اطلاعیه تربتیهای مقیم تهران بمناسبت درگذشت هنرمند ، شاعر ،نویسنده و معلم همشهری روانشاد تیمور قهرمان

((باز گشت همه به سوی اوست ))

خانواده محترم قهرمان

 

درگذشت شادروان تیمور قهرمان شاعر ، هنرمند ، نویسنده و معلم   همشهری مارا در غم و اندوه فرو برد ضمن عرض تسلیت لطفا ما رادر غم خود شریک بدانید از خداوند متعال آرامش روحی برای آن زنده یادو صبر و بردباری برای کلیه به سوگ نشستگان را آرزومندیم  .

 

((تربتیهای مقیم تهران ))

 

 

یکی از اشعار زیبای زنده یاد تیمور قهرمان که در بهار سال ۱۳۷۶ برای  تربتی ها سروده است جهت یاد آوری دوستان بدر اینجا درج گردیده است

 

جان‌فدای تربتی
تا نباشی از دل و جان آشنای تربتی
کی بری ره در حریم بی‌ریای تربتی؟
تربت است اینجا تو هم چون خاک ره افتاده باش
تا رسی بر اوج فخر از کیمیای تربتی
حیدریه گشت پسوندش که در روز حساب
فاتح خیبر شود مشکل‌گشای تربتی
گشته اندر بوستان مردی و آزادگی
قامت سرو و صنوبر خم به پای تربتی
ثبت شد در دفتر دلدادگان انقلاب
پایمردی و قیام و کربلای تربتی
بنده‌ی مهر و وفا و، دشمن رنگ و ریا
هست این مطلب به هر صورت نوای تربتی
رنگ می‌بازد به مُلک بی‌ریایی و خلوص
قالی زربفت پیش بوریای تربتی
با همه احوال دیدم نسخه‌ی لاطائلی
از سوی نابخردی اندر هجای تربتی
چون نشد ممکن که بردارد کلاهی سفله‌ای
گشته خصم و خواهد از یزدان فنای تربتی
کرده آماج اراجیف و دروغ و ناسزا
ز ابتدای تربتی تا انتهای تربتی
راستی، مؤمن، چه غم آمد که حرمت‌ها شکست؟
یا چه کم دیدی تو از جود و سخای تربتی؟
ناسزا را هر چه می‌خواهی نثار بنده کن
دیدی ار در کل عالم یک گدای تربتی
ور نه آب توبه بر سر ریز و می‌شو عذرخواه
تا قیامت پیش آقازاده‌های تربتی
تربتی مانند تو بدجوهر و بد اصل نیست
خبره‌ای باید که بشناسد بهای تربتی
فرض گیرم یک نفر هم این میان بدقول شد
ز اولیای تربتی یا ز اشقیای تربتی
جمله را راندن به چوب کفر و ذم امری خطاست
داوری‌ها را بنه بهر خدای تربتی
بنده‌ی باب الحوائج باش از روی خلوص
تا نباشی بنده‌ی نان و غذای تربتی
بنده‌ی مُلک قناعت باش و عِرض و آبرو
تا نباشی بنده پیش سکه‌های تربتی
“مه فشاند نور و سگ عوعو کند” از روی جهل
ای که عوعونامه سازی از برای تربتی
ذوق شعرت هست و در کف کاسه‌ی دریوزگی
شعر و مداحیّ زر، زیر لوای تربتی
ای چه می‌سوزی؟ کجایت سوخت؟ کز روی عناد
جلف و بی‌شرمانه چسبیدی به نای تربتی
آن‌که خنجر می‌زند از پشت ابن ملجم است
نی گرامی مردمان بی‌ریای تربتی
هر که نان خورد و نمک خورد و نمک‌دان را شکست
می‌خورد او بعد از این درد و بلای تربتی
تربتی شیر است، شیر و باج ِ روباه و شغال؟
طعمه‌ی چلپاسه گردد اژدهای تربتی؟
عرصه‌ی سیمرغ و پرواز دل‌‌آزار مگس؟
بال پرواز هما خواهد هوای تربتی
لاشه‌خواران را چه شأن همنشینی با عقاب؟
در بساط کاسه‌لیسان نیست جای تربتی
ما چو رستم ماندگاریم و تو فانی چون شغاد
هر چه چاه حیله سازی پیش پای تربتی
شکوه‌ای کردم ز خصمی وز کلام سُستِ او
خواهشی هم دارم اینجا از شمای تربتی
این زمان شکرانه‌ی جاه و مقام و مال را
لحظه‌ای غفلت نورزید از خدای تربتی
“قهرمان” و خاک پای جمله یارانم هنوز
خاصه یاران عزیز و باصفای تربتی
تقدیم به همه‌ی همشهریان
با آرزویِ سلامتی و توفیق
تیمور قهرمان
تربت حیدریه
بهار ۱۳۷۶

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *