علامه استادمحمود شهابی تربتی (خراسانی) بخش دوم از محمد حیدر خزاعی
شاگردان: دکترسیداحمد فردید خلیل ملکی ازشاگردان به نام دسته دوم که بعدا هرکدام دراجتماع به مقامی نایل شدند: خلیل ملکی ودکتر سیداحمد فردید استادفلسفه دانشگاه تهران ودکتر اصغر وهاب زاده را که سالیان درازاست درامریکا به کارهای علمی وتحقیق اشتغال دارند اکنون به یاددارم. استادنیروی فکری وقدرت استدلال وفهم خلیل ملکی رادردرس می ستود. ازدسته اول نیزچندتن به مقام اجتهاد نایل شدند وشاغل مقام های روحانی گردیدند. حضوردردانشگاه: ازسال ۱۳۱۰ که دانشکده معقول ومنقول ( الهیات) درتهران تاسیس شد ازاستاد برای تدریس درانجا دعوت به عمل امد وازهمان هنگام به تدریس دردانشگاه اشتغال پیداکرد. درسال ۱۳۱۳ که قانون تاسیس دانشگاه ازمجلس گذشت وتصویب شد که دانشمندان شاغل دردانشکده ها که دارای مقام شامخ علمی وادبی وتحصیلات عالیه درعلوم وفلسفه وادب هستند پس از نوشتن رساله ای وقبول شدن آن درهیئت رسیدگی به مقام استادی نایل شوند. استادنیز دریکی از مباحث فلسفه رساله ای نوشت وباامتیاز پذیرفته شد و از ان تاریخ ایشان باچندتن دیگر ازمشاهیر ودانشمندان وادیبان امثال مرحومان:عصاروبهمنیار وبدیع الزمان فروزانفر ازنخستین کسانی بودند که به درجه استادی دانشگاه نایل شدند. استادی دانشکده حقوق:ازسال ۱۳۱۸استادبرای تدریس دردانشکده حقوق تهران دعوت شد وکرسی قواعد فلسفه واصول که مبنای حقوق مدنی ایران است به ایشان محول گردید. ازان سال تاهنگام بازنشستگی وچندسال پس از بازنشستگی تاپیش ازانقلاب اسلامی یک سره دردوره لیسانس ودکتری دانشکده حقوق ودانشکده الهیات اشتغال به تدریس وتربیت دانشجویان داشت ودرساعات فراغ به مطالعه وتالیف اثار گرانبهای خود که برخی ازانها ابتکاری ودرنوع خود به یقین بی نظیر است می پرداخت . استادی ممتاز:درزمانی که پروفسور رضا ریاست دانشگاه راداشت وازمقام علمی ووارستگی وفروتنی استاد اگاهی یافته بود ابلاغی به عنوان استاد ممتاز به نام ایشان صادرکرد وبا همه اصرار وخواهشی که برای برگزاری مجلسی رسمی برای اعطای حکم استادی ممتاز به عمل امد استاد که اصولا بااین گونه تشریفات وتظاهرات موافق نبود، رضایت نداد. ظاهرااین تنها ابلاغ استادممتازی بود که پروفسوررضا برای دانشکده حقوق یا برای دانشگاه صادر کرد. حقوقدانان چه قضات عالی رتبه وچه وکلا که ازسال ۱۳۱۸شمسی به بعد دانشکده حقوق تهران را به پایان رسانیده اند، همگی افتخار تلمذ درس استاد راداشته اند وبه گفته انان تنها درسی که انان را دارای استنباط واجتهاد درامور قضایی می کرد واگر گاهی درمجامع وسمینارها ی حقوقی چه درداخل وچه درخارج کشور می توانستند اظهارنظری کنند ورای واندیشه موجه وقابل قبول عرضه دارند، درس قواعد فقه وتقریرات اصول بوده است. ارتباط بادانشجویان:شاید درمیان مدرسان واستادان کمترمدرس واستادی سراغ داشته باشیم که پیوند معنوی شان باشاگردان خود به اندازه رابطه استاد به دانشجویان وطالبان علم استوار ونیکو بوده است.استاددرعین شکوهمندی وهیبت استادی درجلسه درس نسبت به همه ابرازعطوفت ومهربانی داشت و شاگردان همه دوستداراوبودند. شاگردانی که درامتحان نمره خوب ازاستاد نمی گرفتند، باخشنودی ازجلسه امتحان خارج می شدند زیرابه تعبیراستاد، باانکه ازهمان اغاز جواب دادن دانشجو پی به میزان معلومات اوبرده بودولی به اندازه ای بامهربانی وتوام باشوخی ها ونکات لطیف اخلاقی ازاوسوال گوناگون می کردند که خوددانشجو نیز پی به ارزش ونقص معلوماتش ببردوبداند نمره ای که گرفته است درخوردانائیش بوده است. استادپس ازسالیان درازحتی تاهمین اواخرهنگامی که یکی ازشاگردان قدیمی رامی دیدنامش را برزبان می اورد ومشخصاتش را به یادداشت. شاگردان سابق هرگاه استادرا می دیدند درهرمقام کشوری یالشکری که بودند درصدد بوسیدن دست استاد برمی امدند ولی ایشان مانع می شد ودرمقابل روی انان را می بوسید. درسالهایی که دردانشگاه اعتصاب بود وکلاسها تعطیل می شدوگاهی برخی ازاستادان مورد بی مهری واهانت دانشجویان واقع می شدند خاصه درزمان فعالیت توده ای ها وتندروها استادکه به نعبیرخودازسرتاپا درنظرانان مظهرارتجاع بود… زیرادارای ریشی کوتاه وپالتوی نسبتا بلندوبدون یقه وکراوات می بود… هیچگاه نه خودش مورد کوچکترین برخوردناشایستی شد ونه درسش تعطیل گردید. » فعالیت های اجتماعی- تبعید به قم: استادشهابی دکترشهابی چنین ادامه می دهد:«درهنگام شوروحرارت ایام جوانی استاد مانند همه جوانان، محیط واجتماع رابادید خوشبینانه می نگریست وگمان می کرد اگر کوشش وجنبشی برای اصلاح وبهبود امور نابسامان بشود نتیجه ای موافق ارزو به دست خواهد امد. ازاین رودرمشهد واصفهان دست به فعالیت هایی زد وجمعیت وانجمن هایی باهمکاری چندتن ازهم فکران بنیاد نهاد ولی سودجویی بعضی ازاعضای موسس انجمن ومخالفت جدی حکومت وقت باهرنوع اهنگ اصلاح خواهی ونوای ازادی به زودی ازفعالیت جمعیت اصفهان که به نام اسلام اجتماعی تاسیس شده وبطور رسمی به ثبت رسیده بود وشماره انجمن ها درخود شهراصفهان وشهرهای دیگر نظیر نجف اباد واباده شاید متجاوزازصد انجمن محلی شده بود، جلوگیری به عمل امد وازموسسان التزام گرفته شد که دیگر دورهم جمع نشوند وجمعیت رسما تعطیل شد. چون ماموران حکومت استادرا ازجهت بیان ومعلومات ازسایراعضای موسس موثرتردرایجاد وابقای جمعیت می دانستند ایشان را درسال ۱۳۰۷مجبورکردند به قم مهاجرت کنند .علت تاسیس جمعیت بیشتر ناظر به امور تربتی وباسواد کردن بی سوادان وترویج صنایع ومحصولات وطنی وخودداری از مصرف امتعه خارجی وازاین قبیل مسایل بود. درهریک ازشعب که شب ها تشکیل می شد همین موضوعات اساس برنامه را تشکیل می داد . چندتن به تعلیم خواندن ونوشتن ویک تن به بیان تاریخ دوران شکوفایی اسلام ویکی به ذکر مسایل اخلاقی ودینی واجتماعی می پرداخت. پیش ازتاسیس اسلام اجتماعی استادازوضع مدارس قدیمه که دران زمان دایر بود ودرهرمدرسه تعداد زیادی به نام محصل وطلبه وجودداشت ولی طالب واقعی علم ودرس خواندن بسیار کم بود وبه قول خوداهل مدرسه بطله برطلبه اکثریت داشت. جمعی حجرات مدرسه راخانه ومسکن همیشگی خود قرارداده بودند ودرهمه درس ها شرکت می کردند ومزاحم محصلان درس خوان بودند. ازطرفی متولیان مدارس که اکثرانان درلباس اهل علم بودند، موقوفات مدارس را حیف ومیل می کردند وبه مصرف واقعی نمی رسانیدند. استادازاین بی نظمی وحرج ومرج درمدارس قدیمه که دران زمان هنوز نسبت به مدارس جدید اکثریت با انهابود ، بی اندازه رنج می برد. ازاین جهت نخست باتدابیر واقداماتی باهمکاری چندتن ازطلاب واهل علم وقت را صرف اصلاح وتنظیم مدارس قدیمه کرد ولی چون اصولا درصنف طلاب ودرس خوانده ها به سبک قدیم کمتراتفاق فکرواتحاددرهدفی پیدا می شود ، به تعبیر کاشف الغطاء درباره این طبقه « اتفقوا ان لا یستفقوا » صادق است ادامه ان فکررا بی نتیجه دید وبه تاسیس اسلام اجتماعی پرداخت که بیشتر افراد ان را بازاری ها وجمعی روشنفکران اداری وبعضی ازجوانان اهل علم تشکیل می داد. دردوسه سالی که هنوزحکومت پهلوی براثر اغاز سلطه اشتغال به فرونشاندن شورشها ی عشایر مزاحمتی برای جمعیت فراهم نکرد، پیشرفت چشم گیری داشت ولی افسوس که با تسلط استبداد جایی برای وجودچنان جمعیت ها سود مند نبود. ازان پس تااخر عمر است به هیچ وجه شرکت دراین اموررابرای خود سودمند نمی دانست وانچه را سودمند وموثر تشخیص داده بودهمان تربیت وتهذیب وتعلیم دانشجویان وتالیف وتصنیف کتب علمی وفلسفی ودینی بود. بارها ازطرف حکومتهای وقت کاری ازقبیل وزارت اموزش وپرورش به ایشان پیشنهاد می شد وازپذیرفتن عذر می خواست وپاسخ می داد که کاری که ازمن ساخته است درس دادن وکتاب نوشتن است. به یاددارم زمانی که دکتر جهانشاه صالح رئیس وقت دانشگاه بود برای افتتاح واختتام سال تحصیلی جشنی باشکوه دردانشگاه دایر کرد . چون به مقام روحانیت واقعی ایشان عقیده داشت ازایشان خواست که ازراه تیمن جلسات را افتتاح کنند.بازایشان همان جواب رادادند. » وقتی من «الف» را پذیرفتم باید تا پذیرش «ی » امادگی داشته باشم:دکترشهابی ( برادرایشان) برسبیل اکفاء به ایشان عرض می کند: چندتن ازاستادان دیگر واسطه ها برانگیخته که خطابه افتتاحیه راایراد کنند وپاسخ مساعد نشنیده اند، چراشماازقبول چنین موضوع ساده ای که جنبه سیاسی ندارد استنکاف دارید؟ درجواب می فرمایند:« اری خود این موضوع ساده است ولی من اگر این بار چنین تقاضایی را بپذیرم دردنبال ان ممکن است ازمقامات عالی رتبه دیگریادربار وغیره نیزچنین خواهشی ازمن بشود وچون من «الف» راپذیرفته ام باید تا «ی » خود را رااماده داشته باشم واین خلاف اندیشه وروش من اشت .پس همان که بگویم من ازایراد سخنرانی ناتوانم » کلنگ زنی ساختمان دانشکده الهیات:درهنگام زدن کلنگ ساختمان دانشکده الهیات که جمع کثیری ازرجال دانشگاهی وغیر دانشگاهی درزمین حاضر بودند رئیس وقت دانشگاه کلنگ را تقدیم ایشان می کند وبرای تیمن ازایشان می خواهد نخستین کلنگ را بزنند. چون دیگرحاضران هم همین تقاضارا دارند، ناگزیرکلنگ را می گیرند وباگفتن بسم الله الرحمن الرحیم کلنگ را به زمین می زنند. چون انتظار رئیس دانشگاه ومجلس گردانان این بود که ایشان طبق معمول زمان به نام شاه اغاز کنند، به این گمان که ایشان غفلت داشته اند برای باردوم ازایشان خواهش می کنند که برای تبرک همین عمل را تکرار کنند. با اشاره وکنایه مقصود رامی فهمانند. ایشان بازهمانندباراول باذکر نام خدا اکتفا می کنند . بارسیم بازخواهش می کنند تا تکرارکنند. بی انکه به جملات قبلی چیزی اضافه کنند کلنگ می زنند. رئیس دانشگاه به ناچار به مامور مربوطه می گوید استادرا بیش ازاین به زحمت نیندازید. گذران سالهای پایانی عمر:ازسال ۱۳۵۸ چون استادعلامه دچار چند بیماری شده بودند، به پیشنهادواصرارفرزند کوچکترخود که دوره پزشکی رادرفرانسه به پایان رسانده بود ودریکی ازبیمارستانهای شهرمولوزفرانسه معاونت بخشی را برعهده داشت، وطبابت می کرد، رهسپاران دیارگردید، تا ضمن اینکه به مداوا ومعالجه می پردازد بافراغ خاطروامنیت فکری بیشتر ساعات خودرا به نوشتن ومطالعه وتفکروتدبردرمسایل مشکل فلسفی وعلمی وادبی بگذراند. باانکه دران شهرنه همدم وهم فکری ونه دسترسی به کتاب وکتابخانه ای جزچندمجلد ازاثارومجموعه های خودنداشت معهذا اثارسودمندوگوناگونی درهمین دوران ۶-۷ ساله پدید اورد که ازکارهای پخته وسخته ایشان می باشند. سه سال قبل ازفوت که برای دیدن خویشاوندان وتجدید دیداربادوستان تهران وخراسان به ایران امد وچند ماهی درتهران ومشهد وتربت حیدریه علاقمندان را ازدیدارومحضرفیض اثرخود برخوردارساخت هنگام مراجعت همسربیمارخودرا که احتیاج به معالجه وپرستاری داشت با خود برد. متجاوزازدوسال بامنتهای فداکاری دراتاقی محقر و زندگی بسیارمختصر ازبیماری کم تحمل که دراین اواخرزمین گیرهم شده بود درنهایت فداکاری ومراقبت پرستاری می کرد درصورتیکه خود کمال نیازرا به پرستاری یالاقل به اسایش وارامش داشت .دریغ که درسالهای اخیر ازان بی بهره بود. این کمبوداستادرا که ازسلامتی نسبی بدنی برخورداربود ، زیرابه هیچ عادت زیان اوری ابتلا نداشت وخورد وخوراک وخواب واستراحتش بروفق بهداشت واقعی بود، ناگهان ازپادراورد وبی سابقه کسالت خاصی بامدادروز شنبه چهارم مردادماه سال ۱۳۶۵ درمحل اقامت خود دراستراسبورگ فرانسه دیده ازجهان فروبست. آرزوی خودان مردوارسته همیشه این بود که به گونه ای ازاین جهان ناپایدار به عالم ابدیت بپیوندد که پیش از مرگ براثرناتوانی وبیماری جسمی مایه ناراحتی خود ودیگران نشود وخداوند به همین گونه مرگ اورا مقدر فرمود. حتی تادقایق اخرزندگی درحرکت بود ودریک لحظه انتقال حاصل شد.
سلام خسته نباشید. از استاد محمود شهابی عکس میخواستم اگر ممکن است برایم بفرستید. یا اینجا بگذارید و ما را خبر کنید بی زحمت. بسیار متشکر
برایتان ارسال کردم
باسلام.تحقیق بنده در مورد شخصیتهای منطقی هست و آقای دکتر محمود شهابی عزیز رو انتخاب کردم اما عکس برای تحقیقم از ابشون نیافتم لطفا چون همشهری استاد هستید اگر عکسی دارید از ایشون به ادرس ایمیل من ارسال کنید ممنون
دوست عزیز مجازی من برای بار دوم عکس استاد محمود شهابی رل برایتان ارسال کردم امیدوارم دریافت کرده باشید
با سپاس کاظم خطیبی
Glad to be one of the visitors on this amazing site :D. http://www.indyarocks.com/blog/3980432/Action-By-Phase-Uncomplicated-instagram-Strategies
tanks a lot