ایلنا گزارش میدهد؛ تنها چهارسوق چوبی ایران در حال پوسیدن است
چهارسوها و سقاخانهها تنها سازههایی به جای مانده از معماری ایرانی نیستند، بلکه نمادی از ارزشها و فرهنگهای ایران را نیز در خود جای داده اند، هرچند که نسل این سازهها در حال انقراض است، اما هنوز معدود باقی ماندههایی از آنها را میتوانیم؛ در کوچه پس کوچههای محله قدیمی تهران پیدا کنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، تنها چهارسو یا همان چهارسوق چوبی ایران را باید در کوچه پس کوچههای محلهای قدیمی در نزدیکی خیابان مولوی در منطقه ۱۱ تهران پیدا کنید.
این چهارسوق که احتمالا بیش از ۱۲۰ سال قدمت دارد، بازارچه کوچک محلی را در زیر طاق چوبی خود جای داده است، نصراله حدادی تهرانشناس و پژوهشگر در ارتباط با این سازه تاریخی اظهار میکند: «ما یک چهارسو بزرگ در بازار تهران داریم و یک چهارسو چوبی در این منطقه، سقف این چهارسو از چوب درست شده و لایهای از پیزور نیز بر روی سقف قرار دارد.»
او توضیح میدهد: «پیزور در واقع لایهای از الیاف خرماست که برای حفاظت از سقف چوبی استفاده شده است.
متاسفانه شرایط نگهداری از این چهارسو چندان مناسب نیست و حفاظت و نگهداری از آن به شدت به صورت غیرکارشناسی انجام شده است، زیرا سقف چهارسو باید با لایه صمغ پوشیده شود، در حالی که اکنون آن را با سیمان پوشاندهاند که این امر موجب میشود تا چهارسو بپوسد.»
سقاخانه عزیز محمد، بازماندهای از نسل فراموش شدهها
در فاصله کمی از چهارسو یکی از آخرین بازماندههای سقاخانههای تهران یعنی سقاخانه عزیز محمد دیده میشود، عزیز محمد که از لوطیهای این محله بوده، در کنار این سقاخانه زندگی میکرده و پس از مرگش نیز این بنا را وقف میکند.
حدادی در این باره توضیح میدهد: «آب همواره در ایران بسیار ارزشمند بوده است و از همین روی سقاخانه و آب انبار همواره نمادهای مهمی در محلههای تهران بودهاست، سقاخانه عزیز محمد نیز یکی از همین نمادهاست که بیش از ۱۸۰ سال قدمت دارد.
این سقاخانه که در مسیر قنات قرار داشته، پیش از این دارای سنگ آب بوده، اما اکنون سنگ آب آن از بین رفته و لوله آب جایگزین آن شده است.»
این تهرانشناس در مورد یکی از سنتهای قدیمی که در نزدیکی قنات این محله انجام میشده، روایت میکند: «در این محله کوچهای به نام کوچه لب تشنه وجود داشته، روز عاشورا مرحوم آیتالله تنکابنی که ساکن این محله بوده، لبیک گویان همه را بر سر کوچه لب تشنه که قنات وزیر از آن میگذشت؛ جمع میکرد تا عزاداری کنند و هیچ کس نیز تا ظهر آب نمیخورد تا آنکه ظهر عاشورا ابتدا آیت الله تنکابنی از قنات به کودکان آب میداد و سپس بقیه مردم از آن آب میخوردند.