ظهور و سرانجام یک اندیشه؛ آن دهه شصتی ها و این دهه شصتی ها (از: علیرضا حسینی مقدم خبرنگار دفتر تربت حیدریه)

سال ۱۳۵۷ خورشیدی مردم ایران تنها راه ایجاد تحولات همه جانبه در کشور را تغییر نظام سیاسی با شیوه انقلاب دیدند،اما احساس می شود فرزندان آن ها که غالبا در همان دهه ۶۰ متولد شدند،اگر نگوییم امروز خود را مقید به حفظ اندیشه پدران نمی دانند، دست کم “ان قلت هایی” به آن وارد می دانند چرا؟

آن دهه شصتی ها و این دهه شصتی ها

سال ۱۳۵۷ خورشیدی مردم ایران تنها راه ایجاد تحولات همه جانبه در کشور را تغییر نظام سیاسی با شیوه انقلاب دیدند،اما احساس می شود فرزندان آن ها که غالبا در همان دهه ۶۰ متولد شدند،اگر نگوییم امروز خود را مقید به حفظ اندیشه پدران نمی دانند،دست کم “ان قلت هایی” به آن وارد می دانند چرا؟ 

پیش نویس

در این دست نوشته به تعریف دیدگاه های دهه شصتی هایی که انقلاب کردند و همچنین فرزندان آن ها که در همان دهه شصت یا کمی پس از آن دوران متولد شدند، می پردازیم.زیرا بررسی گروه سنی شرکت کنندگان در اعتراضات دی ماه ایران، ضرورت ارایه چنین مقایسه ای را ایجاب می کند.

این بدان معنا است که در کنار جنگ تاریخی فرزندان با والدین یا همان عبارت تکراری “شکاف بین نسلی”، اما جمهوری اسلامی در وضعیتی قرار گرفته که نگارنده آن را “تقابل ذهنیت” بین دو جبهه پدران و فرزندان یا مسوولان و آقازاده ها نام می نهد.

ضرورت طرح موضوع

از آنجا که بطور غالب و براساس تئوری های انقلاب، استحاله حال خود خواسته یا ناخواسته در ذات و جوهره انقلاب نهفته، شایسته است در خصوص کالبد شکافی یک انقلاب و این که در چه دورانی، به چه دلیلی و توسط کدام بازیگران سیاسی به استحاله کشیده خواهد شد،دست نوشته ای هر چند کوتاه از زاویه

“تاریخی”، “جامعه شناسی”، “موزاییک بندی فرهنگی”، “نقد رفتاری نهادهای انقلابی” و در نهایت “نقد رویکرد کارکرد گرایانه انقلاب” ارایه شود.

الف) از منظر تاریخی

۱- شاید تحلیل مناسبی نباشد اما به زعم نگارنده نمونه استحاله خود خواسته را می توان در کشور فرانسه جستجو کرد زیرا این کشور بعد از وقوع انقلاب کبیر خود در سال ۱۷۸۹ تا امروز پنج جمهوری را پشت سر گذاشت که در حقیقت هر جمهوری حرکتی رو به اصلاح را در این کشور نوید داده و لذا اگر امروز حاکمان این کشور مدعی هستند مشعل دمکراسی در کشورشان فروزان است، سخن ناصوابی نگفته اند زیرا امروز دیگر نمی توان رد پایی از آن شعارهای انقلابی در رفتار نخبگان سیاسی این کشور مشاهده کرد.

اما استحاله ناخواسته را می توان در کشور روسیه یا اتحاد جماهیر سابق شوروی یافت که مربوط به دوران “میخاییل گورباچف” می شود زیرا با اجرای اصلاحات سیاسی موسوم به گلاسنوست (فضای باز سیاسی) و اصلاحات اقتصادی موسوم به پرسترویکا (بازسازی اقتصادی) در کشورش، اما با وجود آنکه از دوران جنگ سرد به تدریج هم در زمینه اقتصای و هم به لحاظ بنیه نظامی به بزرگترین ضراد خانه نظامی جهان تبدیل شده بود، به ناگاه در سال ۱۹۹۱ (۱۳۶۹خورشیدی) از هم پاشید و به ۱۱ جمهوری مستقل تبدیل شد.

البته از خاطر نبریم بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ نیز شاهد وقوع دگردیسی فکری و به تعبیری استحاله خودخواسته توسط لنین در این کشور بوده ایم و آن اجرای طرح اقتصادی معروف به نپ یا آشتی با نظام سرمایه داری در سال ۱۹۲۱ است، اما آنچه در این دست نوشته مورد نظر می باشد، استحاله ای هست که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد.

۲- سال ۵۷ که تنها ۱۰ سال داشتم و به عنوان یکی از هزاران نمونه کوچک ترین فرد “مطلع و مختار” خانواده انقلابی ایران، کج دار مریز در راهپیمایی های دوران انقلاب شرکت می کردم.

تا آنجا که ذهنم یاری می کند، در بین صفوف به هم فشرده راهپیمایان و البته به طور دقیق در کنار طبقه “بورژوای شهری”، اما طبقه دیگری نیز خودنمایی می کردند که هر چند نمونه های این گروه نقش موثری در غالب انقلاب های جهان داشته اند، اما تا امروز هیچگاه راجع به نقش آن ها در معادلات سیاسی، اقتصای و فرهنگی ایران بعد از پیروزی انقلاب ارایه نشده یا شاید من از وجود چنین دست نوشته هایی بی خبر ماندم و آن حضور “روستاییان و دهقانان” در صف نخست و میانی راهپیمایی ها بود.

به هر حال آن دهه شصتی ها اعم از شهری و روستایی یا در آن دوران متاهل بودند و یا به تدریج ازدواج کردند اما این گروه در همان دوران دهه شصت و یا کمی بعد، صاحب فرزندانی شدند که امروز بین سنین ۲۰ تا ۳۰ سال و البته کمی کمتر یا بیشتر هستند.

ب) از منظر جامعه شناسی

۱- دکتر “علی شریعتی” معتقد است بر اساس یک اصل جامعه شناسی هر انقلابی (منظور فرد انقلابی) بعد از پیروزی انقلاب، خود تبدیل به یک ضد انقلاب شده و هر رفتار انقلابی را به نام ضد انقلاب سرکوب می کند.

نگاهی به کتاب قلعه حیوانات نوشته جرج اورول (ترجمه امیر امیرشاهی) تایید این ادعاست و البته در کتاب کالبد شکافی چهار انقلاب نوشته “کرین برینتون” (ترجمه محسن ثلاثی) اصل دیگری مطرح می شود و آن این که انقلاب فرزندان خود را می بلعد (جمله از فرانتس فانون است و ریشه در الهه یونان باستان به نام کرونوس دارد).

۲- قانون پلک زدن بعد قطع سر از بدن: مشهور است “آنتوان لوران لاوازیه” بنیان گذار شیمی نوین و از انقلابیون فرانسه، بعد از اینکه به اعدام با گیوتین محکوم شد، تصمیم گرفت در آخرین لحظات زندگی و حتی بعد از مرگ نیز به علم خدمت کند.

لذا به شاگردان خود گفت: احتمالا جایگاه حواس و شعور انسان می بایست در سر (مغز) انسان باشد و لذا پس از جدا شدن سر از بدن احتمالا باید تا چند لحظه هنوز حواس و هشیاری فرد کار کند، پس شما پس از اینکه سر من به وسیله گیوتین قطع شد فورا آن را روی دست بالا بگیرید و تعداد پلک زدن‌های مرا بشمارید تا زمان تقریبی از بین رفتن هشیاری و مرگ کامل به دست بیاید.

پس از اینکه لاوازیه اعدام شد، سر او را بالا گرفتند و او بیش از ۱۰ بار پلک زد و این واقعه یا قانون پلک زدن بعد قطع سر از بدن به نام این دانشمند انقلابی به ثبت رسید. ذکر این نمونه تاریخی تنها برای تبیین بهتر ذات انقلاب از منظر جامعه شناسی است.

ج) از منظر موزاییک بندی فرهنگی

۱- در غالب انقلاب های جهان، سهم طبقه روستاییان و کشاورزان بعد از پیروزی انقلاب در قالب رفع نیازمندی های اولیه اقتصادی پرداخت و آرام آرام این گروه خاص از صحنه سیاسی حذف می شوند.

حتی شهید مطهری در یکی از خطبه های نماز جمعه تهران اعلام می دارد تمام احزاب و گروه هایی که مدعی هستند در انقلاب نقش داشتند، بیایند تا سهم آن ها پرداخت شود که اتفاقا این فایل صوتی در آرشیو خبرگزاری جمهوری اسلامی موجود و یکی از مواد آزمون استخدامی در این سازمان نیز هست.

به عنوان نمونه در ژاپن سامورایی ها بعد از انقلاب، قطعه زمینی گرفتند و به همان حرفه و پیشه اجدای خود ادامه دادند، اما در ایران طبقه روستاییان نه تنها به زمین و ادوات کشاورزی بسنده نکردند، بلکه از سفره انقلاب سهم بیشتری طلب داشتند و لذا تا امروز این طبقه خاص را در تمام صحنه ها حاضر و ناظر دیده ایم.

حال سوال این است: آیا یک روستایی حق ندارد از طبقه خود جهش کرده و به طبقه بورژوای شهری و در مراحل بعد به گروه یقه سفیدها ملحق شود؟

پاسخ روشن است همانطور که یک شهری تا زمانی که با اصول و قواعد زندگی روستایی آشنا نشود، قادر به ادامه زندگی در روستا نخواهد بود، عکس موضوع نیز مصداق دارد.

برای درک بهتر این ادعا لازم به بیان چند اصل کلی است زیرا انقلاب در جوهره خود دارای خصلت های ذاتی است که بطور غالب در هر کشوری که به وقوع می پیوندد، لاجرم تغییراتی را در ارکان نظام سیاسی به وجود می آورد و این محدود به انقلاب اسلامی ایران نیست.

۲- پاکت های سه گانه مدیریتی

در بین دانشجویان رشته مدیریت، طنز رایجی متداول و مرسوم است که معتقدند در کشوی میز هر مدیر سه پاکت گذاشته شده که باید در مواقع بحرانی به ترتیب آن ها را بازکرده و دستورات مطالب پاکت را اجرا کند.

در پاکت نخست نوشته شده: “تا می توانی از مدیر قبلی بد بگو” و این دستور العمل روزهای نخستین مدیریت وی است که البته اعتبار چنین سخنانی بسته به درک و فهم پرسنل و کوچکی و بزرگی سازمانی است که وی مدیر آنجاست.

اما از آنجا که ممکن است کارکنان سازمان دیگر از این شیوه بیانی نیز خسته شوند، توصیه شده پاکت دوم را باز کند که در آن نوشته شده: “تا می توانی وعده بده”.

این ترفند نیز تا مدتی محدود پاسخ می دهد، اما زمانی که این شیوه نیز کارایی خود را از دست می دهد، توصیه به باز کردن پاکت سوم شده که در آن آمده است: “استعفا بده تا محبوب شوی”.

در ایران بعد از انقلاب بارها و بارها شاهد باز شدن پاکت های نخست و دوم از سوی برخی مسوولان و نخبگان سیاسی بوده ایم، اما تا امروز به جز مصطفی معین (وزیر علوم دولت اصلاحات) که آن هم انگیزه های سیاسی داشت (در سال های ۷۸ و ۸۲)، کسی شاهد استعفای مدیران به دلایل ناکارآمدی نبوده است.

د) از منظر نقد رفتاری نهادهایی که بعد از پیروزی انقلاب ایجاد شدند

۱- ضرورت ایجاد نهاد برای تحقق شعارهای انقلاب:

اصولا در هر کشوری که انقلاب رخ می دهد، انقلابیون برای پیشبرد اهداف انقلاب، دست به ایجاد نهادهایی با محوریت فرهنگی و اجتماعی می زنند، حتی بنیاد مستضعفان نیز که یک نهاد اقتصادی و با تکیه بر اصل “از کجا آورده ای” که خود از یادگاران عهد شاه عباس صفوی می باشد، با رویکردی فرهنگی و نیز بر اساس توصیه ها و آموزه های قرآنی دال بر رعایت فرهنگ مساوات و عدالت اقتصادی، برنامه ریزی و ایجاد شد.

به هر حال در ایران نیز از فردای پیروزی انقلاب و تشکیل دولت انقلابی، حاکمان برای تحقق شعارهای خود، دست به نهاد سازی زدند.

مهم نیست این نهادها در پیشبرد اهداف انقلاب تا چه اندازه موفق بوده و هستند، بلکه مهم ارزیابی کارکرد آن ها از بعد زمانی و به تعبیر بهتر بررسی حیات و ممات نهادها و برای پاسخ به این سووال، شایسته است به بررسی یک اصل دیگر انقلاب اشاره کنیم.

۲- آیا تمام شعارهای انقلاب عملی می شوند؟

براساس یک اصل یا سنت انقلابی، انقلابیون از فردای پیروزی انقلاب و تشکیل و تثبیت حکومت جدید، با سه راه و تنها با سه راهبرد مواجه هستند که شامل:

“تحقق بی قید و شرط شعارها”، “بی اعتنایی و عبور از شعارها” و “تعدیل و تلطیف شعارها” است.

به عنوان نمونه در ایران، سیستم سیاسی تشخیص داد در ۲۳ بهمن سال ۵۷ نهادی به نام “کمیته انقلاب اسلامی” شکل بگیرد، اما همین سیستم سیاسی در سال ۷۰ تشخیص داد نهاد فوق با ادغام در دو یکان شهربانی و ژاندارمری، تشکیل نیروی انتظامی را بدهند.

نکته مهم و پیام اساسی این بخش از گزارش آن است که در ایجاد و نابودی نهادها، نخبگان انقلابی تنها به یک موضوع استناد می کنند و آن بقای “انقلاب” است.

اما همانطور که پیشتر آمد، ما “تعدیل و تلطیف شعارها” را نیز داریم یعنی در هر انقلابی زمانی فرا می رسد که انقلابیون برای بقای انقلاب و درست در زمانی که انقلاب به استحاله خود نزدیک می شود، استراتژی تعدیل یا تلطیف شعارها را باید مد نظر قرار داده و به آن جامعه عمل بپوشانند.

ه) از منظر رویکرد کارکردگرایانه انقلاب

۱- تعریف تئوری کارکردگرایی

نظریه کارکردگرایی به زبان ساده به معنی نتیجه، اثر یا سازگاری یک نهاد یا ساختار معین با شرایط محیط در ظرف زمان و مکان مشخص و البته متغیر است. مثلا هر چند دستشویی نماد محیطی ناپاک و آلوده است، اما چون کارکرد حیاتی در زندگی انسان ها دارد، لذا می توان با نصب دستگاه تهویه هوا درون آن و نصب در ورودی برای جدا کردن آن از محیط مسکونی، ضمن رعایت نکات بهداشت فردی، در صدد حذف آن از زندگی روزمره بر نیامد.

همین دستشویی، در ادوار مختلف اسم ها و اشکال مختلفی داشته و دارای قوانین خاص خود بوده و حتی ضرب المثل “سوراخ دعاشو گم کرده” بر شرایط خاص آن دوران همین مکان ساخته شده، اما چون دارای کارکردی ثابت و حیاتی بوه و هست، هیچگاه از زندگی حذف نشده بلکه نسبت به شرایط زمانی و مکانی متحول شده است.

هر چند تئوری کارکردگرایی یکی از هزاران محصول غرب در حوزه علوم اجتماعی است، اما در حقیقت دایره بسط نفوذ آن در ایران قبل انقلاب اسلامی در وسعت بی نهایت وجود داشت، اما در ایران بعد از انقلاب اسلامی بنا به دلایل عدیده که یکی از عمده ترین دلایل آن حس بدبینی نسبت به هر چیزی که از غرب وارد ایران می شد، با محدودیت های زیادی مواجه بود.

اما نکته مهم در پیوند با این تئوری آن است که از فردای بعد پیروزی انقلاب “سنگ محک” انقلابیون در نهاد سازی یا برچیدن نهادها و سازمان های بجای مانده از رژیم گذشته، تنها و تنها تطبیق آن ها با “معیارهای اسلامی” و “ارزش های انقلابی” بود.

۲- حرکت در راستای تحقق معیارهای اسلامی و ارزش های انقلابی

اگر از هر خبرنگار یا روزنامه نگار ایرانی سووال شود معیار مثبت خدمتگذاری در نظام جمهوری اسلامی به لحاظ کمی و کیفی چیست، ناخودآگاه ۲ واژه “پروژه های هفته دولت” و “پروژه های دهه فجر”، در ذهنش تداعی شده و لیستی حال کوتاه یا بلند ارایه می کند.

اما آیا براستی انتقال گاز، آب، برق، تلفن و به طور کلی انجام امور عمرانی در شهرها و به خصوص روستاها با هدف آنچه که دولتمردان عنوان کرده اند، یعنی “محرومیت زدایی” می تواند سنگ محک خوبی برای سنجش کارایی یک نظام سیاسی باشد؟

شاید و تاکید مجدد می کنم شاید برای نخستین بار بعد از پیروزی انقلاب و در دوران دولت نخست مرحوم اکبر رفسنجانی، هفته نامه ای با نام “حوادث” در ایران منتشر شد که البته خیلی زود به دستور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت جلوی انتشار آن را گرفتند که البته این نیز جزو خصیصه حذفی ما ایرانیان است که در برخورد با مشکلات چون قادر به تحلیل و بررسی منطقی آن ها نیستیم، ساده ترین راه یعنی حذف شان را در دستور کار خود قرار می دهیم، اما چرا این نشریه تعطیل شد؟

هفته نامه حوادث همانطور که از نامش پیداست، برای نخستین بار در تاریخ مطبوعات ایران حوادثی چون سرقت های دولتی، قتل، قتل های ناموسی و بخصوص  نزدیکی با محارم را با ریزترین جزییات به زیور طبع می آراست.

البته این ها مهم نیست، بلکه مهم آن بود که نویسنده گزارش ها غالبا ریشه بسیاری از این حوادث را در خانواده های روستایی حال ساکن روستا یا ساکن نقاط حاشیه شهرها جستجو می کرد.

به عنوان نمونه قتل زن روستایی توسط همسرش و زمانی که بقیه خبر را می خواندید، متوجه می شدید مرد روستایی زمانی که سر زده وارد منزل شده و دیده همسرش با پسر همسایه حین “تماشای فیلم با کمک ویدئو” مشغول عمل زنا بوده است.

هر چند این نشریه زود تعطیل شد، اما نقش تاثیرگذار خود را در همان مدت کوتاه داشت زیرا دیگر نشریات ستون حوادث خود را با الهام از این شویه ادامه دادند که یک نمونه بارز آن در سال های بعد این مطلب بود: زنی برای تنبیه همسرش که اتفاقان از مسوولان شاخص نظام نیز بود، در آفتابه آب داغ می ریزد و موضوعاتی از این دست.

تمام این اخبار و گزارش ها حاوی یک پیام مهم بود: آیا مسوولانی که افتخار دوران مدیریتی شان کشیدن آب لوله کشی، انتقال شبکه برق، انتقال شبکه گاز شهری یا خط تلفن و در سال های اخیر اینترنت به روستاها بود، آیا لحظه ای با خود درنگ کرده اند که بهتر نیست قبل از انتقال این نمادهای توسعه ای، فرهنگ استفاده از آن ها به روستاییان آموزش می دادند؟

بی توجهی به موضوعات فرهنگی در چنین موضوعات مهمی، نتیجه اش آن شد تا یک مرد روستایی زمانی که به برق دسترسی پیدا می کند، قبل از آنکه به فکر خرید کولر یا بخاری برقی باشد، به شهر رفته و ویدئو زیر بغل می گذارد.

این بی توجهی همچنین موجب شده که امروز می خوانیم طبق آمار گوگل ایرانیان در جستجوی واژگانی چون “سکس” و کلمه های مشابه در جهان رتبه نخست را به خود اختصاص داده اند.

البته بر اساس زوایای رفتارشناسی انقلابیون که پیشتر آمد، باید به مدیرانی که پیشنیه روستایی داشتند، حق داد به عنوان خدمت و با نیت محرومیت زدایی به روستای زادگاه خود آب و برق برسانند.

۳- انقلاب یا نظام اسلامی

با وجود گذشت چهار دهه از ایجاد جمهوری اسلامی در ایران، اما متاسفانه هنوز در گویش برخی مسوولان نظام، واژه “انقلاب اسلامی” برای معرفی شکل و فرم و نیز ساختار حکومتی ایران در داخل و خارج کشور بکار برده می شود.

اما حقیقت آن است که انقلاب تنها شیوه و راهکاری برای تغییر یک سیستم سیاسی بود و به محض نابوی رژیم پهلوی و جایگزینی یک حکومت جدید بر روی خرابه های سیستم پیشین، دیگر انقلاب کارکرد خود را از دست داد.

رهیافت نهایی و کلام آخر

۱- شاید تعبیر درستی باشد اگر بگویم تا این بخش مقاله، هر چه نوشتم با هدف ایجاد یک مقدمه ذهنی برای خوانندگان به منظور پذیرش محتوای اصلی پیام این گزارش بوده است.

از ابتدای مقاله بنای کار معرفی تفکرات و اندیشه های ده شصتی هایی بود که انقلاب کردند و در مقابل فرزندان این افراد که نه فضای انقلاب را دیده اند و نه درک درستی از دوران دفاع مقدس دارند.

مهم نیست نسل امروز دهه شصتی ها کت و شلوار به تن دارند یا ملبس به لباس روحانیت می باشند، مهم آن است که این نسل نه با حال و هوای روستا و نه با حال و هوای زندگی شهرنشینی دهه شصت، آشنایی چندانی نداشته و نمی توانند با آن فضا همزاد پنداری کنند و لذا ضرورت دارد تصمیم سازان کلان کشور بیش از آنکه به فکر انتقال پیام های انقلاب سال ۵۷ به این نسل دهه شصتی باشند، خود را مهیای درک پیام های نسل جدید کنند، زیرا این نسل اهل حرکت به سوی عقب نیست، بلکه این تصمیم سازان هستند که باید خاطرات گذشته خود را نفتالین زده و در صندوقچه دل محفوظ بدارند.

هر چند انقلاب ایران در طبقه بندی انقلاب های جهان، جزو گروه انقلاب های ایدئولوژیک قرار می گیرد (دقیقا شبیه مدل انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه) که در مقاله “حاصل جمع دوی به اضافه دو در نظام های تولیدگرا و مصرف گرا” به قلم نگارنده در سال ۹۴ و در ستون ایرنا مقاله خبرگزاری جمهوری اسلامی به تفصیل در خصوصش سخن آمده است.

اما به زعم نگارنده ضرورت دارد تصمیم یابان کلان کشور، لحظه ای به سرنوشت انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب بوروژای فرانسه بیاندیشند و به این سووال پاسخ بدهند چرا نسل کنونی حتی آنهایی هم که معتقد به ژن برتر هستند و به اصطلاح جزو فرزندان پشت کرده به تفکرات پدران و به عبارت بهتر خارج نشین نشده اند، اما آن طور که باید و شاید به ایدئولوژی های بنیادین نظام جمهوری اسلامی، یا بایبند نیستند یا حداقل نسبت به آن ها بی تفاوت شده اند؟

۲- پیشتر و در بخش نقد رویکرد کارکرد گرایانه انقلاب سخن آمد که چه بخواهیم و چه نخواهیم زمانی فرا می رسد که انقلابیون نسل نخست دیگر نیازیی به مانایی نهادهای انقلابی خودساخته نمی بینند و به طور غالب این احساس از سپیده دم آغاز عصر “آسان گیری انقلاب” آغاز می شود.

بر این اساس اگر ببپذیریم نظام جمهوری اسلامی نیز از دولت نخست اصلاحات آرام آرام وارد عصر آسان گیری خود شده، پس مقاومت در مقابل تغییرهای رو به تزاید نیازها و به خصوص رفتارهای فرهنگی نسل امروز دهه شصتی ها، نه عیب است، نه ایراد دارد و نه باید آن ها را جرم تلقی کرد.

البته باید به بخشی از آن دهه شصتی هایی که هنوز تمایل دارند با همان باورهای سال های نخستین پس از پیروزی انقلاب زیست کنند، حق داد در مقابل تحولات مقاومت کنند.

این بدان خاطر است تا آنجا که ذهن نگارنده یاری می دهد کل فضا، اسباب و لوازمات فرهنگی در رژیم پهلوی عبارت بود از: ۲ موج رادیوی سراسری و محلی و ۲ کانال تلویزیونی که البته در همان شب های راهپیمایی های دوران انقلاب به یاد دارم روی پشت بام ها می رفتیم و با کمک رایوی جیبی توشیبای ژاپنی که به قیمت ۲۰ تومان خریده بودیم و البته به مدد صدای بی بی سی، از فضای انقلابی در سراسر کشور با خبر می شدیم.

خیلی از کسانی که امروز از عملکرد تلویزیون دولتی انگلیس (بی بی سی) انتقاد دارند، خودشان در همان روزها در صف انتظار مصاحبه با خبرنگار بی بی سی بودند.

در حوزه نشریات: روزنامه های اطلاعات و کیهان و مجله های زن روز، سپید و سیاه، اطلاعات هفتگی و کیهان بچه ها، شاخص ترین نشریات وقت بودند.

در حوزه کتاب: داستان راستان شهید مطهری، قصه های خوب برای بچه های خوب به قلم مرحوم مهدی آذریزدی، داستان های طلایی (چکیده رمان های معروف اروپا مثل اولیور توریست و بینوایان) برای گروه سنی خردسال و نوجوان خودنمایی می کرد و ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی و مجله آرش نیز برای بزرگترها به صورت زیرمیزی وجود داشت.

تیپ های فکری مثل دکتر شریعتی نیز اگر کتابی چاپ می کرد که به مزاق سیستم سیاسی خوش نمی آمد، ساواک دستگیرش می کرد، چهار تا چک بیخ گوشش می خواباندند، اما وقتی از زندان بیرون می آمد، مجددان راه خود را می رفت منتهی اینبار کتاب هایش را با اسم مستعار “علی سبزواری” و “علی خراسانی” منتشر و عرضه می کرد.

البته خاطرات غبار آلودی در ذهن دارم که ۲ یا سه سال قبل از انقلاب محمد رضا پهلوی قراردادی با دولت فرانسه منعقد کرد که بر اساس آن سیستم مخابرات ایران تصویری شود که البته ماجرایی جذاب و مفصل دارد که در این مقال نمی گنجد و به هر حال این اتفاق نیافتاد.

در شهرهای ایران علاوه بر مسجد، پارک و سینما وجود داشت، اما در شهرهای بزرگ تئاتر، کاباره، مشروب فروشی و خانه های روسپیان نیز خودنمایی می کرد.

به طور کلی به جز مراکز تربیت معلم (دانشسرای مقدماتی و مراکز تربیت معلم) تنها ۲ دسته دانشگاه دولتی و آزاد هم داشتیم.

اینها تمام اسباب و لوازمات فرهنگی در رژیم گذشته بود که اگر با سطح سواد کلاسیک، درک و فهم عمومی و مراودات فرهنگی آن زمان ایرانیان با جهان خارج بخواهیم حساب کنیم، به طور کلی دولت در کنترل افکار عمومی با مشکل چندانی مواجه نبود.

اما از بد حادثه سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۷ خورشیدی) مصادف شد با آغاز موج سوم تحولات فکری در جهان که البته خوشبختانه یا شوربختانه امواج این تحول ایران را نیز بی نصیب نگذاشت.

بیایید کل شبکه های رادیویی و تلوزیونی داخلی را کنار بگذاریم و با فرض بی انصافی کارکرد آنها را در رشد فکری مردم ندیده بگیریم، به نقش دانشگاه هایی هم که بعد از انقلاب در ایران ایجاد شد و توسعه یافت مثل دانشگاه پیام نور و علمی کاربردی این ها را نیز ندیده بگیریم، اما مگر می شود ظهور اینترنت و فرزندانی را که هر روز این پدیده اجتماعی و فرهنگی به وجود می آورد، ندیده انگاشت؟

اینترنت که ویدئو نیست که در شب های سرد زمستان دهه ۶۰ اگر نمی خواستیم سریال سربداران و سالهای دور از خانه را ببینیم، فورا دفترچه بسیج را برداشته و سراغ بقال سر محل برویم و یک دستگاه ویدئو کرایه کنیم و برای اینکه ماموران گشت کمیته انقلاب نبینند لای پتو یا لحاف بپیچیم.

۳- کلام آخر اینکه

امروز زمان بازنگری در ارزش ها فرا رسیده، امروز زمانی است که برای تحقق شعارهای انقلاب، به راه های میانبر نیاز است. واژگانی چون “استقلال فرهنگی”، “استقلال اقتصادی” و “استقلال سیاسی” به معنی کشیدن حصار به دور خود و بی اعتنایی به رفتارهای جهانی نیست.

هر چند رعایت بخش اعظمی از دیپلماسی تخصصی به عهده دستگاه وزارت امور خارجه است، اما دیپلماسی عمومی و داشتن زبان واحد جهانی به عهده شهروندانی است که اتفاقا مسوولان غیردیپلماتیک نیز در لابلای همین جمعیت جای دارند.

**گروه ایرنا مقاله

از: علیرضا حسینی مقدم  خبرنگار دفتر تربت حیدریه

پژوهشم**۱۸۸۵**

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *