جایگاه تاریخی و فرهنگی زعفران دکتر محمدحسن ابریشمی – بخش اول
محمدبن جریر طبری (متولد ۲۲۴قر ۸۳۹م در شهر آمل طبرستان، وفات ۳۱۰ ه ر ۹۳۲م در بغداد) مورخی عالی مقام، عالمی بزرگ، فقیه و مفسری پرکار، و از نوابغ جهان بشری بوده است. طبری در آثار خود از جمله «جامع البیان فی تفسیر القرآن» و مخصوصا «تاریخ الامم و الملوک باخبار الرسل و الملوک»، از رُستنیها و مزروعات و پدیدههای نباتی فراوانی یاد کرده است که در تحقیق و تألیف تاریخ کشاورزی ایران اهمیت زیادی دارد. تألیفات مزبور به عربی و در قرن چهارم به فارسی ترجمه شده است. افزون بر این، مرحوم ابوالقاسم پاینده تاریخ الرسل و الملوک را به فارسی ترجمه کرده که در سال ۱۳۴۸ تحت عنوان «تاریخ طبری» در ۱۵ جلد انتشار یافته است.
صاحب این قلم با مطالعه آثار مزبور، به تألیف کتابی با عنوان «پژوهشی در باب رستنیها و پدیدههای نباتی تاریخ طبری» پرداخته، که هنوز به انجام نرسیده است. جستاری از این کتاب با عنوان «زعفران محبوبترین ادویه جهانی، در تاریخ طبری» اختصاص یافته که به مناسبت موسم برداشت زعفران، ضمن عرض خداقوّت به زعفرانکاران و بازرگانان صادرکننده این محصول بیهمتای ایرانی، به حضور خوانندگان فرهیخته روزنامه وزین اطلاعات تقدیم میشود.
***
زعفران ارزشمندترین محصول زراعی و محبوبترین ادویه جهانی، با جاذبههای سهگانه طبیعی: رنگ زیبا، رایحه و طعمی دلپذیر، و نیز خواص و خصوصیات کمنظیر (از جمله: شادی برانگیز، ضدافسردگی، مفید برای قلب و عروق و…)، از رستنیهای بومی دامنههای زاگرس در نواحی همدان و کرمانشاه بوده ۱ و با پیشینه تاریخی بسیار طولانی، جایگاه والایی در فرهنگ و فلاحت، طب و داروشناسی و تغذیه و بهداشت ایرانی داشته است.۲ بدانسان که در شمار مواد مصرفی روزانه دربار هخامنشیان به میزان ۹۹۶ گرم ثبت شده که مقداری معتنابه و بااهمیت است.۳ جاذبههای جادویی و جاودانه این رستنی گرانقدر و قیمت، موجب شده بود که توجه و علاقه اعراب دوران باستان را نیز برانگیزد، و بعد از اسلام هم با شدت بیشتری استمرار یابد. در «تاریخ طبری» و نیز «تاریخنامه طبری» از مصارف مختلف زعفران در دوران جاهلی اعراب و پس از آن تا قرن چهارم، به مناسبتهایی سخن رفته است.
گل بسیار زیبای زعفران، با سه کاسبرگ و گلبرگ بنفشرنگ مایل به آبی، و سه پرچم زردرنگ کوتاه و کلاله (مادگی: استیگمات) سهشاخه با رنگ قرمز تند، به وسیله «سوخ» یا «پیاز» گیاه کشت و تکثیر میشود. تنها همان کلاله سهشاخه به عنوان زعفران مصارف مختلف غذایی، دارویی و نیز غیرخوراکی گوناگون چون: استفاده در تهیه انواع مرکّب، یا به اصطلاح جوهر تحریر، از رنگ زرد کمرنگ تا نارنجی و قرمز گرفته، تا رنگ دادن به کاغذ، و نیز در تذهیب و تشعیر نوشتهها و کتب و رسالات کاربرد داشته است. افزون بر این در رنگ کردن جامه و انواع الیاف، همچنین در خضاب موی و تهیه روغنهای آرایشی، و بهعنوان عطر و بخور و غیر آن، از جمله مصارف غیرخوراکی زعفران بوده است.
ایرانیان از دیرباز تا به امروز، از خواص و خصوصیات گوناگون زعفران استفاده کرده و فرهنگ مصارف آن را به دیگر اقوام و ملل انتقال دادهاند. طبری که خود اهل ناحیه زعفرانخیز طبرستان بوده، ضمن شرح وقایع، برحسب اقتضا به برخی مصارف زعفران اشاره کرده است، که نمونههایی از آن در ذیل سیزده عنوان مباحث پسین آمده است.
۱ـ زعفران و خلوق به عنوان عطر و بخور
عطر و بخورسازی در دربار هخامنشیان برعهده چهارده نفر متخصص خبره بود و در عصر ساسانیان از زعفران به عنوان «عطر» و «بخور» استفاده میشد.۴ عربها نیز که در قلمروهای فرهنگی و سیاسی ساسانیان بودند، به پیروی از سنتهای کهن ایرانی از زعفران به عنوان عطر و نیز بُخور استفاده میکردند، به این ترتیب که محلول زعفران و مواد معطر دیگر چون گلاب را درون تشتهای سفالین کمعمق با سطح زیاد میریختند و به هنگام جشن و عروسی و مجالس بزم، تشت را درون چادر میگذاشتند و با تبخیر تدریجی مایع زعفران و مواد معطر، یا عطر زعفرانآلود، که به آن «خلوُق» میگفتند،۵ رایحهای خوش در فضای خیمه میپیچید و نشاط و سرور جمع حاضران را مضاعف میکرد، چنانکه برابر روایت طبری، خلوق در جشنهای عروسی بزرگان عرب در ادوار باستان، مورد استفاده قرار میگرفت. علاوه بر این در معطر کردن فضای بتکدهها و رایحه بخشیدن به پیکر بیجان بتان از زعفران بهره میگرفتند.
برابر برخی مستندات، زعفران مورد مصرف عربها در ادوار پیش از اسلام از محصول نواحی همدان و کرمانشاه تأمین میشد. همچنین در مراسم جشن و عروسی از «خلُوق» یا عطر زعفرانآلود در بین عربها رایج بود. طبری ضمن تمجید از خصوصیات حضرت خدیجه(ع) دختر خویلد بن اسد، از جمله نوشته است: «خدیجه زنی خردمند و دوراندیش بود… در آن هنگام خدیجه که به شرف و مال و نسب والا از همه زنان قریش بهتر بود و کسان به ازدواج وی رغبت داشتند…»۶ طبری در ادامه روایاتی از چگونگی ازدواج خدیجه با پیامبر(ص) پیش از بعثت، نقل کرده و از جمله نوشته است: «گویند خدیجه پیش پیمبر فرستاد و او را به ازدواج خویش خواند. و او زنی شریف بود و همه قرشیان به ازدواج با وی راغب بودند، و اگر امید داشتند مال فراوان خرج میکردند. و خدیجه پدر خویش را بخواند… و گاوی بکُشت، و پدر را عطر زعفرانآلود زد، و حلهای بپوشانید و کس پیش پیمبر(ص) و عمّان] عموهای[ وی فرستاد که بیامدند و خویلد او را به زنی پیمبر داد…»۷
در تاریخنامه طبری واقعه مزبور با و تفاوتهایی مندرج است. از آنجمله خلوُق به جای عطر زعفرانآلود به همان معنا، آمده و سخنی از عموها نیست، بلکه تنها از «ابوطالب» عموی پیامبر(ص) دعوت شده است.۸
۲٫ مالش بدن با شراب و زعفران
در عصر هخامنشیان از زعفران در ترکیب روغن آرایشی
(به اصطلاح امروزی کرمرCreme) مورد استفاده قرار میگرفت که در عهد پارتها و ساسانیان نیز استمرار داشت.۹ عربهای دوران جاهلی و نیز بعد از اسلام از برخی سنتهای ایرانیان پیروی مینمودند، مخصوصا خلیفگان اموی و عباسی از آداب و رسوم دربار شهریاران ایرانی تقلید میکردند. برخی از خلفای بنیامیه به عیش و نوشهای پرخرج و شگفت میپرداختند. از باب نمونه ولید بن یزید بزمهای افسانهای با ساقیان زیباروی و خنیاگران چیرهدست برپا میکرد و در پی میگساری، در آبدان (اپدان: حوض) پر از گلاب و شراب و زعفران میپرید.۱۰ ولید طبعی شاعرانه داشت و از آن جمله است: این زردچهره که در جام چون زعفران است، بازرگانانش از عسقلان۱۱ به اسارت آوردهاند قدح را نمودار میکند.۱۲
طبری در شرح وقایع گاهی به استفاده عربها از زعفران و نیز در دارالخلافهها اشاراتی دارد؛ از باب نمونه، خالد بن ولید (وفات ۲۱ق)، از سرداران نامی مسلمانان که رومیان را در شهر «قنسرین» (معروف به حلب کهنه) از نواحی شام شکست داد، در زمان خلیفه دوم (خلافت ۱۳ـ۲۳ هجری) حکمران شهر قنسرین باقی ماند. طبری در وقایع سال ۱۷ق از قول ابوالمجاهد نوشته است: «خالد به حمام شد و از پی نوره، تن خویش را با جوشانده زعفران آمیخته با شراب مالش داد. عمر بدو نوشت: “شنیدهام خویشتن را به شراب مالش دادهای. خدا ظاهر و باطن شراب را حرام کرده است؛ چنان که ظاهر و باطن گناه را حرام شمرده، مسح شراب را نیز چون نوشیدن آن حرام کرده و باید شسته شراب را به تن خویش نمالید که نجس است، و اگر کردهاید، نکنید”. خالد بدو نوشت: “ما شراب را کشتیم که وسیله شستشو شد و دیگر شراب نبود”. عمر بدو نوشت: به گمانم خاندان مغیره بلیه خشونت دارند. خدا شما را بر این صفت نمیراند؛ و قضیه به همین جا ختم شد.»۱۳
۳٫ زعفران همدان و کرمانشاه
در برخی از منابع، از جمله در تاریخ طبری و تاریخنامه طبری، به علاقه شدید اعراب به زعفران در دوران جاهلی و انواع مصارف عطری آن اشاره شده است.۱۴ زعفران مورد استفاده عربها از مناطق زعفرانخیز باستانی ایران، یعنی از «همدان» و «کرمانشاه»، میرفت. همچنین منشأ اولیه گیاه زعفران، دامنههای گسترده کوههای زاگرس، بهویژه کوه الوند در ایالت ماد باستان، نواحی کوهستانی همدان و کرمانشاه بوده است؛ و نخستین زعفرانزارهای جهان نیز در همین نواحی ایجاد شده است.۱۵ سرزمینهای کوهستانی پهناوری که بعد از اسلام، در متون جغرافیایی، تحت نام «جبال»، «جبل» و «قوهستان» (وجهی مُعرّب از کوهستان) و «کُهستان» ثبت کردهاند. ابن فقیه همدانی (وفات ۲۹۰) از معاصران طبری، شهرهای کوهستان (جبل: جبال) را: همدان، ماسبزان، مهرجانقذق، صیمره (کمره)، قم، نهاوند (ماه بصره)، دینور (ماه کوفه) و کرمانشاه برشمرده است و میگوید: «این ناحیه را شهرهای پهلویان نامند.»۱۶
برطبق نوشته تاریخنامه طبری، عربها محلول زعفران را به عنوان عطر بر جامه و تن خویش و نیز بتها میمالیدند: «… و زعفران را با عطرها به آب بزدندی کافران قریش و آیین ایشان چنان بود؛ و بر خویشتن و بر جامه مالیدندی تا همه تن ایشان و جامه زرد شدی و باک نداشتندی؛ زیرا که از همه بویهای خوش، ایشان را زعفران عزیزتر بودی. و زعفران از کرمانشاهان و حدود همدان برَند. و عود و عنبر و کافور آنجا از راه دریا بسیار برند و ارزان بود و مُشک آنجا هم ارزان بود که از هندوستان به راه دریا برند…»۱۷
۴٫ زعفران در مزگت مکّه
در تاریخنامه طبری، ذیل عنوان «اسلام صدیق رضیالله عنه»، ضمن اشاره به مودّت میان پیامبر و ابوبکر پیش از بعثت، و آمد و شد آنان به خانه و نیز «مزگت» (به معنی جای نیایش، «مسجد») و نیز بتکده قریش در مکه، از آغشته کردن جامه بتها به انواعی از عطرها از جمله زعفران و خلُوق سخن گفته است: «ابوبکر… چون در مزگت بنشستی، مردمان پیر و جوان بر او گرد آمدندی و سخن او بشنیدندی… و جمع او به مزگت اندر بیشتر بودندی که از آن همه مهتران مکه… و پیغامبر علیهالسلام از جمعها، به حلقه ابوبکر بنشستی و سگالش ]رایزنی، مشورت[ با او کردی در کارها، و هر که به مزگت اندر آمدی، نخست خانه کعبه را طواف کردی، آنگه بتی را که خواستی، سجود کردی و برفتی و به هر حلقه که خواستی بنشستی. و به مزگت مکه اندر، سیصد و شصت بت بود، جز آنکه در خانه کعبه از «هُبل» [بت اعظم، به شکل انسان از عقیق[ و «منات» ]بت مورد پرستش قبایلی از عرب[ و بتان دیگر همه از سنگ کرده بود، بر کردار مردم و جامهها پوشانیده از هر رنگی، و خلُوق و زعفران و بویهای خوش بر وی کرده. و پیغامبر علیهالسلام هرگز بت نپرستیده بود… ابوبکر به خانه او شدی و پنهان او را گفتی: تو چرا هیچ بت نپرستی و هیچ بت سجده نکنی؟ پیغامبر گفتی: از دلم برنیاید که چیزی را که به دست خویش تراشی، سجده کنم و دانم که مرا از ایشان سود و زیان نیاید و دانم که مرا خدای ـ عزّ و جل ـ آفرید و او مرا روزی دهد. ابوبکر گفتی: راست گویی که مرا همین سخن به دل همی آید و ندانم که این چه دین است که پدران ما از چندین سال باز به چه اندر بودند؟ پس آن روز که پیغامبر را علیهالسلام وحی آمد، و خدیجه و علی بگرویدند و نماز کردند… پس دلش به ابوبکر افتاد و…»۱۸
ادامه دارد
پینوشتها:
۱. ابریشمی، زعفران از دیرباز، ص۱۲۳، ۱۲۹ ذیل عناوین همدان و کرمانشاه.
۲. همان، ص۲۳۹، ۳۳۶، ۴۳۹، ۴۷۱، ۵۶۱، ذیل عناوین: مصارف خوراکی، غیرخوراکی، طب و داروشناسی، باورهای عامه، زراعت و…
۳. همان، ص۲۴۳، زعفران مصرفی روزانه دربار هخامنشی ۲مین (هرمین ۴۹۸ گرم) بوده و شاه هر روز ۱۵۰۰۰ نفر (سپاهیان و درباریان) را غذا میداده است. ۴. همان، ص۳۷۴-۳۷۶٫
۵. در منابع لغت و نیز متون کهن طب و داروشناسی عربی و فارسی بیش از پنجاه نام برای زعفران آورردهاند. (همان، ص۱۸ـ ۳۵)، از آن جمله در اختیارات بدیعی و نیز تحفه حکیم مؤمن برای کلمه عربی «خلوُق» معنی «زعفران» آمده، و مرحوم دهخدا «خلوق» را قسمی بوی خوش معنی کرده که قسمت اعظم آن زعفران است. اسدی طوسی (وفات ۴۶۵) گفته است: «بزرگان همه راه با کوس و بوقر فشانان به تشت آب مشک و خلوق» (گرشاسبنامه، ص۴۳۱).
۶. تاریخ طبری، ص۸۳۳٫ ۷. همان، ص۸۳۴٫
۸. تاریخنامه طبری، ج۳، ص۲۵٫
۹. یوستی در شرح زندگانی داریوش گوید: شاه ایران تن خود را روغنی معطر مخصوص میمالید و آن عبارت بود از مخلوط گل آفتابگردان که در پیه شیر پخته و با زعفران و شراب خرما تعبیه میشد. (فردیناندیوستی، یک روز از زندگانی داریوش، ترجمه صادق رضازاده شفق، تهران، کمیسیون معارف، ۱۳۱۴، ص۱۷؛ و نیز ابریشمی، زعفران از دیرباز، ص۳۳۷).
۱۰. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ترجمه محمدحسین مشایخ فریدنی، تهران، نبیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۸، قسمت اول از کتاب اول، ص۱۰۲، ۱۰۳٫
۱۱. عسقلان، از شهرهای فلسطین جنوبی.
۱۲. مسعودی، مروجالذهب، ج۲، ص۲۱۸٫
۱۳. تاریخ طبری، ص۱۸۷۵٫
۱۴. رک: تاریخ طبری، ص۵۳۱٫
۱۵. ابریشمی، همان، ص۱۱۹، ۱۲۲ـ۱۲۹٫
۱۶. ابن فقیه همدانی، مختصر البلدان، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹، ص۲۳٫
۱۷. تاریخنامه طبری، ج۳، ص۱۱۶٫
۱۸. همان، ج۳، ص۳۶، ۳۷٫