نسخه سوخته «احمدینژاد» محمدقسیم عثمانی
پیرو سخنان مکرر محمود احمدینژاد در کنار پرچم مقدس جمهوری اسلامی و پخش آن در فضای مجازی، نامه ایشان را خطاب به مقام معظم رهبری (مد ظلهالعالی) در فضای مجازی مطالعه کردم و لازم دیدم حاشیهای بر رفتار و نامه و برنامه پرحاشیه ایشان نوشته شود.ایشان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند و باید بیش از دیگران مصلحت نظام را در رفتار و گفتار خود رعایت کنند؛ اما امروز سخنان جریان اپوزیسیون خارجنشین از زبان ایشان جاری میشود و با سخنان مبهم، نیشدار، چندسویه و جنجالی، بیش از صحبتهای خارجنشینان برای BBC و VOA خوراک و سوژه و زمینه تخریب نظام فراهم میشود. این امر یا ناشی از تغییر اهداف بیگانگان مبنی بر تقویت کشورمان است یا ناشی از تغییر اهداف جناب احمدینژاد که باید افکار عمومی و دلسوزان کشور دراینباره قضاوت کنند. با فرض اینکه سخنان ایشان درست هم باشد، آیا رسانهایشدن این نامه نشان از نیت خیرخواهانه ایشان است یا چیز دیگری را نشان میدهد؟ آیا رسانهایکردن نوشته ایشان خطاب به رهبری، در راستای مصلحت نظام است؟ ایشان که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند و اینگونه عمل میکنند، از شهروندانی که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیستند و برعکس احمدینژادی که هیچ مشکلی ندارد، با انواع مشکلات اقتصادی هم دستبهگریباناند، باید چه انتظاری داشت؟ آیا این نامه ایشان نوعی دعوت عمومی به رفتارهای تند خیابانی است یا دلسوزی به حال نظام و کشور؟آیا ایشان نمیدانند که مشکلات اجرائی، پاسخگونبودن، بیانضباطی مالی، رفتارهای فراقانونی و دادن آمارهای صوری و غیرواقعی مورد اشاره در نامه که عمدتا با واقعیت نیز منطبق است، میوه همان نهال کجی است که خود ایشان در هشت سال ریاستجمهوری در این کشور کاشتند؟ آیا کسی که خود بذر بیاعتنایی به قانون را در این کشور کاشته و فتنه و فساد دوره مدیریتش، کشور را به لبه پرتگاه برد، اکنون و در فصل برداشت، مقصرنامیدن دیگران از جانب او مسموع است یا صرفا یک فرافکنی نابخردانه است؟ آیا ایشان به ریشه این مشکلات اندیشیده و اکنون از روی پشیمانی و ندامت از کردههای کارشناسی به نوشتن دردنامه روی آوردهاند؟ آقای احمدینژاد هنوز هم بر حسب تجربه درنیافتهاند که خودمداری و خود را عقل کل پنداشتن، واضحترین نشانه از نقص عقل است؟ چه شده است که میوه نهال معیوبی که با دست خود و با فکر خاص خود کاشتهاند، امروز به مذاق مبارکشان خوش نمیآید؟ ایشان حالا قوه قضائیه را به چالش میکشند. چرا وقتی رئیسجمهور ایران بودند، زبان تلخشان هرگز متوجه این قوه نشد؟ حتی بعد از دوره ریاستجمهوریشان نیز تا زمانی که پرونده یاران درجهیک ایشان مطرح نشده بود، از قوه قضائیه انتقاد نمیکردند؟
پس اگر قوه قضائیه آنطوری که ایشان تجسم میکنند، باشد {که به نظر بنده اینگونه نیست} ایشان را نگران نکرده؛ بلکه او نگران چیز دیگری است که در این مقال نمیگنجد. معلوم نیست احمدینژاد یک بار دیگر چه رؤیایی در سر میپروراند.چه شده که آقای احمدینژاد هم نگران آزادی بیان شدهاند؟ احمدینژادی که در دوره مدیریت او حتی کارشناسان هم جرئت نداشتند نظر علمی و کارشناسی مخالف نظر او را مطرح کنند. احمدینژادی که فرمانداری داشت که وقتی مردم برای رفع مشکلات عادی و روزمره خود به او مراجعه میکردند و مشکلاتی مانند نبود نانوایی و آب شرب را نزد او مطرح میکردند، به جای حل مشکل، آنان را متهم به ضدانقلاببودن و تشکیل پرونده میکرد. حال چه شده که ایشان هم نگران آزادی بیان شدهاند؟جناب محمود احمدینژاد واقعا چرا دست برنمیدارند و خود و جامعه را به آرامش دعوت نمیکنند که هم برای دنیایشان مفیدتر است و هم برای قیامتشان. البته ایشان هیچوقت در غیر از فضای جنجالی توفیقی به دست نیاوردهاند و تصور میکنند که با چالشیکردن فضا و جنجالآفرینی محیط، زمینه موفقیت خود را آماده میکنند؛ ولی باید بدانند که دیگر هیچ زمینهای برای حضور ایشان نیست. پیشبینی میشود که به جریانی بپیوندد که منافع کشور را فدای منیّتهای خود کرد. توصیه میکنم ایشان بر منیّتهایشان پا بگذارند تا منافع ملت زیر پا گذاشته نشود و این بزرگترین کاری است که او در باقیمانده عمرش میتواند برای خودش و ملت بزرگ ایران انجام دهد.