جنبش مشروطهخواهی چگونه شکل گرفت؟/ ۲ ارتجاع و اختلاسی که کاسه صبر مردم را لبریز کرد ایرانیان نخستین ملتی بودند که در آسیا و شرق، یک انقلاب ملی راه انداخته بودند که آوازه و شهرت جهانی داشت
داریوش رحمانیان: ایرانیان نخستین ملتی بودند که در آسیا و شرق، یک انقلاب ملی راه انداخته بودند که آوازه و شهرت جهانی داشت. برای بسیاری از مبارزان سیاسی در روسیه و اطراف و اکناف کشور خودمان و عثمانی و اروپا اهمیت بسیاری داشت. به طوری که نام و آوازه انقلاب مشروطه در جهان پیچید و حتی نام ستارخان به عنوان یک قهرمان مبارز مطرح شد. به طوری که کودکان مراکش و الجزایر و مصر هم ترانههایی در رثای ستارخان میخواندند.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مریم منصوری: انقلاب مشروطه، مجموعه کوششها و رویدادهایی است که به امضاء کردن فرمان مشروطه، توسط مظفرالدینشاه قاجار در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ انجامید و تا دوره محمدعلیشاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه ادامه یافت و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب قانون اساسی کشور ایران شد.
با داریوش رحمانیان، درباره انقلاب مشروطه و برخی از ویژگیهایش گفتوگویی داشتهایم که در پی میآید:
در بررسی انقلاب مشروطه نقش بیگانگان را چطور میبینید؟ اینکه مشروطهخواهان در سفارت بریتانیا بست نشستند و سپس مجلس، توسط روسها به توپ بسته شد.
انقلاب مشروطه ایران، یک جنبش ریشهدار و مردمی و اصیل است. در آن زمان شرایط به گونهای بود که هر دو قدرت روسیه تزاری و انگلیش در شمال و جنوب ایران بودند. انگلیس به واسطه مستعمرهاش هند و نفوذی که در خلیج فارس داشت در ایران هم دارای نفوذ بود و هر دو این قدرتها میتوانستند در رویدادهای گوناگون سیاسی منطقه اثرگذار باشند و چنین هم شد. از انقلاب مشروطه و صدور فرمان مشروطیت هم از سوی روسها و انگلیسها، اقدامات گوناگونی صورت گرفت. این دو قدرت در روند انقلاب مشروطه تاثیرگذار بودند، اما این به معنای مستقل نبودن این انقلاب نیست.
تاثیرگذاریهایی از این دست در سیاست امروز هم دیده میشود. کما اینکه در انتخابات آمریکا غوغا شد که روسیه دست داشته و یا احتمال لابیهای اسرائیل و صهیونیسم و حتی عربستان مطرح شد. این تاثیرگذاریها در جهان سیاسی یک چیز بدیهی و روشن و طبیعی است. ایران هم کشوری است که به درجات، دچار ضعف و فرسودگی است. آن قدرتها هم اعمال نفوذ کردهاند و هر یک منافعشان را در این منطقه تعریف کرده بودند. و از هر وسیلهای برای تشدید این بهرهبرداری در راستای منافع خودشان استفاده میکردند. اما نمیتوان به این وسیله، کل انقلاب مشروطه را با تفکر توطئه بررسی کرد. هیچ ایرادی ندارد که ما نظریه توطئه را به دقت و به مثابه یک نظریه علمی به کار گیریم. اما نباید مفهوم توطئه را به واقعیت تبدیل کنیم و با آن تمام پیچ و مهرههای تاریخ را باز کنیم.
به مثابه یک ابزار نظریهای میتوان آن را به کار گرفت. اما در برخی موارد، نظریه توطئه به مرام و مذهب افراد تبدیل میشود و در همه چیز، رد پایی از توطئه میبینند که دیگر بحثی جدلی شکل میگیرد که شاید انجامی هم نداشته باشد.
تصویری از بست نشینی مشروطهخواهان در سفارت بریتانیا
نقش علما و روحانیون و روشنفکران و تجددگرایان در انقلاب مشروطه چگونه تعریف میشود؟
باید حواسمان باشد که در خود این دو گروه طیفهای گوناگونی وجود داشتند؛ نمیتوان گرو منورالفکران و متجددان و نوخواهان و نواندیشان و مدرنیستها را که تمدن و فرهنگ مدرن را باور کرده بودند، در یک طیف خلاصه کرد. گروههای گوناگونی حضور داشتند و برخی از آنها امکان امتزاج مدرنیزاسیون با مذهب را مطرح میکردند و برخی هم گرایشهای تند ضد دینی داشتند. در میان روحانیون هم گروههای گوناگونی وجود داشتند در چند دهه پیش از مشروطه، به جز این دو گروه، دیگرانی هم بودند که به این نقطه رسیدند. البته مردم ایران در تمام مسائل زندگیشان از تولد گرفته تا مرگ، اقتصاد و مناسبات به دانش و عمل روحانیون وابسته بودند. از مراجع گرفته تا روحانیون و پیشنمازها و قاریهای قرآن. مردم در تمام شئونات زندگیشان به این گروه وابسته بودند. آن زمان که ما دانشجو و دانشگاه نداشتیم.
شهرهای بزرگ با گروههای مختلف مردمی کم بودند؛ بخش وسیعی از جامعه ما را روستاها، ایلات و عشایر تشکیل میدادند و بخش کوچکی؛ شهرها بودند. مدتها پیش کسانی مثل میرزا ملکم خان در این زمینه صحبت میکردند که هیچ امکان تغییری در ایران وجود ندارد، مگر با بسیج کردن و کمک روحانیون. باید ما به گونهای از اصلاحات و تجدد صحبت کنیم که آن را متناسب با اسلام قرار دهیم تا نیروی روحانیون در مقابل آن قرار نگیرد. همین نکته باعث شد تا بخش مهمی از علما به جریان مشروطه بپیوندند. علمای شیعه، طیفها و گروههای گوناگونی دارند. بخشیشان از حکومت صفویه به بعد با حکومت و بازار در ارتباط بودهاند. اما همیشه بخشی از این علما و روحانیون با مردم و مدافع آنها بودند که در دوره قاجاریه، وقتی ضعفها و فرسودگی قاجار را دیدند، و این که بخشهایی از ایران از کشور جدا شده بود، ناراحت بودند و حفظ استقلال کشور را میخواستند. یعنی در نتیجه عملکرد قاجار، این نارضایتی و آرمانگرایی در بخشهایی از روحانیون پدید آمده بود.
البته به زودی این ائتلاف، منجر به اختلافهایی شد و شیخ فضلالله نوری و گروه هوادارانش و مخالفان مشروطه که نفوذ بیگانه و ارزشهای غیر دینی را در جریان مشروطه میدیدند، باعث به وجود آمدن اختلافهایی بیم مشروطهخواهان و مشروعهخواهان شد و کار به جایی رسید که علما، مشروطهخواهان را کافر اعلام کردند.
تصویر فرمان مشروطیت با امضای مظفرالدین شاه
تاثیر وضعیت اقتصادی را بر جنبشهای اجتماعی چطور میبینید؟ کما این که در جنبش مشروطه اولین حرکتها و نخستین اعتراضها در واکنش به ماجرای گران شدن قند در تهران بود.
به طور کلی در تاریخ و جهان تاریخی آدمی هرگز نمیشود یک رابطه یک سویه بین پدیدههای اجتماعی و زندگی آدمی با بخشها و پدیدههای دیگر قائل شد. به عنوان مثال، نمیتوان به صورت مستقل گفت که نارضایی اقتصادی، باعث خیزش اجتماعی میشود یا عوامل فرهنگی مهمتر هستند یا عوامل سیاسی؟ این جور رابطه برقرار کردنها خطا است. بنابر این همیشه مجموعهای از عوامل به طور متقارن و همزمان در پیدایش جنبشها و رویدادهای تاریخی موثر هستند. عوامل اقتصادی هم یکی از آنها است. ایران در آن زمان در یک وضعیت سیاسی و اجتماعی خاص قرار داشت و حکومت این امکان را نداشت که جامعه را درست کنترل و مدیریت کند. در انقلاب مشروطه، سایه شمشیر دولت مرکزی از خیلی از جاهای مملکت کوتاه شده بود. بخشهای مختلفی از کشور در نارضایتی بودند و حکومتهای محلی، یک اطاعت اسمی و رسمی ظاهری از دولت مرکزی میکردند.
از نظر اقتصادی هم وضع جامعه به گونهای بود که بخش قابل توجهی از مردم به خاطر مسائل اقتصادی به کشورهای همسایه نظیر قفقاز و چاههای نفت باکو میرفتند. بیتالمال خالی بود و نوسانهای قیمت ارز، طلا و نقره، باعث کاهش قیمت پول ایران شده بود. دولت به ورطه واگذاری امتیازهای گوناگون به خارجیها افتاده بود که برخی از آنها نظیر امتیاز تنباکو، منجر به شورش و جنبشهای اجتماعی شد که گروه بازرگانان سررشتهدار آن بودند و روحانیون هم رهبری آن را بر عهده داشت. بعد از آن، حکومت به قرض گرفتن پول از روسیه و انگلستان روی آورد و پولها را با خود به سفرهای خارجی میبرد که به اقتصاد کشور لطمه زد که هم بازگانان و هم علما و هم توده مردم نسبت به آن واکنش نشان دادند. ارتجاع و اختلاس کاسه صبر مردم را لبریز کرد و مجموعه این عوامل اجتماعی و اقتصادی باعث بروز این خیزش شد که تغییر نظام استبدادی را در پی داشت.
ستارخان
در انقلاب مشروطه، همزمان با تهران، قیامهایی هم در تبریز و گیلان و بختیاریها شکل گرفت. کمی در مورد این خیزشهای مردمی در دیگر استانها توضیح دهید.
در اصفهان و رشت و گیلان و تبریز، مخالفتها، شکل پررنگی به خودش گرفت. سپهسالار تنکابنی که در ابتدا در زمره موافقان محمدعلیشاه بود و از او برای سرکوب جنبش تبریز دعوت شده بود، بعدها به مشروطهخواهان پیوست. بختیاریها در اصفهان نفوذ سنتی داشتند و با فرماندهی صمصامالسلطنه، برادر سردار اسعد، توانستند شورش این خطه را در دست بگیرند و با تمهیداتی که داشتند به تهران بیایند و در فتح تهران هم نقش محوری داشتند. در کنارشان نیروهای گیلانی و حتی مجتهدین قفقازی به سرکردگی یفرمخان ارمنی نقش بیار موثری در این لشکرکشیها دارند. این گروهها بعد از پیروزی مجاهدین و فتح تهران هم نقش عمدهای دارند.
اما مهمترین مقاومت در تبریز اتفاق افتاد که خیلی زود، رهبرش، ستارخان را نیز پیدا کرد. البته در خارج از ایران هم مشروطهخواهان فعالیت میکردند. به عنوان مثال در استانبول، «کمیته سعادت» را تشکیل دادند که اهمیت جهانی داشت و یکی از کتابهایی که اهمیت این فعالیتها را به درجات نشان میدهد، نوشته منصور بنکداریان است که با عنوان «بریتانیا و انقلاب مشروطه ایران» با ترجمه آقای فیروزمند در نشر نامک منتشر شده است.
انقلاب مشروطه ایران، اهمیت جهانی داشت و برای بسیاری از مبارزان سیاسی در روسیه و اطراف و اکناف کشور خودمان و عثمانی و اروپا اهمیت بسیاری داشت. به طوری که نام و آوازه انقلاب مشروطه در جهان پیچید و حتی نام ستارخان به عنوان یک قهرمان مبارز مطرح شد. به طوری که کودکان مراکش و الجزایر و مصر هم ترانههایی در رثای ستارخان میخواندند. ایرانیان نخستین ملتی بودند که در آسیا و شرق، یک انقلاب ملی راه انداخته بودند که آوازه و شهرت جهانی داشت. هنگامی که قرارداد یا توافقنامه ۱۹۰۷ بین انگلستان و روسیه پیش آمد، در مهار و سرکوبی انقلاب ایران، نیروهای خارجی و به طورخاص روسها تاثیرگذار بودند. و اصلا وزیر امور خارجه روسیه در گزارشهایش آورده بود که هدف اصلی توافقنامه ۱۹۰۷ این بود که جلوی حرکت ملیای که در منطقه شروع شده بود، گرفته شود.