گرمابههای قدیمی در شهر و روستاهای تربت حیدریه از استاد احمد دانشگر نویسنده کتاب اصطلاحات گویشی تربتی
در گذشتهی نه چندان دور در شهر و روستاهای تربت حیدریه هم چون سایر نقاط ایران حمامها عمومی و دارای خزینه بود. از لحاظ تاریخی بهرهگیری از این حمامها به گذشته بسیار دور بازمیگردد، آن زمانی که انسانها از حالت کوچگری به تجمع و روستانشینی مبادرت کرده به انجام دستهجمعی امور علاقهمند گردیدهاند.
در هر شهر و مرکز بخش و روستا از همین نوع گرمابه هم تعدادی بیش از انگشتان یک دست وجود نداشت و برخی از روستاها اصولا حمام نداشتند و اهالی ناچار برای استحمام به دهات مجاور و شهرها میرفتند یا به اقتضای فصل و هوا از آب روان یا قنات و چاههای دستی بدین منظور استفاده میکردند یا با گرم کردن آب در یک محل محصور به استحمام میپرداختند.
چنین نبود که هم چون زمان حاضر در هر شهر و روستا گرمابههای متعدد در اختیار باشد و در خانه یا کنار اطاقهای خواب حمام ساخته باشند و شستشوی بدن به سادگی امروز صورت گیرد.
گذران زندگی در همه ابعاد آن با وجود سادگی و صفایی که داشت به سهولت زمان ما انجام نمیگرفت زیرا وسایل امروزی در اختیار نبود و مردم خود نیز به راحتطلبی امروزیها نبودند و حقیقت امر این است که بدان خو نگرفته بودند. کسانی که قصد رفتن به حمام داشتند در حد توان و استطاعت و موقعیت اجتماعی خود قبلا وسایلی را به ضرورت فراهم میکردند.
افراد متوسطالحال خود یا فردی از اعضای خانواده آنها بدین منظور ابتدا «سارغ»(1) دستباف مخصوص را آماده میکرد و وسایل ضروری را در آن مینهاد و معمولا در سحرگاه آماده خارج شدن از منزل میگردید. انتخاب سحرگاه برای رفتن به حمام بدین نیت بود که قبل از طلوع آفتاب کار استحمام و انجام غسلهای واجب و مستحب را به پایان رسانند و نماز صبح را با تنی پاکیزه و روحی لطیف و به موقع به جای آورند.
وسایلی که به حمام میبردند و کم و بیش بین مردان و زنان مشترک بود عبارت بودند از : لباسهای تمیز، لنگ یا فوته(۲) حوله یا قطیفه(۳)، زیرانداز یا سوزنی(۴) کیسه حمام(۵)، لیف(۶)، طاس و دولچه(۷)، سنگ پا(۸)، صابون، ظرفروشو محتوی مقداری روشو(۹)، روغندان(۱۰) آب غوره یا قرهقروت(۱۱)، وسمهدان و وسمه(۱۲)، سینیپایهدار برای نشستن بر روی آن، تخممرغ و کتیرای نم کرده(۱۳)، برحی گیاهان دارویی دیگر از قبیل سدر(۱۴) و حنا(۱۵)، مواد خوراکی که بنابه فصل متغیر بود.(۱۶)
همانگونه که اشاره شد بعضی از این مواد و وسایل فقط معمولا مورد استفاده زنان قرار میگرفت که وسمه و وسمهدان را در این مورد نام میبریم و برخی به مردم اعیان اختصاص داشت که سینیپایهدار برای نشستن بر روی آن از این جمله بود.
بقچه حمام وسیله خدمت کار منزل یا کارگر حمام که قبلا او را خبر کرده بودند به گرمابه برده میشد اما اکثر مردم خود آن را زیر بغل گرفته و در تاریک روشن سحرگاه راهی حمام میشدند. وجود بقچه در زیر بغل افراد در آن هوای گرگ و میش گویای این بود که صاحب بقچه به ضرورت به حمام رفته و همین موجب میشد که رهگذران آشنا به جدّ یا مزاح او را مخاطب قرار داده و «عافیت باشید» بگویند و بدین طریق نشان دهند که بر رازی از زندگی خصوصی آشنای خود پیبردهاند.
گفتیم تعداد گرمابه بسیار اندک بود، این کم بود تا بدان حد میرسید که ناچار گاهی خرابی تنها حمام محل و سپس ترمیم و راهاندازی آن شبانه وسیله «جارچی» جار زده میشد و به اطلاع همگان میرسید و در اینباره لطیفههای بسیار بر سر زبانها بود.(۱۸)
قرق حمام نیز از جمله موانع راه یافتن مردم عادی به گرمابه بود و قرق هنگامی اتفاق میافتاد که فرد اعیان یا صاحب منصبی قصد استحمام به دور از چشم اغیار میکرد.
استفاده زنان و مردان به طور جداگانه از حمام نیز خود نوعی قرق محسوب میگردید و برنامه قرق حمام برای زنان یا مردان به گونهای سنتی و سابقهدار تعیین میشد از جمله چنین بود که روزهای زوج هفته به گروهی و روزهای فرد به گروه دیگر اختصاص مییافت.
***
ساختمان حمامهای عمومی در تربتحیدریه و نواحی آن با مختصر تفاوتی نسبت به یکدیگر از سه قسمت متمایز تشکیل میگردید :
قسمت اول: بخش سرد شامل در ورودی و دالان و رخت کن (سربینه)
قسمت دوم: بخش گرم یعنی صحن اصلی و خزینههای آب سرد و نیمگرم و گرم
قسمت سوم: بخش گرمکننده حمام یعنی «تون» یا «گلخن»
اینک به شرح مختصری از این سه قسمت میپردازیم :
قسمت اول: بخش سرد
در ورودی حمام و به دنبال آن دالان را به ویژه در نقاط سردسیر، کم عرض و ارتفاع میساختند تا حتیالمقدر از ورود هوای سرد به داخل جلوگیری کند و ضمنآ حالت خضوع و خشوع و کوچکی که از ویژگیهای مردان قدیم بود نمود یابد :
بالای سر در حمام با کاشییهای رنگارنگ از جمله آبی و بنفش و سفید با ظرافتی خاص کاشیکاری میشد، نقش خورشید خانم با اشعه طلایینش به نشانه نور و روشنایی و صفا و سخاوت و پاکی که شعار مردم آن روزگار بود و نیز فرشتگان با بالهای گشاده و گل بوتههای رنگارنگ مزیّن به آیاتی از قرآن کریم و جملههای پندآموز و اشعار زورخانهای و گویای مردی و مردانگی و پاکی چشم در زمینهای از اسلیمی و ختاییها و گلهای شاهعباسی در این کاشیکاریها به چشم میخورد.
سطح کف دالان از سنگ یا آجر و اخیرآ سیمان یا موزاییک فرش شده و دیوار اطراف و سقف آن با مخلوطی از گچ و سیمان یا کاشیهای الوان پوشش مییافت. پردهای از پارچه ضخیم در انتهای دالان و محل ورود به رختکن میآویختند. تا هم افراد نیمه لخت از بیرون دیده نشوند و هم هوای سرد به درون نفوذ نکند و بالاخره صدای اذان در داخل شنیده شود.
جلو در ورودی گرمابه در کوچه یا خیابان لنگهای شسته شده و به هم گرهخورد را «ریجه»(19) میکردند تا خشک شود و ضمنآ نشاندهنده محل گرمابه و تبلیغی برای جلب مشتریان باشد.
معمولا در همین محل یا حوالی آن سلمانی دوره گرد (دلاک) چهارپایهای کنار دیوار مینهاد، لنگی بر پشت آن بر دیوار میخ میکرد و میآویخت و کیف دستی خود را که محتوی لنگ، قیچی، آیینه(۲۰)، انبردست، فرچه، صابون، تیغ تاشو دستهدار (پکی)(۲۱) تسمه تیزکننده تیغ، ماشین اصلاح دستی با یکی دو نمره متفاوت از جمله چهار صفر و شش صفر و سایل ضروری بود کناری مینهاد و به روشنکردن سماور نفتی و آماده ساختن قوری محتوی دارچین(۲۲) و کمی چای میپرداخت تا در طی روز ضمن اصلاح موی مشتریان چای دارچین به آنها بنوشاند سلمانی علاوه بر اصلاح مو به کارهای دیگر از جمله حجامت(۲۳) و ختنه کردن پسران و کشیدن دندان میپرداخت و گاهی برای انجام این کارها به خانهها نیز دعوت میشد و او با علاقهمندی و مهارت خاص این امور را با وسایل اولیهای که در اختیار داشت به انجام میرساند.
کسانی که قصد استحمام داشتند پس از گذشتن از در و دالان یاد شده وارد رختکن میشدند.
رختکن یا سربینه محوطه نسبتآ بازی بود که مسند استاد حمامی در یک طرف آن و مشرف بر دالان کمی بلندتر از سطح زمین قرار داشت، روی این مسند تخته پوست یا قالیچهای میانداختند و مجری(۲۴) و دولابجهای(۲۵) در کنار دست استاد حمامی به چشم میخورد.
در اطراف محوطه رختکن سکوها و صفههایی(۲۶) از سنگ برای نشستن مشتریان آماده شده بود و ایشان از سوزنی خود به عنوان زیرانداز در آن محل استفاده میکردند یا زیرانداز از استاد حمّامی به امانت میگرفتند.
اصولا در ساخت و تزیین رختکن با توجه به موقعیتی که داشت دقت و ظرافت و سلیقه بیشتری به کار میبردند، زیرا این محل از سویی بر سر راه مشتریان در هنگام ورود به حمام قرار داشت و میبایست با روییگشاده به ایشان خوشآمد گوید و از سوی دیگر افرادی را که پس از استحمام خسته و کوفته بدان جایگاه بازمیگشتند آرامش و نشاط بخشد و خستگی را از تن آنان به در کند.
در وسط این محوطه حوضچهای سنگی با پاشوهای جانبی و فوارّههای زیبا سرریز از آب تمیز با ماهیهای رنگارنگ در حالی که گل برگهای سرخ و سفید و زرد و اغلب از گل سرخ محمدی بر روی آب آن شناور بود خودنمایی میکرد، آب خنک و تمیز حوض به کار ساختن وضو و شستن دست و صورت میرفت.
قلیانهای نیپیچ سرو ته چینی ناصرالدین شاهی آماده استفاده مشتریان در پاشوهای حوض قرار داشت و نیپیچ آنها بین علاقهمندان دست به دست میگشت، جهت و سوی قبله بر روی کاشی مخصوصی بردیوار رختکن نقش بسته و راهنمای نمازگزاران بود.
مشتیها و جوانمردان سرشناس ولوطی(۲۷)ها که در زمان گذشته هریک حیطه قدرت خاصی داشتند و زمینهای از صوفیگری در ایشان به چشم میخورد و تظاهر به صفای باطن میکردند و به پیروی از «پوریای ولی»(28) خود را در برابر ستمگران طرفدار ضعیفان میدانستند در این محل به تراشیدن موی سر و آرایش خطوط صورت و کوبیدن خال و تصاویر مختلف بر بدن خود مشغول بودند.
سقف رختکن گنبدی ضربی ساخته میشد و در وسط آن برای ورود روشنایی پنجرهای استوانهای شکل کار میگذاشتند تا ضمنآ هوای محوطه را تازه کند، کف سربینه و تا ارتفاع تقریبآ یک متر و نیم از دیوار آن را با سنگ یا سیمان میپوشاندند و قسمت بالای دیوارها با کاشیهای رنگارنگ و نقشدار کاشی کاری شده و در جای جای آن مناظری از جنگها یا عشقبازیهای دلاوران شاهنامه چون زال و رودابه، رستم و تهمینه، رستم و سهراب، رستم و اسفندیار یا خمسهنظامی چون لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد و نیز اشعار و جملههای قصار پندآموز به چشم میخورد.(۲۹)
بر بالای سر استاد حمامی نیز به ضرورت اشعاری عامیانه اما پر مغز و معنی و برخاسته از ضمیر ساده و بیآلایش گویندگان آنها در قابی چوبی نصب شده بردیوار دیده میشد(۳۰) که امانتداری و وفای به عهد و قول را توصیه مینمود.
تازه واردان به رختکن حمام پس از لخت شدن لنگی را که با خود آورده یا از جامهدار میگرفتند به کمر بسته و وجوه نقد و اشیای گران بهای خویش را به استاد حمامی میسپردند و در حالی که طاس و دولچه و سایر وسایل ضروری را به همراه داشتند وارد صحن اصلی گرمابه میشدند.
قسمت دوم: بخش گرم یعنی صحن اصلی و خزینههای آب …
در صحن گرم که اصلیترین بخش گرمابه به شمار میرفت کار شست و شو انجام میگرفت. کف این قسمت را با سیمان یا سنگ کبود یا سایر مواد مقاوم فرش میکردند. و دیوارههای آن در پایین با سنگ و در نیمه بالایی با مخلوطی از گچ و سیمان پوشیده میشد.
سقف این محوطه را نیز گنبدی ضربی میساختند و در وسط یعنی مرتفعترین قسمت آن هم گنبد کوچکی دارای پنجرههایی برای گرفتن نور و تصفیههوا در نظر گرفته بودند. صفّههایی از سنگ در اطراف این صحن قرار داشت و جویهای جانبی آن آب مصرف شده را به فاضل آبها هدایت مینمودند و راهرو کوتاهی این صحن را به جایگاه زدودن موی بدن (۳۱) متصل میساخت.
خزینههای آب گرم و نیمگرم و سرد در این بخش از حمام کمی بالاتر از سطح زمین ساخته شده بود و پلّهای سنگی و دری پنجره مانند و کمعرض و طول تازه واردان را به درون خزینهها هدایت میکرد.
در یکی دو جا از اطراف صحن گرمابه نیز حوضچههای آب سرد و گرم وجود داشت. تا افراد آب مورد نیاز را وسیله دولچه و طاس خود از آن برداشته استفاده کنند. رسم بر این بود که وقتی تازه واردی به این محوطه میآمد وسایل خود را کناری مینهاد، به خزینه آب گرم میرفت و بدن خود را خیس میکرد و به صحن حمام بازمیگشت، مدتی را در این مکان میماند تا بدنش کاملا خیس بخورد و به راحتی شوخ از آن جدا گردد.
به خزینه رفتن خود آدابی داشت، از جمله آن که با پای کثیف وارد آن نمیشدند و برای تمیز کردن پاها حوضچهای به نام «پیش خزینه»(32) وجود داشت.
در درون خزینه کوچکترها حرمت بزرگترها و پیران را نگاه میداشتند و اگر خزینه شلوغ بود جای خود را به آنها میدادند و خود به صحن بازمیگشتند، گاهی هم در درون خزینه افراد برای خوش آمد دوستان یا بزرگترها با کف دست آبی برداشته به سر و روی آنها میریختند و بدین طریق دل ایشان را به دست میآوردند و به قول معروف «با آب خزینه دوست پیدا میکردند.»
بعد از بازگشت از خزینه به صحن حمام هرکس با استفاده از فرصتی که برای خیس خوردن بدن خود داشت بنا به نیاز و سلیقه خویش به کاری مشغول میشد و ضمنآ سرصحبت را با دیگران باز میکرد، به دوستان برمیخورد و آنها خدمات متقابلی انجام میدادند آبی به سر یکدیگر میریختند، پشت هم را کیسه میکشیدند، کمی صورت خود را با سفیداب «روشو» یا موی سر خود را با زرده تخممرغ و کتیرا مالش میدادند، دیگری پاها را با سنگپا میکشید، برخی دستها و پاها و سروریش را حنا میبستند یا به اصلاح خطوط ریش خود میپرداختند.
در این جا بود که اغلب به دور هم جمع میشدند و از هر دری سخنی به میان میآمد و موضوعات جالب توجه روز مطرح میشد و البته اگر حمام زنانه بود بازار اینگونه گردهمآیی بسیار داغ میگردید و غلغله به پا میشد و هیاهو بدان حد میرسید که هر آشفته بازاری را به حمام زنانه تشبیه میکردند.
در این محل برخی مشکلات عمومی جامعه یا خصوصی افراد و خانوادههای حاضر و غایب نیز مطرح میشد و خیرخواهان به حل مشکلات میپرداختند یا قول مشکلگشایی میدادند.
در حمام زنانه مادرانی که پسرانی آماده برای ازدواج داشتند به انتخاب دختر مناسب جهت ازدواج با پسر خود و با توجه به سلیقه او میپرداختند و به قول معروف به دید زنی دختران مشغول میشدند و البته در اینباره با زنان کارآزموده و با تجربه تبادل نظر میکردند و احیانآ با دلاک حمام که خود به جهت آگاهی از اوضاع و احوال شخصی و خانوادگی طرفین میتوانست در اینباره نظری کارشناسانه داشته باشد به مشاوره مینشستند و چه بسا دختران در همین محل و زمان برای ازدواج انتخاب و پس از انجام مقدمات به خانهبخت روانه میشدند.(۳۳) کار اصلی شست و شو بعد از خیس خوردن بدن شروع میشد و افراد با کمک «کیسه کش» یا بدون همراهی او پس از چرب کردن بدن و مالش آن با آب غوره یا قرهقورت و سایر داروهای گیاهی در صورت لزوم ابتدا وسیله کیسه که به سفیداب آغشته میشد بدن خود را کیسه میکشیدند و شوخ از آن جدا میکردند و سپس سر و تن را با آب و صابون میشستند و به اصطلاح لیف میزدند و برای انجام آخرین اعمال استحمام که آب کشی و انجام غسل بود به خزینه میرفتند.
معمولا افراد سرشناس و آنان که مقید به حفظ سلامتی خود بودند و تا حدی اصول بهداشت را رعایت میکردند کارگر مخصوص حمام داشتند و چون وارد گرمابه میشدند او را خبر مینمودند زیرا به تجربه هم از کارش راضی بودند و هم از رازداری و سلامت تن و پاکی چشم او مطمئن.
کیسه کشیدن مردان وسیله کیسهکش بدینگونه انجام میشد که کارگر ابتدا مشتری خود را بر روی زمین مینشاند به طوری که پاهای او به طرف جلو کشیده شود و در این حال پس از دادن کمی مشت و مال، سرودستها و قسمتهای بالای بدن و پاهای او را کیسه میکشید. سپس وی را در حالی که لنگ حمام ستر عورت و محافظ بدنش بود به ترتیب به پشت و روی سینه میخوابانید و ناحیه میانی بدن او را کیسه میکشید و پس از اتمام کار کیسه کشیدن در حالی که مشتری به وضعیت نشسته درمیآمد سر و تمام بدن او را با آب و صابون میشست و لیف میزند.(۳۴)
بعد از لیف زدن آبی به سروروی مشتری ریخته میشد و او روانه خزینه میگردید، در جانبی از صحن گرم حمام محلی برای ادای فریضه نماز جهت افرادی که بر اثر تنگی وقت احتمال داده میشد تا خود را به رختکن برسانند نمازشان قضا شود درنظر گرفته بودند.
در ساختمان برخی حمامهای قدیمی به منظور انتقال نور خارج به درون گرمابه و آگاهی استحمام کنندگان از طلوع صبح و سرزدن آفتاب و غروب آن سنگی مرمرین و بسیار نازک در حدود (۴۰×100) سانتیمتر بر دو جانب شرق و غرب دیوارههای حمام و در بخش گرم آن به نحوی نصب شده بود که با انتقال نور خارج طلوع و غروب خورشید را با دقت لازم در داخل حمام منعکس میساخت و آنان که مشغول استحمام بودند با توجه به آن اوقات خود را تنظیم میکردند و این کار خود نشانگر توجه سازندگان بناها به مسایل شرعی و اهمیت دادن ایشان به وقت شناسی و ایجاد نظم در کارهای افراد بود.
کسانی که پس از آبکشی قصد خروج از صحن گرم و ورود به رختکن را داشتند میبایست در میانه این دو بخش لنگ خیس خود را با قطیفه خشک تعویض کنند و این کار به کمک جامهدار انجام میگرفت و خبر کردن او برای آوردن لنگ و قطیفه خود مراسمی جالب داشت که منحصرآ در حمامهای عمومی آن زمان انجام میشد و با توجه به جایگاه اجتماعی و سن و سال و حرمت فرد خارج شونده از آن جا متفاوت بود.
اگر کسی که قصد خروج از صحن گرم حمام را داشت فردی عادی بود خود پس از خارج شدن از خزینه و در نزدیکی در خروجی با صدای بلند و به نحوی که در حمام بپیچد و به گوش استاد حمامی یا جامهدار برسد تکرار میکرد که :
خشک … خشک … خشک … بیار خشک
اما چنانچه این فرد به جهت کبر سن یا سایر وجوه ممیزه از احترام بیشتری برخوردار بود یکی از کارگران حمام یا سایر مشتریان گرمابه با صدای توام با احترام فریاد میکشیدند :
خشک … بیار لنگ و قطیفه … یا اللّه قطیفه و لنگ … بدو بابا خشک تمیز …
اگر مشتری حمام لنگ و قطیفه مخصوص به همراه خود از خانه آورده و در رختکن به امانت نهاده بود کارگر حمام با اشاره او این مراتب را نیز در فریادهای خود یادآوری کرده صدا میزد :
خشک … بیار لنگ و قطیفه مخصوص … یا اللّه قطیفه مخصوص … خشک شخصی بیار …
در هر صورت به محض آن که استاد حمامی یا جامهدار متوجه میشدند کسی آماده خروج است یکی از ایشان وسایل لازم را که لنگ و قطیفه و احیانآ دمپایی خشک و تمیز بود برمیداشت و مقابل در صحن گرم میایستاد و لنگ خشک را به کمر فرد خارج شوند میبست و قطیفهای به روی شانه او میانداخت و لنگ خیس قبلی که گرهاش سست شده بود روی زمین میافتاد. و جامهدار آن را برای شستن و خشک کردن میبرد.
استحمام کنندگان برای بازگشت به سربینه (رختکن) پای خود را نیز در حوضچهای که «پیش رختکن» نامیده میشد آبکشی میکردند و دمپایی را پوشیده وارد رخت کن میشدند.
کسی که از بخش گرم حمام خارج میشد در رخت کن از استاد حمامی و سایرین «عافیت باشید» میشنید و روی زیراندازی که قبلا آماده شده بود و در کنار لباسهای خود دو زانو مینشست و کارگر حمام که اغلب همان جامهدار بود او را خشک کرده و مشت و مال میداد.(۳۵)
گرفتن وضو در آب خنک و تمیز وسط محوطه رخت کن، خواندن نماز، پوشیدن لباسها، خوردن مواد خوراکی و لیوانی آب خنک و یا فنجانی چای یا آب جوش نبات، کشیدن قلیان نیپیچ تازه «چاق شده»(36) و بستن بقچه لباسها از کارهای دیگری بود که در این محل انجام میگرفت و فرد حمام رفته در حالی که شخصآ یا کارگر او بقچه را در زیر بغل داشت پس از پرداخت پول حمام و دستمزد و انعام دلاک و جامهدار و دریافت امانات خود از استاد حمامی در حالی که خوشآمدگویی ایشان و سایرین بدرقه راه او بود و دود سپنجی را که برای دور کردن چشم زخم و پلیدی ها از او در آتش ریخته بودند استشمام مینمود. سرحال و آمادهی انجام کارهای روزانه راهی خانه میگردید.
بعضی از مشتریان دایمی حمامها برای پرداخت پول آب و دست مزد حمامی و حتی دلاک و کارگر آن قرارداد سالیانه میبستند و این تعهد را با تأدیه پول نقد یا اجناس و محصولاتی مانند گندم، جو، قند و چای، گوسفند، پارچه و لباس جامه عمل میپوشاندند.
مراسم حمام کردن عروس و داماد (حمام دامادی) و ختنه سوران و زائو( حمام زاجی) که در این حمامها انجام میشد هر کدام به نوبه خود جالب توجه و دیدنی بودند و شرح هریک خود فرصتی موسع و جداگانه میطلبد.
قسمت سوم: بخش گرم کننده حمام «تون» یا «گلخن»
گرم کردن حمام و آب خزینههای آن به وسیله «تاباندن تون»(37) که «آتش دان» یا آتش خانه» نیز نامیده میشد انجام میگردید.
این کار سخت و طاقتفرسا آن هم در گودییی به نام «تون» به عهده کارگری به نامهای «تون تو»(38) یا «گلخن تو» یا «آتش کار» بود.
تون تاب شبانهروز و بدون وقفه به کار خویش مشغول بود و بدین جهت همواره قیافهای دود زده و لباسهایی مندرس و دودهگرفته به تن داشت و اصولا حرفه تونتابی از مشاغل پست جامعه به شمار میرفت.
کانون گرما مرکز «تون» یا «آتش دان» بود که درست در زیر خزینه آب گرم حمام به نام «دیگ» قرار داشت و گودی دایره شکلی در میان کف خزینه آب گرم، این کانون را مشخّص میساخت.
سوختی که برای گرم کردن تون به کار میرفت طبیعی و متنوع بود، برخی از سوختهای مذکور عبارت بودند از «سوسن» که نوعی خرده هیزم بود و «گون»(39) و «دورمنه»(40) که گیاهانی بیابانیاند و مدفوع گاو آماده شده و خار و خاشاک و نیز اخیرآ زغال سنگ و «مازوت»(41)
برخی از حمامهای تربتحیدریه خود دارای استخر شنا و حتی وسیله پرش در آب (دایپ) بودند(۴۲) و جوانان شهر در همه فصلهای چهارگانه سال با اشتیاق زایدالوصفی در آن جا تن به آب میزدند و شنا میکردند و این خود موجب جلب مشتری برای حمام و رونق کار آن بود.
پینوشت
۱- saroq یا «بقچه» دستمال بزرگ و نقش و نگارداری که در آن چیزها میبندند.
۲- futa یا «لنگ» پارچه مستطیل شکل ضخیمی که به دور کمر میبندد.
۳- qhatifa پارچه پرزداری شبیه حوله برای خشک کردن بدن
۴- پارچهای از شال یا مخمل یا ترمه ابریشمین حاشیهدار برای زیرانداز
۵- کیسهای از جنس موی بز برای برآوردن چرک از بدن
۶- کیسهای گشاد از جنس پارچه برای صابون زدن به بدن
۷- ظرفهای کوچک و بزرگ «طاس» کاسه بزرگ و «دولچه» سطل کوچک برای برداشتن آب
۸- سنگی زبر و متخلخل برای ساییدن به کف پا و پاشنه و تمیز کردن آن
۹- مادهای است سفید آمیزهای از مغز حرام و چربی و مواد پاککننده خشک شده
۱۰- محتوی روغن حیوانی برای چرب کردن نقاط خشک بدن
۱۱- برای مالیدن به بدن جهت برآمدن بهتر چرک
۱۲- وسمه که برای تقویت چشم به پلکها میکشیدند و از برگ گیاهی به نام لاتینی (Indigotela) میگرفتند.
۱۳- استعمال تخممرغ و کتیرا برای تقویت موی سر و شفافیت و لطافت آن
۱۴- ساییده برگ درخت کنار به نام لاتین(ziliphfus-lotus) که مانند صابون عمل میکند و طبعی خنک دارد و در برطرفسازی ضایعات پوست مفید است.
۱۵- ساییده برگ درخت حنا به نام لاتین (lovsonia-alba) برای رنگ کردن دست و پا و موی سر
۱۶- این خوراکیها بیشتر انار و هندوانه و سیب و مرکبات یا نان و ماست چکیده، پنیر و گوشت و شامی کباب و انواع ترشیجات بود.
۱۷- جارچی فردی بود خوش صدا که اخبار مهم را در آن روزگاران که بلندگو وجود نداشت برای آگاهی عموم با صدای بلند در کوی و برزن تکرار میکرد.
۱۸- از جمله آن که گفتهاند در یکی از روستاهای جنوب شهر که به ناگاه در اواسط شب دیگ تنها حمام ده شکسته و در نتیجه به ناچار گرمابه تعطیل گردیده جارچی با لهجه شیرین محلی جار میزده است که «هر کی کاری کیده کیده! هر کی نکیده نکنه کی دیگ حموم بشکسته. …
(harki kari kida kida! harki nakida nakena ki dige hamum beskesta)
۱۹- ردیف
۲۰- این آیینه معمولا دو رو بود که یک روی آن بزرگنمایی میکرد.
۲۱- peki
۲۲- سایید پوست درخت دارچین با نام لاتین (Cima morum ceylonicum) با طبعی گرم که دم کرده آن را مانند چای مینوشند و ضد رطوبت بدن است.
۲۳- hejamat خونگیریست از پشت و میان دو کتف معمولا در بهار برای رقیق شدن خون
۲۴- mejri صندوق کوچک فقلدار
۲۵- کمد کوچک
۲۶- soffe سکوی عریض با ابعاد گوناگون
۲۷- اصطلاحآ به افرادی با نیروی بدنی و جرات زیاد که طرفدار ضعفا و طبعی صوفیمنشانه دارند گفته میشود.
۲۸- پهلوان محمود خوارزمی متوفی به سال ۷۲۲ هجری قمری که به جوانمردی شهره بود.
۲۹- نمونهای از این اشعار :
الهی تا جهان باشد به دولت در امان باشی الهی روز محشر همدم پیغمبران باشی
***
فایز دشتستانی
در بیابانها اگر صدسال سرگردان شوی بهتر است اندر وطن محتاج نامردان شوی
***
(اَلْنِظافَهُ مِنَ الایمان (نظافت از ایمان است)
۳۰- نمونهای از این اشعار :
هر که دارد امانتی موجود بسپارد به بنده وقت ورود
نسپارد اگر شود مفقود بنده مسؤول آن نخواهم بود
***
ای که در نسیه بری همچو گل خندانی پس سبب چیست که در دادن آن گریانی
***
۳۱- این محل با ابعادی کوچک و راهآبهای جانبی و آفتابهای آب و طاسی با ظرفیت حدود نیم لیتر آب برای نم کردن ماده زداینده مو در اختیار مشتریان حمام بود.
ماده زداینده مو گردیست مخلوطی از آهک زنده و زرنیخ زرد (سولفور سه ظرفیتی ارسنیک) به نسبت دو به یک و خاکستر چوب به قدر کافی که مخلوط آن را با آب نم کرده به محل میمالند.
۳۲- حوضچه کوچکی دارای آب نیم گرم تعبیه شده در جلو خزینه برای شست و شوی پاها
۳۳- در مورد سفارش پسر به مادرش برای انتخاب همسری جهت او رباعی زیر بر سر زبانهای مردم تربت حیدریه است :
اول که مری نظر به چشمونش ک[۱] دوم به لو و سوم به دندونش ک[۲]
چارم بنگر که خال داره لو او[۳] پنجم بنشین و جو به قربونش ک[۴]
۱- اول که میروی به چشمانش نظر کن
۲- دوم به لب و سوم به دندانش کن
۳- چارم بنگر که لب او خال داره
۴- پنجم بنشین و جان به قربانش کن
۳۴- لیف زدن کف صابون را با کیسه لیف به تن مالیدن میباشد.
۳۵- مشت و مال دادن که از اعمال رایج زمان به ویژه در حمامها بود. بدینگونه انجام میشد که فرد دو زانو مینشست و جامهدار در پشت او قرار میگرفت، ابتدا دستها را یکی یکی بالا میآورد و تکانی مخصوص میداد و سپس قسمت بالاتنه را به راست و چپ میگرداند و در همین حال به بالا میکشید و با کشیدن سر به جلو و عقب به ورزشدان ماهیچههای گردن میپرداخت.
۳۶- چاق کردن قلیان آماده نمودن آن برای استفاده است که نم کردن تنباکو و قرار دادن آن در داخل سر قلیان و زیر آتش و آب کردن ته قلیان و به دود آوردن قلیان است.
۳۷- شعلهور ساختن آتش در تون از طریق اضافه کردن مواد سوختنی و دمیدن هوا به آن
۳۸- tuntow مأمور روشن نگاهداشتن تون حمام
۳۹- gavan
۴۰- dormara
۴۱- mazout یا نفت سیاه از هیدروکربورهای نفتی که در تصفیهخام پس از بنزین و نفت چراغ به دست میآید.
۴۲- از جمله حمام حاج رئیس که تقریبآ در بخش مرکزی غربی شهر قرار داشت.