در یکی از صدها شبکه و کانال بی محتوا و بیهویت ماهوارهای که سلسله یا شبکهای حدود چهل پنجاه کانال با اسامی و موضوعات عجیب و غریب دارد، درباره یک شهرک مسکونی چند ده هزار واحدی در جنوب خلیج فارس چنین تبلیغ میکرد: شری هستم، لازم نیست رنج سفر را بر خود هموار سازید، ما برای شما خانه لاکچری تهیه میکنیم. سند و کلید و اجازه اقامت با ما، تلفن را بردارید و به ما بگویید دوست دارید خانه رؤیاهایتان چگونه باشد، سوپر لاکچری، فول امکانات، ووو…
این تبلیغ و اصلا این زبان تهوع آور، همراه با نشان دادن پی در پی برجهای سر برآورده در شنزارهای قبایل و کاروانسراهای مثلا مدرنی که برای من یادآور اتومبیلها و محافظان معمر قذافی است در کنار چادر زدن و شیر شتر خوردنش، آن هم شتر بیچارهای که از هواپیمای خصوصی پیاده اش میکردند، مخصوصاً جامعه و سرمایههای ایرانیان را هدف قرار داده است و این اهمیتی ندارد، زیرا اقتصاد، در توازی بازار معنا مییابد، بازار فرصت است و رقابت و سود، و هرکه غفلت کند سود و سرمایه را از دست میدهد و بی این دو مایه، فرصت هم بی پایه و تباه شده است.
دست و دل میلرزد وقتی ارقام خرید ایرانیان و آمار معامله در این بازار بی معنا و بی مبنا با سرمایه ایرانیان را بدانیم و بخوانیم! حیرت و غیرت هر کس تعلق و ریشهای در این سرزمین دارد به جوش میآید! آیا کشور پهناور و عزیز ما چنین فرومانده که قادر به جذب هیچ سرمایه و ایجاد هیچ جذابیتی برای سرمایه گذاری نیست؟!! لازم نیست اقتصاددان باشیم تا عمق این چنین فجایعی را بفهمیم.
گاهی تصور ما و مسئولان ما بر این است که کانونهای کار و ثروت را اگر تحت فشار مضاعف قرار دهیم و مثلا از پزشکان یا صاحبان خانههای خالی یا مسافران فرنگ پولهای بی دردسر و سریع و کلان بستانیم و راهی خزانه خالی و ناگزیر دولت کنیم، سود کرده ایم.
اما در این لحظه ناگزیرم برای جلوگیری از شبهه و غرض، ابتدا بگویم که من از طرفداران پر و پاقرص اخذ مالیات از تمام طبقات جامعه به تناسب درآمد و ثروت و سودی که میبرند هستم. معتقدم اصلا و اساساً جامعه پیش رفته و منسجم و مستحکمی در دنیا نمیشناسیم که جز از این طریق به رشد و توسعه و رفاه رسیده و میوه شیرینش یعنی آزادی و نظام شهروندی آزاد را تجربه کرده باشد.
در جامعهای که آزاد و مدنی و قانونگراست، مالیات سرچشمه بی پایان خزانه دولت و ایجاد امکانات و زیرساخت و وسایط و وسایل عمومی برای امنیت و رفاه و سلامت و آموزش و تربیت و اوقات فراغت و دفاع از حقوق شهروندی است. مالیات، دولت را پاسخگو میکند و مردم را در مقام موکلِ حکام، در مقامی قدرتمند و پرسشگر ـ و حتی افشاگر ـ قرار میدهد. مردم صاحبان مشاع کشور و مالکان مشترک هر روستا و شهر و شهرستانند، و صاحب بلامنازع نهادها و داراییهای آن هستند. بر چنین بستری، چرخش قدرت و تحول مدیریت به پویایی و رشد عمومی تشریک مساعی مینماید. شوکت مردم و آرای عمومی، ضامن امنیت و اقتدار حکومت و پایداری دولت و توسعه مملکت است.
مالیات رکن مهم همه چیزهایی است که گفتیم و علت فساد و فقدان آزادی در جوامع نفتی دقیقا همین نقطه ضعف است. بنابر این نباید گول ظواهر برخی شیوخ و برج و باروهایشان را بخوریم، اینها عوارض شوارع پترودلار هستند. به زحمت و ندرت به مدنیتی که میشناسیم ختم خواهند شد زیرا آن بر فرهنگ و فلسفه و مشارکت و منابعی متضاد استوار است و این بر پول و دلالی و استثمار و خرید آرزوهای تجملی…
در قطر که کشوری نسبتاً آزادتر در میان کشورهای جنوبی خلیج فارس است، گزارشها در باب رفتار با کارگران خارجی و دغل و ایذای پیمانکاران استادیومها و زیرساختهای جام جهانی فوتبال بیداد میکند. از ترسناکترین حادثههای روزگار هم دهشتناکتر است. در دبی و ابوظبی، امارات، خانواده شیخ بزرگ و برخی همسران و دختران محبوس و محصور با نگهبانان مخصوص، به محض یافتن راهی به فرنگ، میگریزند و حقایقی را افشا میکنند که «مسلمان نشنود کافر نبیند.» باری، در این جوامع دولتها دست در چاه نفت میکنند و پول هنگفت این منبع بادآوردِ باستانی را هرطور لازم بدانند خرج میکنند. صلاح باشد سلاح میانبارند و بریز و بپاش راه میاندازند و تیم فوتبال و پیست فرمول وان و جت شخصی و هواپیماهای خصوصی برای شاهزادگان میخرند. نیازی به مردم ندارند و پاسخگو هم نیستند. اخبار خوش و رخسار دلکششان را هم رادیو تلویزیون و شبکهها و رسانههای ماهوارهای و مجازی خاصه و خصوصی پخش میکنند و افتضاحاتشان را افتتاحات نشان میدهند.
کشور ما، و اقتصاد زخم خورده دولتی و خصوصی و عمومی، شمایلی دگرگون را تجربه کرد. در سالهای اخیر دست دولت را از نفت تا حدی کوتاه یافت. دلیلش البته این نبود که ما قصد کردهایم بند ناف نفت را از حیات مردم و اقتصادمان کوتاه کنیم، دلیل اصلی، تحریم و نبرد سرد و گرم در عرصه منطقه و جهان بود. به ویژه آمریکاییها در دوران ترامپ در این زمینه سنگ تمام گذاشتند و در هر سوراخ سنبهای شمول تحریمهای ظالمانه را گسترش دادند.
این فرصت خوبی بود برای تحول اقتصادی و تغییر در رویکرد دولت و ملت، و عادات و عایدات جامعه؛ اما چند عامل سبب ناکامی شده است که در صدر آنها فساد مالی و عدم شفافیت بود و کثرت قوانین بازدارنده که خود داستانیست پر آب چشم؛ ولی مهمتر از اینها، پیدایش حلقهای از نودولتان به نام بخش خصوصی بود. اینها ویژه خوارانی بودند که به اطلاعات خاص و اعتبارات مخصوص و حمایتهای بخصوص مجهز بودند. بی مناقصه شرکت خریدند و بیضامن وامهای کلان گرفتند و ارزهای۴۲۰۰ تومانی را مثل معدن طلا در صرافیها بدل به پول و مسکن و اتومبیل و سکه در داخل؛ و سپردههای بانکی و خانههای مجلل در خارج کشور کردند.
اینها یک طرف قضیه بود و سپردن فروش نفت و استحصالات پتروشیمی و فولاد و مس و سایر مواد خام ذیقیمت به سوداگران و کاسبان تحریم یک طرف دیگر؛ که به بهانه دور زدن تحریمها، مردم و کشور را دور زدند و از دل آنها خاوری و بابک زنجانی و منصوری و اکبر طبری و… که برخی از آنان تا حدی گرفتار شدند بیرون آمد، اما الیگارشی خاندانها و شرکتهای تودرتویی که لابیرنت فساد را نهادینه کردهاند، همچنان قدرتمند و سودآور و پابرجاست.
پزشکان هم باید مالیات متناسب با درآمدشان بپردازند، خانههای خالی هم خوب است مشمول مالیات شود، بسیاری از پولها و سرمایههای طبقه متوسط در اینجا و آنجا درحال سرمایهگذاری است تا شاید واپسین رمق این طبقه از بین نرود، اما دولت و رسانهها به جای خصولتیها و کاسبان و قاچاقچیان و مدعیان بزرگ، به جای بهینه سازی بودجه بهنفع مردم و کاستن از هزینه ساختارهای ضد توسعه و انگل مآب که همچون قارچ در همه جا حضور دارند، یکباره تبلیغاتش را بر این یا آن شغل یا طبقه یا گروه خاص از درآمدها و ثروتها متمرکز میکنند. آن هم به گونهای که انگار دزدی گرفتهاند یا کشف بزرگی کردهاند، درحالی که مالیات را بی تبلیغات و بر اساس محاسبات و توصیههای اقتصاددانان در فضای شفاف باید وضع و اخذ کرد. باید مرجع پرداخت مالیات توجیه شود و مقصد مخارج و واریز هم شفاف باشد و بیلان دهد که پول مردم کجا میرود؟
در غیر این صورت همان میشود که در یک ماه هزارها خانه در ترکیه و گرجستان و قبرس و بدتر از آن، بدون رویت و ضمانت، از پروژههای تبلیغاتی شیوخ و شنزارهای جنوب ایران خریداری شود. این پولها و رقمهای بی حساب و کتاب قابل اندازه گیری نیست. در حقیقت صدها برابر پولی است که قرار است دولت از آن مالیات به دست آورد. راستش را بخواهید این آینده اشتغال جوانان ماست که در اشتعال سوداگران و بی خردان میسوزد. گاهی کارهایی که میکنیم و اهدافی که اعلام میشود همچون سرکنگبین مولاناست که از قضا صفرا میفزاید. بهتر از ملای روم، شیخ سعدی عزیز فرموده است:
«دشمن چو از همه حیلتی فرو ماند، سلسله دوستی بجنباند پس آنگه به دوستی کارهایی کند که هیچ دشمن نتواند…»