به بهانه سخنان آیتا… مصباح چند نکته را میتوان متذکر شد: ۱- این برخی که میگویند «اسلام وسیلهای بود تا شاه را ساقط کنیم، حالا خودمان جای شاه هستیم و میگویند چون ما زندان رفتیم و شکنجه شدیم حکومت حق ماست» چه کسانی هستند؟ اولا آیا منظور ایشان آیت ا… هاشمی است؟ ثانیا اگر منظور اوست هاشمی، کی و کجا چنین سخنی گفته است؟ اگر عمومی بوده منبع آن چیست و اگر در دیدار خصوصی، نقلکننده کیست؟ ثالثا اگر آیتا… هاشمی به زندان و شکنجه اشاره میکند برای آن است که روحانیت انقلابی را از روحانیت غیرمبارز تفکیک کند و اگر حکومت را حق خود میدانست بارها و بارها خود را در معرض انتخاب مردم قرار نمیداد. رابعا اگر کسی که زندان و شکنجه شده حق ندارد حکومت را حق خود بداند آن که زندان نرفته و شکنجه نشده نیز به طریق اولی حق ندارد. اگر کسی که بارها در انتخابات مختلف شرکت کرده و غالبا پیروز شده و گاهی هم ناکام مانده حق ندارد از جانب مردم سخن بگوید آن که تنها در انتخابات خبرگان شرکت میکند حق دارد؟ ۲- ایشان از یک سو اذعان میکند که این افراد در حال مبارزه بودند و به صورت غیرمستقیم میگویند که خودشان نبودهاند اما در عین حال تصریح میکنند «اصل نگرش برخی افراد نسبت به اسلام، نظام و انقلاب اسلامی با آنچه که مورد نظر بنیانگذار انقلاب اسلامی و مردمی که در این راه کشته و شهید دادند تفاوت دارد». بر این اساس میتوان پرسید: نگرش کدامیک به نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی نزدیکتر است؟ آقای مصباح که در تمام سالهای رهبری امام خمینی به گواه صحیفه نور تنها در یک دیدار رسمی (همراه اعضای شورای مرکزی نهضت سوادآموزی) با رهبر فقید انقلاب حضور داشته و هیچ حکمی از ایشان دریافت نکرده یا کسی که حکم انتصاب مهندس بازرگان را قرائت کرده، عضو شورای انقلاب بوده و هنگامی که امام چشم از جهان فرومیبسته جانشین ایشان در فرماندهی کل نیروهای مسلح بوده است؟ اشتباه نشود. مطلقا غرض این نیست که چون آیتا… هاشمی یا دیگران به امام نزدیکتر از آقای مصباح بودهاند ایشان نباید نظر سیاسی یا فقهی خود را ابراز کنند زیرا طبیعی است هر کس به تکلیف الهی یا وظیفه سیاسی خود عمل میکند اما در این حالت باید گفت «نظر من این است» نه اینکه نگرش خود را به نظر امام نزدیکتر بدانند. مهمتر اینکه در میان قرائتهای مختلف، قانون اساسی معیار است. چرا آقای مصباح به قانون اساسی استناد نمیکند؟
*روزنامهنگار