عبادت به جز خدمت خلق نیست سید مسعود رضوی
توسط کاظم خطیبی · بهمن 2, 1399

در میان مواریث و ارزشهای فرهنگی و انسانی ایرانیان، یکی از مهمترین نمادها و نمونهها، جوانمردی یا فتوت است. در حقیقت، جوانمردی در پیوندی گسترده با عرفان و اخلاق متولد شد و جهان ایرانی، زادگاه این شیوه یا طریقت اخلاقی و عرفانی بود.
آنچه ما از پیشینه طریقت و آیین جوانمردی در ایران میدانیم و میفهمیم، در پیوستگی با روزگاران کهن و عیّاری در عهد باستانی مملکت و مردم ماست. اما به راستی عیاران چه کسانی بودند؟ آنان شهسوارانی بودند که به پاس اخلاق عالی، که امروزه در فلسفه اخلاق، تحت عنوان «اخلاق فضیلت» از آن نام میبریم، علاوه بر شجاعت و سخاوت، مردمداری میکردند و به بینوایان و نیازمندان و افتادگان یاری میرساندند.
دفاع آنان از بیچارگان و ضعیفان در برابر اغنیا و قدرتمندان، نمونهای از تمثیلها و ادبیات آموزنده را تحت عنوان پهلوانی و عیّاری پدید آورد که در تربیت نفس و اخلاقیات پسندیده ایرانیان بسیار مورد توجه قرار گرفت. به تدریج این شیوه به رسمی رایج در میان اهل ورزش و پهلوانی، و مردمان بزرگمنش و تربیت آموخته بدل شد و پس از ورود اسلام به ایران، زمینههای پیدایش نهضت و طریقت جوانمردی فراهم آمد.
در قرون دوم تا چهارم هجری قمری، خراسان بزرگ در شرق ایران، مظهر و مرکز ظهور افکار و ادبیات و باورهای ارزشمندی بود که هنوز هم سرچشمه الهام و عظمت برای ملت ایران محسوب میشود. از جمله، کرامیه، ملامتیه، صوفیه، معتزله، اسماعیلیه، اشعریه، امامیه و بسیاری دیگر از صنوف معنوی و کلامی و اعتقادی در توازی و بحث و گفتگو و نیز نقد و اثبات عقاید به حیات خود ادامه میدادند. ملامتیان، گروهی بودند از صوفیان، که خود را در نظر خلق و به گفته بزرگان طریقت، در دنیا خوار میکردند تا در نظر خالق و خداوند یگانه، و در عالم عقبی عزیز باشند. و صاحب منزلت شوند. جهان دنیوی، در معرفتشناسی صوفیه و بسیاری از انگارهها و باورهای کلامی، جهانی ناپایدار و خوار بود که شایسته دلبستن نبود و تلاش برای تنعمات آن، بیهوده و بیارزش مینمود.
ملامتیان در این شیوه که حتی گاه دست به کارهای غیرمعمول بزنند، افراط میکردند، گاهی خود را به آلایشهایی میآلودند که نفرت جامعه و انسانها را بر میانگیخت، و گاهی به رفتارهایی به شدت خلاف هنجارهای اجتماعی متوسل میشدند.
پس از آنها، قلندریه نیز که نهضتی تندرو و رادیکال محسوب میشد، در اعتراض به انحطاط و فساد و قدرتطلبی خانقاههای صوفیه و برخی از بزرگانِ زهّاد، چنین شیوههایی را پیش گرفتند و در رویگردانی از جامعه و رفتارهای متناسب و مطلوب در عرف اجتماعی و اخلاقی، افراط پیشه کردند.
اما در نقطه مقابل، اهل فتوت یا به زبان شیوای کهن ایرانی، «جوانمردان» قرار داشتند. آنان را میتوان صاحبان گرایشهای مردمی، معتدل و اجتماعی در نهضت صوفیه نامید. هر چه عرفا و صوفیان در زاویههای چلهنشینی و گوشهگزینی، در خانقاهها و رباطها و مکانهای خلوت اصرار میورزیدند، جوانمردان برای زیستن در میان مردم و کمک به ناتوانان و اغلب مردمان کوچه و بازار، میکوشیدند و از هم سبقت میگرفتند. به تدریج نام و آوازه جوانمردان در میان مردم به نیکی و عزت شهرت یافت و این صفت بر هر که نهاده میشد، نزد مردم عزیز و معتبر قلمداد میگردید. فضایل اخلاقی و ایثار و بخشش در میان جوانمردان، امری رایج بود، اما در اینجا باید به موضوعی بس مهم در تاریخ کهن فتوت در خاستگاه اصلی آن، یعنی خراسان کهن اشاره کنم؛ برخلاف اسم و عنوان مردانه این طریقت، در قرون اولیه اسلامی، زنان بزرگواری چون فاطمه همسر احمد خضرویه معروف به «ام علی»، یکی از جوانمردان و مرشد و بزرگ زنان اهل فتوت در نیشابور و خراسان قدیم محسوب میشد.
باری، بسیاری دیگر از زنان و بانوان نیز در این بخشش و روش اخلاقی سهیم بودند. تا آن که به تدریج، خللهایی در طی قرون و اعصار بر این شیوه و طریقه نیز وارد شد و بسیاری از ارزشهای بزرگ، به ظواهر و آیینهای کماهمیت فرو کاسته گردید.
فتوت و جوانمردی چنان اهمیتی داشت که به سرعت فراگیر شد و در یک دوران بسیار شگفتانگیز و پیچیده در سال ۵۷۵ هـ ق، عهد خلفای عباسی، خلیفه ناصر (الناصرالدین الله سی و چهارمین خلیفه)، نیز خود را در حلقه فتوت قرار داد و اساس کار و حکومت و سیاست و خلیفهگری را بر مدار همین شیوه استوار نمود. اما نه در اخلاق و فضایل معنوی و بخشش و ایثار و صفات متعالی، بلکه در سلسله مراتب و کمربستن و آیینهای ظاهری فراوان و سلسله ساختن و مراسم پرداختن و امور دیگری که بیان آن در اینجا میسر نیست.
در این زمینه، مقدمه کتاب «فتوتنامه سلطانی» اثر ملاحسین واعظ کاشفی، به قلم زندهیاد دکتر محمد جعفر محجوب، بسیار خواندنی و عبرتآموز است. این مقدمه که خود، ترجمهای از تحقیقات دکتر مصطفی جواد، استاد فقید دانشگاه بغداد است، سیر تحول فتوت و جوانمردی را از اوج تا انحطاط به خوبی نشان میدهد.
شاید واپسین بارقههای جوانمردی و فتوت، در میان عامه و عوام ظهور کرد، لوتیها و پهلوانها، زورخانهها و حتی برخی بزرگان در محلههای کهن، از عهد صفویه تا همین اواخر، بازماندهای از همین شیوهها بودند و طرفه نقش و یادی از عیاری کهن و طریقت جوانمردی قدیم محسوب میشدند.
پهلوانی بزرگترین نماد و بازمانده اصیل فتوت و جوانمردی محسوب میشد و پوریای ولی و بسیاری پهلوانان دیگر، نزد مردم عزیز بودند، زیرا مرام و اخلاق انسانی و دستگیری از ضعفا و دردمندان را وظیفه خود تلقی میکردند. آنان نه برای نام یا برای نان، نه برای اسم و رسم، یا شهرت و مقبولیت، بلکه برای رضایت خاطر و قلب خویش و به عنوان عبادتی نزد خالق یکتا، این روش و طریقه را دنبال میکردند؛ در یک چامه زیبا؛ سعدی بزرگ، بیانیه جوانمردی را در چند بیت در بوستان سروده است:
عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بستهدار
ز طامات و دعوی زبان بسته دار
قدم باید اندر طریقت، نه دم
که اصلی ندارد دمِ بیقدم
بزرگان که نقد صفا داشتند
چنین خرقه زیر قبا داشتند
این است اصل و گوهر جوانمردی، عیاری، پهلوانی و آنچه امروزه بدان انسانیت و مروت و بخشندگی یا ایثار میگویند و در حکمت «فضایل اخلاقی» است و در فلسفه اخلاق، «اخلاق فضیلت» است.