تاریخ/مقالهای از دکتر حسن ابریشمی ـ۲رستنیهای تاریخ طبری
سیگونه میوه مزبور در سه گروه دهگانه را مسعودی (وفات ۳۴۴) نیز در دو اثر خود
مروج الذهب، و اخبار الزمان نقل کرده که به فارسی ترجمه شده است. اسامی میوههای پوستدار در دو اثر مسعودی با نوشته تاریخ بلعمی مطابقت دارد، اما در تاریخنامه طبری، به جای «موز» مندرج در آثار مسعودی و نیز تاریخ طبری و تاریخ بلعمی، «مُورد» آمده، که اشتباه از آقای محمد روشن در قرائت نام این میوه (موز) است. اسامی ده میوه هستهدار،۱۸ و نیز ده میوه بیپوست و هسته،۱۹ در ترجمه فارسی دو اثر مسعودی تفاوتهایی دارد، و در تاریخ طبری، و همچنین در متن چاپی تاریخ بلعمی و تاریخنامه طبری، با تفاوتهایی آمده است. از باب نمونه در متن چاپی تاریخنامه طبری نام «ترنج» از قلم افتاده، و به اشتباه در اول واژه «بادرنگ» کلمه «خیار» را افزوده است. کاتبان نسخ خطی تاریخنامه طبری در قرائت برخی از اسامی میوههای سیگانه مزبور، به لحاظ عدم شناخت، گرفتار خطا شده و کلماتی بیمعنی برای آنها ثبت کردهاند. آقای روشن نیز، همین کلمات را، بیهیچ توضیحی به منظور رفع اشتباهات کاتبان در متون خطی، در نسخه چاپی تاریخنامه طبری نقل کرده است؛ در اینجا اسامی سه دسته میوه مندرج در نسخه چاپی تاریخنامه طبری با قید شماره برای هر یک، صورت صحیح برخی از نامها را در داخل قلاب، نقل میکند:
اسامی دسته اول: ۱) گَوز، ۲) بادام، ۳) پسته، ۴) فندق، ۵) کوکنار، ۶) بلوط، ۷) شاه بلوط، ۸) نار، ۹) مورد[؟ درست آن «موز»]، ۱۰(گوزهند؛ اسامی دسته دوم: ۱) زردآلو، ۲) شفتالو، ۳) آلو ۴) خرما، ۵) سنجد، ۶) بسته[ درست آن «پستنک»]، ۷) اِلخ[ درست آن «اَلج» به معنی زالزالک]، ۸) بنق[ درست آن «نبق»]، ۹) مقل، ۱۰) شاه لوک؛ اسامی دسته سوم: ۱) سیب، ۲) امرود، ۳) آبی، ۴) انگور، ۵) تود، ۶) انجیر، ۷) خیار بادرنگ[کلمه خیار افزوده آقای روشن است، چون در نسخ خطی تاریخ بلعمی «بادرنگ» آمده، که به معنی نوعی خیار است]، ۸) خربزه، ۹) خیار۲۰،[۱۰) اترج، که از قلم آقای روشن افتاده است].
به گمان این هیچمدان، روایت مزبور ریشه ایرانی داشته، و طبری یا مأخذ مورد استفاده وی، اسامی این سیمیوه را از منابع عصر ساسانیان نقل کرده است، چون اولاً برخی از میوههای مزبور در جزیره العرب وجود نداشته، و بعضی چون «پسته»، با نام پارسی، بومی ایران است؛ ثانیاً در متن پهلوی کتاب بندهش (دربردارنده باورهای ایرانیان درباره چگونگی آفرینش، تألیف اواخر قرن سوم هجری) در ذیل عنوان «درباره چگونگی گیاهان» از جمله از سی گونه میوه در سه گروه یاد میکند که شباهت زیادی به نوشته طبری و بلعمی و نیز مسعودی به شرح مزبور دارد، به نظر میرسد که مآخذ مورد استفاده طبری و نیز فرنبغ دادگی نویسنده متن پهلوی بندهش، در قرن سوم هجری،۲۱ و همچنین مؤلف ناشناخته بندهش هندی، منشأ واحدی داشته است. احتمال دارد طبری زبان پهلوی را میدانسته و مستقیماً از منابع بر جای مانده عصر ساسانیان تا قرن سوم بهره گرفته، و شاید آن مأخذ، توسط یکی از ایرانیان در قرن اول یا دوم هجری، به عربی ترجمه شده که مورد استفاده طبری و نیز مسعودی قرار گرفته است. در هر حال مضامین و اسامی سیگونه میوه مندرج در بندهش، بندهش هندی، تاریخ طبری، تاریخ بلعمی و نیز نوشتههای مسعودی مشابه است و باورهای ایرانیان پیش و پس از اسلام را درباره مبدأ مینوی و آفرینش این میوهها تبیین میکند؛ اسامی میوههای سه گروه مندرج در بندهش (ترجمه مرحوم مهرداد بهار)با این شرح و ترتیب است:
… میوههای مایه و رسی گونه است: دهگونه را درون و برون شاید[شایسته است] خوردن مانند «انجیر» و «به» «بادرنگ» و «انگور» و «توت بُن» و «امرود» و…[چهار میوه دیگر ذکر نشده و قطعاً همان است که بلعمی نقل کرده است]؛ دهگونه را بیرون شاید خوردن، درون نشاید خوردن مانند: «خرما» و «شفتالو» و «زردآلو» و «سنجد» و… و «کنار» و «آلوچه (آلوی کوهی)»…[نام چهار میوه نیامده، که بیگمان همان است که بلعمی ثبت کرده است]؛ ده گونه است که درون را شاید خوردن، بیرون را نشاید خوردن مانند: «گردو» و «بادام» و «نارگیل» و «فندق» و «شاه بلوط» و «درخت گرگانی» که «پسته» نیز خوانند، و چیزی بیش از این است، اما مایهور این چند است. ۲۲
به نظر میرسد که طبقهبندی میوهها و رستنیها در پارهای از نواحی قلمروهای فرهنگی ایران با تغییراتی استمرار یافته، چنان که میرمحمدرضا خاتون آبادی (وفات ۱۱۳۵)۲۳، در ذیل عنوان «سباعیات متفرقه»، در پی ذکر اسامی طبقات هفتگانه دوزخ، میافزاید: «نباتات و میوهها و آن هفت نوع است»:
اول: آن که تمام آن را بخورند مثل «انجیر» و «توت»؛ دوم: آن که ظاهرش خوردنی و باطنش نخوردنی باشد، مثل «سنجد» و «عناب» و «خرما» و «آلبالو» و «گیلاس» و غیره؛ سیّم: آن که باطنش خوردنی و ظاهرش نخوردنی باشد، مثل «بادام» و «فندق» و «پسته» و «گردکان» و غیره؛ چهارم: آن که آنچه در میانه اندرون و بیرون باشد خورند، چون «خربزه»؛ پنجم: آن که ظاهر و باطن آن خوردنی و میانه اندرون و بیرونش نخوردنی است، مثل «قیسی[: زردآلو]، و «هلوی دانهشیرین»؛ ششم آن که دوای محض باشد، چون «زنجبیل» و «اِهلیلج[مغرّب «هلیله» فارسی]» و «اَمُلَج:[آمُلَج، مُعرَّب «آمله» درختی هندی با میوهای ترش و گَس]»؛ هفتم: آن که هم دوا و هم غذا باشد، چون «انار».۲۴
گندم
به نوشته طبری: «گویند از جمله چیزهایی که آدم از بهشت با خود آورد یک کیسه گندم بود، و به قولی گندم را جبرئیل آورد… آدم به جبرئیل گفت: «این چیست؟ گفت: این همان است که ترا از بهشت بیرون کرد».۲۵
اترج و ترنج، خربزه… و «متکا»
طبری در نقل داستان یوسف و عشق زلیخا به وی به مناسبتی از «اُترُج» یاد کرده، موقعی که زلیخا تنی چند از ندیمان خود را برای دیدن زیبایی فوقالعاده یوسف به مجلس بزم خویش فراخواند: «چون بیامدند خوردنی و نویشندنی داد و اترج داد، و هر یک را کاردی داد که اُترج را ببرند… چون یوسف را بدیدند سخت بزرگ شمردند و حرمت کردند و دستان خویش را با کاردی که داشتند ببریدند و پنداشتند اُترُج میبرند…»۲۶ بلعمی، با استناد به منابع دیگر، به جز تاریخ طبری، تعداد ندیمان زلیخا را پنج، و به جای «اترج» واژه معرب «ترنج» به همان معنی آورده است:
… و به کتبهای مفسران اندر ایدون است که ایشان پنج زن بودند… طعام فراز آورد و یوسف را به خانه[دیگری] اندر برابر مجلس ایشان بنشاند و در، بر او فراز کرد… و هر کسی را «ترنجی» به نام نهاد… و هر یکی را کاردی به دست اندر نهاد. و هر اسپرغمی را که به کارد بُرَند چون «خربزه» و «ترنج» و «امرود» و «سیب» آن را «متکا» خوانند۲۷… چون ایشان کارد به دست گرفتند که ترنج ببرند، زلیخا، یوسف را گفت: از خانه بیرون آی. یوسف بیرون آمد… چون ایشان نگاه کردند خیره شدند، و کارد بر ترنج نهاده بودند… چشمشان به یوسف مانده بود، هر پنج زن دستها ببریدند…۲۸
در روایت بلعمی از داستان یوسف و زلیخا، از «گندم» و «رَز» و «انگور» نیز به مناسبتهایی سخن رفته است۲۹ و در تاریخنامه طبری در شرح داستان مزبور، وقتی یوسف را از زندان بیرون آوردند، گونههایش چون زعفران زرد وصف شده است: «… یوسف را از جای برگرفتند و بیرون آوردند؛ رویهاش[ دو سوی چهرهاش] چون زعفران شده و چشمها گریان گشته و غلی بر گردن. زلیخا چون او را چنان دید شکیبایی نماندش، او را گفت: ترا در این سختی که افکند…؟».۳۰
نخستین درخت، مورد، عوسج
به نوشته طبری: «از ابن اسحاق روایت کردهاند که گوید کعب الاحبار به مکه آمد و عبدالله بن عمر و بن عاص آنجا بود»؛ از عبدالله پرسیدند: «نخستین درختی که در زمین کاشت درختی بود که موسی عصای خویش از آن برید»؛ طبری در ادامه به شرح چگونگی اژدها شدن عصا، به فرمان خدای تعالی، پرداخته است.۳۱
پینویسها:
۱۸. ابوالحسن علی بن حسین مسعودی،
مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ۱۳۴۴، ج ۱، ص ۲۵؛ همو، اخبار الزمان، ترجمه کریم زمانی، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۰، ص ۶۷؛ اسامی ده میوه هستهدار را به این شرح آورده است: شفتالو (در اخبار الزمان، هلو)، زردآلو، گلابی[ باید «آلو» باشد]، خرما، کنار، زالزالک، عناب، کندر، گیلاس، سنجد؛ در ترجمه فارسی تاریخ طبری نیز نام نه میوه با اسامی مزبور مطابقت دارد، اما به جای «گلابی» از «نارگیل» یاد شده که هر دو اشتباه است، زیرا گلابی و نارگیل چون خرما و سنجد و آلو هستهای ندارند.
۱۹. مسعودی، ده میوه بیپوست و هسته را در مروج الذهب: سیب، شاه میوه[ گلابی]، انگور، امرود، انجیر، توت، اترج، بالنگ، خیار و خربزه برشمرده است؛ اما در ترجمه فارسی اخبار الزمان، اسامی این ده میوه، با اشتباهاتی در متن عربی یا در ترجمه فارسی با شرحی درباره «امرود» آمده است: «سیب، به، انگور، امرود، توت، بالنگ، خرنوب[ شاید تحریف «خرتوت» باشد]، خیار، خربزه، گندم[ باید «بالنگ» باشد]؛ نخستین میوهای که خداوند در زمین بیافرید امرود بود» اسامی این ده میوه در تاریخ طبری عبارت است از: سیب، گلابی، انگور، توت، انجیر، اترج، توت، بالنگ، خیار و خربزه.
۲۰. تاریخنامه طبری، ص ۵۲٫
۲۱. مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، توس، ۱۳۶۲، صفحه یازده دیباچه، درباره متن پهلوی بندهش و دسترس فرنبغ دادگی نویسنده آن به منابع عصر ساسانیان نوشته است: «در این کتاب، علاوه بر گوشههای تاریخی مربوط به ساسانیان، شامل اطلاعات نجومی، تقویمی، گیاهشناسی، جانورشناسی و جغرافیایی آن دوره نیز هست که آن را به دائرهالمعارفی مختصر شبیه میسازد؛ این کتاب در اواخر قرن سوم هجری نوشته شده است، و محتملاً به سبب کهنگی و سلامت خاصی که در نثر آن دیده میشود، نویسنده کتاب منابعِ مزدیسنی میانه معتبری را در دست داشته است».
۲۲. بندهش (متن پهلوی نوشته فرنبغ دادگی)، گزارنده: مهرداد بهار، تهران، توس، ۱۳۶۹، ص ۸۸۸، ۱۸۳؛ اسامی میوههای مندرج در بندهش هندی؛ نامهای مزبور با اندک تفاوتهایی مطابقت دارد، بنگرید به: بندهش هندی، ترجمه رقیه بهزادی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۶۸، ص ۱۱۲، ۲۷۷٫
۲۳. میرمحمدرضاخاتون آبادی، معروف به مُدرّس، از اکابر علمای قرن ۱۲، اواخر عهد صفویه، از تألیفات وی: ابواب الهدایه، جنات الظود،
خزائن الانوار است (لغتنامه، به نقل از ریحانهالادب ج ۳، ص ۵۰۵).
۲۴. میرمحمدرضا خاتونآبادی، خزائن الأنوار و معادن الأحبار، به کوشش مریم ایمانی خوشخو، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۶، ص ۲۴۲٫
۲۵. تاریخ طبری، ص ۷۸٫
۲۶. همان، ص ۲۵۵٫
۲۷. در برهان قاطع (تألیف ۱۰۶۲) «مَتک: ترنج را گویند، و آن میوهای است که پوست آن را مربا سازند». مرحوم دهخدا با نقل تعریف برهان قاطع، کلمه «متکا» در تاریخ بلعمی را به معنی «ترنج» شاهد آورده است. «ترنج» یا «اُترُج» نامهای گویشی زیادی دارد: با درنگ (واریته آن: بالنگ)، کباد، تورین، بادرنج، مَتک، خارواترنگ، نفاش، بالنگو، بدیج و… نام علمی آن Citrus medica Risso. (فرهنگ رستنیهای ایران).
۲۸. تاریخ بلعمی، ص ۲۸۳، ۲۸۴؛ تاریخنامه طبری، ج ۱، ص ۲۰۸، ۲۰۹٫
۲۹. تاریخ بلعمی، ص ۲۹۶، ۲۹۷؛ تاریخنامه طبری، ج ۱، ص ۲۱۶، ۲۱۷٫
۳۰. تاریخنامه طبری، ج ۱، ص ۲۲۰؛ این تشبیه «روی: چهره» به «زعفران» در تاریخ بلعمی نیامده است، باید الحاقی یکی از کاتبان باشد. چون تشبیه رنگ رخسار به «زعفران» در متون کهن فارسی قرن چهارم نیامده، و مخصوصاً در تاریخ بلعمی و نسخ خطی آن که در دسترس مرحوم بهار بوده کلمه «زعفران» و تشبیه مزبور ثبت نشده است.
۳۱. تاریخ طبری، ص ۳۱۰٫