مبادلات فرهنگی ـ فلاحتی ایران و هند دکتر محمدحسن ابریشمی – بخش دهم
بنای بزرگ و مجلل تاج محل مرقد ممتازمحل، پس از درگذشت او (۱۰۴۰قر۱۶۳۱م)، به امر شاهجهان آغاز شد. برای ساختن آن شورایی از بهترین معماران امپراتوری تشکیل گردید و سرانجام طرح استاد عیسی شیرازی انتخاب شد و اتمام ساختمان و بناهای وابسته تاج محل بیش از ۲۲ سال به درازا کشید و در این مدت ۲۰هزار کارگر در خدمت بودند. در پایان کتیبه درون حرم امضای امانتخان شیرازی و تاریخ ۱۰۴۸ق مرقوم است.۸۲ شاهجهان در سال ۱۰۷۶قر۱۶۶۶م درگذشت و در کنار ممتازمحل به آرامش ابدی فرورفت.
درختان سرو ـ همچون کاخ باغهای باشکوه شیراز ـ از سه جانب عمارت تاج محل را در میان گرفتهاند و از جانب دیگر تصویر بنای تاج محل در استخری مستطیل شکل میافتد و زیبایی این گوهر بیمانند را در چشم بیننده دوچندان میکند. شاهجهان به عمران و آبادی، ایجاد باغ و بوستانها و جلال و شکوه بخشیدن به کاخ باغها و دربارش علاقهای تمام داشت. شهر شاهجهانآباد را در نزدیک دهلی ساخت و در تدارک، تعبیه و تهیه تخت طاووس هفت سال وقت صرف نظارت کرد.۸۳
هر یک از هزاران ایرانی که به هند مهاجرت کردهاند، کم و بیش در اشاعه فرهنگ ایرانی و ترویج زبان فارسی در آن سرزمین مؤثر بودهاند. تذکرهنویسان و مورخان ایرانی و هندی در آثار فارسی خود شرح حال و ابیاتی از صدها شاعر را نقل کردهاند؛ اما بهندرت اشارهای به مزروعات، میوهها، گل و گیاهان انتقالی بین این دو سرزمین دارند. آنچه شاهان تیموری، چون بابُر و جهانگیر در این باب نوشتهاند، از نظر تاریخ کشاورزی و نیز مبادلات فرهنگی و مدنی بین ایران و هند، بسیار با اهمیت و مغتنم است.
در دیگر انبوه منابع عهد تیموریان هند جسته و گریخته به این گونه مبادلات برحسب اتفاق اشاره شده؛ از آن جمله به انتقال برخی از گلها و میوهها از ایران به هند توسط ظفرخان احسن تربتی سخن رفته است. پدر او خواجه ابوالحسن تربتی ملقب به رکن السلطنه (متولد ۹۷۲ق در تربت حیدریه)، در عهد اکبرشاه (حکومت ۹۶۳ـ ۱۰۱۱ق) به دربار هند رفت و به وزارت شاهزاده دانیال (متوفی ۱۰۱۳ق) و دیوانی دکن نایل آمد. در سال ۱۰۲۱ق از جانب جهانگیر به منصب والای بخشیگری (ظاهراً بخشی و بخشیگری یکی از درجات عمده درباری لشکری و درجه بالاتر آن میربخشی در عصر گورکانیان هند) رسید.
پس از درگذشت اعتمادالدوله (غیاثالدین محمد تهرانی)، به تفویض دیوانی کل و منصب پنجهزاری (فرماندهی ۵۰۰۰ سوار) دست یافت و در سال ۱۰۳۳ق حکومت کابل بر مناصب او افزوده شد و ظفرخان از جانب پدر به حکومت کابل مأمور گردید. در عهد شاهجهان به منصب ششهزاری و سپس حکومت کشمیر نایل آمد. پدر و پسر در عین سپاهیگیری و سلحشوری، طبعی موزون داشتند و مَقدم شعرای ایرانی را با گرمی پذیرا بودند؛ مثلاً رونقی همدانی از تربیتیافتگان خواجه ابوالحسن بود که در فهرست ملازمان این خواجه دریادل و روشن ضمیر قرار گرفت.۸۴
صائب تبریزی در سال ۱۰۳۴ق به کابل رفت و ظفرخان «مقدمش را گرامی داشته و مصاحبت و مجالست با او را سرمایه افتخار خویش ساخته است. صائب نیز قصاید غرا در مدح او گفته و صلات و انعامات فراوان از وی گرفته و در قصیدهای گفته است:
کلاه گوشه به خورشید و ماه میشکنم
به این غرور که مدحتگر ظفرخانم
در سال ۱۰۳۸ق صائب با ظفرخان عازم پایتخت شد. ظفرخان و پدرش برای سرکوبی خانجهان لودی و گوشمالی نظامالملک برهانپوری به برهانپور ِدکن عزیمت کردند و صائب نیز در این سفر همراه بود «ظفرخان و خواجه ابوالحسن غالباً در ولایات ناسک، ترنبک، بالاکهات و سنگمنیر و صائب در برهانپور به سر میبرد».۸۵ خواجه ابوالحسن در سال ۱۰۴۲ق درگذشت و ظفرخان حاکم کشمیر شد. او به لحاظ شایستگیهایش مدارج عالی در دربار شاهجهان کسب کرد و البته قرابت نزدیک او با شاه و ملکه هند و خانوادههای پرنفوذ ایرانی بیتأثیر نبود. بزرگ خانم ـ همسر ظفرخان ـ دختر آصفجاه تهرانی (خواهر ممتاز محل ملکه محبوب شاهجهان) همچون دیگر اعضای خانوادهاش قابلیتهایی داشت و در فعالیتهای عمرانی همسرش سهیم بود. ظفرخان نیز همچون پدرش سرداری سلحشور، سخنور و ادیبپرور، پرکار، سخاوتمند و مثل اکثر ایرانیان علاقهمند به کشاورزی و ایجاد باغ و بوستان بود. پسرش میرزا محمد طاهر (مخاطب به عنایتخان، متخلص به آشنا) در کتاب قرنیه باغهای احداثی ظفرخان در کشمیر را باغ حسنآباد (به نام پدرش) و باغ ظفرآباد (به نام خودش) برشمرده است.۸۶ برخی از تذکرهنویسان نیز به اقدامات مردمی و عمرانی و باغبانی او اشاره کردهاند.
در عصر تیموریان زعفرانکاران کشمیری، به هنگام برداشت زعفران (آبانماه)، مردم را برای زعفرانچیدن به بیگاری میگرفتند، شاهجهان طی فرمانی ظفرخان را مأمور رفع ظلم میکند؛ صاحب عمل صالح متن این فرمان را نقل کرده که در آن از جمله آمده است: «… بعضی از اموری که در خطه کشمیرِ دلپذیر باعث آزار سکنه آن دیار میشد، حکم فرمودیم که برطرف باشد. از جمله آن مقدمات یکی آن است که: وقت چیدن زعفران مردم را به عنف میبرند که زعفران بچینند و قلیلی نمک، به علت اجوره آن، به آن مردم میدادند و از این جهت به آن جماعت آزار بسیار میرسید. حکم فرمودیم که تکلیف چیدن زعفران اصلاً به کسی نکنند و آنچه تعلق به خاصه شریفه ]زعفرانزارهای سلطنتی شاهجهان[ داشته باشد، مزدوران را راضی ساخته اجوره واقعی بدهند».۸۷ خواجه محمد اعظم شاه کشمیری، ضمن اشاره به اقدام مزبور، از انتقال برخی از گلها و میوههای ایرانی به کشمیر توسط ظفرخان سخن میگوید:
ظفرخان در سنه ۱۰۴۳ق به نظامت صوبه کشمیر مقرر گردید… باغ ظفرآباد و باغ گلشن که نزدیک پل تبتیان است بنا نموده اوست. انواع درخت میوه و اقسام گل از ولایت ]خراسان] به سعی و تردد تمام آورده و در این دو باغ مذکور نهال نموده است. خصوصاً گل زنبق و گل گلاب و میوه گیلاس، که پیشتر در کشمیر نبود، در عهد او به هم رسید و اکثر بدعات ]نوآوریهای[ سلطانی و بیگاری زعفران و تکلیف طرح آن و سایر ممنوعات شرعی به حسن سعی او مرفوع گشت.۸۸
ادامهدارد
پینوشتها:
۸۲٫ دایرهالمعارف فارسی، ج ۱، ص۵۹۱، ذیل «تاج محل»
۸۳٫ همان کتاب، ج ۲، ص۱۴۴۱، ذیل «شاه جهان»
۸۴٫ میر عبدالرزاق خوافی اورنگ آبادی (مقتول ۱۱۷۱ق)، مآثرالامراء، کلکته، ۱۳۰۹قر ۱۸۹۰م، ج۱، ص۷۳۷ ـ۷۳۹؛ ملاعبدالنبی فخرالزمان قزوینی، تذکره میخانه، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران اقبال، ۱۳۶۳، ص۸۲۹
۸۵٫ گلچین معانی،کاروان هند، ص۷۰۷، ۷۰۹٫
۸۶٫ راشدی، همان کتاب، ص۱۸۰؛ محمد قهرمان، ارغوانزار شفقر گزیده دیوان طغرالشهدی، در دست چاپ.
۸۷٫ محمد صالح لاهوری، همان کتاب، ج۱، ص۵۴۳، راشدی، همان کتاب، ص۴۷، ابریشمی، زعفران ایران، ص۱۰۵٫
۸۸٫ راشدی، همان کتاب، ص۳۴، به نقل از تاریخ اعظمی ر واقعات کشمیر، تألیف خواجه محمد اعظم شاه کشمیری در قرن ۱۲ق .