خاطراتی در باره شهرستان تربت حیدریه اجتماعی، فرهنگی وتاریخی از همشهری عزیزمان علیرضا بختیاری دبیر بازنشسته آموزش و پرورش (قسمت بیست وچهارم )

مطالبی که در ذیل ملاحظه میفرمایید در واقع خاطرات همشهری عزیزمان اقای علیرضا بختیاری است که با تشویق دوستان و اینجانب قرار شد در سایت تربت ما درج شده و پس از تکمیل و یرایشی که از باز خورد آن به بدست می آید بصورت کتابی در دسترس همشهریان قرار گیرد مانند کتاب( قند و قروت روانشاد تهرانچی )ولی با توجه به اینکه حتما همشهریان نظرات . پیشنهاد ، مطلب ، عکس و دستنوشته ای خواهند داشت که بخواهند به ان اضافه نمایند لذا خواهشمند است درصورت داشتن نظر و یا ایده ای در این مورد لطفا با تلفنهای ۰۹۱۵۵۳۱۵۲۳۳ آقایان بختیاری و یا
۰۹۱۲۵۳۳۳۷۹۴خطیبی تماس حاصل فرمایید و یا با تلگرام با همین شماره ها نظرتان را ارسال فرمایید با سپاس از همکاری صمیمانه شما

خاطرات قسمت بیست و چهارم))
کلاس سوم ابتدایی راهم در مدرسه علی تمدن گذراندم، اما با معلمی کاملاً متفاوت با معلم قبلی، خدا رحمتش کند. بسیار عصبی، که دوزبان داشت ! زبان اولش، چند نوار چرمی به هم تابیده روی میزش( شلاق) و دومین زبان در دهان او بود.
کلاس ا و هنوز که هنوز است در نظرم جهنمی است که هر چند وقت یک بار در ذهنم شعله می کشد. مخصوصا ساعت ریاضی که فکر نکنم هیچ ریاضت کش چلّه نشینی بتواند آن را در ۴۵ دقیقه ( ساعت کلاسی) تحمل کند!
خدا بیامرزدش، دستش به کم هم نمی گرفت. ده ، بیست ، حتی سی شلاق به کف دست دانش آموز سوم ابتدایی !
تا جایی که دل خودش هم به رحم می‌آمد و می‌گفت : طلب وحساب که ازبین مردم بر نیفتاده، بقیه اش فردا !!!
یادم است یک روز غایب بودم و گویا در همان روزدرس تازه ایی را داده بود ، روز دیگر که ریاضی داشتیم، وقتی نوبت به حل تمرین رسید، یک دانش آموز خاص که همیشه مد نظروی بود واکثرا هم پای تخته ؛ و او هم مثل گربه های لوس، مدام خودش رابه پروپای معلمی می مالید، پای تخته آمد .
هر تمرینی که می‌گفت کلمه (پرانتز باز) (پرانتز بسته) را تکرار می‌کرد و من با بهت نمی فهمیدم (پرانتز) یعنی چه! صورت کشیده واستخوانی معلم و نگاه مظنونانه او که تا عمق جان آدم نفوذ می کرد، اجازه نمی‌داد بپرسم :آقا! پرانتزی یعنی چه؟!
بنا به چنین تجربه‌ای ،همیشه سر کلاس به (دانشجو معلم) های خودم تاکید می کنم: اطلاعات دانش آموز را با خود نسنجید، چه بسا ساده ترین کلمه ازنظر شما ، هنوز به گوش او نخورده باشد! پس هر کلمه عادی را که احساس می کنید خارج از دایره محفوظات دانش آموز است ، معنا کنید.
نقل است بازرس جوانی از تهران به کلاس مرحوم نحوی میرود و بعد از چند دقیقه صحبت درمورد حیوانات ، با لهجه غلیظ تهرانی از دانش آموزان می پرسد:
بچه ها! شما (آهو بَرِه) دیدییییین؟…
بچه‌ها هاج و واج به هم نگاه می‌کنند: آهوبَرِه چیست؟…
و این سوال را تکرار می‌کند، تا اینکه مرحوم نحوی رو به بازرس جوان می کند و با لهجه شیرین تربتی به او می گوید:
( عمو! وَرگو آهو ِبرّهَ، آهو بِرّه عمو…آهو بَرِه چیَه؟ اینا تربتین!…
متاسفانه این معضل در بعضی گفتار سخنرانهای ما، خصوصا کسانیکه قصد دارند کمی هم اظهار فضل نمایند ، بسیار دیده میشود.
و استفاده ازلغات قُلُنبِه سُلُنبه را برای خودافتخار می دانند.
حتی این معضل در بعضی کتب درسی ما هم دیده می شود! که اگر نگوییم قصد اظهار فضل دارند، لااقل( تهران سنجی) میکنند.
آخر کسی نیست از اینها بپرسد :دانش آموز ابتدایی که در یک کلاته کوچک دوردست از شهر و آبادی زندگی میکند، میتواند برداشتی از واژه (چراغ قرمز) داشته باشد که در کتاب می‌نویسد: (زمانی که چراغ، قرمز می شود نباید از خیابان عبور کرد!)
یا خودم یادم هست، زمانی که حتی استادیوم تربت به زور پوشیده از چمن شده بود ، در مجلات و کتاب هایی که جهت تعلیم نرمش و ورزش موجود بود، نویسنده مینوشت:
این ورزش را باید روی چمن انجام داد!…
و من و همکلاسی هایم هم که چمن را، منحصر به چمن گُل می‌کردیم ،در درون از خود میپرسیدیم که چگونه میشودروی چمنی که اولاً شاخه های نازکی دارد و بعد هم پر از خار است ورزش انجام داد؟!!!…
( بعدِشُم ننه مار مُکوشَه)
بعدشم مادر اگر ببیند ما روی چمن بازی می کنیم ، مارا می کشد!
یا در ذهن دارم که کتاب تعلیمات اجتماعی دوره ابتدایی دهه ۴۰ ، تصویر دانش آموزی را نشان می داد که بر روی یک وسیله ایی مثل (روروک) ازعرض خیابان عبور می‌کرد و من دراواخر دهه هشتاد و دهه نود فهمیدم این وسیله ( روروک ) نیست ، بلکه ( اسکوتر ) نام دارد!!!…
البته شاید من خیلی دهاتی بودم…
نمی گویم بیایند کتابهای درسی را با زبان محلی هر شهر تطابق دهند ، بلکه نویسندگان محتر م خوب است قبل از نشستن در دور میز و نوشتن کتاب درسی و در تیراژمیلیونی چاپ کردن ، و هر سال آن را اصلاح نمودن ، لااقل یکسال در میان قومیتهای مختلف سرزمین بزرگمان ( ایران ) تحقیق میدانی داشته باشند ومعدل و برآیند تحقیق خود را ، لااقل برای دوره اول ودوم ابتدایی، دستمایه نوشتن کنند.
و از طرف دیگر ، معلم جوان وتازه وارد ما به کلاس ، با فراست ، این نکته ها را توضیح دهد

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *