یادگاری‌های ننگین نگاهی به دوره فتحعلی شاه قاجار در سال مرگش ایران که روزگاری از آسیای میانه تا دجله و فرات گسترده بود و زبانش نقل دربار هند و عثمانی بود در زمان فتحعلی­شاه در جایگاهی کاملاً متفاوت و ضعیف در مقابل تهدیدهای کوچک و بزرگی از درون و برون قرار داشت. استبداد، جهل ناشی از خرافات مذهبی، عدم اطلاعات درست از وقایع روز جهان و نابسامانی اقتصادی در تار و پود جامعه تنیده بود ( نوشته آقای محمود فاضلی روزنامه سازندگی دوشنبه ۵/۸/۹۹ ص ۱۰)

 

فتحعلیشاه قاجار

فتحعلیشاه قاجار

 

 

 

فتحعلی­شاه پس از درگذشت آغامحمدخان در سال ۱۱۷۶ بر تخت شاهی نشست و نزدیک به سی‌وهفت سال حکومت کرد، او وارث حکومتی بود که آغامحمدخان قاجار با قساوت و جسارت آن را پایه گذاشته و تثبیت کرده بود. سپردن ایالات مختلف ایران به فرزندان و تدبیر عباس میزرا و قائم مقام فراهانی، او را در موقعیتی قرار داده بود تا بیش از هر چیز اهداف خود را متوجه جاه­طلبی­های خویش کند. علی­رغم فقری که در میان طبقات عادی جامعه موج می­زد فتحعلی‌شاه تقریباً تمام دارایی ایران را هزینه جاه­طلبی­ها و خوش‌گذرانی‌های دربار می‌کرد. فتحعلی‌شاه برای رسیدن به اهدافش آنچه از امکانات لازم بود در دسترس خویش داشت. از آغا­محمد­خان قلمروی بالنسبه امن و باثبات به ارث برده بود که خزانه­اش از جواهرات و غنایمی که نادرشاه از فتح هند آورده بود لبریز بود. از بعُد سیاسی، از آنجایی‌که فتحعلی شاه پس از دوران طولانی از سلسله­های کوتاه‌ مدتی که پس از صفویه بر ایران حکومت کردند، به قدرت رسیده بود مسئله مشروعیت و اقتدار سلطنت برایش بسیار اهمیت داشت.

او در این میان سیاست شاهان صفوی را در پیش گرفت، سلاطین صفویه برای ثبات حکومت خود و دفع تهدیدهای دشمنان خارجی ازجمله عثمانی­ها و ازبک­های اهل تسنن سیاست «وحدت ملی ایرانیان، رسمی کردن مذهب تشیع، از بین بردن ملوک­الطوایفی و ایجاد یک حکومت مقتدر مرکزی را، دنبال می­کردند. فتحعلی­شاه در سیاست داخلی پیرو صفویان آمیزه­ای از شریعت­مداری و ملی­گرایی را ادامه داد. او دوست داشت «دولت خود را جانشین قانونی صفویه نشان دهد و در دربارش تقریباً تمام تشریفات و رسوم آن‌ها را حفظ کرد.»

 فتحعلی­شاه و دیگر سلاطین قاجار همانند شاهان صفوی در ظاهر پایبند شریعت بودند و به تأسی از صفویان، حمایت از مذهب رسمی را به‌شدت دنبال ­کردند و به‌منظور استفاده از قدرت نفوذ مذهب در درون عامه مردم و همچنین نزدیکی و جلب نظر علما و همچنین «به علت فقدان قوانین مدون عرفی» خود را مجری احکام مذهبی و ناظر بر اجرای آن احکام ­دانسته، خود را خلیفه و پایتخت را دارالخلافه می­خواندند.

فتحعلی­شاه به دلیل اعتقادات خود و همچنین افزایش جایگاه و اقتدار خود میان عامه مردم و در جهت همانند­سازی با پادشاهان نامور گذشته ایران چون شاه‌عباس سعی به ساختن بناهای عام­المنفعه همانند مدرسه، کاروانسرا، مسجد وحمام داشت و همچنین برای بالا بردن اعتبار خود نزد طبقه علما و روحانیون شروع به مرمت و تزئین بقاع متبرکه شیعیان ازجمله آرامگاه حضرت معصومه، شاه‌چراغ، گسترش صحن امام رضا (ع)، طلاکاری مناره­های امام حسین (ع)، شهرهای کاظمین و سامرا و … کرد.

در زمینه ملی­گرایی، تمایل داشت که خود را شاهی ملی­گرا نشان دهد و گرایش شدیدی برای بازگشت به سنت‌های ملی ایرانی از خود نشان می­داد. فتحعلی­شاه «با آگاهی از لزوم قانونی شدن حکومت قاجار در ایران و تفهیم اهمیت و قدرت خاندان سلطنتی به عامه مردم، آداب و سنن درباری و مراسم سلطنتی را سامان بخشید.

حتی به تقلید از سنگ­نگاره­های هخامنشیان و ساسانیان، به صورتی محدود سفارش آثار حکاکی در طاق­بستان در کنار حجاری­های ساسانیان یا شهر رِی داد. به تقلید و همانند پادشاهان باستانی ایران «گاه عوام را به جشن­ها و مراسم فرامی‌خواند. هدف او نشان‌دادن مشروعیت حکومت سلسله قاجار و شکوه سلطنت به مردم بود. در این گونه مراسم روسای قبایل قاجار، مقامات عالی‌رتبه دربار، اعضای دولت، نمایندگان علما، امرای ارتش و دیگر نخبگان به ترتیب مقام و مرتبه خود در اطراف فتحعلی‌شاه می­ایستادند. مراسم بسیار مجلل و باشکوهی با حضور میهامانان خارجی از قبیل سفرا و فرستادگان برگزار می‌کرد. فتحعلی­شاه تمایل زیادی داشت تا در مقابل سفیران خارجی چهره‌ای مقتدر و شکوهمند از خود نشان دهد. او با به خدمت درآوردن هنرمندان و صنعتگران ماهر حرم و بارگاهی بسیار مجلل ساخت که ساخت زیورآلات سلطنتی مانند تاج کیانی و تخت معروف طاووس و مرمر از آن جمله است. فتحعلی­شاه تنها شاهی بود که پس از ورود اسلام به ایران و پس از دوازده قرن و به‌استثنای آل­بویه چهره و نام خود را بر سکه­ها ضرب کرد.

 

سیاست خارجی ایران در زمان فتحعلی­شاه

 تغییرات نظام بین­المللی در دوران صفویه و تحولات تازه­ای که در ایران شکل گرفت باعث شد که ایرانیان در معادلات داخلی و خارجی خود رفته­رفته غرب را از منظر جدید بنگرند، اتفاقی که به عقاید بسیاری از متفکران «مهم‌ترین پدیده فرهنگی تاریخ ایران پس از مواجهه آن با اسلام است. درب­های ایران به روی غرب باز شد و ارتباط میان ایران و دنیای غرب جدی شد. اوج این ارتباط در دوران صفویه به واسطه سیاست درب­های باز شاه­عباس بود که تعداد زیادی از غربیان از جهانگرد گرفته تا صنعتگر و هنرمند وارد ایران شدند و روابط میان ایران و اروپا از بسیاری جهات گسترده شد.

در این دوران روابط بین­المللی گسترده­تر شده بود و توسعه اروپا تأثیر خود را بر دیگر کشورهای دنیا، به‌ویژه از بُعد استثماری پررنگ­تر می­کرد. توسعه صنعتی و تجاری در اروپا به همراه تغییرات نظام­های سیاسی بین­المللی تمایل زیاد دول اروپایی را برای استعمار و استثمار کشورهای خارج از قاره اروپا و به‌ویژه آسیا و خاورمیانه را در این قرن گسترش داده بود. در زمان فتحعلی­شاه رقابت فرانسویان با انگلیس ایران را صحنه مناسبی از کشمکش میان آن‌ها کرده بود. انگلیس که هند را در سیطره خود داشت تلاش می­کرد تا ایران را به عنوان شاه­راهی کلیدی حفظ کند و فرانسویان به دنبال قطع این شاهراه بودند. روس­ها نیز بازیگر دیگر این رقابت­جویی، ایران را مهم‌ترین دروازه ورود به آب‌های گرم بین­المللی می­دانستند و تمایل زیادی داشتند تا مرزهای خود را به خلیج‌فارس برسانند. دربار ایران بی­خبر از دسیسه­های خارجیان به‌تناوب بازیچه دست آن‌ها می­شد.

تنش سیاسی با روسیه و بی­اعتمادی به انگلیس­ها باعث شد تا رابطه بین ایران و فرانسه به یکی از قوی­ترین روابط سیاسی آن دوران تبدیل شود. تا جایی که «میان فتحعلی­شاه و ناپلئون نامه­نگاری­های برادرانه ردوبدل می­شد. ناپلئون به نمادی از اقتدار و پیشرفت در دربار ایران تبدیل شده بود. معاهده همکاری نظامی فین­کن­اشتاین بین دو کشور منعقد شد و فتحعلی­شاه تعدادی از نفیس­ترین هدایای سلطنتی را به دربار فرانسه هدیه داد.

با بی­تدبیری فتحعلی­شاه روسیه موفق شد تا از شرایط نامناسب سیاسی استفاده نماید و طی دو جنگ تا حدودی به اهداف توسعه‌طلبانه‌ ارضی خود در ایران دست یابد؛ پس از شکست ایران در این دو جنگ و عقد عهد­نامه­های گلستان در سال ۱۱۹۲ و ترکمن­چای در سال ۱۲۰۷ روسیه نفوذ سیاسی خود را در ایران افزایش داد و مناطقی از خاک ایران را به غنیمت گرفت.

از بعُد سیاسی و اجتماعی داخلی تمام سازمان­ها و اقتدارات خود در وجود شخص شاه خلاصه می­شد و تمام افراد و عناصر تشکیل‌دهنده دولت، همگی نوکران شاه خوانده می­شدند. شاه قادر مطلق و ظل­ا… بود و مملکت را بر اساس سنت پادشاهی و با کمک صدراعظم اداره می­کرد و گروهی عظیم از شاهزادگان و خویشان و بستگان شاه وزیران بی‌وزارت خانه و سرداران بی‌لشکری بودند که دربار را شکل می­دادند. دربار عملاً مردم را در فقر و فشار قرار داده بود تا بتواند آن‌ها را تابع خود کنند، قشر وسیعی از درباریان سودجو حقایق را نزد شاه و مردم وارونه جلوه می­دادند و عملاً تلاشی برای بهبود وضع مردم انجام ­نمی­گرفت.

 ایران که روزگاری از آسیای میانه تا دجله و فرات گسترده بود و زبانش نقل دربار هند و عثمانی بود در زمان فتحعلی­شاه در جایگاهی کاملاً متفاوت و ضعیف در مقابل تهدیدهای کوچک و بزرگی از درون و برون قرار داشت. استبداد، جهل ناشی از خرافات مذهبی، عدم اطلاعات درست از وقایع روز جهان و نابسامانی اقتصادی در تار و پود جامعه تنیده بود. موقعیت دربار قاجار در برابر خارجیان به رخ کشیدن جلال شاهانه در قالب برگزاری مجالس مجلل درباری، در برابر منتقدان سرکوب و در برابر عوام مردم دست زدن به رفتار عوام­فریبانه همچون تظاهر به ملی‌گرایی، حمایت از برخی روحانیون و کمک به مرمت و ساخت اماکن متبرکه بود.

 

فتحعلی­شاه حامی هنر

موقعیت تاریخی و سیاسی ایران عهد قاجار به همراه شخصیت، سلیقه و جاه­طلبی فتحعلی­شاه شرایطی را فراهم آورده بود تا نام او عنوان یکی از بزرگ‌ترین حامیان درباری هنر ایران و به‌ویژه نقاشی باقی بماند. فتحعلی­شاه قاجار علی­رغم بی‌کفایتی بسیاری که در اداره مملکت داشت از حامیان اصلی هنر دوران خود به شمار می­آمد. به‌تنهایی حامی مادی و معنوی هنر زمان خودش بود و انگیزه لازم را برای خلق بسیاری از هنرهای دربار خودش به‌ویژه نقاشی را فراهم کرد.

آنچه که اهمیت فتحعلی­شاه را در حمایت از هنر بعُد تازه­ای می­بخشد شرایط سیاسی و اجتماعی دوران قاجار در عرصه بین­المللی بود و اینکه فتحعلی­شاه استفاده ابزاری از هنر را بیش از هر پادشاه دیگری در زمان پادشاهی‌اش انجام داد. او با شناختی که از تاریخ ایران داشت  توانست وجه کاربردی هنر را در راستای سیاست بقا و سلطه قدرت خودش به کارگیرد و از هنر همچون رسانه­ای قدرتمند در جهت سلطه سیاسی و اجتماعی خودش در بعد داخلی و خارجی بهره ببرد.

با توجه به موقعیت تاریخ و فرهنگی خاندان قاجار و با توجه به نقش و سلیقه فردی و آگاهی فتحعلی­شاه از هنر و نقاشی می­توان او را یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین حامیان هنر درباری ایران نام برد تا جایی که هنرمندان در بار او توانستند یکی از اوج­های هنر تصویری ایران را در زمان و تحت نظارتش به انجام برسانند. فتحعلی­شاه را می­توان از معدود پادشاهان ایران دانست که به‌خوبی به قدرت تبلیغاتی هنر واقف بود و  توانست این از جنبه هنر بهره­برداری کند و در رقابت با دیگر ملل جهان تحت تأثیر فضای فرهنگی اروپا مسیر نقاشی ایرانی را به سمت دلخواه خود سوق دهد و تأثیر مهمی بر تاریخ تصویری ایران بگذارد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *