوستان و اهالی تربت حیدریه وارد سیاست شد وی توانست در ۱۲ تیرماه ۱۳۵۴ وارد مجلس شورای ملی گردد و به عنوان بیست و یکمین و آخرین نماینده ی از سوی مردم تربت حیدریه به مجلس شورای ملی وارد شود
چون شادروان حاج هادی آقا تربتی انسانی مهربان با گذشت و مردمی بود در تمام مدت نمایندگی با گشاده رویی از همشهریان پذیرایی و به درد دل آنها گوش فرا می داد. ایشان در سالیان اخیر علیرغم بیماری و کهولت سن مقید به حضور خود در مجالس همشهریان بودو عشق به همنوعان از خصلتهای خاص ایشان بود جالب بود وقتی که در مراسم تعزیه همشهریان که شرکت میکرد بدلیل کهولت سن و بیماری معمولا دونفر پهلوهایش را میگرفتند و به سختی وارد مجلس می شد اغلب صاحبان عزا میگفتند ما اصلا راضی نیستیم که شما با این حالت تشریف بیاورید ولی ایشان پاسخ می داد من وظیفه دارم که در مراسم همشهریان حضور یابم .و عشق به همشهریان باعث می شد که در خاتمه مجلس دوستان و علاقمندان به دیدارش رفته و او از این ارتباط خوشحا ل و و لذت می برد .
البته این خصلت نیکو برای تمام دوستان و مخصوصا فامیل خودشان هم بود و بهمین دلیل هرهفته از حال همه فامیل و وابستگان با خبر می شد و از این کار حس خوبی داشت و احساس آرامش می نمود .علیرغم پیگیریهای زیادی که از طریق همشهری عزیزمان جناب دکتر محمد حسن ابریشمی و خانواده شان صورت گرفت که قرار بود از نزدیک با ایشان مصاحبه ای داشته باشم ولی شور بختانه با توجه به گسترش بیماری کرونا این مهم صورت نگرفت و حتی چون زنده یاد حاج هادی آقا بدلیل کاهش سیستم شنوایی ووجو د سمعک قادر به مکالمه تلفنی هم نبودند میسر نشد بتوانم تلفنی با ایشان ارتباط داشته باشم واین فرصت مغتنم فراهم نگردید امیدوارم در آینده فرزندان ایشان بتوانند اطلاعات کاملی از زندگی ایشان ارسال دارند تا برای آیندگان در تاریخ دیارمان تربت حیدریه به یادگار بماند .متاسفانه ایشان در نیمه شب جمعه سیزدهم اسفند ماه یکهزارو چهار صد به دیار باقی شتافت خانواده ودوستان خود را تنها گذاشت.خدایش بیامرزد وی همچنین از علاقمندان و بانیان هیئت حیدری تربت حیدریه بود در آخرین روزهای حیاتشان یک فیلم کوتاه تهیه شده زمانیکه اعضای هیئت به خانه به دیدارشان می روند تهیه می گردد. در این فیلم از همه همشهریان و دوستانش تقاضا می کنند که متحد باشند و از اینکه قادر به حضور در مراسم و مجالس آنها نمی تواند حضور یاند عذر خواهی مینماید این فیلم در همین قسمت جهت مشاهده علاقمندان به اشتراک گذاشته شده است در پایان ضمن تسلیت به خانوادهای محترم تربتی مخصوصا” فرزندان ایشان از خدای مهربان آرزوی آرامش روحی برای ایشان و بردباری و ادامه راه پدر را خواستارم (کاظم خطیبی )
با سپاس از نوشته و ویدیو که برای بنده جالب بود که دیداری هر چند دیر از آن روانشاد داشته باشم، خاطرهای از ایشان را اینجا میاورم.
دوران دستیاری ارتوپدی را در بیمارستان شفا یحیایان که نزدیک ساختمان مجلس شورای ملی بود میگذراندم و گاه و بیگاه حاج هادی بنده را به نهار در رستوران مجلس دعوت میکردند. یک روز که مشغول نهار خوردن بودیم دکتر شیخالاسلامزاده که استاد من و وزیر بهداری بود من را با حاج هادی دید و پرسید تو اینجا چه میکنی که حاجی به ایشان گفت همشهری به من افتخار داده که نهار با هم باشیم،
بعد از مدتی من از حاج هادی دعوت کردم که یک روز شما به نهار خوری شفا بیایید و مهمان من بوده آنجا را هم دیدارکنید. با خوشرویی پذیرفت و جالب اینکه روزی که ایشان به بیمارستان آمدند دکتر شیخ هم در آنجا و در نهار. خوری بود و از اینکه من وکیل مجلسی را دعوت کرده بودم خوشحال شد و رو بمن کرد و بشوخی خواست که توصیه او را در رای دادنها بکنم. خاطرات آن روزها و همچنین مرحوم پدر بزرگوارشان حاج عباسعلی تربتی که از دوستان نزدیک پدر من بودند همیشه با من است. روانشان شاد و یادشان گرامی.