خاطراتی در باره شهرستان تربت حیدریه اجتماعی، فرهنگی وتاریخی از همشهری عزیزمان علیرضا بختیاری دبیر بازنشسته آموزش و پرورش( بخش خاطرات من ای اَلِفَکِ سَرگردون… قسمت بیستم )

مطالبی که در ذیل ملاحظه میفرمایید در واقع خاطرات همشهری عزیزمان اقای علیرضا بختیاری است که با تشویق دوستان و اینجانب قرار شد در سایت تربت ما درج شده و پس از تکمیل و یرایشی که از باز خورد آن به بدست می آید بصورت کتابی در دسترس همشهریان قرار گیرد مانند کتاب( قند و قروت روانشاد تهرانچی )ولی با توجه به اینکه حتما همشهریان نظرات . پیشنهاد ، مطلب ، عکس و دستنوشته ای خواهند داشت که بخواهند به ان اضافه نمایند لذا خواهشمند است درصورت داشتن نظر و یا ایده ای در این مورد لطفا با تلفنهای ۰۹۱۵۵۳۱۵۲۳۳ آقایان بختیاری و یا
۰۹۱۲۵۳۳۳۷۹۴خطیبی تماس حاصل فرمایید و یا با تلگرام با همین شماره ها نظرتان را ارسال فرمایید با سپاس از همکاری صمیمانه شما

خاطرات قسمت بیستم (( ای اَلِفَکِ سَرگردون…)) مکتب خانه دو سال قبل از شروع تحصیلات رسمی، یعنی حدود پنج سالگی، بچه ها را راهی مکتب می کردند، و من هم به تَبَع این قانون نانوشته، به همراه دوسه نفر از بچه های همسایه و فامیل که بزرگتر از من بودند راهی مکتب خانه شدم. مکتب ، یک نهاد آموزشی بود که احتمالاً قدمت آن به دوره قبل از اسلام نیز می رسد. مکتب خانه ها با تکیه بر یکسری ارزش‌های ملی و مذهبی و نیز با پشتیبانی گرفتن از سنت و عرف اجتماع ، آنچنان تاثیری در آشنایی توده، با اصول اولیه ادبیات فارسی و عربی داشت، که هیچ نهاد و ارگان آموزشی نتوانسته است آن تاثیر را بگذارد. @sir_tapiyaz مکتب خانه ها به دو دسته دخترانه و پسرانه تقسیم می شدند که یک مکتبداربه نام ( ملّا، میرزا ، آتون و۰۰۰) آن را اداره می نمود .این فرد، با سوادی متوسط، می‌توانست به دوروش ( هجوی خوانی و روانخوانی) کودکان را از ۵ سالگی با سوره های کوچک قرآن آشنا نماید. اولین و ساده ترین کتاب درسی ، جزء سی ام قرآن بود که در جزوه ایی کوچک به نام ( عمه جزء)گرد آمده بود . ابتدای درس مبتدیان با این جملات بود: هوالفتاح العلیم ( پس مبارک بود چو فرّ هما اول کارها به نام خدا) نخستین درس ، تعیلم حروف الفبا وشناخت حرکت در حروف و آموختن تنوینها بود . معلم، جدول حروف ( ابجد) را به شاگردان آموزش میداد . این جدول اینگونه نوشته شده بود: اب ج د ه و ز ح ط ی ک ل م ن س ع ف ص ق رش ت ث خ ذ ض ظ غ ( حروف ابجد در علوم مختلف همچون ریاضیات ، استخراج تولد و مرگ ، اسطرلاب و … کاربرد فراوانی داشت ، که متاسفانه نمی دانم چرا دانش آموزان فعلی و کتب درسی د د د بیرستان ازاین میراث گرانقدر ، محروم شده اند .) بکار بردن شعر و جملات شعر گونه و موزون ، همراه با آهنگی خاص که بچه مکتبیها موظف بودند یکصدا آنر ا بخوانند،در کاستن از خشکی و کسالت درس به ویژه برای نوباوگان، به شدت میکاست .خصوصا آنکه این اشعار با تُن صداهای ظریف کودکان که به صورت کُر اجرا میشد، همراه بود. معلم با شعر می گفت : ای الفک سرگردون ، ( ب) را در کجا داری ؟ و کودک با ید حرف ( باء) را نشان میداد… @sir_tapiyaz فرزندانی که با استعدادتر و یا کوشاتر بوده اند پس از آموزش قرآن ، به آموزش کتابهایی نظیر گلستان سعدی، حافظ و صحیفه سجادیه می رسیدندو تعدادی نیز در همان مراحل اولیه یادگیری سواد ، به دنبال زندگی خود می رفتند. روزانه ده شاهی یومیه داشتیم ، ده شاهی یعنی نیم ریال . شکل ده شاهی ، اندازه سکه های یکصدتومانی فعلی بود ، البته یک مقدار قطورتر و بزرگتر!!!… ما مختار بودیم این ده شاهی را خرج هله هوله کنیم یا در قلک بیاندازیم. کف اتاق‌ها هم مثل الآن ، موزاییک ،کف پوش یا سیمان نبود .مقداری ملاط خاک و آهک با هم ترکیب و کف اتاق مالیده می شد، به همین خاطر به راحتی میشد گوشه اتاق را کَند و قلک را دفن کرد ، به گونه ای که فقط محل پول انداختن از خاک بیرون باشد. مکتب دار، گرفتن شهریه را عار میدانست ، چرا که معتقد بود در امر تعلیم قرآن ، گرفتن مزد ،بی ادبیست. به همین خاطر، والدین با کمک های غیر نقدی ، ونیز خود دانش آموزان ، با یکسری تعاون و همکاری کردن در کارها ی روزمره آخوند و آتون ، به گونه ای از خجالت او در می آمدند.البته کم کم پای پول هم در این عرصه پیدا شد. @sir_tapiyaz این آموزشگاهها ، در تابستان، رونق بیشتری داشت ، چرا که مناسب بودن هوا ، اجازه میداد تا فضای وسیع حیاط مکتب ، کوچکی و تنگی خانه های سرپوشیده را جبران کند و هم، دانش آموزانی که به مدارس معمولی می رفتند ، بتوانند درایام تعطیلی مدارس ، بافراغ بال بیشتری ، در این اماکن حضور بیابند. .یک روز پس از اتمام امتحانات خرداد( ثلث سوم) مادر، یک کله قند، مقداری شیرینی و شکلات و یک اسکناس ۲۰ ریالی را داخل یک پیش دستی گذاشته و آن را با دستمال ابریشمی، کادوپیچی می کرد و دست ما را گرفته، راهی مکتب می شدیم. پس از سلام و احوال پرسی معمولی، دستمال را جلو معلم می گذاشت، وبا این کلام که باور قلبی والدین بود ، دانش آموز را به معلم تحویل داده و به نوعی ثبت نام کرده بود : ((آتون جان یا جناب آخوند! این بچه، گوشتش از شما و استخوانش ازما)) !. یعنی اختیار دارید، در مسیر تعلیم، آن چنان او را ریاضت بدهید و احیاناً تنبیه کنید که فقط استخوان هایش برای ما بماند!. …و واقعاً مهر پدری یا مادری را فدای این کلام می کردند. البته ناگفته نماند که معلم های چنین آموزشگاهی، متاسفانه گاه از حد خود پا را فراتر گذاشته و تنبیه را، با کتک کاری و ضرب و شتم اشتباه می گرفتند، ولی هیچ پدر و مادری به خود حق کوچکترین اعتراضی نمی داد و معلم، همان معلم وبا همان احترام بود. @sir_tapiyaz برخلاف الان ، که معلم کوچکترین حق تنبیهی در کلاس را ندارد و گرنه بلافاصله به سیاهچال قهر وغضب سیستم آموزشی و والدین خواهد افتاد!. اگر معلم کوچکترین جسارتی به ساحت عاری از هر گونه خطا و اشتباه دانش آموزی داشته باشد ، سروکارش با کرام الکاتبین است، گویا یک تروریست داعشی را گرفته اند ، در تمام رسانه ها جار می زنند . آبروی چندین و چند ساله یک معلم رابه باد فنا میگیرند بدون این که کلاهشان را قاضی کنند که واقعاً: ( گر تو بهتر میزنی بستان بزن)!. تهران سنجی که نشد حرف ، چگونه میتوان یک دانش آموزاطوکشیده پاستوریزه، استرلیزه و هموژنیزه کالج جُردَن ( دبیرستان البرزتهران )رابا یک منطقه معلوم الحال در فلان نقطهِ فلان شهر مقایسه کرد ؟ آیا آقایان یک ساعت می توانند چنین کلاسهایی را اداره کنند؟ بنده معلم بودم و ناظم یک مدرسه؛ دانش آموزی داشتیم که مار زنده سرکلاس می آورد !!!… به نظر شما با کدام روش پدا گوژیکی( تربیتی ) ، می توان چنین فرهیخت… بیشتر بخوانید
سیاهچال قهر وغضب سیستم آموزشی و والدین خواهد افتاد!.
اگر معلم کوچکترین جسارتی به ساحت عاری از هر گونه خطا و اشتباه دانش آموزی داشته باشد ، سروکارش با کرام الکاتبین است، گویا یک تروریست داعشی را گرفته اند ، در تمام رسانه ها جار می زنند . آبروی چندین و چند ساله یک معلم رابه باد فنا میگیرند بدون این که کلاهشان را قاضی کنند که واقعاً:
( گر تو بهتر میزنی بستان بزن)!.
تهران سنجی که نشد حرف ، چگونه میتوان یک دانش آموزاطوکشیده پاستوریزه، استرلیزه و هموژنیزه کالج جُردَن ( دبیرستان البرزتهران )رابا یک منطقه معلوم الحال در فلان نقطهِ فلان شهر مقایسه کرد ؟
آیا آقایان یک ساعت می توانند چنین کلاسهایی را اداره کنند؟
بنده معلم بودم و ناظم یک مدرسه؛ دانش آموزی داشتیم که مار زنده سرکلاس می آورد !!!…
به نظر شما با کدام روش پدا گوژیکی( تربیتی ) ، می توان چنین فرهیخته ایی را ادب کرد؟
دانش‌آموز دیگری فحاشی می‌کرد، پدرش را به مدرسه خواندیم و با گوشه و کنایه وهزار خجالت، از مَتریال های فحشهای ایشان ، پدر را آگاه کردیم. ناگهان پدر،زنجیری که برای زدن خر به کار می آمد، از جیب در آوردو با استفاده از همان مَتریالهای فرزندِ خلف(البته آبدارتر و کاری تر ) ،فرزند خودرا مشمول تادیب قرارداد!.
با این چه باید کرد؟@sir_tapiyaz
آیا میتوان با احترام به او گفت : پسرم این حرکات شما خلاف قواعد تربیتی است و ….
زنده یاد صمد بهرنگ در کتاب( کندوکاوی در مسائل تربیتی ایران) جمله ایی با این مضمون می نویسد:
با یکی از کسانی که به شدت با تنبیه مخالف بود، بحث می کردم.
گفتم: اگر دانش‌آموزی تمرین نداشت ، با او چه می کنی ؟
گفت : برایش توضیح می‌دهم که این تمرینات برایت لازم است.
گفتم: اگر اطاعت نکرد و حتی شکلک برایت درآورد؟
گفت: باز هم توضیح می دهم که مقام معلم، خیلی بالا است و باید از معلم که در حکم پدرت است ،اطاعت کنی و به او احترام بگذاری.
گفتم: اگر آمد روی میزت نشست و شروع به بازی کردن با ریش و سبیلت شد ، چه ؟
گفت: چنان زیر گوشش می زنم که هفت جدّش رو یاد کنه ، فلان فلان شده !!!!

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *