ادب و شعر مشروطیت(دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی – بخش سوم)

 
 


این گونه نگاه به وطن را در شعر ادیب‌الممالک، ادیب پیشاوری و چند شاعر دیگر نیز با اندک تفاوت‌هایی می‌توان دید. به نظرم می‌‌رسد که آخرین شاعر بزرگی که در عصر ما هنوز بازمانده چنین برداشتی از مفهوم وطن بود، شهریار بود که در یک گفتگوی خصوصی با نویسنده این یادداشت، حضرت رسول(ص) را نیز ایرانی و اهل این وطن می‌دانست.۱
درست در مقابل این وطن و این گونه چشم‌انداز نسبت به مفهوم وطن، ما تلقی عارف و عشقی و امثال ایشان را داریم. در این چشم‌انداز که بیشتر از نگاه غربی به وطن نگریسته می‌شود، اسلام آن نقش اساسی را ندارد. حتی اگر به دیده تحقیق نگریسته شود، می‌توان گفت که در مواردی شاید اسلام مزاحم خلوص و زلالی این وطن هم به حساب آید؛ البته نه با نام اسلام که به هر حال مفهومی است برای جامعه مقدس، بلکه با حمله به عرب و تازیان. «نمایشنامه کفن سیاه» و بسیاری از شعرهای عشقی و عارف و چند شاعر دیگر، نمونه‌های این گونه تلقی می‌تواند به حساب آید. آخرین شکل رقیق و ملایم آن را شاید بتوان در تلقی مهدی اخوان ثالث از مفهوم ایران جستجو کرد و در اندیشه‌های امثال صادق هدایت و ذبیح بهروز و جمع انبوهی از روشنفکران عصر پهلوی اول و دوم این‌گونه نگاه به مفهوم وطن را می‌توان دید.
در حد فاصل چشم‌انداز سید اشرف که قدری عامیانه می‌نماید و نگاه عشقی که قدری فرنگی‌مآبانه است و ایده‌آلیستی، پهنه وسیعی از مفهوم وطن وجود دارد که نماینده برجسته آن ملک‌الشعراء بهار است. در تلقی بهار از وطن، ژرف‌ترین و استوارترین مفهوم وطن خود را نشان می‌دهد. بهار بزرگترین شاعری است که بعد از فردوسی به ایران و مسائل ایران اندیشیده است و در این اندیشه، پشتوانه عظیمی از شناخت تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، حضور دارد. جای دیگر یادآور شده‌ام که از رودخانه شعر بهار اگر دو ماهی درشت بخواهیم صید کنیم، یکی «وطن» است و دیگری «آزادی» و طبیعی است که این دو مفهوم، از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند؛ بنابراین دیوان بهار، نمایشگاه بزرگ این‌گونه نگاه به وطن است و از نخستین شعرهای جوانی او در خراسان از قبیل:
ای خطّه ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین، جان و تن من
که در ۱۲۸۹ شمسی آن را سروده است، آغاز می‌شود و به آخرین شاهکارهای پایان عمر او از قبیل قصیده بی‌همتای «لزنیه» (= به یاد وطن) خاتمه می‌یابد. از آنجا که لزنیه بهار، واپسین شعر وطن‌گرایانه اوست و آن را در بحرانی‌ترین روزهای تاریخ ایران و دور از وطن، سروده است، بد نیست به بعضی نکته‌ها در آن قصیده توجه کنیم. شعر با وصفی از هوای مه‌آلود دامنه کوه‌های آلپ ـ که شاعران برای معالجه بیماری سل، در بیمارستانی در آنجا بستری بوده است ـ آغاز می‌شود و اندیشه‌های شاعر را، خیزاب‌های تند بهاری در دره‌های آلپ، به جنبش درمی‌آورند:
شد داغ دلم تازه که آورد به یادم
تاریکی و خاموشی ایران کهن را
و بعد شاعر از یک‌یک جنگها و پیروزی‌های ایرانیان در عرصه اسطوره و تاریخ یاد می‌کند: از جنگ پسران گودرز در دشت پشَن تا پیروزی‌های فاتحانه کوروش و کمبوجیه که فینیقی و قرطاجنه و مصر و عدن را به زیر درفش فتوحات خویش درآورد. در این شعر شکست ایرانیان از اسکندر مقدونی را بدین گونه تصویر می‌کند:
زان پس که ز اسکندر و اخلاف لعنیش
یک قرن کشیدیم بلایا و محن را
ناگه وزش خشم دهاقین خراسان
از باغ وطن کرد برون زاغ و زغن را
و بعد در صحنه دیگر:
در پیش دو دریای خروشان سپه پارت
سد گشت و دلیرانه نگه داشت وطن را
پرخاشگران ری و گرگان و خراسان
کردند ز تن سنگر و از سینه مجن را
خون در سر من موج زند از شرف و فخر
چون یاد کنم جنگ کراسوس و سورن را۲
آن روز کجا شد که ز یک ناوک «وهرز»3
بنهاد نجاشی ز کف اقلیم یمن را
وان روز که شاپور۴ به زیر سم شبرنگ
افکند به زانوی ادب و الرین را۵
و این چشم‌اندازها تکرار می‌شود و بی‌آنکه از «حمله» یا «هجوم» عرب و اسلام سخنی بگوید، می‌افزاید:
آن روز کجا شد که ز پنجاب و ز کشمیر
اسلام برون کرد وثن و شمن را
وان روز که شمشیر قزلباش۶ برآشفت
در دیده رومی۷ به شب تیره وسن را
وان روز که نادر صف افغانی و هندی
بشکافت چو شمشیر سحر عقد پرن را
و عملا اسلام را به عنوان یک عنصر ملی در ساختار این وطن می‌پذیرد و ایران را سوار بر مرکب اسلام در جنگ با بت‌پرستی هندوان تصویر می‌کند و شعله دیگر ظهور ایرانیت را در نبرد قزلباشان صفوی می‌بیند که شاهنشاهی ایران را تجدید قوا کردند و خواب را در دیده ترکان عثمانی (رومیان) برآشفتند و در دنباله فتوحات صفویان از پیروزی‌های نادر سخن می‌گوید. به نظر من، زیباترین تصویر وطن و ژرف‌ترین مفهوم آن، همان است که بهار در این قصیده و در دیگر آثار خویش ارائه داده است. این چشم‌انداز با چشم‌انداز سید اشرف‌الدین، اگرچه مشابهت‌هایی دارد، تمایزهایی هم دارد و بی گمان از سر آگاهی بیشتری از تاریخ و مسائل اجتماعی، نشأت گرفته است.
از آینده جز خدا هیچ کس خبر ندارد ولی درین یک قرن و نیمی که ما با مفهوم وطن، در معنای جدیدش، آشنا شده‌ایم همیشه نبردی بی‌امان، گاه آشکار و گاه نهفته، میان چشم‌انداز «عشقی» و چشم‌انداز «سید اشرف» وجود داشته است و سنتز این نزاع همان است که صورت شکفته و زیبای آن را در شعر «بهار» می‌توان دید. اگر خرد ما زیان ندیده باشد و مولوی و فردوسی و حافظ و نظامی و سهروردی و ابن‌سینا و بیرونی و خیام و بوسعید و بایزید و مسجد شیخ لطف‌الله، امیراسماعیل سامانی و شاه اسماعیل صفوی و … را هم از عناصر سازنده این ملیت به شمار آوریم، آنگاه باید بپذیریم که چشم‌انداز امثال عشقی و ذبیح بهروز و امثال ایشان، چقدر تنگ‌نظرانه جلوه می‌کند، با همه احترامی که البته برای این بزرگان قائلیم […]
دعوت به سوسیالیسم
در کنار اندیشه «آزادی» و «میهن» که محور تمام موضوعات دیگر شعر عصر مشروطیت است، آرزوی نوعی سوسیالیسم نیز بیش و کم دیده می‌شود عارف، عشقی، فرّخی و لاهوتی تصریح به این اندیشه دارند و از رسم و راه مزدک و حتی بلشویسم و دیگر مفاهیم نزدیک به سوسیالیسم یاد می‌کنند، اما در کنار این شاعران سوسیالیست مشرب، نوعی عدالتخواهی نزدیک به آن عوالم را هم در شعر پروین اعتصامی و بهار، گاه می‌توان دید.

پی‌نوشت‌ها:
۱٫ در سفری که با «سایه» به تبریز، برای دیدار استاد شهریار رفتیم، استاد این سخن را با من درمیان نهاد. وقتی شعری را که در مسیر سفر و در ستایش او گفته بودم برایش خواندم و قدری با من انس گرفت و دید که چندان هم از دنیای روحی او بی‌خبر نیستم و هر آیه و حدیثی و شعر فارسی و عربیی که می‌خواند، دنباله‌اش را می‌آورم، محبت خاصی به من پیدا کرد و وقتی شعری از سروده‌های خود را درباره حضرت رسول بود، می‌خواند به آنجا رسید که در شب ولایت آن حضرت، طاق کسری شکاف برداشت. رو کرد به من گفت: «حضرت رسول(ص) هم از خود ما بود»، یعنی ایرانی بود.
۲٫ کراسوس: سردار رومی در نبرد با اشکانیان؛ سورَن: از سرداران اشکانی که کراسوس بر دست او کشته شد.
۳٫ وهرز: از سرداران انوشروان که در سال ۵۷۰ م حبشی‌ها را از یمن راند و خود از سوی انوشروان حاکم آنجا شد. نجاشی: عنوان عمومی پادشاهان حبشه.
۴٫ شاپور: منظور شاپور اول ساسانی است؛ شبرنگ: اسب تیره‌رنگ، شبدیز.
۵٫ والرین: Valerianus امپراتور روم (۲۵۳ـ۲۶۰) که در جنگ با ایران به اسارت درآمد.
۶٫ قزلباش: سپاهیان ایران عصر صفوی.
۷٫ رومی: منظور سربازان و اهالی کشور عثمانی است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *