همه چیز برای مقابله با محور روسیه و چین؛ واشنگتن بار دیگر در خیال سربرآوردن از میان خاکستر اروپاست مهدی پورصفا

واشنگتن بار دیگر در خیال سربرآوردن از میان خاکستر اروپاست

تهران – ایرنا – آمریکا همانند سال‌های پس از جنگ جهانی دوم و با استفاده از فضای فراهم شده در نتیجه نبردهای روسیه و اوکراین و تغییرات موجود در فضای امنیتی این قاره، بار دیگر می‌خواهد اروپا را تحت سیطره خود درآورد.

در ۵ مارس ۱۹۴۶ زمانی که «وینستون چرچیل» در کالج «وست مینستر» شهر فولتون میسوری از پرده‌ای آهنین سخن گفت که از دریای بالتیک در شمال اروپا تا دریای آدریاتیک در جنوب را در برگرفته برای همه روشن شد که اروپا دیگر توان بلند شدن روی پای خود را نخواهد داشت. کپه‌ای از استخوان و خاکستر که حتی ارزش نگاه کردن را هم نداشت. این واقعیتی بود که اروپا در یکی دو سال اول بعد از جنگ جهانی دوم با آن روبه‌رو بود.

اما اروپای غربی با کابوس دیگری هم روبه‌رو بود و آن هم فشار اتحاد جماهیر شوروی بود که در پی گسترده‌تر کردن دامنه نفوذ خود به غرب اروپا محسوب می‌شد. تمام این عوامل دست به دست هم داده بود تا دیگر قاره سبز حتی نتواند جایگاه جهانی متزلزل شده خود را حفظ کند.

در این میان بریتانیا تقریباً حساب خود را از اروپای غربی جدا کرده بود و یک اتحاد تمام‌عیار در قالب «منشور آتلانتیک» با ایالات متحده آمریکا شکل داده بود. باقی اروپا نیز به این محور آتلانتیکی پیوستند. اجرای طرح‌هایی همانند طرح کمک‌رسانی مارشال و تشکیل پیمان ناتو برای دفاع از اروپای غربی در مقابل خطر احتمالی اتحاد جماهیر شوروی این وابستگی دو جانبه را به یک فرآیند ارگانیک تبدیل کرد.

اگرچه برخی سیاستمداران اروپایی همچون شارل دوگل فرانسوی چنین رویه‌ای را در تضاد با آزادی اروپا می‌دانستند اما واقعیت این بود که شرایط جهانی راهی در مقابل اروپایی‌ها باقی نگذاشته بود.

سال‌ها طول کشید تا اروپا بتواند به تدریج از این وابستگی خارج شود. تشکیل اتحادیه اروپا، ایجاد پول واحد و این اواخر سودای تشکیل ارتش متحد اروپایی این تصور را در اذهان همه شکل داده بود که سال‌های بعد از ۱۹۴۵ دیگر تکرار نمی‌شود.

اما به نظر می‌رسد که چیزی شبیه آن ماجرا به شکل دیگری در حال روی دادن است.

صرفنظر از آن چه هم‌اکنون در حالا روی دادن در اوکراین است، برخی‌ از بر باد رفتن استقلال نصفه و نیمه اروپا از متحد آتلانتیکی خود خبر می‌دهند؛ رویدادی که سنگین‌ترین ضربه بعد از برگزیت و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا است.

* تاریخ تکرار می‌شود

عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین را می‌توان جدی‌ترین تحول تاریخی در نظام امنیتی اروپا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دانست. بعد از سال‌ها نیرویی خارج از اتحادیه اروپا در حال شکل دادن مرزهای قاره سبز است.

اگرچه بسیاری از احتمال جدی شدن حمله روسیه به قلب اتحادیه اروپا به خصوص بعد از پیوستن فنلاند و سوئد به ائتلاف ناتو خبر می‌دهند اما در واقعیت این است که قاره سبز بار دیگر در حال رفتن زیر سایه آمریکا است. سایه‌ای که شاید همانند سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم عیان و دردآور نباشد اما ردپای آن را می‌توان در حوزه‌های مختلف از انرژی تا حوزه نظامی‌گری مشاهد کرد.

گویی تاریخ در حال تکرار شدن است و یانکی‌ها نقش فرشته‌های کمک‌رسان را بر عهده گرفته‌اند.

* سلاح، مهم‌ترین کالای آمریکایی‌ها

اولین نکته‌ای که سایه واشنگتن بر پاییتخت‌های اروپایی را سنگین می‌کند، سلاح است. به راه افتادن جنگ اوکراین در خوشبینانه‌ترین حالت یک بازار جذاب را برای سلاح می‌آفریند. کشورهای اروپایی تشنه سلاح هستند و در این میان روزی نیست که یک خبر جدید در این باره منتشر نشود.

گسترده‌ترین برنامه تجهیز تسلیحاتی متعلق به آلمان فدرال است، جایی که دولت سوسیال دموکرات از برنامه تجهیز ۱۰۰ میلیارد یورویی سخن می‌گوید که بزرگترین برنامه تجهیز نظامی آلمان بعد از جنگ جهانی دوم است و سلاح کالاهای محبوب آمریکایی‌ها است.

علی‌رغم توانمندی‌های تسلیحاتی شرکت‌های اروپایی، تسلیحات آمریکایی همچنان برتری خود را نسبت به آنها حفظ کرده‌اند. به عنوان مثال صنایع هوایی اروپا همچنان فاقد یک جنگنده پنهانکار عملیاتی هستند در حالی که حداقل صدها فروند جنگنده آمریکایی اف-۳۵ در حال خدمت هستند. بریتانیا با اتکا به خرید جنگنده‌های اف-۳۵ در حال تجهیز دو ناو هواپیمابر است و کشورهای اروپای شرقی نیز در پی جایگزینی هواپیماهای قدیمی خود با تولیدات شرکت‌های آمریکایی هستند.

طرح تولید جنگنده نسل ۶ که به صورت مشترک بین فرانسه و آلمان در حال طراحی است تا رسیدن به یک جنگنده عملیاتی سال‌ها فاصله دارد و این چیزی نیست که سایر کشورهای اروپایی بتوانند منتظر آن باقی بمانند.

نتیجه چنین فرآیندی وابستگی تسلیحاتی اروپا به آمریکاست. حتی در این میان حضور نظامی آمریکا در اروپای شرقی نیز در حال تقویت است و روشن نیست هزاران نظامی آمریکایی چه زمانی مرزهای شرقی این قاره را تخلیه خواهند کرد. شاید اوج کابوس اروپا در این باره استقرار دوباره سلاح اتمی در مرزهای این کشور باشد. همانند زمانی که نزدیک به یک هزار موشک بالستیک اس.اس-۲۰ روسی و پرشینگ آمریکایی خاک دو سوی پرده آهنین را هدف گرفته بودند و هر زمان امکان داشت تا این قاره از روی صحنه زمین محو شود.

* آمریکا به دنبال اخراج کامل روسیه از بازار انرژی اروپا

انرژی حوزه دیگری است که آمریکایی‌ها از مدت‌ها پیش در حال تلاش برای فتح آن بودند و حالا به نظر می‌رسد شرایط از همیشه برای این کار مهیاتر شده است.

«دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده زمانی به آلمان‌ها گفته بود که چرا باید سربازان آمریکایی از خاک شما محافظت کنند در حالی که شما نیازمندی‌های انرژی خود را از روسیه وارد می‌کنید؟

حال به نظر می‌رسد این اتفاق به صورت معکوس در حال روی دادن است. جنگ روسیه و اوکراین برای آینده قابل پیش‌بینی اعتماد اروپا به روسیه را سلب کرده است. حالا بایدن می‌تواند به راحتی هزاران سرباز آمریکایی را به اروپا بفرستند و در مقابل از آن‌ها توقف خرید گاز از روسیه را تقاضا کند. طبیعی است که شرکت‌های انرژی آمریکایی اولین گزینه تأمین انرژی جایگزین هستند.

بر اساس گزارش وزارت اقتصاد آلمان این کشور قصد دارد تا سال ۲۰۲۴ نیازمندی خود را به گاز وارداتی از روسیه تا ۱۰ درصد واردات فعلی کاهش دهد. خوب سئوال اصلی اینجاست که پر کردن این شکاف چگونه امکان‌پذیر خواهد بود؟

پاسخ روشن است. مدت‌هاست که شرکت‌های آمریکایی در حال متقاعد کردن اروپا به خرید LNG از آمریکا هستند و حالا اروپایی‌ها با کمال میل در حال انجام دادن این کار هستند.

هم‌اکنون چند ایستگاه شناور در نقاط مختلف دریای بالتیک و در شمال برای خالی کردن گاز مایع از کشتی‌های آمریکایی در حال ساخته شدن است. قرار است در این پایانه‌ها گاز مایع تولید شده در آمریکا تخلیه شود تا امکان استقلال گازی اروپا از روسیه فراهم شود.

چنین طرحی در وهله اول با اهداف کلان آمریکایی‌ها مشترکات فراوانی دارد اما سوال اینجاست که آیا روسیه آماده پس دادن سهم بازار گاز اروپا خواهد بود یا نه؟

* فراتر از مقابله با روسیه

این مثال‌ها را در حوزه دیگر همچون نبردهای اطلاعاتی و همکاری‌های سایبری هم می‌توان زد، اما موضوع چیزی فراتر از مقابله با قدرت روسیه است.

به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها در حال صف‌کشی مجدد در مقابل چین، مهم‌ترین تهدید آینده نظم فعلی جهانی هستند؛ صف‌کشی که بار دیگر حول محور کشورهای آنگلوساکسون صورت پذیرد. همان‌طور که در جنوب شرقی آسیا «پیمان آکوس» این وظیفه را بر عهده گرفته است. مدت‌ها است که آمریکایی‌ها از تشکیل محور پکن-مسکو سخن می‌گویند. از ابتدا آمریکایی‌ها امیدوار بودند که برخی اختلافات ذاتی بین دو طرف سبب شود تا در نهایت شکاف مسکو و پکن اجازه تشکیل چنین اتحادی را ندهد اما حالا جنگ اوکراین خلاف این امیدواری را نشان می‌دهد.

علی‌رغم تهدیدهای مدام طرف آمریکایی، چین همچنان خریدار اصلی نفت و گاز روس‌ها است. در سه ماهه اول سال جاری صادرات گاز روسیه به چین نزدیک به ۶۰ درصد رشد کرده و تبادلات مسکو پکن مرتب در حال افزایش است.

کمتر کسی باور می‌کند که «شی جین پینگ» به خاطر اوکراین دوستی چند ساله خود با پوتین را قربانی کند. در مقابل واشنگتن جنگ اوکراین را به‌مثابه یک نقطه عطف می‌بیند؛ نقطه عطفی که چین باید تکلیف خود را در مورد رابطه با غرب روشن کند و در شرایط فعلی به نظر نمی‌رسد پاسخ پکن چندان به مذاق غربی‌ها خوش بیاید. به این ترتیب همزمان با طرح‌ریزی راهبرد جدید آمریکا در مقابل چین، دولت باید به دنبال این است که ائتلاف جدی‌تری در مقابل محور پکن و مسکو ایجاد کند. در این میان اروپا همانند دوره جنگ سرد بهترین شریک برای آمریکایی‌ها خواهد بود.

به این ترتیب واشنگتن یک متحد قدرتمند در مقابل تداوم افزایش قدرت چین نیز خواهد داشت. اروپا هم در مقابل باید طرح‌های مشترک اقتصادی خود با چین را همانند امتداد یافتن طرح «یک جاده یک کمربند» تا اروپا فراموش کند. طبیعی است که کشوری همچون ایتالیا که در حال وابسته شدن به گاز وارداتی از آمریکاست نمی‌تواند از قرارداد خود برای سرمایه‌گذاری چند میلیارد دلاری چین در بنادرش دفاع کند.

البته تصور این که اروپا به طور کامل تمام منافع تجاری خود با چین را فدای رابطه با آمریکا کند کمی دور از ذهن است اما شرایط فعلی در اروپا و جنگ در اوکراین همه چیز را ممکن کرده است.

اروپایی‌ها و به خصوص کشورهای اروپای شرقی هنوز از استیلای مجدد روسیه بر خاک قاره سبز واهمه دارند و برای مقابله با روس‌ها حاضر به اعطای هر امتیازی به آمریکایی‌ها هستند. در این میان برخی از کشورها همچون فرانسه که هنوز دغدغه استقلال از آمریکا در ذهن سیاستمداران آن‌ها وجود دارد هم توانایی مخالفت با این روند را ندارند.

نظم جدید جهانی شروع به تشکیل شدن کرده است و این بار نیز همانند سال ۱۹۴۵ همه چیز می‌تواند از اروپا و ویرانه‌های آن آغاز شود.

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *