پروژه احمدی‌نژاد و شرکا *مدیر کل مطبوعات داخلی دولت اصلاحات

سخنان تهدیدآمیز آقای احمدی‌نژاد در هنگام اعلام نامزدی مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است. البته اظهارات و رفتارهای تند و ساختارشکنانه او مسبوق به سابقه است، به نحوی که این ابهام و پرسش پیش آمده که چرا اصحاب قدرت این طرز رفتار انتقادی او را تحمل کرده و با تسامح از کنار آن عبور می‌کنند. با وجود این سخنان اخیر، او را باید متفاوت از گذشته دانست. جالب است این روزها که نامزدهای ریاست‌جمهوری برای ثبت‌نام به وزارت کشور مراجعه می‌کنند، می‌بینیم که در اخبار رسمی حضور توأم با حاشیه و جنجال‌آفرینی ایشان نیز پوشش داده می‌شود. چرا چنین است؟ آیا آستانه تحمل حکومت در مقابل انتقادها تا این اندازه بالا رفته که یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، آزادانه همان نظام را تهدید به تحریم انتخابات می‌کند؟ اگر چنین است چرا درباره دیگران و مثلا اصلاح‌طلبان چنین تسامحی دیده نمی‌شود؟ بگذریم از اینکه اصلاح‌طلبان اصولا به‌دنبال حضور حداکثری در انتخابات بوده و هستند چون به منفعت کلی مردم و بقای مملکت فکر می‌کنند. پس چرا کسی مانند احمدی‌نژاد که همچنان بر کرسی عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام تکیه زده است، جواز بیان مواضعی را در دست دارد که با مواضع براندازان در تقلیل مشارکت در انتخابات مو نمی‌زند؟ در‌این‌باره احتمالاتی متصور است؛ اما لازم می‌دانم در ادامه به یک مورد آن به اختصار بپردازم: اینکه شهامت و شجاعت آقای احمدی‌نژاد را از عوامل بیان چنین مواضع ساختارشکنانه‌ای به حساب آوریم، دست‌کم به‌هیچ‌وجه چنین احتمالی را نمی‌توان معقول دانست. شرط صدق چنین احتمالی، اعلام استعفای او از مناصب فعلی در حکومت و اعلام اعتذار از رفتار، مواضع و عملکرد گذشته‌ تاریک و مملو از جور و جفا در حق ملک و ملت است. می‌دانیم که او تاکنون هیچ سخنی در عذرخواهی و پذیرش خطاهای مهلک و زیان‌بارش، بر زبان نرانده که هیچ، بلکه همواره و همچنان از زمین و زمان طلبکار است. در واقع امر، نقشی که احمدی‌نژاد در حال اجرای آن است، نه‌تنها زیانی برای آنان که درصدد وصول به نتیجه مطلوب و تضمین‌شده در انتخابات به قیمت مشارکت پایین‌ هستند ندارد، بلکه کاملا به سود راهبرد آنان است.

البته ایشان نیز از این شراکت بی‌نصیب نخواهد ماند. مقصود نهایی این بده‌بستان البته رقم‌زدن انتخاباتی کم‌رونق با نتیجه تضمینی و با کمترین عوارض است! طرح مباحث انتقادی در حد تعرض به ساختارهای سیاسی نیز در جای خود حاوی این پیام ضمنی است که آزادی بیان در حدی باورنکردنی برقرار است؛ برای مثال می‌بینیم که پرچم تحریم برای اولین‌بار توسط چنین کسی در داخل بالا رفته و از این بابت حتی از اپوزیسیون خارج‌نشین هم عبور کرده است. اگر این ساختارشکنی احمدی‌نژاد بر افکار عمومی هم مؤثر واقع شود چه باک! چون اتفاقا پیروزی جناح اصولگرا را تضمین می‌کند. از طرف دیگر چون پرچم تحریم در دستان معجزه هزاره سوم است، این هم آورده خوبی برای آقای احمدی‌نژاد خواهد بود تا از دیدگاه خودش به سرمایه اجتماعی مورد نظرش در میان بخش ساکت جامعه دل خوش کند!
می‌بینید که هر دو طرف سود خودشان را از این شراکت می‌برند و حاصل کار یک انتخابات کم‌رونق یا بسیار معمولی از حیث حضور مردم، اما تضمین‌شده از حیث نتایج است. پس از اتمام پروژه، جناب احمدی‌نژاد با کوله‌باری از سرمایه اجتماعیِ از این دست، تشریف می‌برند به جلسات مجمع تشخیص نظام از طرف دیگر القای همسویی ظاهری احمدی‌نژاد با برخی منتقدان در طیف اصلاح‌طلب و حتی همسویی‌های او با طیف نیروهای خارج از نظام، به نوبه خود سبب لوث‌شدن انتقادها و ایرادهای اصولی به عملکردها می‌شود. به بیان دیگر القای این همسویی چه بسا سبب مخدوش جلوه‌دادن مواضع اصولی اصلاح‌طلبان شود. البته در بطلان این القائات باید توجه داشت که احمدی‌نژاد در واقع نقشی را بازی می‌کند که برایش تعیین کرده‌اند، درحالی‌که اصلاح‌طلبان همان‌طور‌که گفته شد، به ‌دنبال جلب مشارکت بیشتر مردم و شکل‌گیری رقابت واقعی در انتخابات هستند؛ بنابراین رد صلاحیت احمدی‌نژاد و تهدید به تحریم انتخابات توسط او، فقط پروژه این جریان ذی‌نفوذ را تکمیل و تضمین می‌کند. از طرف دیگر برای لوث‌کردن انتقادها در کشور، چه ابتکار عملی‌ای بهتر از اینکه فردی که خودش مسبب بخش عظیمی از بحران‌های دامنه‌دار بوده است، به پرچم‌دار تغییرات در حکومت تغییر چهره بدهد و سخنانی بر زبان براند که که کمترین حد آن را از دیگران تحمل نکرده و نمی‌کنند. آقای احمدی‌نژاد در ازای هزینه کمرشکنی نیز که بر مردم تحمیل کرده، خدمت بزرگی به شرکایش کرده است و این خدمت در این دوره حتی به‌ طور ناخواسته، به شکل متفاوت و البته در قامت یک اپوزیسیون ساختارشکن تداوم دارد. به نظر می‌رسد پی‌گرفتن سناریوی به‌ابتذال‌کشیدن انتخابات در این دوره، ابتکار کارساز و مکملی است که سودش از همه طرف به سمت آنان که درصدد نشاندن نامزد مطلوبشان بر کرسی ریاست‌جمهوری‌اند، سرازیر است. اگر در گذشته نه‌چندان دور، از باب نمونه پرچم مبارزه با تهاجم فرهنگی به جای رشد و بالندگی فرهنگ، پیشران رشد و گسترش ابتذال در این عرصه فرهنگ و هنر و اطلاع‌رسانی شد، امروز هم متأسفانه خط مبتذل‌کردن عرصه سیاست و انتخابات و تهی‌کردن آن از ارزش‌های اخلاقی با زمینه‌سازی‌های انجام‌شده، فراهم شده است، اما تا پایان کار چه خواهد شد؟ فقط خدا عالم است… .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *