آیینه/پژوهشی در پیشینه و ریشه نوقان و نوغان شرح دو واژه از همشهری پژوهشگر دکتر محمدحسن ابریشمی

۱۳۹۵


 

 

صاحبا، مهربانا. یوم شنبه ۴ شهر ربیع‌الثانی در دعاگویی سرکار مشغول می‌باشم، اولاً جای شریف خالی و ثانی از مفارقت سر کار بر ماها بد می‌گذرد ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ زحمت دیگر این است که اخوی آقا سید احمد اراده دارد بعد از «نوغان» برود ‏‎]‎به‎[‎‏ مسکو و پطرپرغ، باید محبت بفرمایید بنویسید به وزیر مختار دو کاغذِ سفارش‌نامه بنویسید یکی به بزرگ مسکو و یکی به بزرگ پطرپرغ، اگر طلبی و مشغله داشته باشد امرش را صورت بدهند… (ص ۱۱).
صاحب مهربان بنده ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ امسال به جهت ما «نوغان» نشده علاوه بر آن به جان عزیز آن صاحب مهربان قسم است، قبله عالم روحنا فداه مالیات و قسط از اهالی گیلان خواستند… (ص ۱۲۸).
صاحبا، مشفقا ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ نور چشمی میرزا رفیع مخلص را خدمت سرکار صاحب ‏‎]‎خودزکو‎[‎‏ شفیع ساخته که مبلغ ۸۵۰ تومان را با برات ۲۸۰ تومان که جملتان ۱۳۰ تومان می‌شود با حاجی معامله نوروزی یا «نوغانی»، هر قسم که صلاح معامله فرموده تمسک و برات را به او مرحمت فرمود (ص ۱۴۰ و نیز ۳۱۴).۱۱
صاحب مهربان من ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ نظر بر پریشانی و بی‌اوضاعی آقا میرزارضا ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ قرار بر آن دادیم که هر ساله تنخواهی آقا میرزا رضا در «فراغ نوغان‌‏‎]‎فراغت از کار پرورش کرم و برداشت پیله‎[‎‏» کارسازی کرده تا رفع مشغل ذمّگی ‏‎]‎مشغول‌الذّمه‎[‎‏ خود نماید… (ص ۱۴۶).
صاحبا، مهربانا. مراسله محبت سرشته ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ رسید. کمال خوشحالی روی نمود؛ به سر عزیزِ شما قَسَم از مفارقت سرکار بسیار بد می‌گذرد و بسیار شوقِ شوق خدمت سرکار را داریم، اگر «سرنوغان» نبود خدمت می‌رسیدیم ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ اگر مضنه ابریشم را خواسته باشید منی ۱۲ تومان و پنج هزار ‏‎]‎دینار‎[‎۱۲، می‌خرند… (ص ۲۶۷).
۲) نوغان در قانون قزوینی
در عهد قاجاریه رساله‌های انتقادی اجتماعی زیادی نوشته شده۱۳، که برخی از آن‌ها حاوی مطالب و نکات اقتصادی قابل توجه و بااهمیتی است. یکی از این رساله‌ها قانون قزوینی (تألیف ۱۲۸۵)، نوشته محمد ضفیع قزوینی است که در شهر قزوین کلاه‌فروش بوده. وی ضمن آشکار کردن فسادهای اجامرواوباش و یکی از طوایف در قزوین می‌افزاید «… و به تقلید ایشان بود که در طهران اجامرواوباش هجوم عام کردند و اگر تعدی این طایفه به باغستان قزوین نبود باغستان قزوین کفایت اهل شهر می‌کرده» و در ادامه از ناتوانی حکومت در اداره مملکت، و خساراتی که از بی‌لیاقتی و عدم تدبیر دولت بر ملت تحمیل می‌شود سخن گفته، و از جمله با اشاره تلویحی به ژیان غیرقابل جبران ناشی از شیوع بیماری کرم ابریشم (پبرین ر ‏Pebrine‏) در گیلان (به سبب طمع و نادانی دولت ایرن)، در سال ۱۲۸۰ قمری (۱۸۶۳ م)، و سال بعد در همه مناطق تولید ابریشم، در نتیجه انقراض تولید تخم کرم پیله (نوغان) و ابریشم در ایران و انتقال اضطراری تولید آن در روم (عثمانی، ترکیه)، و متصرفات تابعه آن چون مصر، یاد کرده است:
… از جمله «ابریشم رشت» است… نصف رعیت ایران از صدمه او بی‌پا شدند ‏‎]‎از پای درآمدند‎[‎، چنانچه شرح صدمه زیاده ازین رساله است، که اولیاء ایران در مواظبت آن نکوشیدند، و در این چند سال در حالت اضطرار در دولت روم و در مصر در کنار رود نیل محل «نوغان» برقرار کرده و خوب شده ‏‎]‎است‎[‎‏.۱۴
‏۳٫ نوغان در اسناد امین الضرب
در اسناد امین‌الضرب، مربوط به خراسان، واژه فارسی «نوغان» را به معنی مشهور کنونی آن «کرم پیله» و «ابریشم» و نیز با معنی و مفهوم موسم رسیدن یا برداشت برخی محصولات آمده است. نمونه‌هایی از «نوغان» با معنی نخست در اینجا نقل می‌شود (خراسان در اسناد امین‌الضرب، ص ۲۰۳، ۲۳۷، ۳۳۴، ۳۴۵، ۳۷۶، ۴۷۳، ۴۹۴):
‏‎]‎دوشنبه ۵ رمضان ۱۲۹۰ ر ۲۷ اکتبر ۱۸۷۳‏‎[‎‏ «تخم نوغان» عرض شد یک من ۱۱ تومان داد و ستد می‌شود…
‏‎]‎دوشنبه ۲۲ رمضان ۱۲۹۱ر۲ نوامبر ۱۸۷۴‏‎[‎‏ کرایه ۱۰ صندوق «تخم نوغان» از قراری یکصد من به وزن تبریز سی و هفت تومان کارسازی بفرمایید و مبلغ ده تومان وجه نقد از بابت پیشکرایه داده شد…
‏‎]‎چهارشنبه ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۲۹۵ ر ۱ مه ۱۸۷۸‏‎[‎‏ در باب «نوغان»، این ولا ‏‎]‎روزهای نزدیک‎[‎‏ هنوز معلوم نیست، «ابریشم» هم خریدار ندارد… تابیده کمتر هست و کمتر خریدار دارد، چون که «نوغان» سال گذشته خوب نشد، لهذا باب «شعرباف» کشیدند و چندان هم نبودند بر زمین هم نماند…
‏‎]‎چهارشنبه ۲۲ جمادی‌الثانی ۱۲۹۶ ر ۱۲ ژوئن ۱۸۷۹‏‎[‎‏ در باب «نوغان»، امسال تربت ‏‎]‎حیدریه‎[‎‏ و محولات و نیشابور نوغان اینها همه خوب شده «فیله تازه» هم به دست آمده، هواها که خوش گذشت. «نوغان» هرات هم باید بسیار خوب شده باشد.
‏‎]‎شنبه ۱۲ جمادی‌الثانی ۱۲۹۷ر ۲۲ مه ۱۸۸۱‏‎[‎‏ در باب «سرنخ ‏‎]‎ابریشم‎[‎‏ بخارا» مرقوم فرموده‌اید خیلی گران می‌شود. از قراری که نوشته یک من سه تومان می‌شود. ولی بر فرض اینکه به خوبی مال رشت هم باشد صرفه ندارد تا «نوغان» تازه سه قیمت جدید معلوم می‌شود.
۴٫ اطلاعاتی از «نوغان» در گیلان عصر قاجار
در اسناد میرزا عبدالوهاب آصف الدوله، مربوط به گیلان، نیز کلمه «نوغان» به معنی کنونی آن(پیله، ابریشم، تخم کرم پیله)، و نیز اصطلاح «ابتدای نوغان» و «سرنوغان» به معنی موقعِ پایان کار پیله تنیدن کرم‌ها، و آغاز جمع‌آوری پیله‌ها، از تلنبار (تلمبار)، آمده است؛ از باب نمونه در نامه به تاریخ جمعه ۲۹ ذیحجه ۱۲۸۶ (۱۵ اسفند ۱۲۴۸ برابر ۴ مارس ۱۸۷۰) می‌گوید: «… حاصل عمل رودبار دو عیب کلی دارد… یکی زیاد بودن مالیات آنهاست که در زمان جناب دبیرالملک۱۵، که رودبار آباد و نوغان می‌شد‎]‎‏ پرورش کرم ابریشم خوب بود‎[‎‏ به یک مرتبه یک جمع ‏‎]‎‏ نوغان کار یا پرورش دهنده کرم پیله‏‎[‎‏ را دو جمع ‏‎]‎دو برابر‎[‎‏ کردند و حال از این زیادی خراب شد حالت نوغان هم مشخص است؛ یکی ‏‎]‎دیگر‎[‎‏ ستم شریکی میان خود آنهاست…» (نمره ۹، ص ۱۲). همو در نامه‌های سال ۱۲۸۷ قمری ر ۱۲۴۹ شمسی، نیز کلمه «نوغان» را با همان معانی آورده، ‌از آن جمله است:‌
… اینکه تا حال از «نوغان» چیزی عرض ننموده محض این بود که… رعایای خارجه به امید مثالثه ‏‎]‎‏: یک سوم‏‎[‎‏ و آن بی‌حسابی‌های هر ساله که به کلی دست رعیت و ارباب از کمک کوتاه بوده و هر چه می‌شد آنها می‌بردند. تخم ‏‎]‎پیله‎[‎‏ زیاد و خوب آوردند و نفروختند ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ از آن طرف وقتی رعیت می‌دید هر چه حاصل می‌شود ارامنه می‌برند اصلاً دل نمی‌سوزاند بلکه اخلال و دزدی می‌کرد. حال مال خود اوست جانسوزی می‌کند. این عمده اسباب تهیه «نوغان» بود ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ یکی هم مساعدت هواست که همه گیلانی‏‎]‎ها‎[‎‏ متفق هستند که هیچ سال این طور هوا مساعده نبوده ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ تا حال از هیچ جا جز حرف خوبی «نوغان» و انار علامت نیکی ظاهر نشده است (نمره ۶۵، ص ۱۸).
… حالا به واسطه «بی‌نوغانی»، و عدم ضبط چند سال کار گیلانی عموماً این طور شده که از ابتدای «نوغان» هر چه شود آنچه ممکن است رعیت از ارباب می‌دزدد به انواع مختلفه، هر چه بماند ارباب بروز نمی‌دهد و اغلب در میان تلف می‌شود و عمده ضرر عاید دیوان است. علاجی بهتر از آن به نظر نمی‌رسد که ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ قبل از این که حق دیوان و ارباب معین شود در سر هر بازار ابریشم فروخته یا معاوضه شود ضبط نموده یا خبر بدهند ‏‎]‎‏…‏‎[‎‏ اگر قبل از معین شدن حقوق دیوان و ارباب و رعیت در خانه رعیتی ابریشم پیدا شود ضبط و صاحبش تنبیه خواهد شد.
معذلک به همین قدر نمی‌شود اکتفا کرد. ‏‎]‎بلکه‎[‎‏ در موقع باید، ان‌شاء‌الله تعالی،‌ آدم‌های ظاهر و مخفی در بازارها و محال زیاد گذاشت و به قدر مقدور ضبط کرد. از همه مشکل‌تر کار ‏‎]‎نواحی‎[‎‏ «خالصه‌جات» و «لشته نشاء» و «تولم» است که دهات دیگر اقلاً ارباب‌ها به واسطه حق خود می‌پایند، لیکن اینجاها پاینده ندارد. تولم را قرار دادم پسر میرزا عبدالوهاب خودش با آدمهای زیرک برود… ان‌شاالله در «سرِنوغان» هر قدر آدم بخواهد از هر قبیل به او داده شود (نمره ۶۸، ص ۷۰-۷۱). 
چون غالب مردم این ولایت از قدیم به رعایای خارجه مقروض بوده و هر کس هم که امسال «تخم نوغان» از آنها به مثالثه یا مرابعه ‏‎]‎یک چهارم‎[‎‏ گرفت، چنانکه در سال‌های سابقه هم معمول بود، تدریجاً و به دفعات برای مخارج خود و تلنبار ملک از صاحب تخمِ‎]‎پیله‎[‎‏ دستی گرفته تا حالا که حاصل آنها به دست آمد، و رعیت این ولایت هم چنان مقهور خارجه بودند که هیچ گوشزد ایشان نشده بود که بتوان با وجود قرضِ خارجه مالیات داد و مالیات را مقدم بر 
قرض خارجه داشت… رعایای خارجه قدری شکایت آمدند، چون اغلب آنها رعایای روس بوده… (نمره ۱۳۸، ص ۱۲۱، ۱۲۲).
… امری که زیاد لازم است حضور عالی عرضه دارد فقره «تخم نوغان» سال آینده است که عشر ‏‎]‎یک دهم‎[‎‏ تخم در گیلان موجود نیست و امساله از خراسان و جای دیگر بسیار کم آوردند. دو علت پیدا کرد که امساله نیاوردند: یکی پارسال زیاد آورده بودند، ارزان شد و ضرر کرد… یکی ‏‎]‎دیگر‎[‎‏ این گیلانی نادان هر چه خریده بودند به وعده «سرنوغان» که پول بدهند در «سرنوغان» هم ندادند… هنوز قیمت تخمی که جناب معیرالممالک داده بود اغلبی نداده‌‌اند…
۱۷ ذیقعده‌الحرام ۱۲۸۷ (نمره ۳۲۰، ص ۲۷۴، ۲۷۵).‏
اعتماد السلطنه در مرآه البلدان در معرفی شهرها و نواحی مختلف ضمن معرفی تولیدات هر یک به دفعات از «ابریشم» یاد کرده است. اما در دو مورد «کرم ابریشم» (ص ۳۳۱، ۷۹۳) و یک بار هم از «کرم پیله» (ص ۲۳۷۰) سخن گفته است، مثلاً در معرفی «بَردَعه» از نواحی ابریشم‌خیز کهن ایران در غرب دریای خزر، از قول حمزه اصفهانی (وفات حدود ۳۵۰ هجری) نوشته است: «بردعه» مُعرَّب «برده‌دار» فارسی به معنی محل نگاهداشتن «اُسرا» است، و در ادامه می‌گوید: «بردعه که به اصطلاح این ایام قراباغ باشد اسم ناحیه‌ای است، شوشه قلعه و شهر اوست… رودخانه تُرتُر (ثرثور) از قراباغ می‌گذرد… اهالی گله زیاد دارند و تربیت کرم ابریشم می‌نمایند» (ص ۳۲۶-۳۳۱)؛
و در معرفی «تفلیس»، به شرحِ جنگ شاه عباس با «سهراب‌خان» حکمران گرجستان پرداخته و به نقل از «شاردن» نوشته است: «… از سمت دیگر ایالت کاخت را مسخر نموده… تمام درخت‌های توت که برای تربیت کرم ابریشم به عمل آورده بودند، و سرچشمه مکنت اهالی کاخت بود، بریدند…» (ص ۷۹۳)؛
و در معرفی «جیلو» از «توابع درب قاضی نیشابور، در دو فرسنگی بلده» نوشته است «سی‌خانوار سکنه دارد، از جمله شش خانوار از مهاجرین هرات، از اولاد مرحوم شاه کامران می‌باشند۱۶؛ باغات در این قریه هست و کرم پیله هم به عمل می‌آورند» (ص ۲۳۷۰)؛ اعتماد السلطنه تنها یک بار واژه «نوغان» به معنی «پیله ابریشم» یا «ابریشم» را به کار برده است. وی در وقایع ماه رجب ۱۲۹۶ (تیرماه ۱۲۵۸) از جمله نوشته است: «نوغان گیلان چنان خوب شده که سال‌ها به این خوبی و امتیاز نشده بود» (مرآه‌البلدان، ص ۲۳۹۲). 
ابونصر میرزاحسام‌السلطنه در روزنامه راپرت مسافرت طوالش، در سال ۱۳۰۸ قمری ر ۱۲۶۹ شمسی، با معرفی کرگانرود (در ناحیه تالش یا هشتپر گیلان) می‌گوید: «هوای ‏‎]‎ناحیه‎[‎‏ کرگانرود، به واسطه ارتفاع ‏‎]‎بیشتر‎[‎، بالنسبه به سایر‎]‎منطقه‎[‎، خنک و سردتر است. در آن محل نوغان به همین جهت نمی‌شود» (چهار رساله، ص ۱۱۹). حسینی فراهانی (دبیرالملک، میرزامحمدحسین حسینی) در سال ۱۳۰۲ قمری (۱۲۶۳ ش ر ۱۸۸۴ م) در سفر به گیلان می‌گوید: «متاع گیلان که تجارت می‌شود کلیهً برنج و ابریشم است» و در وصف شهر رشت شرح جالبی دارد (ص ۴۰، ۴۱):
در چهار فصل در این شهر باران می‌آید و گاهی می‌شود که چهل پنجاه روز کسی آفتاب را نمی‌بیند… در فصل تابستان اگر در گیلان باران بیاید ناچار هوا سرد خواهد شد و به جهت «نوغان» آفت خواهد بود و ضرر خواهد داشت.

پی‌نویس: 
۱۱‏. متن این نامه به شماره ۶۹ در صفحات ۱۴۱-۱۴۳، و عین همین نامه به شماره ۱۶۷ در صفحات ۳۱۳-۳۱۴ نیز چاپ شده که تکراری و ناشی از عدم دقت تدوین‌کنندگان محترم نامه‌های گیلان است.‏
۱۲‏. در عصر قاجاریه هر «هزاری» یعنی «هزار دینار» برابر «یک قران» و «دو هزار» معادل «دو قران» بود. در سال ۱۳۰۸ شمسی واحد «قران» منسوخ و «ریال» جای آن را گرفت با این تفاوت که هر «ریال» برابر «صد دینار» شده است. با وجود این کلمه «دو هزاری» برای «دو ریال» به پیروی از تداول قدیم، استمرار پیدا کرد، و اصطلاح معروف که به هر چیز کمابها می‌گفتند که «به دو هزار نمی‌ارزد» یادآور همان «دو هزار دینار»‌یا «دو قران» عصر قاجار است.‏
۱۳‏. روانشاد استاد ایرج افشار، طی یادداشتی عالمانه (در ۶۲ صفحه) در مقدمه کتاب قانون قزوینی به معرفی ۷۳ رساله در این باب و نویسندگان هر یک به ترتیب تاریخ تألیف (از ۱۲۶۰ تا ۱۳۳۱ قمری) پرداخته‌اند (ص ۱۲-۲۰).‏
۱۴‏. محمدشفیع قزوینی، قانون قزوینی، به کوشش ایرج افشار، تهران، طلایه، ۱۳۷۰، ص ۱۰۱٫‏
۱۵‏. دبیرالملک. میرزامحمدحسین حسینی فراهانی (تولد ۱۲۶۴درقریه آهنگرانِ فراهان ـ وفات ۱۳۲۵) فرزند میرزامحمدمهدی ملک الکتاب عشرت فراهانی، از رجال عصر ناصرالدین شاه، مقاماتی چون وزارت رسائل، متصدی امور حکومتی تهران و خالصه‌جات، حکومت کرمان، عراق، تولیت آستان قدس رضوی و عضویت دارالشورای کبری داشته است.‏
۱۶‏. منظور از «کامران»، شاهزاده افغانی از اعقاب احمدشاه درانی از سرداران نادرشاه افشار است.‏

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *