برخی از آن مؤمنان، بزرگمردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاَ وفا کردند. پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند (یا در راه خدا شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت میکنند و هیچ، عهد خود را تغییر ندادند. (سوره احزاب آیه ۲۳)
در سی وهفتمین سالگرد شهادت محمدابراهیم همت سخن گفتن از او بسیار سخت و دشوار است. عارفی وارسته، ایثارگری سلحشور و اسوهای برای دیگران بود که جز خدا به چیز دیگری نمیاندیشید و به عشق رسیدن به هدف متعالی و کسب رضای خدا شب و روز تلاش میکرد. سختترین مسئولیتهای نظامی را با کمال خوشرویی و آرامش خاطر میپذیرفت. سخن و عمل او در هم آمیخته و از جمله کسانی بود که هرکاری را نخست خود انجام میدهد و سپس به دیگران سفارش میکند. او شرف و فضیلت انسان مؤمن و مسلمان را به نمایش گذاشت.
دوران کودکی
همت متولد ۲۳ فروردین ۱۳۳۴ شهرستان شهرضا، از همان دوران طفولیت بیش از حد معمول دیگر کودکان به قرآن و تعلیمات اسلامی ابراز علاقه میکرد به گونهای که در سن هفت سالگی از مادرش میخواهد قران را به او تعلیم دهد. این علاقه تاجایی بود که وی از آغاز رفتن به دبستان با یاری مادرش قرآن را کاملاَ فرا گرفت و بعضی از سورههای کوچک رانیز حفظ و با صوتی خوش تلاوت میکرد. در دوران تحصیل، جانش از ذوق سلیم و هوش و استعداد فوقالعاده سرشار بود. در سالهای جوانی به هنگام فراغت بویژه در تابستانها دامن همت به کمر میزد و با کار و تلاش، مخارج شخصی خود را به دست میآورد و از این جهت به پدرش کمک قابل توجهی میکرد. پدرش از دوران کودکی او چنین یاد میکند: «هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه برمیگشتم، فرزندم تمامی خستگیها و مرارتها را از وجودم پاک میکرد و اگر شبی او را نمیدیدیم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود.»
پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم سمتشاهی آشنا شود و به تعدادی از کتب ممنوعه (از نظر ساواک و رژیم طاغوت) دست یابد. مطالعه آن کتابها که مخفیانه و توسط برخی از دوستان و انتخاب راهش کمک شایانی کرد. در سال ۱۳۵۶ در روستاهای محروم کشور به تدریس مشغول شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. در روزگار معلمی خود با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی آشنا شد. چندین نوبت از طرف ساواک به او شدیداَ اخطار شد اما به این اخطارها بیتوجه بود. همت پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت و با همکاری جمعی از جوانان، یک گروه انقلابی ضد رژیم تشکیل داد تا درخصوص مبارزات جدی با رژیم ستمشاهی طرحی نو پیاده کند و به مبارزات خود شکل و نظام بخشد.
همت و دفاع مقدس
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق، همت به صحنه کارزار وارد شد و در طی سالیان حضور در جبهه های نبرد، خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید. او و حاج احمد متوسلیان، به دستور فرماندهی کل سپاه ماموریت یافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تیپ محمد رسولالله (ص) را تشکیل دهند. در عملیات فتحالمبین، مسئولیت قسمتی از کل عملیات به عهده او بود. موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تلاش او و همرزمان اوست. همت در عملیات پیروزمند بیتالمقدس در سمت معاونت تیپ محمد رسول الله (ص) فعالیت و تلاش تحصین برانگیزی را در شکستن محاصره جاده شلمچه – خرمشهر انجام داد و سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشت. همت با استفاده از بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی کرد.
در سال ۱۳۶۱ با توجه به شعلهور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم مسلمان لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از دو ماه حضور در این خطه به میهن بازگشت و در محور جنگ قرار گرفت. با شروع عملیات رمضان در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۱ در منطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول اکرم (ص) را بر عهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه نمود. پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم با دشمن زبون جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی بود که همت، مسئولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل لشکر ۲۷ حضرت محمد رسولالله (ص)، لشکر ۳۱ عاشورا، لشکر ۵ نصر و تیپ ۱۰ سید الشهدا(ع) بود، بر عهده گرفت.
صلابت واقتدار فراموش نشدنی او و رزمندگان لشکر محمد رسولالله (ص) در جریان عملیات خیبر در منطقه طلائیه و تصرف جزایر مجنون و حفظ آن با وجود پاتکهای شدید دشمن، از افتخارات تاریخ جنگ است. مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود که فرمانده سپاه سوم عراق در یکی از اظهاراتش گفته بود: «آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید کردیم که از جزایر مجنون جز تلی از خاکستر چیز دیگری باقی نیست!»اما همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بیخوابیهای مکرر همچنان به ادای تکلیف مبنی بر حفظ جزایر میاندیشید و خطاب به بسیجیان میگفت: «برادران، امروز مساله ما، مساله اسلام و حفظ و حراست از حریم قرآن است. بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش کشیم و قداست مکتبمان، مملکت و ناموسمان را پاسداری و حراست کنیم و با گوشت و خون به حفظ جزیره، همت نماییم، یا اینکه پرچم ذلت و تسلیم را در مقابل دشمنان خدا بالا ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم، که اطمینان دارم شما طالبان حریت و شرف هستید، نه ننگ و بدنامی.»
هوشیاری همت زبانزد خاص و عام بود. در زمان جنگ برای شناسایی دشمن تا پشت سنگرهای دشمن پیش میرفت و گاهی نیز همراه نیروهای تحت فرمان خود تا مقابل سنگرهای دشمن نفوذ میکرد. او با تمام قدرت گردانهای تحت فرمان خود را بدون کمترین اشکال و مانعی راهی میدان کارزار میکرد. در بستن راههای نفوذی دشمن و غافلگیر کردن دشمن مهارتی بینظیر داشت. با شروع عملیات رمضان در ۲۴ تیر ۱۳۶۱ در منطقه شرق بصره، شهید همت فرماندهی تیپ محمدرسولالله را برعهده داشت و در عملیات خیبر با نیروهای تحت امر خود با صلابت وارد میدان کارزار شد و تحولی عظیم در منطقه طلایه به وجود آورد و پس از رشادتها و فتوحاتی شگرف حفظ جزایر مجنون را برعهده گرفت. با تمام هستی و توان نظامی خود هرگز صحنه نبرد را رها نکرد. همت آنچنان با جبهه و جنگ عجین شده بود که در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند کوچکش را تنها یکبار در آغوش گرفته بود.
آخرین دیدار با همسرش پیش از شهادت
همسرش آخرین دیدار با همت را چنین روایت کرده است: «من دیدم این حاجی با حاجی دفعات قبل فرق میکند. همیشه میگفت: تنها چیزی که مانع شهادت من میشود وابستگیام به شماهاست. روزی که مسئله شما را برای خودم حل کنم مطمئن باش آن وقت وقت رفتن است. وقتی راننده آمد، برای اولین بار حاجی نشست دم درِ خانه و بند پوتینهایش را آرامآرام بست. همیشه این کار را داخل ماشین میکرد. بعد مهدی را بغل کرد. مصطفی را هم من بغل کردم و راه افتادیم. توی راه خندید. حاج همت سوار ماشین شد و رفت درحالی که همان لحظه همسرش احساس دلتنگی کرد و اشکهایش جاری شد. او خودش را دلداری میداد که «برمیگردد. مثل همیشه. آن قدر نماز میخوانم و دعا میکنم که برگردد».
شهید قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در خصوص همت گفته است: «وقت شهید همت به ذهن من میآید، دلم مملو از غصه میشود. او فرمانده لشکر پایتخت بود. اما در خیبر آنقدر رزمندگان لشکرش شهید و مجروح شدند که به گردان رسید. گردان را از طلائیه به جزیره مجنون جنوبی منتقل کرد و تبدیل به دسته شد.» شهید همت در جریان عملیات خیبر به همرزمانش گفته بود: «باید مقاومت کرده و مانع از بازپسگیری مناطق تصرف شده، توسط دشمن شد. یا همه اینجا شهید میشویم و یا جزیره مجنون را نگه میداریم.»
همت سرانجام بر اثر اصابت گلوله توپ همراه با معاونش اکبر زجاجی در ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ در محل تقاطع جادههای جزایر مجنون شمالی و جنوبی به شهادت رسید. قاسم سلیمانی در خصوص نحوه شهادت شهید همت میگوید: «در ترک موتور نه در بنز ضدگلوله و در فضای ویژه همت در ترک موتور ناشناس در ضلع وسطی جزیره مجنون شهید شد و بیش از ۲ ساعت کسی نمیدانست آنکه افتاده همت است. برادرها طاقت این است…امتحان این است… و اینگونه است که او امروز بر جانها حکومت میکند».
در ابتدا قرار بود، شهید همت در قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران دفن شود اما به اصرار خانواده در زادگاهش و در کنار امامزاده شاهرضا به خاک سپرده شد با این حال در قطعه: ۲۴ ردیف:۷۷ شماره: ۵۲۴ بهشت زهرا و در کنار مصطفی چمران، عباس کریمی و رضا چراغی سنگ مزاری برای او نصب شد. بسیاری تصور میکنند که او در بهشت زهرا دفن شدهاست. خانم بدیهیان همسر او چنین روایت میکند:«ایشان خودشان وصیت کرده بودند که در تهران و گلزار شهدا دفن شوند و آنطور که من شنیدم بار آخر که بر سر مزار شهدا در بهشت زهرا رفتند به آقای محسن رضایی نیز این مساله را گفتند و حتی جای قبرشان را نشان دادند اما خانواده ایشان برخلاف وصیتشان عمل کردند و جنازه ایشان را به بهشت شهررضای اصفهان بردند.»
همسرش آخرین دیدارش با پیکر همت در سردخانه را چنین توصیف میکند: «تو مریضیِ ما را نمیتوانستی ببینی، ولی حاضر شدی ما بیاییم تو را این طوری ببینیم.» با صدای بلند گریه میکرد. میدانست باید محکم باشد. به زانوهایش دست کشید. انگار پیِ چیزی میگشت. از آنها که همراهش بودند پرسید: پاهایم کو؟ چرا نمیتوانم راه بروم؟ و همانجا روی خاک نشست».