زیباکلام: روحانی به نفع عارف یا ظریف کنار برود کنار برود، چهره ملی میشود
|
گروه سیاسی- رسانه ها: هفته نامه صدا در مقدمه مصاحبهای مفصل با صادق زیباکلام نوشته است: صادق زیباکلام در طرح مواضع خارق العاده ید طولایی دارد. او در حوزه های مختلف سیاست داخلی، سیاست خارجی و تاریخ گاه بر کسانی نقد می کند که عموم تحلیلگران و فعالان آن حوزه مدافع او هستند و گاه از کسانی با تجلیل سخن می گوید که دیگران، یا با او مخالفند و یا هزینه تجلیل و دفاع از او را با فایده ای متناسب نمی دانند. موضع گیری اخیر این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران اما همه را شگفت زده کرده است. در ایران که همه عادت دارند رییس جمهور دو دوره ای باشد و حتی سابقه پیشنهاد تمدید دوره رییس جمهوری برای دوره سوم هم وجود دارد؛ زیباکلام به حسن روحانی پیشنهاد داده دست از قدرت بشوید و جای خود را در انتخابات آینده به محمدرضا عارف یا محمد جواد ظریف بسپارد.
زیباکلام در گفتگوی پیش رو، جزییات این ایده را تشریح کرده و در عین حال، تاکید دارد: «این ایده واقعا ایده شخصی خودم بود.» طرح این پیشنهاد از سوی زیباکلام و بازتاب آن در «فضای سیاسی و رسانه ای کشور، ما را واداشت تا در گفتگو با فعالان سیاسی و اعضای احزاب مختلف اصلاح طلب، نظر آنان را درباره این ایده جویا شویم. با این حال، همه تاکید کرده اند که تنها گزینه اصلاح طلبان برای انتخابات سال آینده ریاست جمهوری، حمایت از حسن روحانی است.
آقای دکتر! ایده شما درباره نامزد شدن آقای روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ در هفته های اخیر، خیلی بحث انگیز شده است. اصولا این ایده از کجا شکل گرفت و بنا بر چه تحلیلی شما این پیشنهاد را مطرح کردید؟
– شاید خیلی ها بعد از اطلاع از این ایده تصور کنند من جزو گروهی، تیم یا تشکیلات خاصی هستم که چنین موضعی را اتخاذ کرده ام اما واقعیت همانطور که می دانید این نیست. این ایده هم واقعا ایده شخصی خودم بود، منتها به ایده ای که من داشتم و در این گفتگو بیشتر درباره آن توضیح خواهم داد، متاسفانه توسط برخی رسانه های اصولگرا دستبرد زده شد و خیلی بد در سطح محافل سیاسی و رسانه ها مطرح شد. این رسانه ها ایده من را چنان مطرح کردند که گویا زیباکلام کارنامه آقای روحانی را موفق نمی داند و به همین دلیل از او می خواهد برای انتخابات ۹۶ به صحنه نیاید و نامزدی افرادی چون دکتر عارف یا دکتر ظریف را مناسب تر می داند. در حالی که اصلا و ابدا من چنین استدلالی نداشتم.
درباره آن چیزی که من مطرح کرده ام و هنوز هم این فکر را مطرح می کنم، باید قبل از هر چیز بگویم که این نظری نیست که الا و لابد باید عملیاتی شود. اصلا چنین نیست. حرف من صرفا یک ایده اولیه، یک فکر و یک نظر خام است که جا دارد اصلاح طلبان درباره آن نظر دهند و فکر کنند. مثل اینکه من الان به شما پیشنهاد کنم با هم برویم و فلان فیلم را در سینما ببینیم. چنین حرفی صرفا یک نظر است و به هیچ وجه قیدی با خود ندارد.
اما چرا من این ایده را مطرح می کنم؟ من خیلی با منطق ریاضی و مهندسی وار به مسئله نگاه می کنم. من ابتدائا این سوال را مطرح می کنم که آیا اصولگرایان می خواهند به دولت بازگردند یا خیر؟ پاسخ من به این سوال مثبت است و معتقدم آنها می خواهند دوباره قوه مجریه را در اختیار بگیرند. اصولا هیچ دلیلی نمی بینم که اصولگرایان نخواهند قوه مجریه را مجددا به دست آورند. پرسش دوم من این است که اگر اصولگرایان خواسته باشند به قدرت بازگردند و در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ بار دیگر قوه مجریه را در اختیار بگیرند، نامزد آنها و کسی که قرار است برای آنها رأی جمع کند، کدام یک از چهره ها و شخصیت های اصولگرا خواهد بود؟
طبعا اصولگرایان نمی توانند از فضا و کره مریخ شخصیت جدیدی را خلق کنند، چهره ها و شخصیت های اصولگرا همین هایی هستند که ما می شناسیم. برخی از اینها حتی نتوانستند در انتخابات هفتم اسفند در تهران به مجلس راه پیدا کنند. یعنی، مشکل اصلی اصولگرایان این است که عدم محبوبیت وحشتناکی را دارند تجربه می کنند. بنابراین چهره های شاخص و مطرح اصولگرایان مثل آقای دکتر حداد عادل، دکتر لاریجانی، مهندس باهنر، آقای قالیباف، محسن رضایی، سعید جلیلی و سایرین واقعا هیچ شانسی برای اینکه بتوانند در دور دوم برابر آقای روحانی بایستند، ندارند. حتی اگر در حوزه اقتصادی اتفاق مثبت خاصی در یک سال آینده رخ ندهد، اگر رقم هشت میلیونی بیکاران کاهش نیابد و گر شرایط رکود همچنان بماند، من معتقدم آقای روحانی باز هم به راحتی و مثل آب خوردن، اصولگرایان را در خرداد ۹۶ شکست می دهد و اصولگرایان این مسئله را کاملا می دانند.
بنابراین اگر اصولگرایان واقعا می خواهند به قدرت بازگردند و آقای روحانی را به طور جدی به چالش بکشند، هیچ راهی ندارند جز اینکه بروند دنبال دو شخصیت و دو نام: آقای دکتر محمود احمدی نژاد و سردار قاسم سلیمانی. این دو چهره می توانند به طور جدی برای آقای روحانی دردسر ایجاد کنند و هر کدام که به میدان بیایند، می توانند آقای روحانی را به چالش بکشند. به خصوص که آقای روحانی در حوزه اقتصاد نتوانسته خیلی موفق عمل کند. بنابراین اصولگرایان هیچ چاره ای ندارند جز اینکه انتخابات ۹۶ را دو قطبی کنند و فضایی مانند سال ۸۴ را بازسازی کنند. یعنی یک آدم کاریزماتیک را به میدان آورند و او را جلوی آقای روحانی قرار دهند. همانطور که احمدی نژاد را در سال ۸۴ آوردند و در برابر آقای هاشمی رفسنجانی قرار دادند و توانستند موفق شوند.
پرسش سوم این است که اگر اصولگرایان به دنبال چنین سناریویی بروند – که به نظر من یقینا خواهند رفت – و آقای احمدی نژاد یا سردار سلیمانی را مطرح کردند؛ اصلاح طلبان و حامیان روحانی چه باید کنند؟ آیا باید بار دیگر از آقای روحانی خواست که بیاید جلو؟ آن هم در شرایطی که ایشان فقط حدی از اعتدال در مسائل سیاسی و فرهنگی ایجاد کرده اند که این اعتدال و میانه روی، فقط برای ایشان در میان اقشار و لایه های تحصیلکرده، مرفه و طبقه متوسط ایجاد محبوبیت می کند.
به نظر من، آقای روحانی صرفا با اتکا به حمایت طبقه متوسط نمی تواند سردار سلیمانی و یا احمدی نژاد را شکست دهد. بر مبنای این گزاره ها بود که من پیشنهاد خود را مطرح کردم؛ بدین صورت که آقای روحانی بیاید و بگوید ای مردم! من یک رسالتی داشتم که همانا بیرون آوردن کشور از چاه ویل هسته ای بود که به شکر خدا تا حد زیادی در چهار ساله ریاست جمهوری من انجام گرفت و هر چند برجام صددرصد موفقیت آمیز نبوده؛ اما همه می دانیم وضعیت از سال های ۹۰ و ۹۱ بهتر شده است و من اصلی ترین وعده خود را که در ۲۴ خرداد ۹۲ به رأی دهندگان داده بودم، انجام داده ام و ترجیح می دهم از این پس، بیشتر بر مجلس خبرگان متمرکز باشم تا اینکه همچنان در قوه مجریه بمانم.
به نظر من طرح چنین ایده و دیدگاهی خود به خود محبوبیت خیلی زیادی برای آقای روحانی به وجود می آورد و چهره ای ملی پیدا خواهد کرد. مردم به این نتیجه خواهند رسید که مسئله آقای روحانی، قدرت نبوده؛ بلکه مسئله ای ملی داشته است. با این پشتوانه، روحانی خواهد توانست در مرحله بعد اعلام کند که با تمام قوا از آقای دکتر محمدرضا عارف و یا آقای دکتر محمد جواد ظریف پشتیبانی می کند. فکر می کنم در این صورت، کار برای سردار سلیمانی و یا احمدی نژاد دشوار خواهد شد.
چرا؟ پایگاه اجتماعی آقایان ظریف و عارف که با روحانی تفاوتی نمی کند…
– قبول دارم. در این حالت هم، اصولگرایان نمی گویند چون الان روحانی وجهه ای ملی پیدا کرده و دیگر نمی خواهد نامزد ریاست جمهوری شود؛ پس دیگر ما نیازی به میدان آوردن چهره های کاریزماتیکی چون سردار سلیمانی و یا احمدی نژاد نداریم. آنها همچنان یکی از این دو را به جلو خواهند فرستاد اما معتقدم اگر یکی از این دو نفر از سوی اصولگرایان مطرح شود و در این سمت به جای آقای روحانی، یکی از دو گزینه عارف یا ظریف نامزد شود؛ شانس پیروزی اصلاح طلبان خیلی بیشتر از زمانی است که آقای روحانی برابر آنها ایستاده باشد چون به هر حال، چه بخواهیم و چه نخواهیم با حضور سردار سلیمانی و یا احمدی نژاد، انتخابات از حالت نرمال، طبیعی و برنامه محور و ارائه کارنامه و عملکرد از سوی نامزدها و نقد منطقی متقابل خارج می شود و فضا به شدت به سمت قطبیت و مشابه سال ۸۴ برخواهد گشت.
همین الان وقتی آقای احمدی نژاد به زنجان، بابل و یا هر کجای دیگری می رود؛ تمام شعارهای خود را علیه آقای هاشمی رفسنجانی مطرح می کند و خیلی کاری به آقای روحانی ندارد. شما مطمئن باشید که آقای احمدی نژاد دقیقا با استراتژی سال ۸۴ وارد میدان خواهد شد و می کوشد انتخابات را شدیدا روی محوری کاملا احساساتی، کاریزماتیکی، عوام فریبانه و پوپولیستی بیندازد.
در چنین فضایی آقای روحانی به سادگی نمی تواند استدلال کند و مثلا بگوید من وقتی کشور را تحویل گرفتم، اینقدر بدهی داشتیم؛ از وضعیت بانک ها، مالیات، تورم ۴۵ درصدی، رشد منفی شش درصدی و … بگوید. اصلا کسی در خرداد ۹۶ به این حرف ها گوش نمی دهد. بحث می افتد روی همان موضوعات احساساتی، هیجانی و بگم بگم ها. در نتیجه ما چاره ای نداریم جز آنکه با همان ابزاری وارد میدان شویم که اصولگرایان و یا احمدی نژاد می خواهند با آن به میدان بیایند. ضمن آنکه من اصلا موضوعی به نام رد صلاحیت احمدی نژاد را قبول ندارم. شما مطمئن باشید اگر احمدی نژاد بیاید، آمدن او از سوی عالی ترین سطوح اصولگرایان مورد تایید قرار گرفته است و اصولا آنها از او خواسته اند که بیاید. مگر آنکه اصولگرایان نخواهند احمدی نژاد بیاید و یا خود او نیاید که در این صورت اصولگرایان به سمت سردار سلیمانی خواهند رفت.
شما به دو قطبی شدن فضا به عنوان مبنای اصلی پیشنهاد خود اشاره می کنید که امکان استدلال را از آقای روحانی خواهد گرفت در حالی که ما در مناظره های انتخاباتی سال ۹۳ دیدیم که آقای روحانی توان قابل ملاحظه ای از خود نشان داد و مثلا با یک حرکت، آقای قالیباف را از میدان به در کرد؛ در حالی که به نظر نمی رسد آقایان عارف یا حتی ظریف چنین توانی داشته باشند.
– بگذارید من شفاف پاسخ دهم. به نظر من، هیچ کدام از شخصیت های اصلاح طلب همچون آقایان خاتمی و عارف و یا چهره ها و شخصیت های معتدل و میانه رو اعم از آقایان هاشمی رفسنجانی و یا روحانی، آن صفاتی را که آقای احمدی نژاد از آن برخوردار است؛ ندارند و اگر هم داشته باشند، به خود اجازه نمی دهند از آن بهره برداری کنند! در حالی که آقای احمدی نژاد برای تخریب طرف مقابل خود هیچ حد و مرزی قائل نیست و پیرو آن توصیه مارکسیستی که هدف، وسیله را توجیه می کند. در نتیجه هیچ کدام از چهره ها و شخصیت های اصلاح طلب و اعتدالگرا نمی توانند با احمدی نژاد دهان به دهان شوند. بنابراین ما نمی توانیم بر این مسئله متمرکز شویم که نامزد ما شخصی باشد که بتواند مقابل احمدی نژاد بایستد. ما چهره و شخصیتی را می خواهیم که مقداری کاریزمای ملی و عمومی داشته باشد که در شرایط کنونی، هم آقای عارف و هم آقای ظریف از چنین کاریزمایی برخوردار هستند.
شما بیشتر بر آقای احمدی نژاد متمرکز شدید اما به نظر نمی رسد سردار سلیمانی ویژگی های مشابه ایشان داشته باشد؛ ضمن آنکه اصولا ایشان تاکنون مواضع سیاسی نداشته است.
– بله، آقای سردار سلیمانی مواضع سیاسی نداشته است. من یک بار در سال های گذشته ندیدم که ایشان از عباراتی چون فتنه، فتنه گر، منافق، مزدور، وابسته، سازشکار، مرعوب، سرسپرده و … استفاده کند و با گفتمان و زبانی که جریان تند و اصولگرا به کار می گیرد و اخلاق و ادب سیاسی – اجتماعی را زیر پا می گذارند؛ همراه شود. از این جهت سردار سلیمانی نقطه مقابل آقای احمدی نژاد است اما در عین حال این احساس نزد خیلی از ایرانیان وجود دارد که امنیت کشور مدیون و مرهون مبارزات و جانفشانی های سردار قاسم سلیمانی است و این امر، وزن ایشان را بالا می برد. بنابراین ممکن است اصولگرایان بخواهند از اعتبار ایشان و از برندی که آقای قاسم سلیمانی با آن شناخته می شود، استفاده کنند و ایشان را به میدان بیاورند. البته من فکر می کنم اگر چنین اتفاقی بیفتد و سردار سلیمانی رییس جمهور شود، دو مسئله از هم اکنون قابل پیش بینی است. اول اینکه معلوم نیست بحث سیاست خارجی ما در قبال مسائل منطقه ای چه خواهد شد و دوم اینکه قبل از آنکه آقای سلیمانی با آقای روحانی، میانه روها و اصلاح طلبان دچار چالش شود با آقای احمدی نژاد و تندروها به مشکل برخواهد خورد. البته همه این موارد مبتنی بر حدس و گمان است چون ما اطلاع زیادی درباره مواضع سیاسی آقای سردار سلیمانی نداریم.
اگر بنا به توصیه شما از طرف اصلاح طلبان و اعتدالگرایان هم آقای ظریف به صحنه بیاید؛ انتخابات ۹۶ به رفراندومی در عرصه سیاست خارجی با ابعادی حتی فراتر از رقابت آقایان روحانی و جلیلی در سال ۹۲ تبدیل خواهد شد. آیا چنین ریسکی را نظام سیاسی می پذیرد؟
– طبعا اگر انتخابات به صحنه رقابت آقایان ظریف و قاسم سلیمانی تبدیل شود؛ انتخابات بیش از آنکه رقابتی بر اساس «اصلاح طلبی و اصولگرایی» و یا «میانه روی و رادیکالیسم» باشد؛ به انتخابی بر سر سیاست خارجی منطقه ای ایران در قبال کشورهای همسایه تبدیل خواهد شد و دو سناریوی ادامه و تقویت سیاست های موجود و یا شاخه زیتون به دست گرفتن و تنش زدایی به بحث عمومی گذاشته خواهد شد.
مقام رهبری و حتی آقای روحانی بارها تاکید کرده اند سیاست خارجی ما هم متکی بر دیپلماسی و هم نیروهای مسلح است. آیا چنین رقابتی ممکن است سیاست خارجی نظام را هم دچار دو دستگی کند؟
– حتی اگر این رقابت هم شکل بگیرد، هم آقای ظریف خواهد گفت که درست است تنش زدایی برای ما اصل است اما در عین حال، ساخت موشک و توسعه قوای مسلح را هم تعقیب می کنیم. از آن طرف، سردار سلیمانی هم یقینا خواهد گفت چه کسی گفته ما فقط دنبال توسعه موشکی و جنگ هستیم؟ ما به صلح و تنش زدایی هم فکر می کنیم اما علیرغم طرح این مواضع از سوی دو طرف، تصویری که جامعه و افکار عمومی از این دو چهره دارد؛ درست مقابل یکدیگر است. جامعه ظریف را نماد تنش زدایی و شاخه زیتون به دست گرفتن و قاسم سلیمانی را نماد ایستادگی و صحبت با زبان نظامی می شناسد.
برگردیم به بحث آقای روحانی. در مورد هر سه رییس جمهور پیشین (آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد) شاهد هستیم حتی در صورت افزایش آرا و همراهی مجلس باز هم در دوره دوم ریاست جمهوری خود به نوعی قدرت شان کاهش نشان می دهد. از نظر شما، دلیل این مسئله در ساخت قدرت ایران چیست؟ و اگر موضع مجموعه حامیان آقای روحانی این باشد که ایشان برای یک دوره دیگر هم رییس جمهور بماند، آیا با همین وضعیت مواجه خواهد شد؟
– این پدیده ای که به آن اشاره کردید، الان تقریبا به «روند» تبدیل شده است؛ روندی که در آن، روسای جمهور در دوره دوم ضعیف تر می شوند، کارآیی شان کاهش می یابد و عملا همچون تیم فوتبالی هستند که بازی را واگذار کرده و فقط می خواهند گل های بیشتری نخورده و آبرویش حفظ شود. هم آقای هاشمی رفسنجانی، هم آقای خاتمی و هم آقای احمدی نژاد در دوره دوم مسئولیت خود، به همین شکل بازی کردند و همگی، پرچم سفید را بالا بردند. البته این روند خوب و درست نیست. قانون اساسی مجموعه اختیارات و وظایفی را به رییس جمهور به عنوان شخصیت دوم نظام محول کرده است و در آن، گفته نشده این اختیارات و مسئولیت ها فقط برای چهار سال اول است و در دوره دوم ریاست جمهوری وجود ندارد اما چرا قدرت رییس جمهور در دور دوم رنگ می بازد؟ در پاسخی کلی باید گفت نظام سیاسی ایران از دو بخش انتصابی و انتخابی تشکیل شده است. در دور اول ریاست جمهوری، به جهت آن قدرت و شتابی که رییس جمهور دارد و توانسته رقبای خود را شکست دهد و وارد میدان شود، نیرو و توان او خیلی زیاد است. بنابراین بخش های انتصابی نظام در این مرحله با رییس جمهور مدارا و بعضا عقب نشینی می کنند اما در دوره دوم، به نظر می رسد چون رییس جمهور در سال های آخر مسئولیت قرار دارد، بخش های انتصابی به تدریج گرم می شوند و از خواب زمستانی چهار ساله اول برمی خیزند و رییس جمهور را به چالش می کشند. در عین حال، چون ما احزاب نیرومند هم نداریم، اینطور نیست که در دوره دوم ریاست جمهوری، احزاب حامی و رقیب رییس جمهور نامزدهای خود را معرفی کنند و تقریبا از اواسط دوره دوم ریاست جمهوری، همه توجهات به این سمت می رود که چه کسانی قرار است نامزد شوند. این هم عامل دیگری است که باعث کمرنگ شدن جایگاه رییس جمهور در دوره دوم می شود. بنابراین چه بخواهیم و چه نخواهیم، هیبت، صلابت و قدرت آقای روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری نسبت به دوره اول هم کاسته خواهد شد. البته شرایط آقای روحانی الان مثل تیم های فوتبالی است که گاه باد به سمت آنها می رود چون مجلس دهم خیلی از مجلس نهم همراه تر است با آقای روحانی. از این بابت شاید بتوان گفت موقعیت آقای روحانی در چهار سال دوم تقویت خواهد شد.
البته، آقای خاتمی هم در دور دوم ریاست جمهوری خود، مجلس ششم را به همراه داشت.
– شرایط مجلس ششم فرق می کرد. حکایت مجلس ششم برای آقای خاتمی مثل آن کسی است که می گفت تره آوردم تا قاتق نانم شود، قاتل جانم شد! اما همه می دانیم که مجلس دهم تمایل خیلی زیادی به اعتدال و میانه روی دارد و خیلی با دولت آقای روحانی، همسو و هم جهت خواهد بود ولی همه این شرایط، اگر آقای احمدی نژاد حرکت کند و جلو بیاید؛ بر هم خواهد خورد.
الان بحثی هم که در تحلیل های سیاسی مورد توجه است؛ استقبالی است که از احمدی نژاد در شهرستان ها صورت می گیرد و هم زمان، آرایی که لیست امید و حامیان روحانی به ویژه در دور دوم انتخابات آوردند، این دو مسئله چطور با هم قابل جمع هستند؟
– نه مردم حامی روحانی چرخیده اند و نه مردمی که به استقبال آقای احمدی نژاد می آیند، از کره ماه آمده اند. آقای احمدی نژاد از نظر جامعه شناسی سیاسی، یک محبوبیت و کاریزمای خاص خود را دارد و مثل همه جریانات، چهره ها و شخصیت های کاریزماتیک دیگر؛ عشق و علاقه به شخصیت و چهره کاریزما هیچ ارتباطی پیدا نمی کند به اینکه عملکرد آن چطور بوده است. من یک چیز را مطمئنم و آن اینکه اگر یک نظرسنجی صورت بگیرد؛ خیلی از کسانی که آقای احمدی نژاد را دوست دارند و به استقبال او می روند، هیچ دفاعی از عملکرد هشت ساله او ندارند. حتی من می خواهم بگویم که آن عملکرد، خیلی برای آنها مهم نیست. یعنی اگر شما از شام تا بامداد درباره عملکرد آن هشت سال برای علاقمندان احمدی نژاد سند و مدرک و استدلال بیاورید؛ باز هم آن خانم یا آقا همچنان طرفدار احمدی نزاد خواهد ماند. جان پدیده پوپولیسم یا کاریزما اینجاست که این افراد به خاطر عملکرد اقتصادی احمدی نژاد نیست که طرفدار او شده اند، بلکه به تیپ، شخصیت، نحوه بیان جملات او به مخالفان و … گرایش دارند. اصطلاحا با احمدی نژاد هم ذات پنداری می کنند. برای آنها احمدی نژاد شخصیت محبوبی است؛ اما این احساس را نسبت به آقای روحانی یا هاشمی رفسنجانی ندارند.
بنابراین می خواهم بگویم حمایت از احمدی نژاد، یک حمایت احساسی، پوپولیستی و کاریزماتیک است و احمدی نژاد هم استاد بهره برداری از این احساسات به نفع خود است. درست است که ما با این واقعیت تلخ هم مواجهیم که جامعه ما از نظر توسعه سیاسی، هنوز در سطح بالایی نیست؛ اما حتی در جوامع توسعه یافته هم ما با چنین پدیده هایی مواجه هستیم. امروز چطور ترامپ می تواند در آمریکا چنین محبوبیتی کسب کند؟ در ایران هم علاقه و گرایش بسیاری از افرادی که حاضرند همین فردا به احمدی نژاد رأی دهند؛ هیچ ارتباط و تناسبی با عملکرد او ندارد.
شما در ابتدای بحث خود اشاره داشتید که در صورت پذیرش پیشنهاد شما از سوی آقای روحانی، ایشان بر مجلس خبرگان متمرکز شود. منظور شما از این تمرکز چیست؟ ضمن آنکه با توجه به اتفاقی که در انتخاب آقای جنتی به ریاست مجلس خبرگان افتاد؛ آیا همچنان معتقدید در این نهاد ظرفیتی وجود دارد که آقایان هاشمی و روحانی بخواهند بر آن متمرکز شوند؟
– ما نباید از مجلس خبرگان دست بشوییم. این ۵۱ رأیی که به آقای جنتی داده شد؛ نوعی واکنش به شکست تندروها در انتخابات هفتم اسفند بود. ما نباید خیلی این رأی را قطعی بگیریم. اگر زمانی نیاز به اتخاذ یک تصمیم سرنوشت ساز پیش آمد؛ نمی توان از الان گفت همان ۵۱ رأی آقای جنتی، مثلا منجر به انتخاب فردی چون مصباح یزدی خواهد شد. به نظر من، اینطور نخواهد بود. رأی آقای جنتی تا حد زیادی واکنشی بود و به همین جهت، معتقدم همچنان جا برای مقداری خردورزی، تامل و میانه روی در مجلس خبرگان وجود دارد. در آن شرایط حساس، چهره و شخصیت آقای روحانی موثر خواهد بود. ایشان به عنوان شخصیتی که هم سوابق و جایگاه حوزوی دارد، هم حقوقدان است و هم در چهار ساله ریاست جمهوری خود توانسته در سطح چهره ای ملی خود را نشان دهد و محبوبیت پیدا کرده، یک وزنه جدی درون خبرگان خواهد بود. می خواهم بگویم بر آن رأی گیری حساس، با پشتوانه ای که پیدا کرده می تواند تاثیرگذار باشد. همچنان که الان آقای هاشمی رفسنجانی از چنین وضعیتی برخوردار است