استاد امین علیزاده چهره ماندگار مهندسی آب ایران: هرگز به دنبال پست و مقام نبوده‌‎ام/ تمام قهر و آشتی‌هایمان بر سر «آب» بود

امین علیزاده

استاد امین علیزاده متولد مرداد ماه سال ۱۳۲۲ در روستای سیوکی تربت حیدریه است که توانست با اخذ مدرک دکتری رشته آبیاری از دانشگاه کالیفرنیا و یک عمر خدمت به آبادانی ایران به عنوان یکی از چهره‌های ماندگار در رشته کشاورزی گرایش مهندسی آب و بنیانگذار دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد شناخته شود و در راستای افزایش بهره‌وری و رشد اقتصاد کشاورزی کشور نقش مهمی را ایفا کند.

دکتر امین علیزاده در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا با شرح سرگذشت خود بیان کرد: آنچه بر من گذشته به این دلیل که بسیار طولانی و پیچیده است، شاید برای نسل فعلی دانش‌پژوهان قابل پذیرش نباشد. من روستازاده هستم و همانطور که از پسوند نام من پیداست، از اهالی روستای سیوکی از توابع تربت حیدریه استان خراسان هستم.

روزگار سخت مکتب و مدرسه

وی با اشاره به چگونگی تأسیس مدرسه در روستای سیوکی، تصریح کرد: همزمان با تأسیس وزارت فرهنگ یا آموزش و پرورش فعلی در شهرستان تربت حیدریه، روزی مسیر رئیس اداره شهرستان از روستای ما می‌گذرد و مردم نیز از او خواستار می‌شوند که در روستا مدرسه‌ای تأسیس کنند. در آن زمان روستا مکتب‌خانه داشت و من هم به تبع سایر هم‌سن‌ها به مکتب می‌رفتم.

وی ادامه داد: رئیس اداره فرهنگ با این شرط که هزینه ساخت مدرسه از سوی اهالی روستا تقبل شود، مدرسه‌ای در روستایمان خواهند ساخت. در آن زمان گروهبان دلداری، پدر دکتر دلداری از اساتید گروه کامپیوتر دانشکده مهندسی، که از ارتش فرار کرده و پس از شهریور ۱۳۲۰ به پادگان برنگشته بود، برای پدربزرگ من دهقانی می‌کرد.

دکتر علیزاده اظهار کرد: پدربزرگ من تصمیم گرفت که گروهبان دلداری را به معلمی مدرسه بگمارد و دهقانی دیگر را به عنوان مستخدم در مدرسه به کار گیرد. اتاقی از املاک خویش را به عنوان کلاس مدرسه قرار داد و با چند میز و نیمکت کهنه مدرسه روستا تأسیس شد.

وی با اشاره به کمبودها در زمان تحصیل عنوان کرد: در حقیقت مدرسه برای تحصیل امکاناتی نداشت. مرکب نداشتیم و بایستی خودمان از حمام دوده می‌گرفتیم و با آب مخلوط می‌کردیم تا مرکب مانندی به دست می‌آمد. قلم نداشتیم و از نی برای نوشتن استفاده می‌کردیم. به هر روی این وضعیت را طی می‌کردیم.

این استاد برجسته مهندسی آب کشور اظهار کرد: وضعیت مناسبی برای تحصیل نداشتیم اما افرادی علاقه‌مند به تحصیل بودیم. هم‌اکنون این روستا بالای ۲۰۰ پزشک دارد و چند مقام ارشد کشوری و لشکری از اهالی این روستا هستند. به هر روی من شش کلاس را در روستا خواندم و به تربت حیدریه آمدم. در آن جا امتحانی از ما گرفتند و گفتند شما شش کلاس را تمام کردید و به نوعی تحصیلات در روستا را تصدیق کردند.

علیزاده با اشاره به فوت پدر در دوران کودکی خویش تصریح کرد: من بسیار کوچک بودم که پدر فوت کرد و بایستی برای رفتن به دبیرستان به نوعی خودم از خودم مراقبت کنم، خودم در مدرسه ثبت‌نام کنم و قص علی هذا. یادم است وقتی وارد دبیرستان شدم ناظم وقت به من گفت که از دهات آمده‌ای؟ آن زمان شهریه لازم برای ثبت نام، ۱۴ تومان بود اما من تنها ۴ تومان پول برای پرداخت شهریه داشتم.

وی ادامه داد: ناظم گفت که به یک شرط ۱۰ تومان مابقی را پرداخت خواهیم کرد و آن شرط هم این که آنقدر در تحصیل تلاش کنی که بتوانی «لیسانس» خود را اخذ کنی. این جمله او را فراموش نمی‌کنم که گفت: «حتی اگر لیسانس به دردنخوری مثل لیسانس آب باشد!» حالا امیدوارم که برای اخذ دکترای آب، آن ناظم را شرمنده نکرده باشم.

از کودکی «آب» مهمترین دغدغه زندگیم بود

استاد پیشکسوت گروه مهندسی آب دانشگاه فردوسی بیان کرد: برای من همیشه آب مسئله پررنگی بود. من در یک روستای خشک و کم‌آبی بزرگ شدم. بیشتر منازعات بر سر آب بود. قهر و آشتی‌ها و ازدواج‌ها هم بر سر آب بود. تصور من بر این بود که کسی که آب داشته باشد، دیگر به چیزی نیاز نخواهد داشت.

وی ادامه داد: من بسیار به موسیقی علاقه داشتم. چندین بار در دوران کودکی از نی فلوت ساختم اما مادرم هر بار به درون آتش انداخت. یک نفر در روستای مجاور ما قرار داشت که دوسازه می‌زد و من از نوای او خوشم می‌آمد. از طرفی به ادبیات نیز علاقه‌مند بودم اما هیچ کدام از این علایقم را پیگیری نکردم. مادر من سواد نداشت اما از روی کتاب‌هایی که برادرم می‌خواند با سواد شد. برادرم پزشکی خواند و اکنون نیز متخصص است. من نیز در چنین حالی به سر می‌برم ولی وضع خواهرم بسیار متفاوت است. مادرم به خواهرم می‌گفت که دختر نباید حرف بزند، زمانی که جارو هم حرف زد؛ دختر می‌تواند حرف بزند. به هر روی این‌ها را می‌گفت تا بتواند بر فرزندانی که پدر بر بالین آن‌ها نیستند، کنترلی داشته باشد.

استاد پیشکسوت گروه مهندسی آب دانشگاه فردوسی بیان کرد: پدر من مال و اموال زیادی داشت؛ اعم از گله شتر و گاو و گوسفند و زمین. اما زمانی که فوت کرد تمامی این اموال توسط عموهایم غصب شد. متأسفانه ما هم کوچک بودیم و توانایی دفاع نداشتیم. حتی به مادرم گفتند که فرزندانت نباید درس بخوانند و یک سال نیز درس نخواندیم و گوسفندچرانی کردیم. اما مادرم پافشاری کرد و دوباره ما به مدرسه برگشتیم.

وی ادامه داد: پدربزرگ من از بزرگان روستا بود. ایشان مکاتب را تبدیل به مدارس کردند. هنگامی که پدر ما فوت شد، ما بسیار خردسال بودیم و خواهر من نیز به دنیا نیامده بود. بعد از فوت پدرم با اندک دست‌رنج مادرم زندگی می‌کردیم و مادر من با همان دست‌رنج فرزندانش را روانه شهر برای تحصیل کرد.

علیزاده خاطرنشان کرد: پس از پایان مقطع دبیرستان اول، به مشهد آمدم. وقتی وارد دبیرستان شدم، از من معرف خواستند. شهریه مدرسه ۶۰ تومان بود و من هیچ نداشتم که برای تحصیل بپردازم. راه خروج از دبیرستانم را در پیش گرفته بودم که گفتند تو را بدون پرداخت شهریه ثبت نام خواهیم کرد. من در آن دبیرستان شاگرد اول شدم و برای چند دانشگاه امتحان ورودی دادم. من در پلی‌تکنیک تهران و دانشکده پزشکی مشهد پذیرفته شده بودم.

انتخاب دانشکده کشاورزی علی‌رغم قبولی در رشته طب

وی ادامه داد: من به واسطه علاقه پیشین، دانشکده کشاورزی کرج را انتخاب کردم. در آن جا قرار بر این شد که به شاگردان اول دبیرستان‌ها خوابگاه و بورس ۸۰ تومانی اهدا کنند و این قبیل امتیازات نیز انگیزه مضاعفی در من ایجاد کرد.

وی گفت: در روستای ما فردی بود که کشاورزی و فنون آن را ترویج می‌داد. مرد ندار و ژنده‌پوشی بود. لباس مندرس و دوچرخه کهنه‌ای داشت. اهالی به او آقای مُروج می‌گفتند. من با خودم فکر می‌کردم که اگر بخواهم آقای مروج بشم، بهتر است که پزشکی بخوانم. پس تلاش خود را انجام دهم تا شاگرد اول رشته کشاورزی شوم که در آن صورت بورس تحصیلی در آمریکا به من اعطا خواهد شد.

این استاد برجسته مهندسی آب کشور تصریح کرد: من در تمام دوران تحصیلم در دانشگاه شاگرد اول شدم و هنگامی که زمان اعزام فرا رسید، به ما اعلام کردند که بایستی به پاکستان برویم. قرار بر این بود که تمامی دانشجویان رشته کشاورزی به دلیل اینکه آب‌وهوای پاکستان مشابهت بیشتری با ایران داشت، به پاکستان بروند. اما شاه سابق مخالف بود و دستور داد ما را به جای پاکستان به آمریکا اعزام کنند. در این مدت نیز بنا به درخواست یکی از اساتید، مدتی بر روی سد قوچان به تحقیق و پژوهش پرداختم و ماهیانه دو هزار تومان حقوق دریافت می‌کردم و از این پول توانستم بلیط رفتن به آمریکا را تهیه کنم.

علیزاده ادامه داد: احتمال اینکه در آمریکا موفق نشوم زیاد بود و بنابراین بلیط دوطرفه گرفتم. در دانشگاه کالیفرنیا شروع به تحصیل در مقطع فوق لیسانس مهندسی آب کردم. در مقطع فوق لیسانس محیط زیست نیز در دانشگاه برکلی به تحصیل پرداختم.

وی در خصوص اعتبار وقت دانشگاه تهران میان دانشگاه‌های جهان تشریح کرد: نمرات تحصیلی دانشگاهی مانند تهران برای دانشگاه‌های آمریکا بسیار اعتبار داشت و اکثر شاگردان اول دانشگاه تهران در دانشگاه‌های آمریکا به تحصیل می‌پرداختند. در آن زمانی که قصد تحصیل در کشورهای خارجه را داشتم، در آزمون ورودی چند دانشگاه از کشورهای مختلف شرکت کردم و در تمامی آن‌ها قبول شدم. من در آزمون ورودی دانشگاه‌هایی از ژاپن وشوروی سابق نیز پذیرفته شدم اما به سبب عدم تسلط به زبان این کشورها تحصیل در آمریکا را انتخاب کردم.

حضور در جلسات مذهبی دکتر چمران در آمریکا

استاد پیشکسوت گروه مهندسی آب دانشگاه فردوسی بیان کرد: من پس از اخذ فوق لیسانس محیط زیست، به تحصیل در مقطع دکترای مهندسی آب پرداختم. شش سالی در آمریکا بودم. فعالیت‌های جانبی نیز داشتم اما در فعالیت‌های سیاسی وارد نمی‌شدم. دانشگاه ما انجمن اسلامی داشت. در آنجا آقای دکتر چمران حضور داشت و شب‌های جمعه به خانه ایشان می‌رفتیم. تا زمانی که ناگهان دیدیم که ایشان نیست و گویی غیب شده است. بعدها فهمیدیم که به لبنان رفته است.

وی ادامه داد: من با دکتر قندی که وزیر مخابرات در ایران شد نیز هم‌اتاقی بوده‌ام. واقعاً این شهید بزرگوار فردی نخبه بود. ایشان در عرض شش ماه و بدون سختی خاصی پایان‌نامه خود را به رشته تحریر درآورد. هم‌اتاقی دیگری در رشته ریاضی داشتیم که پایان‌نامه ارشد او تنها یک برگه و حل یک معادله حل‌ناشدنی بود.

علیزاده اظهار کرد: در دانشگاه برکلی، فعالین چپ بسیار حضور داشتند اما من هیچ‌گاه فعالیت سیاسی انجام ندادم، چرا که بایستی به نحوی برای خانواده‌ام در ایران پول بفرستم. من در رفاه چندانی نبودم اما برخی‌ها اوضاع بسیار متفاوتی داشتند. به طور مثال پسر قوام شیرازی در دانشگاه ما بود؛ ایشان با دو خدمت‌کار خود به آمریکا آمده بود.

وی ادامه داد: یا مرحوم نوربخش، رئیس کل بانک مرکزی سابق نیز آن جا بود و از نظر وضع مالی بسیار متفاوت بودیم. من بعد از سه سال توانستم تلفنی با مادرم صحبت کنم اما وقتی مادر آقای نوربخش به آمریکا آمد، تنها ۱۲ چمدان از آمریکا خرید کرده بود.

بازگشت به وطن

این استاد برجسته مهندسی آب کشور اظهار کرد: هشت نفر از افرادی که در رشته آب دکترا اخذ کرده بودیم، تصمیم گرفتیم که به ایران بیایم و رشته مهندسی آب را در مقطع کارشناسی ارشد تأسیس کنیم. با دانشگاه پلی‌تکنیک صحبت کردیم و این دانشگاه پیشنهاد ما را پذیرفت. من یک سال به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه پلی‌تکنیک مشغول فعالیت بودم.

وی اضافه کرد: تا اینکه سناتور مژده‌ای به عنوان ریاست دانشگاه مشهد انتخاب شد. او با دانشگاه جرج تاون قراردادی بست و تمامی این ساختمان‌ها بر اساس آن نقشه‌ها ساخته شده‌اند. یک روزی آقای فرزانفر که مدیر طرح و برنامه دانشگاه فردوسی بود به دفتر من آمد و از من درخواست کرد که به دیدار آقای مژده‌ای بروم.

ماجرای تأسیس دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی

علیزاده گفت: آقای مژده‌ای از خراسانی بودن من خبر داشت و پیشنهاد ریاست دانشکده کشاورزی را به من داد. در حقیقت بایستی این دانشکده را شخصاً تأسیس می‌کردم و به نحوی اداره آن را به عهده می‌گرفتم. ته دلم از این پیشنهاد بسیار خرسند بودم اما گفتم که بایستی روی این پیشنهاد فکر کنم.

بنیانگذار دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی در خصوص چگونگی تأسیس این دانشکده بیان کرد: برای من حقوقی تعیین کردند و آقای مژده‌ای گفت من هزار تومان بیشتر از حقوق دریافتی از دانشگاه پلی‌تکنیک به تو پرداخت می‌کنم. گفتم که یک سری اختیارات و امکانات برای تأسیس دانشکده نیاز دارم. به من گفتند که در انجام هر کاری برای راه‌اندازی این دانشکده مختار هستید. به ایشان گفتم که یک سری امکانات مانند بودجه و مکان و غیره نیازمندیم. چکی با مبلغ هزار تومان برای من صادر کرد و گفت اگر بتوانی با این میزان بودجه، دانشکده را تأسیس کنی لیاقت خود را نشان داده‌ای و منم هنوز آن چک را نگهداری می‌کنم. یک خودکار و یک برگ کاغذ به من داد و گفت که این هم امکانات فیزیکی مورد نیاز!

وی ادامه داد: با چنین امکاناتی طرح دانشکده کشاورزی را تدوین کردم. اولین چالش، نبود مکانی برای تأسیس دانشکده بود. دومین چالش نیز اساتید این دانشکده بود. در ابتدا برای تأسیس دانشکده با افرادی که در آمریکا حضور داشتند، برای تدریس مکاتبه کردم. چون شناخت کافی از آنان داشتم و تصور می‌کردم این قبیل افراد با سیستم آموزشی کشور انطباق بیشتری نسبت به افراد تحصیل‌کرده در آلمان دارند؛ بنابراین به ایشان پیشنهاد خود را ارائه کردم.

علیزاده گفت: عده بسیاری از این افراد به درخواست من پاسخ مثبت دادند. دکتر جعفرپور، دکتر گلیان، دکتر حق‌نیا و در حدود ۱۰ نفر به دانشکده پیوستند. یک امتحانی از شاگردان اول دانشکده کشاورزی برگزار کردند و ۱۶ نفر از شاگردان اول انتخاب کردیم و در چند رشته مانند ماشین‌آلات، باغبانی و غیره پذیرفتیم و روانه آمریکا کردیم. چون دانشگاه جورج تاون آمریکا شریک دانشگاه فردوسی بود، این دانشجویان در آن دانشگاه پذیرفته شدند.

وی افزود: در سال ۵۳ با یک شرکت اتریشی برای ساخت آزمایشگاه و گلخانه قراردادی امضا کردیم. با یک شرکت دیگر قراردادی جهت طراحی تمامی ساختمان‌ها امضا کردیم و اکنون تمامی ساختمان‌های دانشکده کشاورزی بر اساس همان طرح ساخته شده است. اما در آن زمان هنوز مکانی جهت تأسیس دانشکده به ما اختصاص نداده بودند.

استاد پیشکسوت گروه مهندسی آب دانشگاه فردوسی در خصوص درخواست وی از شاه سابق جهت دریافت قطعاتی از باغ ملک‌آباد گفت: آن زمان، استاندار وقت خراسان آقای ولیان بود. من به معاون وی درخواستی نوشتم که پنج هکتار از باغ ملک‌آباد برای تأسیس دانشکده اختصاص بدهند و بر روی جاده پلی تأسیس کنیم و دانشکده کشاورزی درون باغ ملک‌آباد قرار بگیرد. معاون استاندار گفت که این موضوع از اختیار استانداری خارج است و بایستی با تولیت وقت، یعنی شاه مکاتبه صورت بگیرد. قرار بود که چند روز دیگر، شاه به مشهد بیاید و گفت که این مسئله با شاه مطرح می‌شود و من نیز درخواستی نوشتم.

علیزاده اظهار کرد: چند روز بعد به استانداری رفتم و گفتند که پاسخ نامه آمده است و قصد داشیم به دانشگاه بفرستیم. به من دادند که به دانشگاه ببرم. پاکت نامه را در دست داشتم و روی پله‌های استانداری که بودم، دیگر طاقت نیاوردم و نامه را باز کردم. فکر می‌کردم که شاه دستور داده که زمین به دانشکده اختصاص داده شود اما نوشته بود که: «به عرض همایونی رسید، فرمودند که این مزخرفات چیست که این مردک می‌گوید. دانشکده کشاورزی باید به یکی از شهرستان‌ها برود. به دانشگاه ابلاغ کنید». با خودم گفتم که اگر این نامه به دست دانشگاه برسد، نه نشانی از دانشکده می‌ماند و نه دانشجویان، بدین ترتیب نامه را هیچ‌گاه تحویل دانشگاه ندادم!

وی ادامه داد: به هر روی نامه به دست دانشگاه نرسید. در تمام دنیا چنین است که دانشکده کشاورزی در یک شهر بزرگ قرار ندارد. چرا که جایی برای زراعت و غیره وجود ندارد. اما اگر مسئله انتقال دانشکده مطرح می‌شد، هر کدام از شهرستان‌ها متقاضی می‌شد؛ مانع از این کار شدم. با همان طرح، ساختمان‌ها را ساختیم و اساتیدی نیز گردآمدند. از دانشگاه خواستم که تعدادی دانشجو برای دانشکده اخذ کنند.

این استاد برجسته مهندسی آب کشور بیان کرد: آن ۱۶ نفری که برای تحصیل دکتری به آمریکا رفته بودند، در تقارن با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشتند. طرحی آمد که همه تحصیلکرده‌های آمریکا بایستی از دانشگاه اخراج شوند. یک‌نفر از آن ۱۶ نفر باقی‌ماند و آن هم دکتر گلیان از گروه دامپروری است. باقی همه بعد از لغو شدت تعهداتشان به آمریکا بازگشتند. آن هم در رشته‌هایی که نیازمند بودیم. در شهرهای دیگر نگذاشتند که دانشگاه صدمه‌ای ببیند اما در مشهد چنین نشد. آمریکایی‌های مشغول در دانشگاه همه به علت قطع شدن حقوق از ایران رفتند.

علیزاده تصریح کرد: روال آموزشی وقت دانشگاه فردوسی چنین بود که همه دانشجویان یک سال دروس عمومی می‌خواندند و سپس متناسب با معدل انتخاب رشته می‌کردند. سال اول با تعدادی دانشجو رشته زراعت را تأسیس کردیم و سال بعد نیز رشته صنایع غذایی و اکنون که گروه‌ها و رشته‌های متعدد در این دانشکده وجود دارند.

هرگز به دنبال پست و مقام نبوده‌‎ام

وی اضافه کرد: به من به تدریس در رشته مهندسی آب پرداختم و چندین کتاب درسی نیز تألیف کردم که اکثر این کتاب‌ها، برنده کتاب سال شده‌اند. برخی نیز به چاپ چهلم رسیده‌اند. در رشته مهندسی آب هیچ گاه به دنبال پست و مقام نبوده‌‎ام. انجمن آب ایران را تأسیس کردم و مسئولیت نشریه صنایع کشاورزی بر عهده من است و عضو فرهنگستان علوم ایران نیز هستم.

یک عمر در خدمت آبادانی کشور

استاد پیشکسوت گروه مهندسی آب دانشگاه فردوسی تصریح کرد: در وزارت نیرو نیز چندین طرح تحقیقاتی انجام دادم که تدوین سند ملی آب ایران در ۳۱ جلد نیز در این زمره قرار دارد. تمام هزینه‌ای که برای تدوین این سند انجام شده ۳۰۰ هزارتومان بوده است و این در حالی است که گروه‌های دیگر با هزینه‌های میلیاردی این سند را تدوین کردند. در نهایت سندی که توسط من در ۳۱ جلد تدوین شد، به تصویب رسید.

علیزاده ادامه داد: برای تدوین این سند، یک دانشجوی کامپیوتر با من همکاری می‌کرد که اجرتی بابت همکاری به او پرداختم. از اداره هواشناسی داده‌هایی جهت واکاوی و پردازش دریافت می‌کردم و زمانی که میزان دستمزد را جویا شدم، به من گفتند که به دنبال فرستادن مادرم به کربلا هستند. آن زمان هزینه سفر ۴۰۰ هزار تومان بود و من نصف آن را تقبل کردم. بعدها همین اداره هواشناسی امتیازهای متعددی از دولت دریافت کرد اما گویی فعالیت ما بی‌مزد بود و منت!

حال ناخوش دانشکده‌های کشاورزی در ایران

وی در خصوص وضعیت فعلی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی بیان کرد: فرض کنید ما یک میلیون حلقه چاه داریم ولی هیچ متخصصی بر آن‌ها نظارت نمی‌کند. اگر برای کنترل هر ۱۰ حلقه چاه، یک مهندس آبیاری داشتیم اکنون ۱۰۰ هزار نفر از آنان بایستی مشغول به کار باشند. اما اکنون کسانی که به سمت رشته‌های کشاورزی می‌آیند چندان انگیزه‌ای ندارند. دیگر کشاورزان ما فرزندانشان را به رشته کشاورزی نمی‌فرستند. اکثر کسانی که به رشته کشاورزی می‌آیند اصلاً نمی‌دانند که این رشته چیست و چه محتوایی دارد.

علیزاده ادامه داد: زمانی که من به دانشگاه کالیفرنیا رفته بودم، از هم‌اتاقی خود پرسیدم که چه رشته‌ای می‌خواند. او به من گفت آمده تا روی رفتار گاوهای وحشی که در گاوبازی مورد استفاده قرار می‌گیرد مطالعه کند چرا که خود به دنبال پرورش آن است. به هر حال از سر علاقه مشغول درس خواندن بود. سفارت به ما گفت هر رشته که دلت می‌خواهد بخوان! اصلاً برایشان کوچک‌ترین اهمیتی نداشت.

این استاد برجسته مهندسی آب کشور بیان کرد: من به تأثیر مراکز آموزش عالی کشاورزی در نظام کشاورزی ایران نمره ۴ از ۱۰۰ می‌دهم. اگر از یافته‌های دیگر کشورها استفاده کنیم به مراتب نتایج بهتری از یافته‌های خودمان دارد. من به تحقیقاتی که در همین دانشکده انجام می‌شود نیز هیچ اطمینانی ندارم. چون تقلیدی و ناقص است که ریشه آن نیز در نبود امکانات تحقیق است.

علیزاده یادآور شد: بسیاری از خاطراتی که برای شما بیان کردم و در کتابی به زیور طبع آراستم، قابل پذیرش توسط نسل جوان و به خصوص فرزندانم نیست. برای آنان قابل پذیرش نیست که گچ تخته سیاه را خود من درست می‌کردم. از حلب‌های نفتی کیف درست می‌کردیم و هنوز هم آن را در خانه دارم. من جز افراد خوش‌شانس بودم که توانستم به شهر بیایم و ادامه تحصیل بدهم. چه بسا که نوابغی در روستا باقی ماندند.

مطالب مرتبط

۳ دیدگاه‌

  1. سیوکی گفت:

    جناب امین علیزاده هر چه بگویم تف سر بالا است و در یقه خودم می افتد و باعث می‌شود ذهن مردم نسبت به هم روسنائی هایم مخدوش گردد اما بگوئم که روزی فردی که خان بود و مردم را به فلک می بست ملانصرالدین را بر سر دوش گرفت و در کوی و برزن فریاد می‌زد آهای ملت من این ملا را فلان گرده ام ملا از بالی شانه آن خان بخت برگشته می گفت عاقلان دانند حالا امین جان عالم و آدم می دانند که ملک و املاک پدر تو مال پدر دلداری بوده و تو هر چه زور بزنی هر چه فحاشی کنی نمی توانی ذره‌ای از تخم مهر ومحبت که دلداری در دل مردم سیوکی کاشته کم کنی و علم و دانشی که دلداری به مردم روستای سیوکی آموخت و و مستضعفان را از زیر یوغ و شکنجه امسال پدر تو بیرون آورد بطوریکه خود تو دانش آموز زیر دست دلداری بودی و دلداری توانست تو را از جهالت بیرون بکشد پس بیخود خودت را زجر نده تو حتی اگر مجسمه دلاری را به پایین بکشی محبت دلداری را از قلب مردم سیوکی نمی توانی پایین بکشی
    عمر به خشنودی دل ها گذار

    تا زتو خشنود شود کردگار
    خدا از دلداری خشنود است چون به کسی ظلم نکرد

  2. حسین زارعی سیوکی گفت:

    سلام استاد گرامی من ا روستای سیوکی هستم پسرعلیرضازارعی سیوکی ممنون میشم شماره دکترنادر رابرامون بفرستید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *