یکی از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا مطرح کرد: مشترکات سیاسی ایران و امریکا در ۳۵ سال گذشته/مساله سازان، نظام را در تنگنا قرار می‌دهند


یکی از دانشجویان دخیل در تسخیر لانه جاسوسی معتقد است؛ یقینا روزی می‌رسد که بازگشایی سفارت امریکا صورت می‌گیرد، نمی‌دانم این روز نزدیک است یا خیر؛ شاید خیلی‌ها دوست ندارند، نزدیک باشد.

سید محمد هاشمی، یکی از دانشجویان دخیل در تسخیر لانه جاسوسی، فعال سابق سیاسی و همسر معصومه ابتکار در بخش دوم گفت‌و‌گوی خود با خبرگزاری ایلنا به پیش بینی‌هایش در مورد بازگشایی سفارت امریکا در ایران، ضرورت‌های انتخابات پیش رو، موضوع «مسئله سازی» و «راه‌حل یابی» و همچنین ماجرای گرفتن سفارت انگلیس می‌پردازد. این گفت‌و‌گو را در ادامه بخوانید.

با توجه به اینکه شما از دانشجویان خط امام بودید و در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتید، آیا گرفتن سفارت انگلیس را صحیح می‌دانید؟

نه این کار، کاری غلط و غیرعاقلانه بود. هرچیزی که تعطیل شود روزی دوباره آغازی دارد. تسخیر سفارت آمریکا یک استثناء بود. یک کار استثنایی تنها یک بار استثنا می‌شود و درست بودنش در یونیک بودنش است و نه در تکراری بودنش. آن کار نوآورانه بود و تا آن تاریخ رخ نداده بود، کسی هم نمی‌دانست که این کار آن قدر تاثیرات عمیق اجتماعی و سیاسی دارد. امروز اگر من مدافع این کار هستم برای آن است که باید آن اتفاق را در شرایط خودش بررسی کرد.

امام خمینی در قضیه انقلاب اسلامی قبل از پیروزی به شهید بهشتی ماموریت دادند که با هایزر ملاقات کند. شرط امام این بود که شاه بدون خونریزی از ایران برود و شرط امریکا هم این بود که علیه امریکا و منافع امریکا اقدام و تندروی نشود که امام هم پذیرفتند و از تاریخ ۱۲ بهمن که امام وارد کشور شدند تا حدود اواخر خرداد ماه سال ۵۸ امام کمترین حمله را نسبت به امریکا داشتند. اما از زمانی که امریکا شروع به پناه دادن به شاه کرد آرام آرام مشخص شد که عهد شکنی می‌کند.

 یک بی‌همتایی در ماجرا تسخیر وجود داشت که دومیش باطل است و اصیل نیست. ماجرای سفارت انگلیس کار خطایی بود. این کار اگر تکرار شود ماجرای تسخیر لانه جاسوسی را هم لوث می‌کند. ما که یک قوم وحشی نیستیم. امروز ایران در صدر اخبار جهان است، اما در آن زمان پس از ۲۲ بهمن ۵۷ بلندگوی جهانی نسبت به انقلاب اسلامی و خواست ملت ایران خاموشی داشت؛ در حالی که بعد از ماجرای سفارت دیگر نمی‌توانستند به این روند ادامه دهند و مصاحبه‌ها و اعلام موضع‌ها از سوی ایران در سطح جهانی پخش می‌شد.

به نظر شما آیا سفارت امریکا باید همین گونه بسته بماند؟

یقینا روزی می‌رسد که بازگشایی صورت می‌گیرد، نمی‌دانم این روز نزدیک است یا خیر؛ شاید خیلی‌ها دوست ندارند نزدیک باشد. یکی از خبرنگاران در سال ۱۹۷۰ در اوج جنگ سرد امریکا و شوروی از فیدل کاسترو پرسید که آیا فکر می‌کنید زمانی برسد که امریکا سفارتش را در کوبا بازگشایی کند و روابط دوباره برقرار شود؟ کاسترو هم پاسخ می‌دهد بله، اگر زمانی یک سیاه پوست رئیس جمهور امریکا شود و پاپ از کشورهای لاتین انتخاب شود آن روز چنین اتفاقی می‌افتد. منظور کاسترو در واقع این بود که محال است چنین اتفاقی رخ دهد، اما این اتفاقات همه در ‌‌نهایت رخ داد.

این مساله که اگر با کسی که به او اعتماد نداریم، مذاکره نکنیم، مراوده نداشته باشیم و خواهان مرگش باشیم درست نیست؛ بلکه باید رابطه عاقلانه و برابر داشته باشیم و مواظبش باشیم. اینکه ما به دنبال استراحت باشیم و بخواهیم خیالمان از دنیا راحت باشد و بگیریم و بخوابیم، امری محال است و چنین روزی هرگز نمی‌رسد.

ما باید در فکر ترمیم و اصلاح روابط باشیم. آن‌ها باید بفهمند که ایران جایگاه عزت، استقلال و اقتدار خودش را دارد و من معتقدم منافع ایران و امریکا مشترکات زیادتری را نسبت به اختلافات آن‌ها دارد. کما اینکه امریکا حمله می‌کند و طالبان و صدام را بر می‌دارد که در عمل به نفع ما می‌شود.

امروز سرتاسر کشور‌های عربی جنجال به پاست. اینکه عرب‌ها و ترکیه مخالفت‌هایی را می‌کنند به دلیل آن است که علی الظاهر اتفاقاتی دارد می‌افتد و هرچه پیش می‌رود این اتفاقات به نفع ایران می‌شود. مشترکات منافع ایران و امریکا اکنون بیشتر از اختلافات آنهاست. آمریکا می‌گوید هم ایران باید باشد وهم اسرائیل؛ اما این دو می‌گویند طرف مقابل نباید باشد. پارادوکس مورد اختلاف اینجاست. حالا این مساله کجا جواب بدهد، نمی‌دانم. اما دانشجویان خط امام هرگز به دنبال این نبودند که مناسبات و روابط را بهم بزنند. کما اینکه آمریکا در سال ۵۸، بعد از ماجرای سفارت تصمیم گرفت به صورت یک جانبه روابط خود را با ایران قطع کند که این موضوع مورد استقبال امام، مسئولین کشور و ملت قرار گرفت. من خودم به یاد دارم مقام معظم رهبری که عضو شورای انقلاب و یکی از نمایندگان امام در دانشگاه‌ها بودند در مرداد ۵۸ در دانشگاه تهران در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان پیش از واقعه لانه جاسوسی، در پاسخ به یکی از دانشجویان چپ گرا و مارکسیست که پرسید: انقلاب که شده است، پس چرا رابطه با امریکا را قطع نمی‌کنید؟ چرا اموالتان را از امریکا نمی‌گیرید؟ که در «ن برهه صراحتا پاسخ گفتند ما رابطه با امریکا را نباید قطع کنیم، امریکا دارای علم و تکنولوژی، پیشرفت و ثروت است، ما در این چیز‌ها همکاری می‌کنیم.

حتی در ماجرای لانه جاسوسی، برخی اعضای هیات رییسه مجلس خبرگان قانون اساسی معتقد بودند این کار اشتباه است و اگر تا چند ساعت آینده امام موضع گیری نکنند به عنوان رئیس شورای انقلاب دستور می‌دهیم که دانشجویان را بگیرند و بیرون بریزند. تا اینکه متوجه می‌شوند امام چیز دیگری را مطرح نمودند.

10

پس گمان می‌کنید که ممکن است سفارت امریکا دوباره بازگشایی شود؟

ایرانی‌ها و امریکایی‌ها عاقل‌تر از این هستند که در یک وهله از روابط دشمنانه متقابل به روابط عادی سیاسی برسند و آغاز به کار کنند. به نظر من ابتدائا امریکا خواهان بازگشایی سفارت مجازی یا e -embassy می‌شود و پس از طی دوره‌ای این روابط امکان از سرگیری دارد.

من در طول این ۳۵ سال یک مواجهه‌ای را خیلی جدی دیدم؛ در ابتدای انقلاب اگر کار‌تر را در مقابل امام خمینی تلقی کنیم که همزمان بودند، بعد از کار‌تر، ریگان رئیس جمهور شد و در کشور ما در دوره کوتاهی بعد از بنی صدر و شهید رجایی، آقای خامنه‌ای را مردم انتخاب کردند. ایشان اصولگرا و عضو شورای انقلاب و نماینده امام بودند، در حالی که ریگان محافظه کار جمهوری خواه بود. بعد از او، امریکایی‌ها بوش پدر را انتخاب کردند؛ یک جمهوری خواه اهل مذاکره و معامله که به دنبال حل مساله بود و در ایران هم آقای هاشمی رفسنجانی از معتمدین امام و یک روحانی مبارز بود که انتخاب شد با‌‌ همان ویژگی‌ها. بعد امریکایی‌ها کلینتون را به عنوان یک دمکرات انتخاب کردند و ما هم رئیس دولت اصلاحات را انتخاب کردیم که شباهتی بین این دو می‌بینیم. آن‌ها بعد از کلینتون، بوش پسر را به عنوان یک جمهوری خواه محافظه کار و غوغاسالار انتخاب کردند و ما هم احمدی‌نژاد اصولگرا را انتخاب کردیم که شباهت‌های بین این دو هم مشهود بود. سپس آن‌ها بعد از بوش پسر ناباورانه یک حقوقدان دمکرات و سیاهپوست را برای اولین بار انتخاب کردند و ما هم به روحانی به عنوان عضو مجلس خبرگان رهبری و حقوقدانی معتدل رای دادیم.

معتقدم هر سیاستی در ایران صورت بگیرد، انعکاسش در امریکا هم هست. همین اکنون در مذاکرات ۵+۱ هرمیزان مخالفتی که در کنگره و سنا باشد در مجلس ما هم هست و اگر آن‌ها در کنگره و سنا با برجام موافقت کردند، مجلس ایران هم قبول می‌کند.

منافع مشترک ما به ویژه در شرایط امروز با امریکا زیاد است. مثلا در مورد داعش منافع ما ایجاب می‌کند که این راه را برویم. به هر حال دانشجویان خط امام‌‌ همان اصلاح طلبان سال ۷۶ بودند و در سال‌های بعد هم ویژگی‌های خود را بروز دادند.

به نظر شما هجمه‌هایی که اکنون از سوی برخی منتقدان به دولت و برخی شخصیت‌ها می‌شود، به چه علت است؟

معتقدم مخالفت‌ها با اعضای هیات دولت مانند آقای زنگنه، نعمت‌زاده، هاشمی، جهانگیری و ظریف و ابتکار ریشه سیاسی دارد. امسال به دلیل ۵+۱ و انتخابات آتی مجلس بسیار جدی و ویژه‌ای است. برخی به دنبال آن هستند که مشارکت مردم به صورت حداقلی در انتخابات صورت گیرد؛ در حالی که اگر مردم حضور حداکثری بیایند، مسایل و قضایا را تغییر خواهند داد.

اما مردم به جای اینکه امسال به دنبال چپ و راست یا اصلاح طلب و اصول گرا یا افراطی و غیرافراطی باشند، باید به دنبال این باشند که چه کسانی «مساله ساز» هستند و چه کسانی «راه حل یاب»؛ و به «راه حل یاب‌ها» رای بدهند.

اگر «مسئله سازان» هر جامعه بر «راه حل یابان» آن جامعه غلبه پیدا کنند و اکثریت یابند، جهنمی ایجاد خواهد شد. برای اینکه جامعه مدنی به سمت توسعه همه جانبه و پایدار برود، باید «راه حل یابان» بیشتر و پرقدرت‌تر از «مسئله سازان» باشند و این نکته‌ای است که باید مسئولین نظام و مردم به آن توجه کنند. اینکه مسئولین نظام در تنگناهای موسمی قرار می‌گیرند، به این دلیل است که به «مسئله سازان» اجازه ظهور و ابراز و اقتدار بیش از اندازه داده می‌شود.

رئیس جمهور قبلی به عنوان «راه حل یاب» خود را مطرح کرد و در جریان عمل و زمان به «مسئله ساز» پر قدرتی تبدیل شد. این گروه به دنبال آن هستند که با «مسئله سازی» برای خود هویت و جایگاه و اعتبار و اقتدار تعریف کنند. باید مسئولین و مردم متوجه این حقیقت که «کلمه حق یراد بها الباطل» باشند. همیشه «مسئله سازان» اراده باطل خود را در لوای کلمات به ظاهر حق و مصالح می‌پوشانند.

 «مسئله سازان» یک مسئله کوچک قابل حل را به «بحران» تبدیل می‌کنند، اما «راه حل یابان» بحران‌های بزرگ را در پناه تامل و تعامل و تدبیر و «گفت‌و‌گو» حل می‌کنند.

 «مسئله سازان» همیشه با روش‌های «بحران سازی»، «قهرمان سازی»، «معجزه سازی»، «فرهیخته سازی» و نهایتا «غوغاسالاری» پدیده‌های «مجهول و باطل» را ابتدا «معروف» می‌سازند و سپس بر این «مجهول معروف شده لباس حق می‌پوشانند» و هر کس که در

 

مقابل آن‌ها لب به انتقاد و اعتراض باز کند به عنوان «دفاع از حق» منکوب و محکوم می‌کنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *