اسپارتا سر باز زد و آتن نیز تنها ناوگان کوچکی در اختیار نهاد که نقش مهمی نداشت. شورش مردم ایونیا چند سال طول کشید، اما کوششهای ایشان بینتیجه ماند و سرانجام به سال ۴۹۴ پیش از میلاد، ساتراپ ایرانی آرتافرنس، مقاومت یونانیان را در هم شکست. شهر میلتوس به تصرف درآمد و بخش جنوبی آن به آتش کشیده شد. مردان ساکن این شهر را از دم تیغ گذراندند و زنان و کودکان به بردگی درآمدند. کسانی را که جان به در برده بودند، به سوی شهر شوش در جنوب باختری ایران گسیل داشتند و سرانجام داریوش آنان را در آمپه نزدیک رود دجله مستقر ساخت. هیستیایوس که در این میان توانسته بود داریوش را متقاعد سازد که تنها وی از عهده فرو نشاندن شورش میتواند برآید، از زندان آزاد شد روانه یونان گردید. اما قصد وی در واقع فریب دادن ساتراپ آرتافرنس بود. اما وی به هنگام فریب او را آشکار ساخت و بدینسان هیستیایوس وادار شد به خیوس بگریزد و هنگامی هم که از میلتوس، شهر جایگاه فرمانروایی پیشین خود یاری خواست، پاسخ ناامیدکنندهای دریافت داشت و وادار شد سر به دریا گذارد و راهزنی دریایی کند. سرانجام، در حین تاراج یکی از شهرها دستگیر و به شهر ساردیس آورده شد و آرتافرنس وی را بر تیرک دار نشانید و کشت. از آن به بعد میلتوس دیگر روی آبادی پیشین را ندید و شمع فلسفه و دانش نیز در آنجا خاموش شد و به شهرهای دیگر و مستعمرات یونانی در ایتالیا انتقال یافت. اما در همین میلتوس بود که پیش از آن، در دوران شکفتگی و گسترش جامعه آن، نخستین شکوفهها و گلهای فلسفه پدید آمدند و پایه یک جهانبینی نوین عقلی نهاده شد و مکتبی پدید آمد که در تاریخ به مکتب میلتوس یا ایونیا مشهور شده است.
نگاهی به نظام اقتصادی و تولیدی یونان
در دوران پیش از سده شش قبل از میلاد، شهرهای سرزمین اصلی یونان دارای اقتصادی کشاورزی بودند و تولید بیش از هر چیز تولید کشاورزی بود.
این وضع در بسیاری از شهرها حتی در طی سده پنجم، یعنی دوران شکفتگی و پیشرفت تمدن یونانی، همچنان باقی مانده بود و در نواحی بزرگی مانند اپیروس، آیتولیا، آکارنانیا و نیز در تسالیا، بویوتیا، لوکریس و شهرهای پلوپونسوس اقتصاد کشاورزی همچنان شکل اصلی تولید را تشکیل میداد. تولید گندم در تسالیا به اندازهای بود که حتی به آتن صادر میشد و احشام نیز در آنجا پرورش داده میشد و صادر میگردید. بویوتیا نیز فرآوردههای کشاورزی خود را، مانند ماهی، صادر میکرد.
بدین سان زندگی اجتماعی و سیاسی این نواحی نیز در طی این دوران همچنان واپس مانده بود. زمینهای حاصلخیز در دست زمینداران بزرگ طبقه اشراف بود و نیروی اصلی تولید در آنها روستاییان فقیر و بیش از همه بردگان وابسته به زمین بودند، که چنانکه دیدیم، گروه بسیاری از آنان روستاییان دامداری بودند که به جای بازپرداخت وام خود برای دارندگان زمین بیگاری میکردند. در اسپارتا نیز، چنانکه گفته شد، هلوتها نیروی اصلی تولید کشاورزی را تشکیل میدادند.
اما با پیدایش جنبش مهاجرت و پدید آمدن شهرهای مهاجرنشین در کرانهها غربی آسیای صغیر، سواحل دریای سیاه و نیز در ایتالیا و جزیره سیسیل و سواحل شمالی آفریقا و پدید آمدن انگیزههای اقتصادی تازه و بیش از همه بازرگانی و ارتباط با تمدنهای خاورزمین، جنبشی نیز در شیوه تولید و گسترش آن به میان آمد. وضع در شهرهای مهاجرنشین ایونیا، مانند میلتوس، جزایری مانند لسبوس، رودس و شهر کورنه از همان آغاز دیگر گونه بود.
در این مراکز بزرگ و مهم، اقتصاد بازرگانی و نیز تولید صنعتی، اقتصاد کشاورزی را واپس رانده و شکل مسلط تولید را به میان آورده بود. پس از اندکی شهرهایی در سرزمین اصلی یونان نیز مانند آتن، مگارا، جزیره آیگینا و شهر کورینثوس در زیر نفوذ بازرگانی مهاجرنشینها قرار گرفتند و خود نیز به شکل مراکز بازرگانی و صنعتی درآمدند.
هماهنگ با گسترش بازرگانی و اقتصاد پولی (که چنانکه اشاره کردیم، نخست در مهمترین مرکز بازرگانی در سده ششم، یعنی میلتوس پدید آمده بود) صنایع دستی نیز در نتیجه ارتباط با تمدنهای شرقی و به ویژه مصریان و فنیقیان، در یونان رو به پیشرفت مینهاد و فرآوردههای صنعتی یونانی، پس از چندی، نه تنها از نمونههای شرقی پیش افتاد، بلکه همچنین به کمال هنری نیز رسید و حتی بازرگانی دریایی نیز از چنگ فنیقیان که پیش از آن فرمانروای کرانههای شرقی آسیا صغیر بودند، به درآمد و یونانیان برای پشتیبانی از بازرگانی دریایی خود نیازمند به داشتن یک نیروی دریایی مسلط و مجهز شده بودند.
هر چند افزار تولید در طی سدههای ششم و پنجم پیش از میلاد، کم و بیش در همان مرحله پیشین باقی ماند و چندان پیشرفتی نکرد (چنان که در این دو قرن تنها افزاری مانند آسیابدستی، سنگکوب، جرثقیل، چرخشت، و قیچی پشمزنی و مانند اینها به تازگی پدید آمده بود، و علت این رکود را، چنانکه به زودی خواهیم دید، باید در پیدایش و گسترش عامل نیرومند دیگر یعنی بهرهکشی از بردگان جستجو کرد)؛ با این همه صنایعدستی تکان بزرگی خورد و انگیزه بازرگانی، نیاز به افزایش و بهتر کردن کالاهای صنعتی را سبب میشد.
بدینسان در قرن ششم پیش از میلاد همه شهرهای بزرگ یونان و مهاجرنشینهای آنها سرگرم تولید صنعتی، صادرات و بازرگانی بودند. صادرات سرچشمه اصلی ثروت و رفاه اجتماعی شهرهای فعال یونان به شمار میرفت. صنایع سفالسازی، کوزهگری و آهنگری نیز در کار گسترش بود. کالاهای سفالین یونانی، که هماکنون نیز نمونههای آن در موزههای جهان زیبایی و کمال هنری خیرهکننده خود را از دست نداده است، در همه جا رقم اساسی بازرگانی به شمار میرفت.
در این زمینه، نخست رهبری به دست شهرهای کورینثوس و خالکیس بود که کالاهای سفالین آنها به شهرهای مهاجرنشین ایتالیا و جزیره سیسیل فرستاده میشد. شهرهای دیگری نیز مانند مگارا و کورنه (در کرانههای شمالی آفریقا) و جزیره رودس در صنایع دستی محلی پیشرفت میکردند و با شهرهای دیگر به رقابت برمیخاستند.
فرآوردههای بافتگی نیز مانند جامههای پنبهای، فرش و روپوش از میلتوس و خیوس و مواد رنگی از یوبویا و جزیره کوثرا، میز و صندلی از ایونیا و افزارهای کوچک از آیگینا و ارابه از سیسیل، قُبرُس و کورنه صادر میشد. خود آتن و شهر کورینثوس در ساختن فرآوردههای فلزی مانند اسلحه و نیز کشتیسازی تخصص داشتند. اما واردات شهرهای یونان مواد خوراکی، مثلاً در آتن گندم و حبوبات بود که نامساعد بودن وضع جغرافیایی و افزایش جمعیت نیاز به آن را روزافزون میساخت. واردات دیگر چوب برای کشتیسازی، عاج، پشم، پوست و مواد خام دیگر بود.
با نیاز به گسترش تولید کالاهای صادراتی، گروه صنعتگران و پیشهوران و هنرمندان افزایش مییافت. مراکز کوچک صنعتی که پیش از آنها تنها برای تولید کالاهای مصرفی داخلی بود، گسترش پیدا میکرد و نیاز به نیروهای بیشتر کار به میان میآمد. یونانیان این نیروی تازه کار، یا بهتر بگوییم، شرط طبیعی تولید تازه را یافتند: بردهداری! سرزمینهای واپس مانده بیگانه در درون آسیای صغیر و کرانههای دریای سیاه و تراکیا در شمال یونان مراکز مناسبی برای گرفتن برده بودند و این نیروی طبیعی کار را برای ما در شهرهای صنعتی فراهم میآورند. مهاجرنشینهای ایتالیا و سیسیل، ساکنان بومی سرکوب شده را به بردگی کشیده بودند.
بازرگانان بردهفروش جزیره خیوس کسانی بودند که گروههایی از بردگان را به بازارهای یونان میفرستادند. همچنین شهرهایی مانند کورینثوس، آیگینا، میلتوس و خالکیس و دیگر شهرهای صنعتی نیز بازار خرید و فروش بردگان شده بودند.
بردهداری، پایه اقتصاد یونان. از سده پنجم پیش از میلاد به بعد، بردهداری و بهرهکشی از بردگان بنیاد زندگی اقتصادی و تولیدی یونان بود و بدینسان میتوان اقتصاد یونان را اقتصاد بردهداری نامید. بسیاری از مورخان و نویسندگان اروپایی درباره بردهداری در یونان باستان با ناخرسندی سخن میگویند و بعضی حتی میکوشند که وجود این واقعیت تاریخی را در یونان منکر شوند و اقتصاد یونان را در دوران شکفتگی و کمال تمدن و فرهنگ آن، از نظام بردهداری جدا کنند. اما واقعیت چنین نیست. این کوشش، مغرضانه یا در بهترین شکل آن، کوشش احساساتی است که تمدن درخشان یونان را با لکه بردهداری نیالایند! اما پژوهش واقعبینانه و علمی چیز دیگری را نشان میدهد.
از مدتها پیش از این که بردهداری شکل مسلط تولید در یونان بشود، چنان که دیدیم، در اسپارتا هلوتها که مردمان سرکوب شده بومی مِسنیا پس از تصرف آن به دست اسپارتیان بودند، تنها نیروی مولد کشاورزی و در واقع بردگان وابسته به زمین یا سرفها را تشکیل میدادند. در برابر اینان در کرتا نیز طبقهای به نام منویتس Mnoités و در آرگولیس طبقهای به نام گومنِتِس Gumnetés همان وضع و وظیفه را داشتند. سرچشمه برده کردن و بردهداری را باید از آغاز در دورانی جستجو کرد که گروههایی از انسانها، سرزمینهای گروههای دیگر را به زور و در جنگ تصرف میکردند.
در آن دوران که وابستگی مجامع انسانی پیش از هر چیز به زمین، یعنی محیط و شرایط طبیعی تولید زندگی مادی بود، تصرف یک سرزمین بیگانه و تملک قهری آن، در واقع تملک ساکنان آن به عنوان وابستگان و متعلقان به آن سرزمین نیز به شمار میرفت و بنابراین جدایی میان تصرف یک سرزمین و تملک انسانهای ساکن در آن وجود نداشت و بدینسان برای تصرفکنندگان، انسانهای آن سرزمین تازه نیز در شمار شرایط طبیعی تولید و به دیگر سخن شرایط غیرآلی (غیر ارگانیک) آن و نیز در شمار احشام و چهارپایان یا زائده جداییناپذیر آن سرزمین بودند.
یونانیان برای این گونه انسانها که پس از جنگ و تصرف یک سرزمین، به بردگی کشیده میشدند، واژه ویژهای داشتند و این افراد را آندرا پودون یعنی آدمی پا مینامیدند، واژهای که به درستی مفهوم برده را برای ایشان میرسانید و در زبان یونانی به معنای برده است، یعنی جانوران دو پا که بدینسان از مقوله انسانی بیرون رانده میشدند، در حالی که واژه یونانی برای کسانی که از پدر و مادر برده زاییده شده بودند دولس بوده است.
در یونان بیشتر بردگان از ساکنان سرزمینهای بیگانه و غیریونانی که در جنگها به تصرف یونانیان در میآمد، گرفته میشدند. چنانکه اشاره کردیم، خیوس، نخستین مرکز بردهگیری و صدور برده بود، با این که از سالهای ۶۰۰ پیش از میلاد دارای نظام سیاسی دموکراسی بوده است! اما پس از چندی برده کردن یونانیان به دست خود یونانیان نیز پیدا شد و در طی سدههای ششم و پنجم، هرودوتس (یا هرودوت) و دیگر مورخان یونانی نمونههای فراوان از برده شدن یونانیان به دست هموطنانشان را نشان میدهند.
مراکز مهمی که بردگان از آنجا صادر میشدند از جمله تراکیا، اسکوثیا، قفقاز، کاپادوکیا، فریگیا، لیدیا، کاریا، سوریه، مصر و عربستان بوده است. بهای بردگان، چنانکه از یک مقایسه میتوان دریافت ناچیز بوده است: نوشتهای از سال ۴۱۴ پیش از میلاد نشان میدهد که شانزده برده متعلق به یکی از بیگانگان ساکن آتن در حراج به بهایی میانه ۷۰ و ۳۰۱ دراخما (هر دراخما واحد پول یونانی برابر تقریباً ۹ ریال) به فروش رفتهاند، در حالی که اجرت بسیار متوسط یک آموزگار مثلاً در همان شهر آتن، در عصر سقراط برای یک دوره آموزش فرزند یکی از توانگران پانصد دراخما بوده است!
اندکاندک، شماره بردگان بسیاری از شهرهای یونان و پیش از همه آتن چنان افزایش یافت که اگر گزارشهای مورخان باستان را معتبر بدانیم [و ایشان انگیزهای برای گزافهگویی نداشتهاند، چون خودشان بردهداری را ننگ نمیدانستهاند] چند برابر افراد آزاد آنها بوده است. مثلاً مورخ و دانشور یونانی به نام آثِنایوس که در میان سالهای ۱۷۰ تا ۲۳۰ میلادی میزیسته است، در کتاب مشهور خود به عنوان خوان دانشوران(Deipnosophistai) مینویسد که شهر کورینثوس دارای ۶۴۰ هزار و شهر آتن دارای ۴۰۰ هزار برده بوده است و به نقل از ارسطو میگوید که آیگینا۴۷۰ هزار برده داشته است!
مورخان و پژوهشگران اروپایی کوشش دارند که این ارقام را گزافه آمیز نشان دهند و در میان آنان کسانی شماره بردگان را کمتر حدس میزنند و آن را در آتن صدوپانزده هزار نفر میدانند. خوب! اما همین تعداد نیز، بنابرحساب خود این مورخان یک سوم تمام جمعیت ناحیه آتیکا بوده است.