جایگاه نوروز در تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران‌زمین‏

 

 

دو

 

 

 

در فرهنگ مردمان ایران‌زمین، نوروز جایگاه ویژه‌ای دارد و این اهمیت بیشتر به این دلیل است که مردمان این سرزمین، زندگی خود را بر پایه کشاورزی شکل داده‌اند و هرچه دارند، از خاک و حاصل گردش فصل‌هاست؛ به عبارت دیگر و به معنای واقعی «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» تا ایرانیان بتوانند به امرار معاش بپردازند، بنابراین آغاز فصل بهار را که همراه با رویش گیاهان و شروع کشت و کار است، منشأ خیر و برکت خداوندی می‌دانستند.‏بدون‌شک ادبیات فارسی یکی از مهم‌ترین منابع برای شناخت فرهنگ ایران زمین است و شاعران و نویسندگان با پوشاندن لباسی ادبی و هنری بر قامت تاریخ و فرهنگ ایران، شاهکارهای بی نظیری از خود برجای گذاشته‌اند و بالاخص در وصف طبیعت و فرا رسیدن بهار، شاعران آنچنان مفاهیم اسلامی و آموزه‌های اخلاقی را با فرهنگ غنی ایرانی پیوند داده‌اند که تمیز آنها از یکدیگر امکان پذیر نیست. آنچه از قالب ذهنی و فکری شاعران و ادیبان پارسی گوی می‌گذرد بر پایه اعتقاد به نظام احسن است و گردش ایام و چرخش فصل‌ها نه به سبب مکانیزم‌های طبیعی، بلکه به دلیل قدرت بی حدّ و حصر خدای یگانه و هرکدام نشانه‌ای است که ما را به سوی حقیقت، راه می‌نماید:‏

برگ درختان سبز در نظر هوشیارر هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار جدای از مباحث ادبی، از لحاظ تاریخی، برخی از پژوهشگران نوروز را جشنی آریایی نمی‌دانند و معتقدند که این آیین، پیش از آریایی‌ها در تمدن‌های سامی بین‌النهرین وجود داشته است. با این همه دانسته‌های ما درباره برگزاری نوروز در دوره باستان بسیار ناچیز است و آنچه را هم که می‌دانیم بیشتر به دوره ساسانیان مربوط می‌شود. بیشتر منابع، پایه‌گذار آیین نوروز را جمشید و برخی دیگر نیز کیخسرو را مبدع این آیین می‌دانند؛ چنانکه فردوسی گوید:

‏سر سال نو هرمز فرودین

برآسوده از رنج تن، دل ز کین

چنین روز فرّخ از آن روزگار

بمانده از آن خسروان یادگار

در سبب پیدایش نوروز و انتخاب نام این جشن، روایات متعدد و گوناگونی وجود دارد؛ از آن جمله است که می‌گویند چون جمشید -پادشاه دوره پیشدادی در ایران- برای خود گردونه بساخت، در این روز بر آن سوار شد و جن و شیاطین او را در هوا می‌بردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل رفت و مردم با دیدن این امر، در شگفت شدند و این روز را عید گرفتند و برای یادبود آن روز در تاب می‌نشینند و تاب می‌خورند.

دیگر حکایت این است که جمشید بسیار در شهرها می‌گشت و چون خواست وارد آذربایجان شود، بر سریری از زر نشست و مردم به دوش خود آن تخت را می‌بردند و چون پرتو آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند، این روز را عید گرفتند.

در این باب روایت دیگری است که گویند ابلیس برکت را از مردم گرفته بود، به گونه‌ای که هر اندازه خوردنی و آشامیدنی می‌خوردند، سیر نمی‌شدند و نیز مانع وزش باد برای درختان می‌شد، پس جمشید به سوی ابلیس رفت و غائله را برطرف کرد، آن گاه مردم از نو به برکت و فراوانی رسیدند و از بلاها رهایی یافتند و مردم این روز را روز نوین خواندند.

ابوریحان در کتاب «آثارالباقیه» آورده است که: «برخی [از فرقه] حشویه می‌گویند چون سلیمان بن داوود انگشتر خویش را گم کرد، سلطنت از دست او بیرون رفت، ولی پس از ۴۰ روز بار دیگر انگشتر خود را یافت و پادشاهی و فرماندهی بر او برگشت و مرغان به دور او گرد آمدند، ایرانیان گفتند نوروز آمد؛ یعنی روزی تازه بیامد» و علاوه بر این‌ها، اقوال متنوع دیگری نیز گفته شده است.

برخی شاعران پارسی‌گوی نوروز و روز خلافت حضرت علی(ع) در غدیر خم را یکی دانسته‌اند؛ چنانکه قاآنی در منقبت حضرت علی(ع) گوید:

رساند باد صبا مژده بهار امروز

ز توبه، توبه نمودم هزار بار امروز

رسد به گوش دل این مژده‌ام ز‌هاتف غیب

که گشت شیر خداوند، شهریار امروز

به جای خاتم پیغمبران به استحقاق

گرفت خواجه کرّوبیان، قرار امروز

قصه عامیانه‌ای هم درباره رسیدن بهار یاد کرده‌اند که پیرزنی به نام «ننه سرما» شیفته و دلداده پیرمردی به نام «عمو نوروز» است و هر سال نزدیک آمدن بهار به روفت و روب خانه می‌پردازد و منتظر آمدن «عمو نوروز» می‌نشیند، اما از شدت خستگی خوابش می‌برد و عمو نوروز از آنجا می‌گذرد و موفق به دیدنش نمی‌شود و تا سال دیگر باید به انتظار آمدن او بنشیند.در ایام نوروز مراسم خاصی در روزگاران کهن ایران مرسوم بوده است که تا امروزه نیز رواج دارد. پاک کردن خانه از آلودگی‌ها و گذاشتن کوزه آب، گلدان گل و ظرفی از آتش در خانه از جمله کارهایی بوده که در آن زمان صورت می‌گرفته است. در این رسم، هرکدام از افراد چوب صندل و سایر چوب‌های خوشبو را با دست خودشان بر آتش می‌نهادند و می‌بایست که هرکس نام درگذشتگان خود را برشمارد. مردم برخی از نواحی ایران معتقدند که در شب آخر سال، ارواح درگذشتگان به خانه‌های خود برمی‌گردند و از روشنی چراغ شاد می‌شوند، شاید رسم زیارت اهل قبور در پنجشنبه آخر سال و روشن کردن شمع یا چراغ بر مزار آنها بازمانده‌ای از این اعتقاد باشد. چیدن سفره‌ای که هفت قلم آن با حرف «سین» آغاز شود به هنگام سال تحویل نیز از جمله آیین‌های بسیار قدیمی در ایران است که معمولاً شامل سنبل، سیب، سوسن، سیم، سیر، سرکه و سپند می‌شده و امروزه با اندک اختلافی، صورت آن تغییر یافته است.‏

عادت هدیه دادن در نوروز در دوران ساسانیان اهمیّت ویژه‌ای داشته است و مردم در هر صنف و لباس و شغلی که بودند، به فراخور شرایط و امکانات خود، هدایایی را برای پادشاه می‌فرستادند و پادشاهان نیز هدایایی را برای مردم در نظر می‌گرفتند. این کار به اندازه‌ای مهم بود که اداره‌ای مخصوص به نام «دیوان نوروز» در دربار تأسیس می‌شد تا هدایای وارده را صورت کند و آنچه از جانب پادشاه مقرر بود به دست صاحبان‌شان رسانند.

در اشعار شعرا نیز به رسم دادن و گرفتن عیدانه اشاره شده است؛ مولانا گوید:

بهل تا دست و پایت را ببوسم

بده عیدانه کامروز است عیدم

برخی از مراسم و آداب نوروز که از یکم تا سیزدهم نوروز در قدیم اجرا می‌شد، صورتی از نمایش‌های سنتی و عامیانه داشت، به عنوان مثال، نمایش «آیین کوسا» را برگزار می‌کردند که آن از جمله نمایش‌های مربوط به آذربایجان است.

«نوروز خوانی» یا «نوبهار خوانی» هم از دیگر مراسمی است که جمعی برای شادکردن مردم با ساز و دهل، ترانه‌های عامیانه‌ای در وصف نوروز می‌خوانند و به رقص و پایکوبی می‌پردازند. همچنین نمایش «عروسک گولی» که در مازندران به صورت کارناوالی با شعر و ترانه اجرا می‌شود، از دیگر نمایش‌های نوروزی است.

‏«میر نوروزی» نیز یکی از جالب‌ترین نمایش‌های این ایام است که امروزه به دست فراموشی سپرده شده، ولی در زمان‌های گذشته در بیشتر شهرهای ایران مرسوم بوده است. در روزهایی که به نام «میرنوروزی» معروف بود، جوانی را به طنز پادشاه می‌کردند. او لباس پر زرق و برقی به تن می‌کرد و از اول نوروز تا سیزده روز در آن شهر، امیر و فرمانده بود و هر فرمانی از عزل، نصب، توقیف، حبس و مصادره می‌داد، اجرا می‌کردند که بیشتر کارهای او باعث آزار مردم می‌شد:

آن میر دروغین بین، با اسپک و با زینک

شنگینک و منگینک، سربسته به زرینک

گوید اجلش کای خر، کو آن همه کرّ و فر

وآن سبلت و آن بینی، وآن کبرک و آن کینک

ترک خور و گفتن گو، رو دین حقیقی جو

تا میر ابد باشی، بی رسمک و آیینک

(کلیات شمس)

میرنوروزی در ادبیات فارسی نماد قدرت موقت و چند روزه است که دوام چندانی ندارد؛ چنانکه حافظ گوید:

سخن در پرده می‌گویم، چو گل از غنچه بیرون آی

که بیش از چند روزی نیست، حکم میرنوروزی

این رسم با اندک تفاوتی به نام

«خان بازی» در برخی از روستاهای کردنشین شمال خراسان و نیز در اسفراین اجرا می‌شود و تا سال ۱۳۰۲ شمسی در بجنورد خراسان معمول بوده است. در کردستان نیز رسم

«میر میرین» یکی از آیین‌های نوروزی است و هنوز هم باقی است. آنچه در سده اخیر به صورت «حاجی فیروز» با لباس قرمز و کلاه زنگوله دار و چهره سیاه در حوالی نوروز در خیابان‌ها و معابر با دایره و ساز و آواز ظاهر می‌شود، می‌تواند تغییر شکل‌یافته همان میرنوروزی باشد.

سعید تقریری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *