گرامیداشت نخبگان و تأسیس مدرسه عالی فرهنگ و هنر گیلان

 

 

خوش به حال مردمی که سرمایه‌های اجتماعی خود را بشناسند و مسئولان کشوری که قدرشناس عطیّه‌های الهی، دانشمندان و نخبگان و هنرمندان خود باشند و هر کسی را در جایگاه خود بنشانند و محدوده او را بدانند و در حفظ حرمت حریمش کوشا باشند؛ از فقیه و طبیب گرفته تا هنرمندی که در محلّه و شهر و منطقه و کشورش و گهگاه در سطح بین‌المللی نام ملتّش را پاسداری می‌کند.

اهالی هنر، انسان‌هایی حساسّ و زود رنجند، چون با ظرافتی و دقّت و درایتی باید قلم به دست بگیرند، خوش بنویسند تا مربّی هنر قدسی خوشنویسی شوند، دقیق بنگارند تا خوانندگان مقاله‌ها و کتاب‌هایشان از وقتی که صرف می‌کنند. بهره علمی و حظّ روحی ببرند؛ یا فرضیه و دکترینی را تعریف کنند تا برای هموطنان و همنوعانش در سطح جهان، سودمند باشد.

شایسته آن است که مسئولان فرهنگ و هنر هر جامعه‌ای حداقل الفبای هر هنری را بشناسند و برای مصاحبه و مناظره و مکاتبه در استخدام کلمات بکوشند. گهگاه با یک کلمه نسنجیده، روحیه اهل فکر و فهم و فرهنگ را آنچنان خراشی می‌دهند که قابل جبران نیست و جالب این است که از واژه عذرخواهی هم وحشتزده هستند. (تا توانی دل کسی مخراش).

ملت ایران عموماً و اهالی شمال ایران به ویژه شهر رشت، به جهات مختلف آب و هوایی و تربیت خانوادگی و دانشمندانی که از دیرزمان همچون ریاضیدان معروف کوشیار گیلانی و عارف نامی شیخ زاهد گیلانی و مردان علم و عمل مانند آیت‌الله بهجت و دکتر معین و پورداود و خمامی‌زاده و سمیعی و پرفسور رضا داشته‌اند و دارد، زمینه رشد را برای جامعه در همه رشته‌ها فراهم ساخته است.

روز دوازدهم دی ماه به عنوان «روز رشت» در زادگاهم بودم و به تماشای چهره‌های هنری شهرمان نشستم. از پیر و جوان حرف‌هایی برای گفتن داشتند، ولی گوش شنوا اندک بود!

۴۷ گروه هنری فقط در رشته تئاتر دیدم که برایم عجیب بود. خلاصه کلام آنکه قدر نیروهای انسانی که همان سرمایه‌های اجتماعی هستند و در قالب فرهنگ و هنر و دین و دانش نقش‌آفرینند را بشناسیم و بشناسانیم و اگر توان جذب آنان را نداریم، مأموریت «راندن» آنان را به خارج از کشور و تنها راه‌حل مسأله که پاک کردن صورت مسأله است، اولیّن پاسخ پرسشگران تند و تیز جامعه ندانیم.

و امّا درباره آیدین آغداشلو، هنرمندی از شهر ما،‌ در محّله «آْفخرا»ی‌ رشت که از طرفی به بازار و میدان ماهی‌فروشان و از جهتی به سبزه‌میدان و راهی هم به مقبره مرحوم استاد پورداود دارد، که گرد و خاک غربت بر مزارش هویداست و مسئولان فرهنگی یا حداقّل میراث فرهنگی لازم نیست که عطرافشانی کند، در حد امکان سر و روی آشنای غریبه، معّلم و استاد دکتر محمد معین و دکتر مهدی محقّق را گردگیری و آب و جارویی کند و آیدین آغداشلو را به عنوان هنرمندی که فکور است و آنچه را می‌اندیشد، می‌تواند بیان کند و آنچه را که در ذهن پرورده و بر قلم کشیده و فرهنگی مکتوب و مصوّر از خود به جای گذاشته است.

کلام استاد محمد احصایی برای من حجّت است، چون بی‌جهت سخن نمی‌گوید و در هر جمعی قدم نمی‌گذارد و سالهاست او را می‌شناسم، استاد احصایی گفته است:

«من ۵۰ سال است در کنار آیدین زیسته‌ام و آنچه باعث محوشدن من در کارهایش شده نوشته‌هایی از اوست که خوانده‌ام. فرهیختگی و تیزهوشی در کنار طنز و دریادلی و سلوک در آیدین و کارهایش دیده می‌شود و برای من این آرزو حتّی برای اینکه عظمت کارش را بنماید، دست نیافتنی است.»

در پایان این نوشتار کوتاه وظیفه خود دانستم که درباره آیدین آغداشلو آنچه را دیده‌ام، بگویم که تواضع، نجابت و سکوت و سکون و وقارش در جمع هنرمندان ایرانی برایم مثال زدنی است و جوانان باید بزرگان علم و ادب و فرهنگ و هنر کشورشان را بشناسند و بدانند که همه ما فرزندان آدمیم و بر روی زمین، به دنبال فرشته نباشیم و هر انسانی مصون از خطا و اشتباه نیست.

آیدین در سال ۱۳۱۹ در محلّه آفخرای رشت به دنیا آمد. پدرش از مهاجران قفقازی و معروف به «حاجی اف» بود. آیدین از کودکی به نقاشی روی آورد و در پرورش اخلاقی و حرفه هنری،‌ مادرش الگو و استادش و پشتیبانش بود. بعدها نقاشی و گرافیک را به عنوان رشته تحصیلی برگزید و از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد.

او یکی از منتقدان و نویسندگان فعال در عرصه‌های هنری و فرهنگی ایران است و من او را روزنامه‌نگاری زمان‌شناس می‌دانم؛ چون از خودش شنیده‌ام که گفت:

«کاری که در طول این سا‌ل‌ها انجام داده‌ام،‌ مجموعه مقالاتم بوده که در ۸ جلد منتشر شد. البته قرار نیست نقاش کتاب بنویسد. من با این کارهایی که انجام داده‌ام،‌ احساس می‌کنم بدهی ندارم، ‌ضمن اینکه من خودم را یک روزنامه‌نگار می‌دانم‌، چرا که ۸ جلد کتاب منتشر شده شامل مجموعه مقالات من است که در مطبوعات منتشر شده است.»

البته روز شنبه دهم بهمن آیین نکوداشتی برای آیدین آغداشلو برگزار شد، به امید آنکه زنده دوستی را بر مرده پرستی ترجیح دهیم و با همّت آغداشلوها مدرسه عالی فرهنگ و هنر گیلان و خانه هنرمندان رشت را به صورتی مردمی بنا کنیم و نسل آینده را بسازیم.

محمدحسن اصغرنیا

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *