نوقان در تاریخ از همشهری محقق دکتر محمدحسن ابریشمی

 

 



 

 

 

غزالی در آثار خود از طوس یاد کرده اما از«نوقان» سخنی نگفته است. از باب نمونه در نامه پند‌آموز به سلطان سلجوقی (ظاهراً به غیاث احمدبن‌محمد سلجوقی، حکومت ۴۹۸-۵۱۱‌ هجری)،۸ اشاره‌ای به خشکسالی طوس در پریشانی اهالی دارد: «ایزد تعالی ملک اسلام را از مملکت دنیا برخوردار کناد… که یک ساعت عدل برابر صد سال عبادت است.
بر مردمان طوس رحمتی کن که ظلم بسیار کشیده‌اند، و غله به سرما و بی‌آبی تباه شده و درخت‌های صدساله از اصل خشک شده و هر روستایی را هیچ نمانده مگر پوستینی و مشتی عیالِ گرسنه وبرهنه…» ۹ و در نامه موعظه ‌گرانه دیگر نیز به پریشانی مردمان ناحیه «طوس» از جهت خشکسالی و قحطی اشاره می‌کند، که قطعاً اهالی دیگر شهرهای آن چون «مشهد» و «نوقان» گرفتار آن بوده‌اند. غزالی در این نامه از جمله نوشته است: «ای ملک، این دنیا را بسیار لشکر و خزانه ساختی آخرت را نیز بساز… آمدیم به عرضه‌ کردن حاجت، و حاجت دو است: عام و خاص. عام آن که مردمان طوس سوخته و پراکنده و بیخ بر کنده‌اند در ظلم… بر ایشان رحمتی کن تا خدای تعالی بر تو رحمت کند… اما حاجت خاص… مرا از تدریس نیشابور و طوس معاف‌داری…».۱۰ سمعانی از «نوقان» نیز به عنوان شهری در طوس یاد کرده است.۱۱ 
علی‌بن احمد کاتب، معروف به «منتجب‌الدین بدیع جوینی» که مدتی ریاست دیوان انشاء سلطان سنجر سلجوقی (حکومت ۵۱۱-۵۵۲)، از معاصران رشیدوطواط و انوری ابیوردی است، و همو بود که شفاعت رشیدوطواط را نزد سنجر کرد تا سلطان از سرخون او درگذشت، کاتب جوینی در یکی از فرمان‌ها، شرح مفصلی درباره واگذاری(تقلید) قضاوت «نوقان» به «ابوسعد
محمد بن اسماعیل» دارد، و از جمله ذیل عنوان «تقلید قضاء نوقان و دیه‌های طوس»‌ نوشته است (عتبه الکتبه، ص ۳۲):
تفویض اعمال شرعی به ائمه و علما، که اساس دین و اسلام به ایشان راسی‎]‎‏ ثابت و استوار‏‎[‎‏ و راسخ است، از واجبات باشد… و این مقدمات حسب حال و حکایت خصال قاضی القضاه امام عالم، رئیس اجل، زاهد عمده الدین ابوسعد محمد بن اسمعیل ادام الله تأییده است که در غزارت ‏‎]‎‏: بسیاری‏‎[‎‏ علم از افراد عصر است، و در ورع و تقوی از معتبران و متقیان، و تاکار قضا و حکومت قصبه «نوقان» و مضافات آن از دیه‌های «طوس» به اهتمام او مفوَّض فرمودیم…
مؤید ثابتی، در سال ۱۳۳۳ شمسی در مقدمه کتاب فضائل الانام (مکاتیب فارسی امام محمد غزالی، وفات ۵۰۵)، با اشاره به ایجاد لشگرگاه توسط سلطان سنجر در دشت طرق می‌افزاید: «محلی که فعلاً شهر مشهد است در آن زمان عبارت از دو قریه بود، یکی سناباد و دیگری نوقان. این دو قریه نزدیک به یکدیگر، و مرقد حضرت رضا علیه‌السلام در فاصله این دو قریه واقع بوده، اما در این زمان این دو قریه جزو محلات شهر مشهد است» (غزالی، فضائل، مقدمه مصحح، ص ۴).‏
در عصر سلطنت سلطان سنجر، یا مقارن همان ایام (در قرن ششم هجری) شریف ادریسی (ابوعبدالله محمد بن محمد، ۴۹۳-۵۶۰ ه‍‌ ر ۱۱۰۰-۱۱۶۵م) در نزهت المشتاق، شرحی مشابه مطالب ابن حوقل با افزوده‌هایی براساس شنیده‌های تحقیقی خود، نقل کرده است ( نزهه‌ المشتاق، ص ۸۹، ۹۰):
طوس٫ شهر بزرگی است با بناهای خوب و زیبا و بازارهای فراوان، با ارزاقی بسیار، و جاهای آباد و دلپسند. آن را شهرهایی است که دارای منبر هستند، از آنهاست:‌ رایکان ‏‎]‎؟ رادکان‎[‎‏ و طبران ‏‎]‎طابران‎[‎‏ و تروغور‏‎]‎‏ تروغود: تروغبد: طرقبه کنونی‏‎[‎‏ و شهر «نوقان» نیز از مهمترین بلاد آن سامان است. بازاری دارد و بارویی مستحکم از خاک، مردمش مرفه و توانگرند، تاجراند یا صنعتگر یا کارگرند. قلعه‌ای سخت استوار دارد. در آنجا مرقد علی بن موسی الرضا ‏‎]‎ع‎[‎‏ است. و در کوه نوقان معدن سنگ است که از آن می‌بُرند و به دیگر بلاد خراسان می‌برند، در کوهش نیز معدن نقره و مس و آهن است، همچنین سنگ‌های فیروزه و خماهن و دهنج و بلور از آنجا می‌آورند. و نوقان در عصر آل طاهر دارالاماره خراسان بود و دارالاماره بعداً به نیشابور منتقل شد. زان پس شهر روی به ویرانی گذاشت و زیبایی‌هایش دگرگون گردید.‏
ادریسی شهرهای «نوقان» و «ترغوذ» از نواحی طوس را در زمره بلاد نیشابور نیز آورده است ( نزهه المشتاق، ص ۸۹): 
نیشابور را حدودِ پهناوری است با دهستان‌های آباد، و در آن شهرهای معروف است چون: «بوزجان»، «مالن»، «خایمند»، «سلومک»، «سنگان»، «زوزن» «کندر»، «ترشیز»، «خان‌روان»، «آزادوار» «خسروگرد»، «بهمن‌آباد» «اسفرایین»، «خوجان»، «ریوند»، «نوغان» و «ترغوذ».
برخی از شاعران سروده‌هایی در مدح حضرت امام رضا(ع) دارند، بعضی از آنان گاهی از طوس و نوقان و غالباً مشهد مقدس یاد کرده‌اند. مثلاً آذری اسفرینی ‏‏(۷۸۴-۸۶۶ ه‍‌) قصیده‌ای با هفتاد بیت در مدح آن حضرت دارد که از طوس و مشهد و نیز «نوقان»، در وجه «نوغان» یاد کرده است (دیوان آذری اسفراینی، ص ۷۶): ‏
ای حریمت کعبه اهل خراسان آمده‏
خطه ملک امامت را تو سلطان آمده
کرد نوغان وَلایت از وِلایت شهرِ طوس
ای به عهدت روضه مشهد گلستان آمده…
اعتماد السلطنه در مطلع الشمس به نقل ترجمه فارسی مطالب نوشته ادریسی با ذکر مأخذ، پرداخته است که تقریباً با شرح مزبور مطابقت دارد، اما در آن «نوقان» به «موقان» تحریف شده است.۱۲ اعتماد السلطنه در ادامه ترجمه نوشته ادریسی، گفتاری از میرزاحسن زنوزی مندرج در ریاض الجنه را، درباره طوس و مرقد منوَّر امام هشتم «در دیه سناباد به چهارفرسنگی طوس» آورده و (در پی اشاره به مزار امام محمد غزالی و احمد غزالی و فردوسی) از خواجه نظام الملک، و همچنین ابنیه و آثار وی از جمله بنای مسجد جامع طوس و نوقان یاد کرده و نوشته است: «اولین کسی که بنای مدرسه ساختن گذاشت و این سنت حسنه نهاد اوست» (مطلع‌الشمس، ص ۱۹۷، ۱۹۸).
از نوشته عطاملک جوینی، در تاریخ جهانگشای (تألیف ۶۵۸)۱۳، می‌توان استنباط کرد که اغلب شهرهای بزرگ و نواحی آباد خراسان در حمله مغولان به سال ۶۱۸ هجری، به کلی ویران شده یا آثاری اندک از آبادی آنها بر جای مانده است. میلیون‌ها انسان در خراسان، به‌ویژه در ابرشهر «نیشابور» قتل عام شده‌اند. ولایت طوس نیز مصون نمانده، و مخصوصاً شهر «نوقان» به کلی ویران گردیده است و اهالی آن از زن و مرد و کودک قتل عام، یا به قول جوینی «کُششِ‌عام» کرد. بنابر نوشته جوینی، سرداران مغول برطبق فرمان چنگیز که به آنان ابلاغ شده بود وظیفه داشتند، به اهالی هر شهر یا روستا که در بر لشکریان وی مطیع (= ایل) شود گزندی نرسانند « و هر کس که ایل نشود با زنان و فرزندان و خویشان هلاک شود…». این فرمان به سرداران وی، از جمله «یَمه» و «سُبتای» رسیده بود ( تاریخ جهانگشای، ج ۱، ص ۱۱۴، ۱۱۵):
یَمه از نیشابور به راه جوین روان شد، و سُبتای از راه جام به طوس رسید و هر کجا به ایلی ‏‎]‎‏:اطاعت‏‎[‎‏ پیش می‌آمدند ابقای کرد و هرکس سرکشی می‌نمود مستأصل می‌گردانید. قرای شرقی طوس، «نوقان» و آن رَبع ایل شدند،‌ حالیا خلاص یافتند، و از آنجا به شهر ‏‎]‎؟ ظاهراً «طوس»؟ یا «نوقان»؟‎[‎‏ رسولی فرستادند بر مزاج جوابی ندادند، در شهر ودیه‌ها که در جوار آن بود قتل به افراط کردند، و چون به «رادگان» رسید خضرت‎]‎‏ سرسبزی‏‎[‎‏ مرغزار، و انفجار عیون ‏‎]‎جوشش چشمه‌ها‎[‎‏ سُبتای را خوش آمد آن جماعت را آسیبی نرسانید، و شحنه آنجا بگذاشت. و چون به «خبوشان» رسید‏‎]‎‏ به‏‎[‎‏ سبب عدم‌التفاوت کُشش بسیار کردند و از آنجا به «اسفراین»، و «ادکان»۱۴، نیز قتل کردند. ویَمه از راه جوین سوی مازندران عنان برتافت… در مازندران خلق بسیار بکشت، به تخصیص در آنجا کُششی عام کرد…
جوینی در ذیل عنوان «ذکر واقعه نیشابور» شرح ویرانگری‌ها و کشتارهای عظیم اهالی نیشابور، سبزوار، نوقان، طوس و اُستُوَا (خبوشان، ناحیه قوچان) و دیگر بلاد خراسان را نقل کرده است. برابر نوشته او جماعتی از حَشَریان (سپاهیان اجیر) طوس به تحریک «سراج‌الدین ـ لقبی که عقل ازو هزار فرسنگ دور بود ـ شحنه ‏‎]‎داروغه، کلانتر شهر‎[‎‏ خویش را بکشتند، و سر او به نیشابور فرستادند و ندانستند که، بدان یک سر، سرِ خلقی عظیم بریدند و شَرّی بزرگ برانگیختند»؛ خبر آن به «قُشتمور»،۱۵ سردار مغول در اُستُوَا رسید و بی‌خبر و سریع، از «اُستُوَا به طوس آمد با سیصد سوار، و سراج‌الدین راـ که با سه هزار مرد در طوس، دربارگاهِ امارت، نشسته بودـ مغافصهً ‏‎]‎‏ باحمله ناگهانی‎[‎‏ فروگرفت و اغلب ایشان را بکشت و تا رسیدن لشکر بزرگ‏‎]‎‏ به فرماندهی «تولی» فرزند چنگیز‎[‎‏ حصارهای طوس را خراب می‌کرد. و چون تغاجارگورکان، که داماد چنگیزخان بود… در اواسط رمضان ‏‎]‎‏۶۱۸ ه‍ ‏‎[‎‏ به در نشابور دوانید…» ( تاریخ جهانگشای، ج ۱، ص ۱۳۷، ۱۳۸):

پی‌نویس‌ها:
۸‏. امام محمد غزالی، فضائل الامام من رسائل حجت الاسلام، به کوشش مؤید ثابتی، بی‌جا، ۱۳۳۳، ص ۲۸٫ نامه با عنوان «کتابی که حجه‌الاسلام غزالی قدس سره به سلطان سجز نوشته» ثبت شده، که نمی‌تواند درست باشد، چون وفات غزالی در ۵۰۵ بوده و سلطان سنجر در ۵۱۱ به سلطنت رسیده است.‏
۹‏. همو، همان کتاب، ص ۲۸، ۲۹؛ مکاتیب فارسی غزالی به نام فضائل الامام من رسائل حجه‌الاسلام، به کوشش عباس اقبال، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲، ص ۱۲٫‏
۱۰‏. غزالی، مکاتیب، ص ۱۶، ۱۷٫‏
۱۱‏. دهخدا، لغت‌نامه، ذیل «نوقان» ‏
۱۲‏. اعتماد السلطنه، مطلع والشمس، به کوشش تیمور برهان لیمودهی، تهران، ۱۳۶۲، ص ۱۹۵٫‏
۱۳‏. تاریخ جهانگشای، عطا ملک بن بهاءالدین محمد جوینی، به کوشش محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن (از بلاد هلند)،
۱۳۲۹ه‍ ر ۱۹۱۱ م؛ افست شده در تهران توسط انتشارات بامداد بی‌تاریخ.‏
۱۴‏. دکتر احمد خاتمی در شرح مشکلات تاریخ جهانگشای جوینی (تهران، انتشارات پایا، ۱۳۸۳، ص ۲۰۲) نوشته است: «ادکان ‏Adkan‏: ظاهراً این کلمه رادکان باشد که در حدود اسفراین است ‏‎]‎؟‎[‎‏ قزوینی گمان دارند که تصحیف رادکان باشد (دهخدا)…». شادروانان محمدقزوینی و علی‌اکبر دهخدا، با توجه به عدم دسترسی به بسیاری از متون کهن و منابع معاصر، که بعد از وفات آنان چاپ و منتشر شده است، «ادکان» را تصحیف «رادکان» گمان برده‌اند، اما روستای «ادکان» از دهستان «زرق آباد» شهرستان اسفراین، در فرهنگ آبادی‌های ایران (سرشماری ۱۳۵۵، مرکز آمار ایران، ج ۲۱، ص ۸)، و نیز در فرهنگ آبادی‌ها و مکان‌های مذهبی کشور، دکتر محمدحسین پاپلی یزدی (مشهد، آستان قدس، ۱۳۶۷، ص ۵۲) در شمار توابع اسفراین آمده است. حافظ ابرو «قریه ادکان» را در شمار توابع ولایت اسفراین، در عصر تیموریان ثبت کرده است (ص ۱۰۸). حق و انصاف این بود که آقای دکتر احمد خاتمی به منابع مزبور، که در دسترس است، مراجعه و استناد می‌کرد، و به رفع مشکل می‌پرداخت.‏
۱۵‏. مرحوم محمد قزوینی در حاشیه نوشته است «قُشتمور» یعنی «مرغ آهنین» مرکب از «قوش» به معنی «مرغ» و «تمور» یعنی «آهن».‏

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *